آیین شاهنشاهی ایران
در این کتاب درباره تاریخ شاهنشاهی ایران از روزگاران قدیم تا عصر پهلوی و کوششهایی که ملت ایران در راه حفظ آیین شاهنشاهی در نشیب و فراز حوادث به کار برده است و همچنین در باب کلمه شاه و پادشاه و شاهنشاه در ادوار مختلف و ریشههای این کلمات در زبانهای قدیم ایرانی و در موضوع فرّ کیانی و نیز درباره آداب و سنن ملی و دینی در این موارد و همچنین درباره تاج و تخت کیانی و مراسم تاجگذاری پادشاهان ایران در دوره های پیش از اسلام و بعد از آن و موضوعاتی از این قبیل سخن رفته است.
حماسه سرایی در ایران
از قدیمترین عهد تاریخی تا قرن چهاردهم هجری "حماسه سرایی در ایران" کتابی است که صفا بر اساس رساله دکترای خود نوشت و پس از بیش از نیم قرن که از انتشار آن می گذرد، هنوز ماخذی معتبر و با ارزش در شاهنامه شناسی و اسطوره پژوهی است. در این کتاب، نویسنده به بررسی تاریخ حماسه در ایران از قدیم ترین عهد تاریخی تا قرن چهاردهم هجری و تحقیق در کیفیت تکوین و تدوین روایات ملی و نظم آنها و بحث در بنیاد داستان های ملی و معرفی منظومه های حماسی و انواع آن می پردازد.
حماسه سرایی در ایران
داراب نامه – محمد بن احمد بیغمی (دو جلدی)
محمد بن احمد بیغمی
تصحیح: ذبیح الله صفا
کتاب داراب نامه ، تألیف محمد بن احمد بیغمی و تصحیح ذبیحالله صفا، داستان قهرمانى و بسيار شيرين داراب، پادشاه كيانى و پسر داستانى او، فيروز شاه است. اين كتاب، از متنهاى شيوا و پر ارزش نثر فارسى بر پايه روايات كهن ايرانى به شمار مىرود كه دو تحرير از آن وجود دارد. اين تحرير از آن داستان گزارى شهير به نام بيغمى است. داراب، پسر بهمن پسر اسفنديار، پسر گشتاسپ از پادشاهان پايانى سلسله داستانى كيانى است كه درباره او در ادبيات پهلوى و پس از آن، داستانهاى پرآوازهاى مانند «دارا و بت زرين» در ادب پهلوى به عربى وجود دارد. اين داراب كه در داستانهاى ملى، فرزند بهمن و هماى چهرآزاد است، پدر داراى دارایان، آخرين پادشاه كيانى بود، اما در اين داستان، فرزند او «دارا» نيست، بلكه فيروز ناميده مىشود. اين كتاب، داستان فارسى همين فيروز شاه است و از همين روى، «فيروزنامه» بايد خوانده شود؛ زيرا بيشتر به سخن درباره فيروز (پسر داراب) مىپردازد.
داراب نامه بیغمی (۲جلدی)
دارابنامه، تألیف محمد بن احمد بیغمی و تصحیح ذبیحالله صفا، داستان قهرمانى و بسيار شيرين داراب، پادشاه كيانى و پسر داستانى او، فيروز شاه است. اين كتاب، از متنهاى شيوا و پر ارزش نثر فارسى بر پايه روايات كهن ايرانى به شمار مىرود كه دو تحرير از آن وجود دارد. اين تحرير از آن داستان گزارى شهير به نام بيغمى است. داراب، پسر بهمن پسر اسفنديار، پسر گشتاسپ از پادشاهان پايانى سلسله داستانى كيانى است كه درباره او در ادبيات پهلوى و پس از آن، داستانهاى پرآوازهاى مانند «دارا و بت زرين» در ادب پهلوى به عربى وجود دارد. اين داراب كه در داستانهاى ملى، فرزند بهمن و هماى چهرآزاد است، پدر داراى دارایان، آخرين پادشاه كيانى بود، اما در اين داستان، فرزند او «دارا» نيست، بلكه فيروز ناميده مىشود. اين كتاب، داستان فارسى همين فيروز شاه است و از همين روى، «فيروزنامه» بايد خوانده شود؛ زيرا بيشتر به سخن درباره فيروز (پسر داراب) مىپردازد.
