دور دنیا با شاه زیبلین
ژان کریستف روفن
مترجم: مهین کاظمی
«شما آنقدر عمر کردهاید که بدانید در زندگی سختترین لحظات هم میتوانند شادترین لحظات باشند. احساسات ما به موازات آهنگ دنیای پیرامونمان عمل نمیکنند.»
«دور دنیا با شاه زیبلین» نوشتۀ «ژان کریستف روفن» فرانسوی است که با ترجمۀ «مهین کاظمی» به زبان فارسی برگردان شده است.
«ژان کریستف روفن» آدم خودساخته و همه فن حریفی است. او پزشک، دیپلمات، مورخ و جهانگرد است و یکی از قدیمیترین اعضای سازمان پزشکان بدون مرز و دومین عضو جوان فرهنگستان فرانسه است که در کارنامهاش برندۀ جوایز معتبری همچون لژیون دونور (شوالیه)، گنکور و... شده است.
او در دور دنیا با شاه زیبلین داستانی تاریخی را بازگو میکند. حکایت حضور شاه زیبلین ( پادشاه ماداگاسکار) در محضر «بنجامین فرانکلین»، شاهی که دوست ندارد شاه بماند، نزد فرانکلین آمده تا از او کمک بگیرد و فرانکلین شنیدن روایت زندگی او را همچون مرهمی میداند، مرهمی که میتواند به دردهای او پایان بخشد؛ همچون کاری که شهرزاد در هزارویکشب برای شهریار کرد و با داستانسراییاش هم شهریار را آرامش بخشید و هم جان خودش را از مرگ حتمی نجات داد:
«اگر او شاه است، یقیناً حاکمی همچون دیگر حاکمان نیست. من هرگز شاهی را نشناختهام که در اوج قدرت از آن چشمپوشی کند.»
شهرزاد در پایان داستانسراییاش خواستهای از شهریار داشت، برای نجات خودش و برای نجات زنان سرزمینش، شاه زیبلین هم در حکایت داستان زندگی خودش و سرزمینی که دوستش دارد برای فرانکلین درپی چنین هدفی است؛ «استقلال ماداگاسکار».
پشت جلد کتاب:
اوگوست گفت: «ما فقط از شما تقاضا داریم اجازه دهید داستان خود را برایتان شرح دهیم. به علاوه، ما به همین دلیل اقیانوس اطلس را طی کردهایم.» بنجامین فرانکلین گفت: «بسیار خب، بفرمایید.» «داستانی بسیار طولانی است. از کشورهای زیادی میگذرد، ماجراهای هولناک و احساساتی خشن را نمایش میدهد و نزد مردمان دوردستی جریان پیدا میکند که زبانها و فرهنگهایشان از آنچه در اروپا میشناسیم، متفاوتند...» «هیچ مهم نیست! برعکس، شما علاقهمندی من را به اوج رساندید...»
اوگوست بنجووسکی جوان، اشرافزاده مجارستانی قرن هجدهم، در پی اتفاقاتی توسط روسها به اسارت گرفته میشود، سر از سیبری و سپس چین درمـیآورد و ماجراجـوییها و اتفاقاتی شگفتانگیـز او را به پادشـاهی ماداگاسکار میرساند... رمانی زنده، پرشور و آتشین از نویسندة رمانهای حبشه، برنده جایزه گنکور نخستین رمان، و برزیل قرمز، برنده جایزة گنکور سال.