آنتونی و کلئوپاتر
تاجر ونیزی
نام نویسنده : ویلیام شکسپیر
نام مترجم : مهران صفوی
تاجر ونیزی نمایشنامهای کمدی اثر ویلیام شکسپیر است که در حدود سالهای ۱۵۹۶-۱۵۹۴ نوشته شدهاست. این اثر به صورت یک کمدی رومانتیک است و به خاطر صحنههای دراماتیک آن معروف است. همچنین معروفیت دیگر این اثر به خاطر شخصیت یهودی شایلاک که یک رباخوار است و بیرحمی بیش از حد او نسبت به شخصیت اصلی داستان آنتونیو تاجر است.
تراژدی قیصر
مضمون این نمایشنامه از تاریخ رومیان گرفته شده: گروهی از آزادیخواهان روم بر ضد قیصر که پس از فتوحات اسپانیا قدرت فراوان یافته است، متحد می شوند و وی را از پای در می آورند. بروتوس دوست شریف و ازاده قیصر نیز از این گروه است اما قصد آزادیخواهان بااین جنایت از پیش نمی رود بلکه سرگذشتی شوم و غم انگیز دامنگیر آنان می گردد.
تراژدی مکبت (گزارش منظوم به فارسی)
تراژدي مكبث شرح زندگي پرحادثة سرداري دلير و لايق و صديق به نام مكبث است كه دنكن، پادشاه شريف و مهربان اسكاتلند، او را از ميان هواخواهان خود برميكشد و به وي لقب و منصب ميبخشد. اما مكبث بر اثر تلقين جادوگران و وسوسة نفس و به اغواي زن جاهطلب خويش در شبي كه پادشاه مهمان اوست او را در خواب خوش ميكشد و با اين كشتن جهنمي براي خويشتن بهوجود ميآورد كه كمترين عذابش محرومماندن از خواب راحتبخش شب است. مكبث از آن پس گرفتار عذابوجدان ميشود چندانكه هر آهنگي و هر در كوفتني او را هراسان ميكند و تاثير وقايعي كه بر او گذشته است به قدري است كه هنگام تنهايي جسد بيجان دنكن را در برابر خود مجسم ميبيند. زبردستي شكسپير در وصف حالات روحي مردي اسير شهوت جاهطلبي مظهر خيانت و جنايت در حد كمالست. مكبث كوتاهترين تراژديهاي شكسپير است اما، به گفتة برادلي اديب مشهور انگليسي كه عقايدش در باب آثار شكسپير حجت است، تاثيراتي كه از مطالعه و مشاهدة اين تراژدي بزرگ حاثل ميشود به قدري متنوع و شديد است كه ذهن انسان بيشتر به سرعت حدوث وقايع متوجه ميگردد نه به كوتاه بودن اين نمايشنامه. مكبث پرشورترين و شايد عظيمترين و رعبانگيزترين اثر شكسپير است.
تلاش بیهوده عشق
نویسنده: ویلیام شکسپیر مترجم: علاء الدین پازارگادی
نمایشنامه «تلاش بیهوده عشق» احتمالا در سال ۱۵۹۷ نوشته شده است، اما در بین محققان در این مورد اختلاف نظری وجود دارد، ولی سبک داستان نشان میدهد که مشابه نمایشنامههای اولیه شکسپر از قبیل رومیو و جولیت است و نوع لطیفهها و مطالب واضح میسازد که برای عده معینی نوشته شده است و بهطور خصوصی روی صحنه آمده است.
طرح داستان از خود شکسپیر است و منبعی که شکسپیر از آن الهام گرفته است؛ به جز وقایع تاریخی دوره معاصر، نمیتوان برای آن منبعی یافت. اگرچه نوع اسامی که برای بعضی از شخصیتهای نمایشنامه برگزیده نشان میدهد که باید ارتباطی با نوع کمدی متداول فرانسه، وجود داشته باشد.
شکسپیر قطعات منظومی سرود که باعث کسب شهرت او شد . در سال 1594 شکسپیر در نمایشنامه ای کمدی در حضور ملکه الیزابت اول در قصر گرینیچ بازی کرد و در سال 1597 اولین کمدی خود را به نام « تلاش بیهوده عشق » در حضور ملکه نمایش داد .از آن پس نمایشنامه های او مرتبا تحت حمایت ملکه نمایش داده می شد .
