ارسطوی بغداد: از عقل یونانی به وحی قرآنی؛ کوششی در آسیبشناسی فلسفهی ایرانی – اسلامی
...چه قدر از عصر سیاوش و یحیی دور هستیم و شهیدان تا چه اندازه به ما نزدیکند! به عبارت دیگر در حالی که در قلمرو پهناور جهان اسلام الهیات و عرفان جای شایسته ی خویش را دارا هستند، هنوز فلسفه مکان شایسته ی خویش را باز نیافته است، و این شاید بدین جهت باشد که ایران و سایر کشورهای اسلامی به یک ماکیاول، یک هابس، یا یک لاک بیشتر احتیاج داشتند تا به یک فارابی، یک سهروردی، یا یک ملاصدرا!
زندگی پنهان زنبورها
نام نویسنده : سو مونک کید
نام مترجم : گیتا گرکانی
زندگي پنهان زنبورها، داستان ليلي اوئنز است که خاطرهي مرگ مشکوک مادرش در بعدازظهري در کودکي ليلي، بر تمام زندگي او تأثير گذاشته است. وقتي دايهي خشن ليلي به سه نفر از نژادپرستترين افراد شهر اهانت ميکند و به خاطر آن به زندان ميافتد، ليلي تصميم ميگيرد او و خودش را به هر شکل آزاد کند. بعد از فرار، پيش سه خواهر سياهپوست زنبوردار در شهري در کاروليناي جنوبي پناه ميگيرند... شهري که راز سرگذشت مادر ليلي را در دل دارد. آنجا، با دنياي افسونکنندهي زنبورهاي عسل آشنا ميشود، و همينطور با بانوي مقدس سياه. زندگي پنهان زنبورها، داستان برجستهاي دربارهي قدرت ايزدي زنان است، داستاني که زنها تا نسلها براي هم و براي دخترانشان باز خواهند گفت. سومونک کيد، نويسندهي زندگي پنهان زنبورها، تاکنون جوايز ادبي بسياري، از جمله جايزهي شاعران و نويسندگان آمريکا، جايزهي کاترين آن پورتر، جايزهي بهترين داستان کوتاه امريکا، جايزهي ادبيات داستاني انجمن کتاب خانههاي جنوب غرب امريکا و کتاب سال 2004 بوک سنس را دريافت کرده و نامزد دريافت جايزهي بسيار معتبر انگليسي اورنج نيز شده است.
زهیر
نويسنده | پائولو كوئيلو |
مترجم | آرش حجازي |
زهير يك رمان است كه نام آن از داستان EL Zahir «خورخه لوئيس بورخس» اقتباس شده است. بورخس مفهوم زهير را متعلق به سنت اسلامي ميداند و حدس ميزند در آغاز سدة هجدهم مطرح شده باشد. زهير به عربي يعني بيش از حد تابناك، مرئي، حاضر، چيزي كه نميتوان ناديدهاش گرفت. چيزي يا كسي كه وقتي براي اولين بار با آن ارتباط پيدا ميكنيم، كم كم فكر ما را اشغال ميكند، تا جايي كه نميتوانيم به چيز ديگري فكر كنيم. ماجراي اين كتاب با ناپديد شدن همسر يك نويسنده كه به عنوان خبرنگار جنگي فعاليت ميكند، آغاز ميشود.
ساحره پورتوبلو
نويسنده | پائولو كوئيلو |
مترجم | آرش حجازي |
داستان ساحره پورتوبلو، روايت دختري است كولي از خيل مردماني كه زندگي را به طريقي جز آنچه بايد برميگزينند و در اين مسير، در زندگي خويش، نزديكان و حتي همكارانشان تحول ميآفرينند. آتنا در اين روايت، شيفته عشق است، عشقي كه در فرهنگش ميتوان در حين تنفر، دوست داشت و در حين بردگي آزاد بود.
