پادماده (کاوش در فراسوی ماده)
نام مترجم : یاشار مجتهدزاده
پادماده(به انگلیسی: Antimatter) مانند ماده از ذراتی به نام ضدذره تشکیل شدهاست، که با ذرات معمولی فرق دارند. در ضد ماده بار هسته منفی و بار ذرات مداری مثبت است که معکوس مادهاست.
به عنوان مثال ذرهای به نام پوزیترون وجود دارد که تمام ویژگیهایش به جز بار الکتریکی مشابه الکترون است. پوزیترون حامل بار مثبت است در حالی که بار الکترون منفی است. (البته نباید پوزیترون را با ذره باردار مثبت دیگر، یعنی پروتون، اشتباه گرفت. پروتون تقریباً ۲۰۰۰ بار سنگین تر از الکترون است. به علاوه پروتون دارای زیر ساختارهایی است به نام کوارک. از طرف دیگر، پوزیترون هم جرم الکترون است و تا آنجا که میدانیم پوزیترون و الکترون هیچ کدام دارای زیر ساختار نیستند.)فیزیکدانان ذرات، پوزیترون را پادماده الکترون میدانند.
در برخورد انرژی بالا، بخشی از انرژی جنبشی به ماده تبدیل میشود و میتوان با انتخاب مناسب ذرات برخورد کننده، پادذرات را تولید کرد.
به دلایلی که خیلی روشن نیست، عدم تقارن عظیمی بین ماده و پادماده عالم اطراف ما وجود دارد. به بیان ساده تر، مقدار زیادی ماده میبینیم ولی هیچ پادماده قابل توجهی مشاهده نمیشود.
گریزپا
فرانک کلوز
ترجمه: سام دفتری
فیزیک کوانتوم و مکانیک کوانتومی، توانستند ارتباطی بین کیهان و کائنات و ساختار اتم و اجزای سازندهی آن برقرار کنند. شناخت ذرات بنیادین و در رأس آنها بوزون هیگز، راهگشـای بسیاری از مشـکلاتی بود که نظریههای اساسی فیزیک کوانتوم را دههها درگیر خود کرده بود. ذرهای که پیدایش جرم در تمام جهان مادی را توضیح میدهد و عجیبتر آن که از میدانی سخن به میان میآید که مانند میدان مغناطیسی یک آهنربا، تمام کیهان را دربر گرفته است که بر همهی این ذرات اثر میگذارد و تمام کائنات، مانند تکهپارههای یک کشتی، در دریایی از ذرات این میدان غوطهور است. این قلمرو هیگز است. بوزون هیگز و میدان هیگز… کتابی که پیش رو دارید، از نبوغ فردی متواضع و منزوی میگوید که توانست تنها به کمک ذهن خلاق خود، قلهای را فتح کند که تا آن موقع کسی نمیدانست چنین قلهای هم وجود دارد. پیتر هیگز کاری را به ثمر رساند که حدود نیمقرن، هزاران دانشمند نخبه از سرتاسر جهان را با صرف میلیاردها دلار و سالها تلاش مداوم، درگیر این «ایدهی ناب» او کرد تا از طرفی دستگاهی ساخته شود که یک اعجاز مهندسی به شمار میرود و از طرف دیگر، پرده از رازی برداشته شود که شکلگیری عالم و ریزساختارهای درون اتمها را تشریح میکند. در جملهای از این گریزپا میخوانیم «این آغاز یک پایان نیست، پایان یک آغاز است».
وقتی نویسنده واقعاً به مخاطب خود فکر می کند، نتیجه انفجاری است. به عنوان مثال، به نقل از یکی از همکاران: «میدان هیگز را به عنوان جمعیتی از کارگران سیاسی در یک مهمانی کوکتل تصور کنید. مارگارت تاچر، نخستوزیر سابق، نقش ذرهای بدون جرم را بازی میکند که وارد اتاق میشود و با مزرعهی هموطنان مواجه میشود. او سعی می کند از اتاق عبور کند، اما سرنشینان می خواهند با او دست بدهند. این کار او را قطع می کند و اینرسی ایجاد می کند. فعل و انفعالات او با گردهمایی او را از یک ذره بدون جرم پرنده به ذره ای عظیم الوار تبدیل کرده است. به روشی مشابه، یک ذره بدون جرم به دلیل این برهمکنش با میدان هیگز در همه جا حاضر، اینرسی - جرم - به دست میآورد.»
نظریه های همه چیز
فرانک کلوزِ فیزیکدان با بیان پرشوری از علم انقلابی سدهی هفدهم تا زمان حاضر، خواننده را به مرزهای دانش میبرد. او با تمرکز روی موضوعی که نظریهپردازان آن را همه چیز معنی کردهاند، به کاوش پیشرفتهای بزرگ علمی پرداخته و آثار گستردهی آن را روی جنبههای گوناگون زندگی و باورهای مردم، به رشتهی تحریر در آورده است.
نظریههای همه چیز مورد بحث او در جستجوی یافتن توضیحی برای همهی امور شناخته شدهی عالم در تمام حیطههای مرتبط دانش بشری و به ویژه فیزیک هستند.
با شروع از کار نیوتون روی گرانش و حرکت در قرن هفدهم تا ترمودینامیک و الکترومغناطیس مکسول در قرن نوزدهم و سپس فیزیک کوانتومی ماکس پلانک و پل دیراک در قرن بیستم، استاد کلوز نهایتاً به فیزیک معاصر و قدرت و محدودیتهای نظریهی همه چیز کنونی میرسد. چرخهای که در آن یک نظریهی همه چیز مورد چالش واقع شده و با دیگری جایگزین میشود هم اکنون ادامه دارد.