...فردیناند پادشاه ناواره ناگهان اراده کردهاست که به جای تفریحات معمولی و همیشگی درباری، کاخ خود را به صورت آکادمی برای کسب علم و دانش درآورد. در مجلس عیشی که در کاخ برگزار میشود سرانجام میعاد بسته میشود که در مدت سه سال مردان دربار جز مطالعه و روزه گرفتن و فقط سه ساعت خواب در شبانه روز کار دیگری انجام ندهند؛ و از همه مهم تر با هیچ زنی حرف نزنند...
داستان های شکسپیر
رومئو و ژولیت
نویسنده: ویلیام شکسپیر
مترجم: عباس گودرزی
فرهنگ اصطلاحات ادبی نوشته سیما داد برای تراژدی، این تعریف ساده و گویا را میدهد که «قالبی کهن در نمایش است که سقوط انسانی سعادتمند را از شوکت و بزرگی به ذلت و نگونبختی نشان میدهد.»
همچنین در «فرهنگ اصطلاحات ادبیات انگلیسی» نوشته ابرامز نیز برای تراژدی، این تعریف آمده است: «تراژدی به نوعی ادبی، بهویژه نمایشی، اطلاق میشود که شرح وقایع و داستانی است که در نهایت با سرانجامی فاجعهبار برای شخصیت اصلی ختم میشود.»
رومئو و ژولیت برای بههم رسیدن، باید با خانواده خود درافتند و بر خواست آنها فائق آیند. خصومت دیرین بین خانوادههای آنها که ظاهر جز لجاج و حماقت دلیل دیگری ندارد و تاکنون جان چندین تن از هر دو خانواده را به فنا داده، اکنون مانع اصلی پیوند و دلدادگی این دو عاشق است.
در نهایت همین خصومت و کینخواهی است که تیبالت را به کشتن مرکوتیو و رومئو را به کشتن تیبالت وامیدارد و باعث تبعید رومئو از ورونا میشود. و این دشمنی بیاساس سرانجام سرنوشتی تلخ برای هر دویشان به بار میآورد.
نمایشنامه «رومئو و ژولیت» بدونشک نمایش شکوه عشق است. عسق است که از یکسو عشاق را به عدول از حدود مفروض عرف وامیدارد و از سوی دیگر مرگ آنها را در پی دارد. اهمیت و جایگاه عشق را بهخوبی میتوان در تفاوت نگاه رومئو با نگاه دوستان او به عاشق و دلدادگی مشاهده کرد.
رومیو و جولیت
نویسنده: ویلیام شکسپیر مترجم: علاء الدین پازارگادی
رومئو و ژولیت یکی از نمایشنامههای درام عاشقانه ویلیام شکسپیر (۱۶۱۶-۱۵۶۴) است. رومئو و ژولیت معضل عشق است و نخستین نمایشنامه تراژیک شکسپیر است.رومئو و ژولیت دختر و پسر جوانیاند که خانوادههای آنان با یکدیگر دشمنی دیرینه دارند و از اینرو اجازه نمیدهند آنها با هم ازدواج کنند. قهرمانان یک زوج جوان ساده و یک لاقبایند که در آتش عشق یکدیگر میسوزند. اما نمیتوانند بههم برسند و پس از نخستین و تنها شب مشترک عشق ورزی، تصمیم به خودکشی میگیرند.
رومیو و جولیت داستان غم انگیز دو دلداده است که در حقیقت لیلی و مجنون مغرب زمین محسوب می وشد و به اکثر زبانهای جهان ترجمه شده است. این دو دلداده از دو خاندان هستند که سالها با یکدیگر سردشمنی داشته و به کشتار یکدیگر می پرداختند و حتی دامنه این خصومت به خدمتکاران و اطرافیان آنها کشانده می شده...
رویا در شب نیمه تابستان
نویسنده: ویلیام شکسپیر مترجم: مسعود فرزاد
این نمایش در ۵ پرده تدوین شده و دارای ۲۱ شخصیت و تعدادی سیاهی لشکر است. تسوس، دوک آتن، قرار است ماه آینده، چله تابستان، شبی که ماه قرص کامل است با هیپولیتا ازدواج کند؛ بنابراین تسوس به فیلوسترانه رئیس تشریفات و جشن و سرورهای خود فرمان میدهد برنامهای بریزد تا آن شب جوانان آتنی واقعاً به عیش و نوش پردازند. اما تمام جوانان آتنی از این موضوع خوشحال نیستند.
