در حال نمایش یک نتیجه

نمایش 9 24 36

ناخوش احوال

تومان
آلبرتو باررا تيسكا ترجمه: شقايق قندهاری

«نتيجه آزمايش آمده؟» به محض خارج شدن اين كلمه‌ها از دهانش، از گفتن‌شان پشيمان مي‌شود. آندرس ميراندا دلش مي‌خواهد سوالش را ميان زمين و هوا بقاپد و آن را روانه همان جايي كند كه از آن بيرون آمده است، و بار ديگر آن را در پس سكوت پنهان نگه دارد. ولي نمي‌تواند، كار از كار گذشته است. هم اين كه آندرس با قيافه رئيس بخش راديولوژي مواجه است، كه زوركي با حس همدلي لبخندي تحويلش داده و يك پاكت بزرگ قهوه‌اي دستش مي‌هد؛ لب‌هايش در هم پيچ‌وتاب خورده‌اند و چشم‌هاي تيره رنگش مثل دو لكه‌اند.