شیطان و دوشیزه پریم
مترجم: آرش حجازی
پائولوکوئیلو در باره کتاب می گوید :"در این کتاب به یک هفته زندگی انسان هایی معمولی پرداخته می شود، که هر کدام، به یک باره خود را پیش روی عشق، مرگ یا قدرت می یابند. همواره اعتقاد داشته ام که چه در هر انسان و چه در سراسر جامعه، دگرگونی های ژرف در دوره های زمانی بسیار کوتاهی رخ می دهند.درست آن گاه که هیچ انتظارش را نداریم، زندگی پیش روی ما مبارزه ای می نهد تا شهامت و اراده مان را برای دگرگونی بیازماید. از آن لحظه به بعد، حاصلی ندارد که وانمود کنیم چیزی رخ نداده است، یا بهانه بیاوریم که هنوز آماده نیستیم. این مبارزه منتظر ما نمی ماند. زندگی به پشت سر نمی نگرد. یک هفته فرصت زیادی است تا تصمیم بگیریم که سرنوشت خود را بپذیریم یا نه."غریبه، شانتال پریم را انتخاب میکند تا ثابت کند انسان ذاتاً شر است. پیشنهاد بیگانه میتواند برای همیشه سرنوشت شانتال فقیر و یتیم را عوض کند اما او باید میان فرشته و شیطانی که هر انسان در درون خویش دارد، انتخاب کند... دهکده ای درگیر آز، هول و هراس ... مردی اسیر شبح گذشته ای دردناک دختر جوانی در جست و جوی خوشبختی ... برای تصمیم گیری فقط هفت روز فرصت هست. رزم در کنار فرشتگان، یا شیاطین؟ در این هفته طولانی و تکرار ناشدنی، هرکدام پیمان خویش را پبش می گذارند: نیک یا بد؟ ویسکوس دهکده ای کوچک و از یاد رفته در زمان و مکان، میدان این نبرد هولناک خواهد بود... بیگانه ای اسرارآمیز وارد دهکده می شود، و از آن دم، دهکده درگیر نقشه ای مکارانه می شود که اثر آن هرگز از روح تک تک ساکنان این دهکده نخواهد شد. بیگانه از دوردست آمده است، به جست و جوی پاسخی برای پرسشی نگران کننده : انسان در ذات خویش نیک است یا بد؟ رمان شیطان و دوشیزه پریم درستی و راستی انسان را به گونه هولناکی می آزماید.
عطیه ی برتر
عشق زندگی است. عشق هرگز خطا نمیکند، و زندگی، تا زمانی که عشق هست، به خطا نمیرود. در بنیانِ تمامی مخلوقات، عشق همچون عطیهی برتر حاضر است. زیرا هنگامی که هر چیز دیگری به پایان میرسد، عشق میماند. پائولو کوئلیو در این کتاب به بازآفرینی تحلیل هری دروموند برنامه پولس رسول به قرنتیان می پردازد و در این تحلیل، سه فضیلت برای انسان بر می شمرد: ایمان، دانش و عشق و نتیجه می گیرد که عشق فضیلت برتر انسان است.
کیمیاگر
پائولو کوئلیو
آرش حجازی
پائولو کوئیلو در سال ۱۹۴۷ در ریودوژانیرو به دنیا آمد . در نوجوانی کنجکاو و سرکش بود در دوران دانشجویی مبارز و بی آرام . و چند بار به زندان افتاد . بعد از پایان دوران دانشجویی، مدتی ترانه سرای بزرگترین ارکستر راک در برزیل بود و همراه هنرمندان موسیقی به کشورهای دور و نزدیک سفر کرد. در سال ۱۹۸۸ رمان «کیمیاگر» خود را به دست چاپ رسید . این رمان پس از مدتی در ردیف پر فروش ترین کتاب های دنیا جای گرفت، و نویسنده اش به شهرت جهانی رسید. «کیمیاگر» به ۵۹ زبان ترجمه شد و در ۱۶۸ کشور جهان ، ۶۰ میلیون نسخه آن به فروش رسید.
در نقدها و بررسیها، این احتمال مطرح شده که رمان کیمیاگر پائولو کوئلیو تحت تأثیر یا با اقتباس از داستانی در دفتر ششم مثنوی معنوی اثر مولوینوشته شده باشد. هرچند پائولو کوئلیو خود تأثیرگیری اش را از مثنوی نفی نمیکند، اما ادعا میکند این رمان را با الهام از داستانی در هزار و یک شبترجمه خورخه لوئیس بورخس با نام قصه دو رویابین نوشته است که شاید خود الهام بخش مولوی بوده. لازم است ذکر شود که پائولو کوئلیو در جوانی در هیئت یک هیپی در سفری که به ایران داشته در محضر عارفی بنام ضیاالدین مولوی که آرامگاه وی در خانقاه ظهیرالدوله در دربند تجریش قرار دارد، با اندیشهها و افکار مولانا و به احتمال زیاد با این داستان مولوی آشنایی یافت. منتقدی به نام نیراو بات ادعا میکند که این داستان از یک افسانه انگلیسی به نام دستفروش سوافهام" گرفته شده باشد که لئو پروتز نیز در داستان شبی در زیر پل سنگی و خورخه لوئیس بورخس در قصه دو رویابین از آن الهام گرفتهاند.
در مواردی کیمیاگر با شازده کوچولو اثر سنت اگزوپری مقایسه شده که در آن، شازده کوچولو سیاره کوچکش را به دنبال کشف چیزهای بزرگتر رها میکند و در پایان پی میبرد که گنج واقعی در سیاره خودش است.شباهتهای زیادی هم بین کیمیاگر و رمان سیذارتا اثر هرمان هسه وجود دارد. گاهی هم این رمان با داستان پسر گمشده انجیل مقایسه میشود.
مکتوب
نويسنده | پائولو كوئيلو |
مترجم | آرش حجازي |
یک کتاب زیبا و جالب از پائلوکوئیلو که پر از داستان و حکایتهای زیباست و انسان را به تأمل وامیدارد.
