اعتراف (تجربه و هنر زندگی ۸)
لئو تولستوی
مترجم: آبتین گلکار
«پنج سالی بود که رفته رفته چیز عجیبی برایم اتفاق میافتاد: نخست دقایقی سردرگم میشدم و زندگیام متوقف میشد، انگار نمیدانستم چگونه باید زندگی کنم و چه باید بکنم. خودم را گم میکردم و درمانده میشدم. ولی این حالت میگذشت و زندگی را به شیوهٔ پیشین ادامه میدادم. سپس این دقایق سردرگمی بیشتر و بیشتر شد و درست به همان شکل. این توقفهای زندگی همیشه به شکل پرسشهای یکسانی بروز مییافت: برای چه؟ خب، بعد چه؟ ... پرسش من، همان پرسشی که مرا در پنجاه سالگی به خودکشی سوق میداد، پرسش بسیار سادهای بود که در وجود هر انسانی نهفته است. پرسشی که زندگی بدون آن ممکن نیست، همانطور که من در عمل داشتم این را تجربه میکردم. پرسش این بود: حاصل کل زندگی من چه خواهد بود؟ یا به بیانی دیگر: آیا در زندگی من معنایی هست که با مرگی که به طور حتم در انتظار من است از میان نرود؟»
کودکی – نوباوگی – نوجوانی
لئو تولستوی سه گانه خود را با عنوان کودکی - نوباوگی - نوجوانی در اوایل دهه بیست زندگی خود آغاز کرد. اگرچه او در دوران پیری آن را بهعنوان «آمیختهای ناجور از واقعیت و تخیل» رد میکرد، نسلهای خوانندگان با این موضوع موافقت نکردند و این رمان را پرترهای جذاب و روشنفکر از رشد درونی در برابر پسزمینهی دنیایی آکنده از وضوح، ظرافت و رنگ خارقالعاده میدانستند.
مرگ ایوان ایلیچ
لف تالستوی
مترجم: حمیدرضا آتش برآب
ایوان ایلیچ، شخصیت اصلی داستان تولستوی، شخصی موفق در زندگی روزمره و کاری است ولی در زندگی شخصی دچار مشکلاتی است. البته این مشکلات به نوعی متأثر از موفقیتهای کاری وی است. او بنا به دلایلی که در کتاب ذکر شده دچار یک بیماری سختدرمان میشود. تولستوی در این کتاب از تمام قدرت خود برای به تصویر کشیدن روحیات و احساسات یک بیمار سختدرمان استفاده میکند. تولستوی روحیات یک چنین بیماری را از لحظه آگاه شدنش به بیماری تا لحظه خاموشی یا مرگ را به پنج مرحله تقسیم میکند. این مراحل پنجگانه عبارتند از: ۱-عدم پذیرش یا انکار، ۲-خشم، ۳-معامله، ۴ -افسردگی و ۵-پذیرش. ایشان تمامی این مراحل را به طور دقیق مورد بررسی قرار میدهد، از جمله توضیحات مختصری که در این ۵ مرحله ذکر شده را میتوان به موارد ذیل اشاره نمود.
مرحله انکار: تنها به مراحل اولیه یا رویارویی با بیماری محدود نمیشود، این مرحله با حرفهای پزشک معالج آغاز میشود. او از انکار یا عدم پذیرش به عنوان نوعی تسکین یا درمان استفاده میکند.
مرحله خشم: در این مرحله بیمار، دیگران را مقصر بیماری خود میداند. در داستان، ایوان ایلیچ ناراحتی خود را با آزار همسر و دیگر اطرافیان تسکین میدهد. او چنین میاندیشد که گویی او بیمار شدهاست تا دیگران سالم بمانند.
مرحله معامله: از بین مراحل پنجگانه این مرحله کوتاهترین مرحلهاست. بیمار با خود صحبتهایی مانند: ای خدا اگر فقط یک سال به من مهلت بدهی قول میدهم که مسیحی بشوم و... سعی در به تأخیر انداختن زمان مرگ دارد.
مرحله افسردگی: در این مرحله بیمار به عزای فرصتهای از دست رفته مینشیند، در این مرحله بیمار نیاز به تاریکی تنهایی دارد و در این تاریکی و تنهایی، خیال همه چیز را در سر میپروراند.
مرحله پذیرش: مرحله پذیرش، آخرین مرحله یک بیمار که تهی از احساسات میشود است. در این مرحله گویی درد از میان رفتهاست. در این مرحله، سکوت پرمعناترین شکل ارتباط است. در این مرحله، فشار دادن دست دوست، نگاهی سنگین و... پرمعناترین معانی را از ژرفای یک بیمار درحال مرگ به خواننده منتقل میکند.