آلیس در سرزمین کوانتوم
آلیس در آستانه ورود به یک سرزمین عجایب کاملاً جدید است. این سرزمین کوانتومی است - نوعی پارک تفریحی فکری، کوچکتر از یک اتم، که در آن هر جاذبه جنبه متفاوتی از نظریه کوانتومی را نشان می دهد. او در آنجا با امپراتوری ملاقات میکند که فکر میکند لباس جدیدش وجود دارد، با سه برادر کوارک میرقصد، به گذشته سفر میکند (با خودش برخورد میکند)، و انواع اثرات کوانتومی را تجربه میکند. خوانندگان با اصل عدم قطعیت، توابع موج، اصل پائولی و سایر مفاهیم گریزان آشنا خواهند شد.
اطلس چاکرا (راهنمای کاربردی و عملی کار با چاکراها) (با CD)
مراقبه (مدیتیشن) چیست؟ ۱- با مراقبه می توان نیرو و انرژی پنهان و درونی خود را تحت کنترل در آورده، از آن بهره و استفاده کامل ببریم. ۲- درک و فهم دیگران در تمام ارتباطات. ۳- سفر از دنیای مادی از طریق جسم به دنیای روح و روان و معنویت
آیا می دانید متعلق به کدام چاکرا هستید؟ به کمک یک تست چاکرایی متوجه خواهید شد. چگونه می توانیم انرژی را به جریان بیندازیم و تمام مشکلات جسمانی و روحی خود را که به صورت مسدود وجود داند شناسایی نموده، آنها را برطرف کنیم. پایه و اساس کار با چاکراها به دست آوردن طلاعاتی در مورد اوراء، پرانا، کندالینی و نقاط مهم اعصاب در چاکراهای کف دست و پا می باشد.
پینه دوز و شاه عباس
می گویند:
شاه عباس از وزیر خود پرسید:
امسال اوضاع اقتصادی كشور چگونه است؟
وزیر گفت: الحمدالله به گونه ای است كه تمام پینه دوزان توانستند به زیارت كعبه روند!
شاه عباس گفت: "نادان! اگر اوضاع مالی مردم خوب بود می بایست كفاشان به مكه می رفتند نه پینهدوزان...، چون مردم نمی توانند كفش بخرند ناچار به تعمیرش می پردازند، بررسی كن و علت آن را پیدا نما تا كار را اصلاح كنیم.
راز کیهان(فیزیک کوانتومی، زبان طبیعت)
غرش طوفان (۷جلدی)
الکساندر دوما
مترجم: ذبیح الله منصوری
رمان «غرش توفان» ادامه ی رمان: «ژوزف بالسامو» و شرح تاریخ فرانسه، در زمان «لوئی شانزدهم» و نحوه ی شکل گیری، و در پایان رخداد انقلاب کبیر فرانسه، در قالب یک داستان است. واگویی نمونه نگارش از متن: «دوک حیرت زده برگشت، و چشمش به خانم دوپاری افتاد، و با مسرتی زیاد، که معلوم نبود طبیعی، یا ساختگی است، گفت: آه... کنتس عزیز، شما مثل همیشه زیبا و شاداب هستید، و متشکرم که، از همه زودتر آمدید. دوپاری گفت: دوست عزیز، من تقریبا از سرما منجمد شده ام. دوک گفت: خواهش میکنم به بودوار تشریف بیاورید. دوپاری، با غمزه ای ملیح گفت: آخر من چطور با شما تنها، در بودوار باشم؟ در این هنگام، صدای دیگری شنیده شد، که گفت: تنها نیستید، بلکه سه نفر میباشید»...؛ پایان واگویی