بیداری قهرمانان درون
نويسنده: پاتریشیا آدسون مترجم: سیمین موحد
این کتاب ارزشمند ما را به سفری هزارلایه و مارپیچ در زندگی میبرد. نویسنده در این کتاب ندای قهرمان درون را به گوش ما میرساند و با همدلی دستمان را میگیرد تا رهسپار سفری شویم که آکنده از بیراهههای ناپیدا ، دامهای خطرناک و پیچیدگیهای بسیار است. اما او این نوید را میدهد که در پایان سفر ، گنجی بیهمتا انتظارمان را میکشد. گنجی که اسرار جهان را نمایان میسازد و اجازۀ استفادۀ بهینه از فرصتهایی را به ما میدهد تا بتوانیم هدایای منحصر به فردمان را به گیتی عرضه کنیم.
پیرسن در نقش راهنما از اسطورههای سراسر جهان و کهنالگوها یاری میگیرد تا بتواند راه و بیراهه را به ما نشان دهد. شیوۀ نگارش این کتاب مارپیچی یا فنرگونه است. نویسنده ابتدا هر کهنالگو را شرح میدهد و ارتباط هر کدام از آنها را با مراحل مختلف سفر به ما مینمایاند. سپس در دوازده بخش ، توضیحی مفصل در بارۀ هر کهنالگو ارائه میدهد و ضمن این توضیحات ، به تأثیر این کهنالگوها بر همدیگر اشاره میکند. با خواندن این بخش درمییابیم که در آغاز سفر باید خود (Ego) را سالم و قدرتمند کنیم ، سپس با جان (Soul) رو به رو شویم و سرانجام خویشتن (Self) منحصر به فرد خود را به دنیا آوریم. سفر در هر یک از این وادیها ، درس ویژۀ خود را برای ما به همراه دارد. سفر خود به ما یاد میدهد چگونه در جهان موفق و ایمن باشیم ، در سفر جان با ژرفترین اسرار زندگی رو به رو شده و اصیل و واقعی میشویم و سفر خویشتن راه یافتن اصالت ، قدرت ، آزادی و نحوۀ ابراز آن را به ما نشان میدهد.
بخشهای پایانی کتاب روش دستیابی به یکپارچگیایست که در نتیجۀ سفر به دست میآید و تجربۀ هماهنگی با جهان و گوناگونیهای فراوان آن را به ارمغان میآورد و به ما میآموزد که باید این دگرگونیها را گرامی بداریم و در عین حال ، با مطالبۀ اسطورۀ زندگیمان ، بتوانیم شیوۀ منحصر به فرد بودنمان را در جهان بیایم.
پرسشنامۀ پایانی کتاب به ما کمک میکند تا بتوانیم کهنالگوی فعالتر زندگی خود را بشناسیم و دریابیم هماکنون در کجای مسیر قهرمانی خود قرار داریم.
تقدیر عشق و سرور
نام نویسنده : جان ا.سنفورد
نام مترجم : سیمین موحد
تقدیر، عشق، سرور، نوشتهی جان.ا.سنفورد، کتابی دربارهی زوایایِ تاریک و پنهانترِ روح است. سنفورد برای کاوش در این تاریکیها، از بستری اسطورهای بهره گرفته و با گذر از اسطورههای شناخته شده و خدایانِ جاودان بر کوهِ اُلمپ به سراغِ الاهههایِ کمتر شناختهشدهای رفته که مربوط به عصرِ مادرسالاری هستند. خدایانی که ما شاید نام آنها را کمتر شنیده باشیم ولی اهمیتشان کم از خدایانِ کوهِ المپ نیست. نویسنده از ساختارِ افسانهها به ساختارِ روانی انسانها رسیده است و توانسته زوایایِ تازهای از قدرتِ شگرفِ زندگی را آشکار کند. چیزی که انسان مدرن امروز، شاید آن را به دست فراموشی سپرده است. آن شور، شیدایی، جنون و سروری که از سویی باعث ویرانی و از دیگر سو باعث برساختن و کشفِ خویشتن میشود. نیرویی که خلاقیتزا و شهامتبخش است. موضوعاتی که کتاب به آن میپردازد، شامل عشق و مهر، خیانت و دشمنی، وفاداری و نظم است. وجوهِ زنانهای که تجلیِ فراجنسیتی در زن و مرد دارند. سنفورد در این کتاب شرح میدهد که چگونه انسانِ مدرن با رها کردن و نه فراموش کردن میتواند به آن سرورِ حقیقی که تلمیحی جنونآسا است دست پیدا کند و در سایهی آن به کشف و شهود دربارهی خود برسد. او در این مسیر نشان میدهد که منطق و سرخوشی، دو روی یک سکه هستند که بدون هر کدام از آنها بدون شک چیزی کم خواهد بود.
راه زنان
زنانی که با گرگها می دوند
ﮐﻼرﯾﺴﺎ ﭘﯿﻨﮑﻮﻻ اﺳﺘﺲ
ترجمه: سيمين موحد
دکتر کلاریسا پینکولا استس در این کتاب با استفاده از گنجینه غنی داستانهای اساطیری، کهن الگوها، افسانه های پریان و قصه های ملل، راه اتصال مجدد به این نیروی قدرتمند و سالم طبیعت غریزی زنان را نشان می دهد.