دارابنامه طرسوسی (۲جلدی)
ابوطاهر محمد بن حسن بن علی بن موسی الطرسوسی
ذبیحالله صفا
دارابنامهٔ طرسوسی یا دارابنامهٔ طرطوسی داستانی است منثور در احوال داراب پادشاه کیانی، نوادهٔ او روشنک با لقب بوراندخت (دختر داراب پسر داراب) و اسکندر رومی (مقدونی). شکل کنونی داستان نوشته ابوطاهر طرسوسی (یا طرطوسی) است و به همین جهت کتاب را با عنوان دارابنامهٔ طرسوسی میشناسند.
در این بخش از داستان بوزینگان که سلاحهایی از جنس استخوان ماهی در دست دارند سوار بر لاکِ لاکپشت به کشتی طمروسیه حملهور میشوند. از میان افرادِ در کشتی تنها یکی تفنگ به دست دارد و سایرین با تیر و کمان از خود دفاع میکنند.
اصل داستان حماسی داراب به زمان ساسانی بازمیگردد. سرانجام با تحریر ابوطاهر به شکل کنونی درآمدهاست. کتاب سرگذشت داراب پادشاه کیانی پسر بهمن (کی اردشیر)، و دختر او، همای چهر آزاد را روایت میکند. نفوذ عناصر سامی/اسلامی در بخش نخستِ کتاب، که شرح احوال داراب است، کم است. بخش مربوط به اسکندر از نفوذ عناصر اسلامی، یونانی، و سریانی خالی نیست. با این حال تصویری که از اسکندر در این کتاب داده شدهاست با آن چیزی که در باقی اسکندرنامهها به چشم میخورد، متفاوت است. به این معنا که دستکم سایهای از تیرگی شخصیت این جنگجوی مقدونی و بیزاری ایرانیان پیش از اسلام از وی در کتاب به چشم میخورد.
نثر کتاب از عالیترین نمونههای نثر فارسی در دورهٔ اول (قبل از مغول) است و به لهجهٔ تخاطب آن زمان نزدیک است. به علت نزدیکی نویسندگان این داستانهای عامیانه (سمک عیار نمونهٔ دیگر است) به مردم عادی، نثر کتاب و زبان روایت بسیار طبیعی و بی تکلف است و کمتر از امثال و آیات عربی و تکلفهای ادبی برآمده از علوم اسلامی و ادبیات عرب استفاده شده است.
از این کتاب نسخههای فراوانی در دست نیست. در پی پریشانی برآمده پس از حمله مغول و با سنگینتر شدن سایهٔ اسلام بر ایران و رواج تعصبات ضد ایرانی، از رونق داستانهای ملی کاسته شد و قهرمانان ملی با نمونههای اسلامی جایگزین شدند. داستان داراب نیز از رونق افتاد و چندان رونویسی نشد. از دیگرسوی، کمرواجی داستان باعث شدهاست که فساد خاسته از تصرف کاتبان در کتاب کمتر راه یابد. بهطوری که اختلاف در نسخههای موجود دارابنامه ناچیز و بیشتر از نوع ضبط نادرستِ کلمههاست که بیشتر برآمده از قرائت نادرست است.
