در حال نمایش یک نتیجه

نمایش 9 24 36

فرار به جنگ

تومان
اشتفان تسوايگ ترجمه: نيما علي‌رضايی

از روي نزاكت زيردستانه يا شايد هم به خاطر اينكه مست هستند، چند نفر از كناردستي‌هايم با هر مصرعي بلند مي‌خندند. بالاخره نكته واقعا خنده‌داري بازگو مي‌كند و تمام ميهمانان عربده مي‌كشند:«براوو، براوو» اينجا اما قلب مرا سنگيني‌اي فرا مي‌گيرد، مانند چنگالي اين خنده بلند به قلبم فرو مي‌رود. چگونه مي‌توان خنديد وقتي كسي در حال ناله است و بي‌نهايت زجر مي‌كشد؟ چگونه مي‌توان به جك‌هاي كثيف خنديد و تفريح كرد، وقتي كسي در حال نابودي است؟ بلافاصله مي‌دانم. وقتي كه چرنديات وندا چك تمام شود، دلقك‌بازي هميشگي شروع مي‌شود.