لیساندر و دیمیتریوس که از کودکی با هم دوست بودهاند، هردو عاشق هرمیای زیبا و ریزه میزه دختر همسایهشان هستند و مسئله غامضی دارند. اژئوس پدر هرمیا دو پا را در یک کفش کرده که دخترش باید شب عروسی دوک و در حضور دوک با دیمیتریوس ازدواج کند، وگرنه هرمیا را میکشد یا به معبد کاهنان میفرستد که تا آخر عمر همانجا ترشیده بماند، حال آنکه هیچکس در آن محله آتن نیست که نداند هرمیا از بچگی عاشق لیساندر بودهاست…
ریچارد سوم
ترجمه: عبدالله کوثری
تو جهانی به خون آلودی و انجامت نیز چنین خواهد بود زندگیات به رسوایی گذشت و مرگت نیز قرین رسوایی خواهد بود
نمایشنامهی ریچارد سوم که در سال ۳-۱۵۹۲ نوشته شده، از همان آغاز با استقبال فراوان خوانندگان و تماشاگران روبرو شد، چندان که آن را در کنار هملت و رومئو و ژولیت در شمار محبوبترین آثار شکسپیر جای دادهاند. این نمایشنامه داستان برآمدن و فروافتادن شاهی منفور را بازمیگوید. اما شکسپیر سیمای این مرد زشتصورت و زشتسیرت را چنان تصویر کرده که حضورش بر صحنه، همهی شخصیتهای دیگر را به محاق میبرد. این هیولای بیشفقت که در راه رسیدن به تاج و تخت انگلیستان از هیچ دروغ و خدعه و جنایتی رویگردان نیست، با هوشی اهریمنی و نگاهی ژرفکاو تا اعماق وجود قربانیانش نفوذ میکند و آز و شهوت این یک یا عقل سستپای دیگری را آماج خود میگیرد. از این روست که جملگی را بهآسانی میفریبد و سرانجام به نابودی میکشاند. اما فزونخواهی و غرور بیحدش سرانجام او را نیز قرین رسوایی و تباهی میکند.
غزلواره ها (منظومههای ویلیام شکسپیر)
نویسنده : ویلیام شکسپیر
ویراستار : کاترین دانکن-جونز
ترجمه و تفسیر : امید طبیبزاده
لیرشاه
نام نویسنده : ویلیام شکسپیر
نام مترجم : جواد پیمان
لير: اكنون تو چه ميتواني بگويي تا يك سوم مابقي را كه زرخيزتر از سهم خواهرانت است از آن خود كني؟ حرف بزن.
كوردليا: هيچ چيز سرورم، من چيزي نميتوانم بگويم.
لير: هيچ چيز؟
كوردليا: هيچ جيز.
كوردليا: من نميتوانم قلبم را بر زبانم جاري كنم، من شما را همانقدر كه هر دختري ميتواند پدرش را دوست بدارد دوست دارم، نه كمتر و نه بيشتر. شما پدر من هستيد، وجود من از شماست، بزرگم كرديد و دوستم داشتيد. در قبال آن من هم شما را دوست دارم و از شما اطاعت ميكنم. من دوستتان دارم و به شما افتخار ميكنم. اگر خواهران من ميگويند فقط شما را دوست دارند پس چرا شوهر كردهاند؟ وقتي من ازدواج كنم ناگزير نيمي از عشقم از آن شوهرم خواهد بود.
لير: تو واقعاً منظورت اين است؟ تو اينقدر جوان و اينقدر نامهرباني؟
كوردليا: خيلي جوان و خيلي راستگو سرورم.
لير: پس اكنون كه چنين است راستگويي تو جهيزيه تو خواهد بود.
از حالا به بعد من ديگر خود را پدر تو نميدانم. تو با من و قلب من بيگانه خواهي بود.
لیر شاه
نام نویسنده : ویلیام شکسپیر
نام مترجم : میلاد میناکار
ویلیام شکسپیر (به انگلیسی: William Shakespeare) (زاده ۱۵۶۴ - درگذشته ۱۶۱۶) شاعر و نمایشنامهنویس انگلیسی بود که بسیاری وی را بزرگترین نویسنده در زبان انگلیسی دانستهاند. «سخن سرای آون» (به انگلیسی: Bard of Avon) لقبی است که به خاطر محل تولدش در آون واقع در استراتفورد انگلیس به وی دادهاند.
زندگی شخصی
ویلیام شکسپیر در ۲۶ آوریل ۱۵۶۴ در شهر استراتفورد در انگلستان غسل تعمید داده شد. شهرت شکسپیر به عنوان شاعر، نویسنده، بازیگر و نمایشنامه نویس منحصربهفرد است و برخی او را بزرگ ترین نمایشنامه نویس تاریخ میدانند، اما بسیاری از حقایق زندگی او مبهم است. پدرش از صاحب منصبان دیوانی بود که گویا بعدها با مشکلات مالی مواجه شد و مادرش فرزند یک زمیندار محلی دارنده بود. شکسپیر احتمالاً در مدرسهٔ گرامر استراتفورد تحصیل کرده و در آنجا اطلاعات ارزشمندی دربارهٔ لاتین به دست آورده؛ اما ویلیام رهسپار آکسفورد یا کمبریج نشد.