نمونه ای از متن:
داراب پس از سالها دوری از ایران و فرمانروایی بر جزایر ماورای بحار به ایران باز میآید تا مادرش همای را، پادشاه ایران را، که بر دست قیصر مستأصل شدهاست و لشکر بر او شوریدهاند فریاد رسد. همای را در بند کشیدهاند و سوی قیصر میبرند که داراب در میرسد:
«همای نعرهای بزد که ای جان مادر، مادر را دریاب که بر من رحم نکردند. داراب که این بشنید یک نعره بزد و چوب بر بالای سر برآورد و سواری را چنان بزد که مرد و اسپ را به هم در شکست به یک زخم و روی به کوهآسا آورد و دست را بالا کرد تا او را بزند. کوهآسا بگریخت و روی در آن کوه نهاد؛ و [داراب] خلقی را بکشت و همای را از دست ایشان بستد و روی به کوه آورد و به گوشهای بیرون رفت و هر که پیش میآمد با آن چوب میزد و مرد و اسپ را میکشت تا همه به هزیمت رفتند. آنگاه پیش مادر بنشست، همای بیهوش شده بود، وی دستوپای مادر باز میکرد و میگریست و اشک داراب بر روی همای میچکید. همای چشم باز کرد و فرزند را دید که در پیش وی نشستهاست. دیگر باره بیهوش شد. سر بر کنار فرزند نهاده بود و میگریست. داراب گفت ای مادر چندین مگری.»
چهار کتاب داستان به نثر از ابوطاهر طرسوسی در دست است: دارابنامه، اسکندرنامه، قهرماننامه، قران حبشی. از این چهار کتاب دارابنامه و قِران حبشی و قهرماننامه چاپ شده است.
دارابنامه طرسوسی (۲جلدی)
ابوطاهر محمد بن حسن بن علی بن موسی الطرسوسی
ذبیحالله صفا
دارابنامهٔ طرسوسی یا دارابنامهٔ طرطوسی داستانی است منثور در احوال داراب پادشاه کیانی، نوادهٔ او روشنک با لقب بوراندخت (دختر داراب پسر داراب) و اسکندر رومی (مقدونی). شکل کنونی داستان نوشته ابوطاهر طرسوسی (یا طرطوسی) است و به همین جهت کتاب را با عنوان دارابنامهٔ طرسوسی میشناسند.
در این بخش از داستان بوزینگان که سلاحهایی از جنس استخوان ماهی در دست دارند سوار بر لاکِ لاکپشت به کشتی طمروسیه حملهور میشوند. از میان افرادِ در کشتی تنها یکی تفنگ به دست دارد و سایرین با تیر و کمان از خود دفاع میکنند.
اصل داستان حماسی داراب به زمان ساسانی بازمیگردد. سرانجام با تحریر ابوطاهر به شکل کنونی درآمدهاست. کتاب سرگذشت داراب پادشاه کیانی پسر بهمن (کی اردشیر)، و دختر او، همای چهر آزاد را روایت میکند. نفوذ عناصر سامی/اسلامی در بخش نخستِ کتاب، که شرح احوال داراب است، کم است. بخش مربوط به اسکندر از نفوذ عناصر اسلامی، یونانی، و سریانی خالی نیست. با این حال تصویری که از اسکندر در این کتاب داده شدهاست با آن چیزی که در باقی اسکندرنامهها به چشم میخورد، متفاوت است. به این معنا که دستکم سایهای از تیرگی شخصیت این جنگجوی مقدونی و بیزاری ایرانیان پیش از اسلام از وی در کتاب به چشم میخورد.
نثر کتاب از عالیترین نمونههای نثر فارسی در دورهٔ اول (قبل از مغول) است و به لهجهٔ تخاطب آن زمان نزدیک است. به علت نزدیکی نویسندگان این داستانهای عامیانه (سمک عیار نمونهٔ دیگر است) به مردم عادی، نثر کتاب و زبان روایت بسیار طبیعی و بی تکلف است و کمتر از امثال و آیات عربی و تکلفهای ادبی برآمده از علوم اسلامی و ادبیات عرب استفاده شده است.
از این کتاب نسخههای فراوانی در دست نیست. در پی پریشانی برآمده پس از حمله مغول و با سنگینتر شدن سایهٔ اسلام بر ایران و رواج تعصبات ضد ایرانی، از رونق داستانهای ملی کاسته شد و قهرمانان ملی با نمونههای اسلامی جایگزین شدند. داستان داراب نیز از رونق افتاد و چندان رونویسی نشد. از دیگرسوی، کمرواجی داستان باعث شدهاست که فساد خاسته از تصرف کاتبان در کتاب کمتر راه یابد. بهطوری که اختلاف در نسخههای موجود دارابنامه ناچیز و بیشتر از نوع ضبط نادرستِ کلمههاست که بیشتر برآمده از قرائت نادرست است.
