در حال نمایش یک نتیجه

نمایش 9 24 36

بدایع الوقایع (۲جلدی)

زین‌الدین محمود واصفی (زادهٔ ۸۹۰ هجری قمری مصادف با ۱۴۸۵ میلادی در هرات - متوفی بین ۱۵۵۱ تا ۱۵۶۶ میلادی) خاطره‌نویس، شاعر و تاریخ‌نگار ایرانی بود.

کتاب خاطرات واصفی با نام بدایع‌الوقایع را می‌توان یک اثر تاریخی نیز محسوب کرد زیرا در این اثر، تمرکز او بر رویدادهای مهم سیاسی و اجتماعی در خراسان، ماوراءالنهر و بخشی از ترکستان بین سال‌های ۱۴۹۷ تا ۱۵۵۱ میلادی است. واصفی نیز مانند ظهیرالدین بابر (نویسندهٔ بابرنامه) دست‌به‌دست شدن حکومت خراسان از تیموریان به ازبک‌ها و سپس به صفویان را توصیف می‌کند و این رویدادها را نه از منظر طبقهٔ نخبه و الیت جامعه، بلکه از دیدگاه خودش به عنوان عضوی از طبقهٔ متوسط شهر هرات و یک متفکر مسلمان که دغدغهٔ عدالت و حکومت سیاسی صادقانه را دارد، روایت می‌کند. واصفی تاریخ‌نگار حرفه‌ای نیست؛ دانش و شناخت او از افراد و رویدادهای زمانه‌اش بسیار بالاست اما ظاهراً ترتیب تاریخی رویدادها اهمیت چندانی برای او نداشته است. نحوهٔ چینش موضوعات کتاب، همیشه از یک الگوی منسجم پیروی نمی‌کند که شاید نتیجهٔ وقفه‌های متعدد واصفی در نوشتن تجربیاتش باشد. ایراد دیگری که ممکن است مطرح شود این است که بسیاری از منابع مورداستفادهٔ واصفی، به‌ویژه داستان‌هایی که میان طبقهٔ پیشه‌وران و تاجران شهرنشین گفته و شنیده می‌شده، و همچنین افسانه‌هایی که در دربار حاکمان به گوش او می‌رسیده، به معنای مدرن کلمه علمی محسوب نمی‌شوند.

هرچند چنین سوالات و شبهاتی را می‌توان دربارهٔ میزان دقت واصفی در تاریخ‌نویسی مطرح کرد اما او در نوشتن خاطراتش آشکارا مراقبت و احتیاط به خرج می‌داد و مقایسهٔ اثر او با دیگر منابع، نشان‌دهندهٔ وثوق نسبی قضاوت‌های او دربارهٔ افراد و روایت او از رویدادهای زمان است. به هر حال، واصفی مشغول نوشتن یک تاریخ علمی نشده بود بلکه تلاش می‌کرد اثر خود را با ذائقه زمانه‌اش تطبیق بدهد و در آن زمان و مکان، روایت تاریخی مورد اقبال، قطعه‌ای ادبی بود که به جهت زیبایی‌شنایی مطبوع و خوشایند باشد.

واصفی از منابع مختلفی استفاده می‌کرد که بسیاری از آنها شفاهی بودند و بخش زیادی از اطلاعاتش را از طریق داستان‌هایی که بخشی از آنها را در دربار حاکمان شنیده بود به دست می‌آورد. او در عین حال به منابعی که در میان مردم عادی گفته و شنیده می‌شد هم از طرقی دسترسی داشت که نشان‌دهندهٔ وسعت ارتباطات او با کل مردم است. از متن بدایع‌الوقایع روشن می‌شود که واصفی ارتباطات درازمدتی با جامعهٔ پیشه‌وران و تاجران داشته و در جمع‌های ادبی آنها هم شرکت می‌کرده است.

بدایع‌الوقایع را می‌توان گزیده‌ای از آثار ادبی واصفی نیز محسوب کرد زیرا علاوه بر ماجراها و داستان‌های منثوری که در کتاب به آنها پرداخته می‌شود، واصفی حدود ۱۶۰۰ بیت از اشعار خود را نیز در گوشه و کنار این کتاب آورده است از جمله قصیده، غزل و قطعه. این اشعار معمولاً تناسبی با موضوع صفحه ندارند اما به نظر می‌رسد که واصفی به سرودن آنها افتخار می‌کرده و به همین دلیل آنها را در کتاب گنجانده است. مجموع این اشعار را می‌توان دیوان شعری در نظر گرفت که واصفی هرگز گردآوری نکرد.

واصفی فقط ثبت‌کنندهٔ آنچه می‌دید و می‌شنوید نبود بلکه در داستان‌ها و اشعار متعدد و روایت‌های مختلف تاریخی، او نشان می‌دهد که ناظری آگاه و منتقد رسوم اجتماعی و سبک زندگی و رفتار طبقهٔ الیت حاکم است. او علیه مقامات و روحانیون فاسد و جاهل سخن می‌گوید و با مهارت از طنز استفاده می‌کند. در مقابل، او از چند چهره تجلیل کرده و آنها را الگوهایی شایسته می‌داند از جمله الغ‌بیگ (حاکم ماوراءالنهر و خان سمرقند در زمان تیموریان)، و گلدی‌محمد، که هردوی آنها برای برقراری عدالت در قلمروی خود می‌کوشیدند. او مشخصاً داستان‌هایی را برای روایت انتخاب می‌کند که آرمان عدالت و ایده‌های انسانی خود او را ترویج بدهند.