یکی از حکایتهای کوتاه و زیبای آن را اینجا مینویسم:
خردمند چینی پیری در دشتی پوشیده از برف قدم میزد که به زن گریانی رسید. پرسید: چرا میگریی؟ - چون به زندگیام میاندیشم، به جوانیام، به زیباییای که در آینه میدیدم، و به مردی که دوست داشتم. خداوند بیرحم است که قدرت حافظه را به انسان بخشیده است. میدانست که من بهار عمرم را به یاد میآورم و میگریم. مرد خردمند در میان دشت برفآگین ایستاد، به نقطهای خیره شد و له فکر فرو رفت. زن از گریستن دست کشید و پرسید: در آنجا چه میبینید؟ خردمند پاسخ داد: دشتی از گل سرخ. خداوند، آنگاه که قدرت حافظه را به من میبخشید، بسیار سخاوتمند بود. میدانست در زمستان، همواره میتوانم بهار را به یاد آورم.... و لبخند بزنم.
من. آسیموف (خاطرات آیزاک آسیموف)
نویسنده: آیزاک آسیموف
مترجم: مهرداد تویسرکانی
مسلماً بزرگترین نویسنده علمی تخیلی که تا به حال زندگی کرده است، ایزاک آسیموف همچنین دارای یکی از درخشان ترین و اصیل ترین ذهن های زمان ما بود. سبک قابل دسترس و علایق گسترده او در موضوعات مختلف از علم گرفته تا طنز و تاریخ، لقب "توضیح دهنده بزرگ" را برای او به ارمغان آورد. I. Asimov داستان شخصی او است - واضح، آشکار و صادقانه - همانطور که فقط خود آسیموف می توانست آن را بگوید.
در اینجا داستان نابغه متناقضی است که از سفر به ستارگان نوشت اما از پرواز در هواپیما خودداری کرد. که جهان های بیگانه و تمدن های کهکشانی وسیع را تصور می کرد در حالی که در خانه می ماند تا بنویسد. او بیش از 470 کتاب را اجباراً تألیف کرد، اما هنوز هم فرصت یافت تا ایده های خود را با برخی از ذهن های بزرگ قرن ما در میان بگذارد. در اینجا افکار گسترده و مشاهدات تیزبین او در مورد همه چیز از مذهب گرفته تا سیاست، عشق و طلاق، دوستی و هالیوود، شهرت و مرگ و میر وجود دارد. در اینجا نیز نگاهی جذاب از پشت پرده به شخصیتهای مختلف است - کمبل، الیسون، هاینلاین، کلارک، دل ری، سیلوربرگ و دیگران - که همراه با آسیموف به شکلگیری داستانهای علمی تخیلی کمک کردند.
آی. آسیموف به همان اندازه که خود مرد منحصر به فرد و غیرقابل مهار است، خاطرات صریح استعدادی بی نظیر است که نزدیک به نیم قرن خوانندگان را سرگرم می کرد و آثارش مطمئناً در آینده ای که او به وضوح تصور می کرد ماندگار خواهد بود.
والکیریها
نويسنده | پائولو كوئيلو |
مترجم | آرش حجازي |
پائولو تازه كتاب كيمياگر را نوشته و به استاد جادوگرياش، جي، نشان داده است. جي از خواندن كيمياگر خوشحال ميشود، اما معتقد است كه پائولو بايد قبل از هر چيز ماجراهايي را از گذشتهاش فراموش كند و به همين ديل به او توصيه ميكند " فرشتهاش را ببيند." اما پائولو نميداند چگونه اين كار را بكند. به همين دليل همراه با همسرش راهي سفر ميشود و در اين راه حتا جانش به خطر ميافتد. در اين سفر توك را ميبينند كه پسري جوان است و در عين جواني از استادان سنت جادو. توك به پائولو و همسرش توصيه ميكند كه " والكيريها" را ببيند. والكيريها دستهاي از زنان بيابانگرد هستند كه در شهرهاي مختلف در دل بيابان، بازشدن دروازههاي بهشت را موعظه كنند و گويا دائما با فرشتگان خود در تماس هستند. ار پائولو ملاقات با فرشتگان را از والكيريها بياموزد، زندگياش دگرگوني خواهد شد. پائولو كوئليو در اين كتاب بخشهايي ناگفته از زندگي گذشتهي خود را افشا ميكند، افشا ميكند كه مدتها در خدمت شر بوده، افشا ميكند كه چگونه با همسرش دچار اختلاف شده بودند، چگونه در سنت جادويي خود به بنبست رسيده بود و جزيياتي ديگر در بطن قصهاي متعالي.
ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد
پائولو کوئلیو
آرش حجازی
ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد رمانی از پائولو کوئلیو.
داستان درمورد ورونیکای ۲۴ سالهٔ اسلوونیاییست که علیرغم زندگی نرمالش تصمیم به خودکشی میگیرد.
این کتاب تا حدودی بر پایهٔ تجربیات شخصی کوئلیو ازبیمارستانهای روانی مختلف است و حول محور دیوانگی میچرخد. داستان حاوی این پیام است: «عقلانیت انبوهی از دیوانگیهاست».