دربارهٔ جوانی ویلیام افسانه فراوان است و سند معتبر اندک. اولین مدرکی که ما دربارهٔ او پس از مراسم تعمید و نامگذاری داریم از ازدواج او با آن هثوی (بهانگلیسی: Anne Hathaway) در سال ۱۵۸۲ است، که ثمرهٔ آن دختری متولد ۱۵۸۳ و یک دختر و پسر دوقلو در سال ۱۵۸۵ بود. شکسپیر پس از ازدواج به لندن رفت و در تماشاخانه مشغول بازی شد. در آنجا وظیفه ویرایش نمایش نامهها را به او سپردند. شکسپیر از این موقعیت استفاده کرد و خود چند نمایشنامه نوشت که با استقبال روبه رو شد. پس از آن تا هفت سال هیج اطلاعی از فعالیتهایش نداریم؛ اما وی احتمالاً پیش از سال ۱۵۹۲ در لندن به عنوان بازیگر کار میکرده است. در این موقع چندین گروه بازیگری در لندن و دیگر مناطق وجود داشت که ارتباط شکسپیر با یکی یا بیشتر از آنها همگی حدسیات است. اما ما از ارتباط مفید و طولانی او با موفقترین دسته بازیگران با نام مردان لرد چامبرلین (به انگلیسی: The Lord Chambelain's Men) اطلاع داریم که پس از به تخت نشستن جیمز اول، مردان شاه (به انگلیسی: The King's Men) نام گرفتند. شکسپیر نه تنها با این گروه بازی کرد بلکه سرانجام سالار صاحب سهم و مدیر نمایشنامه شد.
دسته شامل کسانی که در آن روزگار مشهورترین بازیگران بودند میشد، مانند ریچارد باربیج (که بی شک خالق نقشهای هملت، شاه لیر و اتلو بود) همین طور رابرت آرمین و ویل کمپ (بازیگران نمایشنامهٔ دلقک و احمق شکسپیر).
همچنین ایشان شناخته شدهترین تئاتر الیزابتی در سال ۱۵۹۹ بودند.
شکسپیر در دوران نخستین خود را محدود تئاتر نکرد و در سال ۱۵۹۳ منظومهٔ عشقی اساطیری ونوس و آدونیس (به انگلیسی: Venus and Adonis) و در سال پس از آن نیز اثر برجسته تر تاراج لاکریس (به انگلیسی: The Rape of Lucrese) را به حامی خود اشراف زادهٔ ساوت همپتون اهدا کرد. و تا ۱۵۹۷ وی کامکار شد خانهای نو در استراتفورد خریداری کند و اینک او میتوانست خود را جنتلمن بنامد.
فرانسیس میرس (به انگلیسی: Francis Meres) در پالادیس تامیا: خزانه هوش (۱۵۹۸) در رابطه با شکسپیر میگوید: «همانطور که پلاتوس و سنکا (به انگلیسی: Plautus and Seneca) بهترین برای کمدی و تراژدی در میان لاتین هستند شکسپیر فاخرترین آنها از هر دو گونه در روی صحنه است.»
با دو چکامهای که شکسپیر در سالهای ۱۵۹۳ و ۱۵۹۴ به چاپ رساند اشعار او زودتر از نمایشهایش چاپ شدند. همینطور باید گفت که بیشتر غزلهای وی باید در این سالها نوشته شده باشند و نمایشهای او پس از سال ۱۵۹۴ نمایان شدهاند و او به طور کلی هر دو سال یکی را ارئه نمود که هریک شامل سرود و آهنگهایی بسیار زیبایی میشدند.
نمایشهای ابتدایی شکسپیر شامل: هنری چهارم، تیتوس آندرونیکس، رویای شب نیمهٔ تابستان، بازرگان ونیزی و ریچار دوم میشود که همگی در میانه و اواخر دهه ۱۵۹۰ تاریخ گذاری شدهاند.
همینطور بعضی از تراژدیهای مشهور او که در اوایل دهه ۱۶۰۰ نگاشته شدهاند شامل: اتلو، شاه لیر و مکبث میشوند. در حدود سال ۱۶۱۰ شکسپیر به استراتفورد برای استراحت برمیگردد و با وجود آن به نوشتن ادامه میدهد که دورهٔ رمان و کمدی-تراتژدی او به حساب میآید مانند: طوفان، هنری هشتم، سیمبلاین و داستان زمستان. در مورد غزلیات او میتوان گفت که نخستین بار در سال ۱۶۰۹ به چاپ رسیدند.
