کارل مارکس (یک زندگی قرن نوزدهمی)
کتاب «کارل مارکس: يک زندگي قرن نوزدهمي»، تصويري جامع از زندگي خصوصي و اجتماعي مارکس، و انديشه فلسفي، فعاليتهاي سياسي، و آرزوهاي برآورده شده، محققنشده و ناتمام وي ترسيم کرده است. تصاوير انتهاي کتاب، نمايش هنري سنجيدهاي است از آغاز و فرجام زندگي مردي که رويايش نشاندن تنديس آزادي و عدالت بر دروازه جهان بود، اما اکنون در گورستان «هايگيت» لندن زير تنديسي آرميده است که نگاهش به دوردستهايي است بسان آرمانشهري که مارکس ميخواست و نديد و شايد ديگران هم هرگز نبينند. اما اينکه مارکس در دهه دوم قرن بيست و يکم هم ميتواند موضوع کتابي پرآوازه باشد، نشانهاي است از اين که تلاش خستگيناپذير اين «مرد، پدر، مبارز، اقتصاددان، و فيلسوف» در ميان آن همه مشکلات زندگي، براي شناختن و شناساندن جهان، چندان هم بيحاصل نبوده و بد يا خوب مُهر خود را بر تاريخ زده و همچنان تاثيرگذار است.
کوچ
"کوچ" حماسه ی زندگی است. سرگذشت کسانی است که از زندگی حماسه می سازند. بی نام و نشان ها یا "دامنه نشینانی" که نمی خواهند دست و پا بسته، و خمود و خوش بینانه در انتظار مرگی فاجعه بار، و انهدامی دهشتناک بمانند و آن را به پای سرنوشت رقم بزنند. آنگاه که این مجمع کوچک خرگوشان - که نماد بارز جوامع انسانی اند - از تمامی قراین می فهمند سکونتگاه در خطر نابودی قطعی است و انسان ها در راه مقاصد خویش کمر به مرگ آنها و نابودی اقامتگاه شان بسته اند، دست به کار می شوند، از پا نمی نشینند، به راه می افتند تا بلکه رئیس و سران قوم را آماده ی چاره اندیشی و ترک سکونتگاه کنند. اما رئیس ...