غرور و تعصب
"عموم مردم بر این باورند، هر مجردی برای خوشبختی، نیازمند همسر است." در کنار نصیحت ابتدای موبی دیک، «مرا اسماعیل صدا کن»، اولین جمله از غرور و تعصب جین آستن باید از جمله پر نقل قولهای ادبیات باشد. و مطمئناً همان کاری که ملویل برای شکار نهنگ انجام داد، آستن برای ازدواج انجام میدهد - ردیابی پیچیدگیها (بدون اشاره به مسائل اقتصادی) آیینهای جفتگیری در بریتانیا در قرن نوزدهم با دستی مطمئن و چشمی بدون پلک. طبق معمول، آستن مناظر خود را در یک دهکده روستایی و چند خانواده آموزش می دهد - در این مورد، بنت ها، فیلیپس ها و لوکاس ها. در میان آنها آقای بینگلی، مردی مجرد خوش شانس، و دوستش، آقای دارسی، که حتی ثروتمندتر است، می آیند. خانم بنت که در بالای ایستگاه خود ازدواج کرده است، آمدن آنها را فرصتی برای ازدواج حداقل یکی از پنج دخترش می داند. بینگلی دلسوز است و به راحتی توسط بزرگترین دختر بنت، جین، جذاب است. با این حال، راضی کردن دارسی سخت تر است. او که به دلیل ابتذال خانم بنت و رفتار نامطلوب سه دختر کوچکترش کنار گذاشته شده است، نمی تواند ارزش واقعی دختران بزرگتر، جین و الیزابت را ببیند. غرور بیش از حد او لیزی را آزار میدهد، کسی که حاضر است بدترین چیزهایی را که دیگران درباره او میگویند باور کند. وقتی جورج ویکهام، سرباز مستقر در دهکده، واقعاً داستان بی اعتباری برای گفتن دارد، سخنانش بر زمین حاصلخیز می افتد.
پس از ایجاد سوء تفاهم اصلی رمان، آستن سپس شخصیت های فرعی جذاب خود را وارد می کند: آقای کالینز، روحانی متعصبی که آرزوی دستیابی به لیزی را دارد اما به جای آن به بهترین دوستش، شارلوت، رضایت می دهد. لیدی کاترین دوبورگ، عمه بیتفاوت آقای دارسی. و گاردینرها، عمه و عمه جین و الیزابت پست اما نجیب دل. برخی از بهترین کمدیهای آستن از اختلاط و تطبیق این نمایندگان طبقات و اقشار مختلف اقتصادی به دست میآیند که ریاکاری در قلب بسیاری از تعاملات اجتماعی را نشان میدهد. و اگرچه رمان مملو از سوء تفاهمهای عاشقانه، پیشنهادهای رد شده، فرارهای فاجعهبار و پایان خوش لازم برای کسانی است که لایق آن هستند، آستن هرگز آنقدر غرق عاشقانه نمیشود که واقعیتهای اقتصادی سخت زناشویی قرن 19 را از دست میدهد. مانور دادن ازدواج خوب برای دختران بی پولی مانند بنت دشوار است، و حتی لیزی، که صمیمانه برای آقای دارسی ارزش قائل است، وقتی از او پرسیده شد که برای اولین بار چه زمانی عاشق او شد، اظهار داشت: "این به تدریج شروع شده است که من به سختی میدانم چه زمانی شروع شد. اما من معتقدم که باید از اولین باری که زمین زیبای او را در پمبرلی دیدم، تاریخ آن را تعیین کنم. او ممکن است شوخی کند، اما در احساسات او حقیقتی بیش از اندکی وجود دارد. جین آستن الیزابت بنت را "موجودی لذت بخش که همیشه در چاپ ظاهر شد" می دانست. مخالفت خوانندگان کتاب غرور و تعصب سخت است. --آلیکس ویلبر
مجموعه جین آستین (۶جلدی)
جین آستین در ۱۶ دسامبر ۱۷۷۵ در استیونتن، همپشر، جنوب شرقی انگلستان، به دنیا آمد. او هفتمین فرزند یک کشیش ناحیه بود. در سال ۱۸۰۱ که پدرش بازنشسته شد، خانوادهی آستین به بث نقل مکان کرد. پدر در سال ۱۸۰۵ از دنیا رفت و جین آستین و مادرش چند بار نقل مکان کردند، تا سرانجام در سال ۱۸۰۹ در نزدیکی آلتن در همپشر ماندگار شدند. جین آستین در همین محل ماند و فقط چند بار به لندن سفر کرد. در مه ۱۸۱۷ به سبب بیماری به وینچستر کوچ کرد تا نزدیک پزشکش باشد، و در ۱۸ ژوئیهی ۱۸۱۷ همان جا درگذشت. نوشتن را از نوجوانی آغاز کرد. قبل از انتشار آثارش بارها در آنها دست میبرد و بازبینیشان میکرد. چهار رمان عقل و احساس، غرور و تعصب، منسفیلد پارک و اِما به ترتیب در سالهای ۱۸۱۱، ۱۸۱۳، ۱۸۱۴ و ۱۸۱۶، یعنی در زمان حیات جین آستین منتشر شدند. رمانهای نورثنگر ابی و ترغیب در سال ۱۸۱۸، یعنی بعد از مرگ نویسنده به چاپ رسیدند. دو اثر به نامهای لیدی سوزان و واتسنها (ناتمام) نیز از کارهای اولیهی جین آستین باقی مانده است. او پیش از مرگ مشغول نوشتن رمانی به نام سندیتن بود که قسمتهای پراکندهی آن در دست است. جین آستین در محیطی نسبتاً منزوی زندگی کرد و اوقات خود را بیشتر به نوشتن گذراند. به نظر نقادان، او نبوغی دووجهی داشت: هم طنز قدرتمندی داشت و هم اخلاقیات و روحیات آدمها را خوب میشناخت. رمانهای جین آستین از پرخوانندهترین آثار در ادبیات جهاناند و حدود دویست سال است که نسلهای پیاپی با کشش و علاقهی روزافزون رمانهای او را میخوانند.