مرگ
ویلیام شکسپیر در روز ۲۳ آوریل ۱۶۱۶ میلادی در پنجاه و دوسالگی درگذشت. جسدش را دو روز بعد در کلیسای مقدس ترینیتی به خاک سپردند. او حتی قطعهای ادبی نیز برای روی سنگ قبر خود گفته که بر آن حک شدهاست:
تو را به مسیح از کندن خاکی که اینجا را دربرگرفته دست بدار!
خجسته باد آنکه این خاک را فروگذارد، و نفرین بر آنکه استخوانهایم بردارد!
او در حالی مُرد که به سال ۱۶۱۶ هیچ نسخهٔ جمعآوری شدهای از آثارش وجود نداشت، و بعضی از آنها در نسخههایی مستقل چاپ شده بودند که همانها هم بدون نظارت و ویرایش او بود. در سال ۱۶۲۳ دو تن از اعضای هیئت شکسپیر، جان همینگز و هنری کاندل، نسخه جامع و ویراستهای از نمایش نامههایش را به چاپ رساندند که فِرست فولیو (به انگلیسی: First Folio) نام گرفت.
هملت
هملت
نویسنده: ویلیام شکسپیر مترجم: مسعود فرزاد
داستان این نمایش نامه از آنجا آغاز میشود که هملت شاهزاده دانمارک از سفر آلمان به قصر خود در هلسینبورگ دانمارک بازمیگردد تا در مراسم خاک سپاری پدرش شرکت کند. پدرش به گونه مرموزی به قتل رسیدهاست. کسی از چندوچون قتل شاه آگاه نیست. در همان حین هملت درمییابد که مادر و عمویش باهم پیمان زناشویی بسته و هم بستر شدهاند.
وسوسهها و تردیدهای هملت هنگامی آغاز میشود که روح شاه مقتول بر او نمودار میگردد. روح بازگو میکند که چگونه به دست برادر خود به قتل رسیدهاست و از هملت میخواهد انتقام این قتل مخوف و ناجوانمردانه را بازستاند. هملت در این اثنا اشتباهاً پدر معشوقهاش اوفلیا را به قتل میرساند، که پشت پرده مشغول جاسوسی بود و هملت اشتباهاً او را کلادیوس پنداشته بود.
هملت شاهکار بزرگ شکسپیر و از معروف ترین آثار ادبی جهان است.موضوع این نمایشنامه سرگذشت غم انگیز هملت شاهزاده جوان دانمارک است.
دانمارک،قرن پانزدهم،هملت شاهزاده ی دانمارک باشنیدن خبرمرگ پدرش به کاخ پادشاهی می آید و می بیند عمویش کلادیوس برتخت نشسته و بدون کوچکترین احترامی به آداب ورسوم، با مادرش-ملکه گرترود-نیز ازدواج کرده است.هملت از این اوضاع برآشفت و بدگمان شد.تا اینکه یک شب خواب دید روح پدر به هملت می گوید که کلادیوس او را از طریق چکاندن زهر در گوشش به وقت خواب کشته است و درخواست انتقام می کند. هملت قول می دهد از دستور او اطاعت کند.
با ورود دسته ای بازیگر دوره گرد،هملت برای اطمینان از درستی سخنان روح و شبح پدر،از آنها می خواهد نمایشنامه ای به نام قتل گوندزاگا را درحضور شاه به روی صحنه بیاورند.موضوع این نمایش نامه ،به گونه ای باز آفرینی جنایت کلادیوس است و داستانش به ماجرای کشته شدن شاهی به دست برادرش مربوط می شود. شاه به هنگام تماشای نمایش آنچنان دچار آشفتگی می شود که مجبور به ترک تالار نمایش میشود. این عکس العمل کلادیوس به نمایش ،جرم او را بطور حتم ثابت می کند.
هملت پس از این ماجرا، بی درنگ پیش مادرش می رود و به زودی صدای نزاع مادر و پسر اوج می گیرد و هملت به مادرش اعتراف می کند که چقدر از وی متنفر است و وقتی سایه ای را در پرده ی اتاق می بیند و چون تصور می کند که شاه درپشت پرده گوش ایستاده است ،شمشیر را می کشد ودر پرده های سنگین فرو میبرد، ولی پولونیوس (پدر اوفلیا) معشوقه ی هملت – که درپشت پرده پنهان شده به جای کلادیوس به اشتباه کشته می شود.