نمونه ای از متن:
داراب پس از سالها دوری از ایران و فرمانروایی بر جزایر ماورای بحار به ایران باز میآید تا مادرش همای را، پادشاه ایران را، که بر دست قیصر مستأصل شدهاست و لشکر بر او شوریدهاند فریاد رسد. همای را در بند کشیدهاند و سوی قیصر میبرند که داراب در میرسد:
«همای نعرهای بزد که ای جان مادر، مادر را دریاب که بر من رحم نکردند. داراب که این بشنید یک نعره بزد و چوب بر بالای سر برآورد و سواری را چنان بزد که مرد و اسپ را به هم در شکست به یک زخم و روی به کوهآسا آورد و دست را بالا کرد تا او را بزند. کوهآسا بگریخت و روی در آن کوه نهاد؛ و [داراب] خلقی را بکشت و همای را از دست ایشان بستد و روی به کوه آورد و به گوشهای بیرون رفت و هر که پیش میآمد با آن چوب میزد و مرد و اسپ را میکشت تا همه به هزیمت رفتند. آنگاه پیش مادر بنشست، همای بیهوش شده بود، وی دستوپای مادر باز میکرد و میگریست و اشک داراب بر روی همای میچکید. همای چشم باز کرد و فرزند را دید که در پیش وی نشستهاست. دیگر باره بیهوش شد. سر بر کنار فرزند نهاده بود و میگریست. داراب گفت ای مادر چندین مگری.»
چهار کتاب داستان به نثر از ابوطاهر طرسوسی در دست است: دارابنامه، اسکندرنامه، قهرماننامه، قران حبشی. از این چهار کتاب دارابنامه و قِران حبشی و قهرماننامه چاپ شده است.
دلیران جانباز
مجموعه مقالات با عناوین: نگهبانان ایران؛ نهضت های ملی ایران و قهرمانان استقلال ایران.
در اثر حاضر جنبشهای ایرانیان، سرگذشت رهبران قیامها و حکمرانان و سلاطین حافظ ایران پس از گسترش اسلام در ایران بررسی شده است .مباحث کتاب در سه بخش با این عناوین فراهم آمده است :بخش اول با عنوان ((نهضتهای ملی ایرانیان)) مطالعهای است اجمالی درباره نهضتهای ایرانیان بعد از حمله اعراب برای باز یافتن عظمت از دست رفته ایران .این بخش شامل چهار مبحث است ۱ :ـ از سقوط دولت ساسانی تا ظهور ابو مسلم خراسانی، ۲ـ از نهضت ابومسلم تا تشکیل دولتهای مستقل، ۳ـ نهضتهای اجتماعی، ۴ـ نهضت شعوبیه .در بخش دوم ذیل عنوان ((قهرمانان استقلال ایران)) از سرگذشت ایرانیانی سخن به میان آمده که از اوایل قرن دوم تا قسمتی از قرن چهارم هجری برای رهایی و استقلال ایران از سلطه خلفا دست به قیام زدند .برخی از این افراد عبارتاند از: ((ابومسلم خراسانی))، ((اسپهبد فیروز (سنبادگر)))، ((المقنع))، ((استاسیس))، ((پسر آذرک))، ((طاهر ذوالیمینین)) و ((مازیار پسر قارن)) .در بخش سوم که ((نگهبانان ایران)) عنوان دارد سرگذشت مدافعان ایران در برابر مغولان بیان شده است .این بخش در شش فصل با این عناوین فراهم آمده است :عقاب خوارزم (سلطان جلالالدین خوارزم شاه)، شیران هرات (مقاومت مردم هرات در برابر مغول)، مبارز آل مبارز (شاه منصور از سلسله آل مظفر)، صوفی لشکرشکن (شاه اسماعیل صفوی) نجاتبخش (شاه عباس کبیر صفوی)، شاهین ابیورد (نادر شاه افشار).