با خواندن این داستان ها و تفاسیر روان شناسی آنها می آموزیم که چطور به خود مهر بورزیم. زن وحشی را به عنوان درمانگر درونی روحمان بپذیریم. دکتر استس در این کتاب برای توصیف روح و روان زنان ادبیات جدیدی خلق کرده است. این روان شناسی زنان به اصیل ترین شکل خود است که بر پایه دانش روح استوار است.
قسمتی از مقدمه کتاب زنانی که با گرگها می دوند:
" ...هر کسی که به زنی نزدیک می شود در حضور دو زن قرار دارد. یک موجود بیرونی و یک مخلوق درونی. موجود بیرونی در روشنایی روز زندگی می کند و براحتی قابل مشاهده است. اغلب با فرهنگ ملموس انسانی مطابق است اما مخلوق درونی اغلب ناگهان ظاهر می شود و به سرعت ناپدید می گردد و پشت سر خود احساسی عجیب و اعجاب آور به جا می گذارد، انگار دارای یک روح وحشی طبیعی است. این طبیعت دو گانه بصورتی است که یکی با ثبات تر و سرزنده تر و دیگری بی اعتناتر و سردتر است. خویشتن متمدن موجودی خوب است ولی کمی تنهاست. خویشتن وحشی هم به خودی خود خوب است اما آرزومند رابطه با دیگری است. از دست رفتن قدرت های روحی و عاطفی زنان ناشی از جدایی این دو طبیعت از یکدیگر و وانمود کردن به اين است که دیگری وجود ندارد..."
نویسنده در این کتاب ابتدا داستان و افسانه ای را بیان می کند که اغلب ما آنها را شنیده ایم و با توجه به آن داستانها و تحلیل روان شناسانه آنها به بیان نکاتی درباره روح زنان و چگونگی توجه به آن و شنیدن حرفهایش می پردازد تا زنان بتوانند اعتماد به نفس خود را افزایش داده و در تصمیم گیری هابه احساس و درون خود ایمان داشته باشند.
اگر به مباحث روان شناسی تحلیلی علاقه مند هستید، اگر نوشته های «کارل گوستاو یونگ» و روش روانشناسی اش را دوست دارید، حتما این کتاب را بخونید. مطالعه این کتاب را هم به خانم ها و هم به آقایان توصیه می کنم.
ژرفای زن بودن (چرخه قهرمانی زنان در سفر زندگی)
مورین مورداک
سیمین موحد
برخی از زنان به دلیل نوع پیچیدگی ها روانی که دارند وارد محیط کار نمی شوند و برخی از زنانی که وارد محیط کار می شوند به مرور متوجه می شوند زنانگی خود را از دست داده اند.
بارها و بارها از زنانی در محدوده سنی بین سی تا چهل سال شنیدهام که از موفقیتهایی که در بازار کار بدست آورده اند ناراضی هستند. آنها، این نارضایتی را به صورت احساس مفید نبودن، پوچی، عجز و حتی احساس خیانت بیان میکنند. این زنان از شیوه معمول زندگی مردان که اصطلاحاً «سفر قهرمانی مردان» می نامیم استقبال کرده و موفقیت تحصیلی، هنری یا مالی کسب کرده اند، اما برای بسیاری از آنها این پرسش همچنان باقی است که این همه دستاورد چه فایده ای داشته است؟
در واقع، انگیزۀ کسب موفقیت در زندگی، این زنان را وادار کرده با فشار کار بیش از حد، خستگی، فرسودگی و ابتلا به بیماریهای ناشی از فشارهای روحی مواجه شوند و در نتیجه هماکنون نمیدانند چگونه باید از این مخمصه خارج شوند. وقتی آنها برای اولین بار بدنبال کسب موفقیت و تأیید و تحسین دیگران رفتند، انتظار چنین عاقبتی را نداشتند. تصور نمیکردند برای این که «در اوج قله» باشند، مجبور شوند تا این اندازه از جسم و روح خود مایه بگذارند.جالب آن که وقتی چنین زنانی پس از دوره بازنشستگی به خانه برمیگردند کسی خوشحال و منتظر آنان نیست و اگر نیم نگاهی هم به زندگی بیرونیشان بیاندازند دیگر احساسی از تشویق مردان برای انجام کارهایشان به آنها دست نمیدهد.در یک کلام این احساس را میکنند که زندگی را باخته اند.
مورین مِرداک نویسنده کتاب میگوید با مشاهدة آسیب جسمی و عاطفی زنان در طول این سفرِ زندگی قهرمانانه، به این نتیجه رسیدم که علت این همه رنج و درد، این است که آنها در زندگی خود الگویی را انتخاب کردهاند که «وجود» اصلی آنها را انکار میکند.
نویسنده که خود آسیب خورده سفر مردانه است ،در این کتاب نقشه "سفر قهرمانی زن" را ترسیم میکند. او با بهرهگیری از تئوری روانشناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ ،نقشهای که به زن احساس حرکت در مسیر تکامل و در عین حال احساس خرسندی و رضایت از روند مسیر را میدهد ،ارائه میکند.