در حال نمایش 4 نتیجه

نمایش 9 24 36

ایلانو در آتش

تومان
خوان رولفو مترجمان: بهمن یغمایی، محمدهادی خلیل نژادی

خوآن رولفو مکزیکی نویسندگی را از سال ۱۹۴۰ شروع کرد و اولین رمانش را از بین برد. در سن ۳۵ سالگی مجموعهٔ ۱۵ داستان کوتاه به نام «دشت سوزان» یا ایلانو در آتش را منتشر کرد: چشم‌اندازی بی‌رحمانه از دنیای پیرامونش، دختری که مجبور به روسپیگری می‌شود، شوهری قرمساق که در سفری زیارتی می‌میرد و مردمی که فقر آن‌ها را از پا انداخته‌است. در سال ۱۹۵۳ شروع به نوشتن رمان «پدرو پارامو» کرد.

گابریل گارسیا مارکز گفته‌است که بعد از نوشتن چهار کتاب اولش، به عنوان یک رمان‌نویس احساس کرد که متوقف شده‌است و کشف کتاب «پدرو پارامو» در سال ۱۹۶۱ زندگی او را تغییر داد و مسیر تألیف شاهکارش، «صد سال تنهایی» را به او نشان داده و هموار کرد. مارکز دربارهٔ تمام آثار انتشار یافتهٔ رولفو می‌گوید: «نوشته‌هایی که به ۳۰۰ صفحه هم نمی‌رسند و معتقدم به همان حجم و ماندگاری آثار سوفوکل است.»

پدرو پارامو

تومان

نام نویسنده : خوان رولفو

نام مترجم : احمد گلشیری

خوآن رولفو نویسندگی را از سال ۱۹۴۰ شروع کرد و اولین رمانش را از بین برد. در سن ۳۵ سالگی مجموعهٔ ۱۵ داستان کوتاه به نام «دشت سوزان» را منتشر کرد: چشم‌اندازی بی‌رحمانه از دنیای پیرامونش، دختری که مجبور به روسپیگری می‌شود، شوهری قرمساق که در سفری زیارتی می‌میرد و مردمی که فقر آن‌ها را از پا انداخته‌است. در سال ۱۹۵۳ شروع به نوشتن رمان «پدرو پارامو» کرد. آثار او آنچه که «رمان انقلاب مکزیک» می‌گویند را جمع بندی کرده‌است.

وی بعد از انتشار این دو اثر عملاً داستان‌نویسی را کنار گذاشت ولی به روش‌های دیگری چهرهٔ اصلی جهان ادبی مکزیک باقی‌ماند. رولفو در سال ۱۹۴۴ مجلهٔ ادبی «پان (به اسپانیایی: Pan) را پایه‌گذاری کرد. در سال ۱۹۵۶ شروع به فیلم‌نامه نویسی برای سینما و تلویزیون کرد. با همکاری کارلوس فوئنتس و گابریل گارسیا مارکز یکی از بهترین فیلم‌نامه‌هایش را به نام «El Gallodoro» را نوشت که فیلمی از آن در سال ۱۹۶۴ ساخته شد.

با وجود حجم کم آثار منتشر شده، برای آثار رولفو احترام فراوانی قائل شده‌اند به طوری که در سال ۱۹۷۰ برندهٔ جایزهٔ ادبیات مکزیک شد و در سال ۱۹۸۰ به عضویت آکادمی زبان درآمد و در سال ۱۹۸۵اسپانیا جایزهٔ سروانتس را برای دستاوردهای ادبی به او اعطا کرد.

رمان پدرو پارامو که پیشگام رئالیسم جادویی است، در سال ۱۹۵۵ منتشر و با استقبال سردی روبه‌رو شد و در طول ۴ سال بعد فقط هزار جلد از آن به فروش رفت. این رمان جسورانه ساختار جدیدی را بدعت می‌گذارد، داستان را ساکنین مردهٔ دهکده‌ای افسانه‌ای به نام «کومالا» نقل می‌کنند. رمان بعدها شناخته شد و عمیقاً در ادبیات امریکای لاتین تأثیر گذاشت.

گابریل گارسیا مارکز جمله‌ای از این کتاب را در «صد سال تنهایی» خود گنجاند. همچنین «شهر ارواح» رولفو که ساکنینش اشباح‌اند، تا اندازه‌ای منبع الهام شهر افسانه‌ای ماکوندوی مارکز شد. گابریل گارسیا مارکز گفته‌است که بعد از نوشتن چهار کتاب اولش، به عنوان یک رمان‌نویس احساس کرد که متوقف شده‌است و کشف کتاب «پدرو پارامو» در سال ۱۹۶۱ زندگی او را تغییر داد و مسیر تألیفشاهکارش، «صد سال تنهایی» را به او نشان داده و هموار کرد. مارکز دربارهٔ تمام آثار انتشار یافتهٔ رولفو می‌گوید: «نوشته‌هایی که به ۳۰۰۰ صفحه هم نمی‌رسند و معتقدم به همان حجم و ماندگاری آثارسوفوکل است.»

خروس طلایی و نوشته های دیگر

115,000 تومان
خوان رولفو ترجمه: بهمن یغمایی، ستاره یغمایی

خوان رولفو که به عنوان یکی از نویسندگان متعهد و آگاه نسبت به مسائل زندگی در مکزیک شناخته می‌شود، “خروس طلایی” را در نیمه اول قرن بیستم به تحریر درآورد. این رمان کوتاه رساله‌ای است آشکارا سیاسی. درواقع رولفو از اشاره به لحظات مربوط به زمان وقوع داستان خودداری می‌کند تا تحت تاثیر رئالیسم جادویی، ذهن مخاطب را معطوف به چشم انداز جامعه‌ای کند که در حال زوال است. اما دلایل موجهی وجود دارد که تصور می‌رود ماجرای خروس طلایی در سال‌های پس از انقلاب در مکزیک روی داده باشد که هنوز وزنه‌ی سنگینی از فقر و بی‌عدالتی، بر زندگی مردم فشار می‌آورد. بیزاری و تنفر رولفو از خشونت با به تصویر کشیدن بازی‌های قمار دیده می‌شود. جنگ خروس در این داستان به طور آشکار اهمیت داشته و نویسنده عنوان کتاب را از جوجه خروس کوچک اما بی‌باکی عاریت گرفته که می‌خواهد سرنوشت صاحبش را تغییر دهد. رمان رولفو رمان ساده‌ای نیست. گذاری است در دنیای سیاه قماربازها و جشن‌های منطقه “باخیو”ی مکزیک، و به خواننده این امکان را می‌دهد که واقعه را در لحظات گوناگونی از تاریخ مکزیک تصویر سازی کند.

دشت سوزان

110,000 تومان
خوان رولفو ترجمه: فرشته مولوی

قصه ای است که در آغاز داستان، پایان آن گفته میشود . اما تعلیق و بی تکلیفی نه تنها در نتیجه به کار گرفتن این فن تباه نمی شود، بلکه با پرداخت دراماتیک رولفو فزونی مییابد. همچنین ترتیب و تسلسل رویدادها به گیرایی درهم شکسته میشود، و زمان از حرکت بازمی ایستد. چند داستان کم و بیش حکایت به شمار میآیند، مثل «شبی که تنهایش گذاشتند»، که در آن فلیثیانو در پی چارهجویی است تا مثل دو عموی بختبرگشتهاش به دار آویخته نشود. رولفو این قصه را با تمام توان دراماتیک آن باز میکند، شاخ و برگ اضافی را میزند، اما جزئیات و جمله هایی را که داستان را غنا میبخشند، تکرار می کند.