آنجا که ایمانم را رها کردم
ژروم فراری نویسنده آرژانتینی دغدغه سیاست دارد. رمان « آنجا که ایمانم را رها کردم » داستان سیاسی است. رو در رویی شکنجه گر و شکنجه شده در زندان سیاسی با مامور امنیتی . فراری لحظات این تقابل و کنش انسان ها را در شرایط مختلف به استادی ترسیم کرده است و خواننده را همراه خود به هزار توی درونی آدم ها می کشاند تا تصویر « ایستادگی و تسلیم و بر عقیده پای فشردن و یا از دست رفتن باور » را به زیبایی در برابر خواننده قرار دهد. فراری نویسنده توانایی از آمریکا لاتین است که ادبیات غنی آن در سال های اخیر در بین خوانندگان فارسی زبان علاقمندان جدی داشته است و نویسندگان این منطقه توانسته اند به خوبی در دل ایرانیان جای خود را باز کنند.
پرنسیپ
تصویرها
تصویرها آخرین کتاب ژروم فراری است که در اوت سال 2018 نوشته شده است. رمانی شگفت انگیز به شکل موسیقی یا سمفونی مردگان در رثای مرگ زن جوانی است که حرفه اش خبرنگاری و عکاسی بوده است.
رمان بسیار شاعرانه و پرمحتواست و در آن زندگی کوتاه این زن جوان را در تاریخ عکس های جنگی تعقیب می کند.
تصویرها واقعیت فراموش شده ای را بیان می کند که تاریخ را می سازد. تاریخی که برای زنده نگه داشتن باید خاطرات در آن زنده بمانند، زیرا این تنها راهی است که اجازه نمی دهد تاریخ تکرار شود.
خطابه سقوط رم
ژروم فراری
ترجمه: پریزاد تجلی
ژروم فراری (به فرانسوی: Jérôme Ferrari؛ زاده ۱۹۶۸ در پاریس) یک نویسنده و مترجم اهل فرانسه است. او در سال ۲۰۱۲ برنده جایزه گنکور برای همین کتاب شد.
دو دانشجوی فلسفه از ادامه ی تحصیل در دانشگاه پاریس سر باز زده و به روستایی دور از ساحل می آیند تا با کار کردن در یک بار کوچک «بهترین دنیای ممکن» را بسازند. اما آنجا برایشان به جهنمی بدل می شود.
ژروم فراری، با گذر از قرون، این مفاهیم را به کمک خطابه ی سن آگوستین بازتاب می دهد؛ موعظه ای که او برای آرام کردن هوادارانش در زمان سقوط رم در باب سست بنیاد بودن امپراتوری های زمینی ایراد می کند. نویسنده با قلمی شیوا بی رحمانه پرده از مصائبی برمی دارد که انسان ها را محکوم به نظاره ی فروپاشی دنیاهایی می کند که برای خود ساخته اند، انسان هایی که برای اتمام ناکامی شان مدام این افسانه های غیرممکن را، بر پایه ی اشک و خون، از نو بنا می کنند.
یک انسان، یک حیوان
- نام نویسنده : ژروم فِراری
- نام مترجم : بهمن یغمائی- محمدهادی خلیلنژادی
ژروم فِراری یکی از نویسندگانِ پُرمخاطبِ ادبیات امروز فرانسه محسوب میشود. او نویسندهی جوانی است متولدِ 1968 که به خاطرِ رمانِ خطابهی سقوطِ رم جایزهی گنکور را از آنِ خود کرد.
رمانِ یک انسان، یک حیوان یکی از مهمترین نوشتههای اوست که در 2009 منتشر شد و جایزهی لاندِرنو را برای او به همراه داشت.
یک رمانِ تکاندهنده دربارهی خشونت و تنهایی انسان، بهخصوص بعدِ ماجراهای یازده سپتامبر. رمان داستانِ مردی است که بعدِ سقوطِ برجهای دوقلوی نیویورک به یک گروه نظامی میپیوندد و در خاورمیانه له یا علیهِ نیروهای گوناگونی میجنگد. او سرشار از تلخیها و صحنههای نبردهای ریز و درشتِ خاورمیانه است. او در نهایت تصمیم میگیرد به روستای خودشان بازگردد و دختری را که دوستش داشته بیابد مگر جهانش کمی آرامتر شود، اما ماجرا جورِ دیگری رقم خواهد خورد... فِراری که سالهای زیادی را در مناطقی چون الجزایر و شاخ افریقا زندگی کرده و هماکنون هم ساکنِ جزیرهی کُرس است، به خوبی مناطقِ مذکور را میشناسد. او که فلسفه خوانده و فلسفه درس میدهد، در این رمان سوگوارهای عجیب مینویسد برای انسانی که از فرطِ جنگیدن و جان به دربردن از مرگ دچارِ غمی از جنس مورسوِ بیگانهی کامو شده است گویا. غمی که میخلد و پیش میرود در جانش و حال قرار است عشق او را نجات دهد...