جاده شخصیت
جوهره و فلسفه بنیادین کتاب جاده شخصیت اثر دیوید بروکس، دعوت خواننده، به عنوان عضوی از جامعه بشری، به تجدید نظر در نگاهی است که به خویشتن دارد. این اثر، کتابی مسحور کننده و امیدبخش است که در عمق وجودتان نفوذ میکند.
در کتاب جاده شخصیت (The Road to Character) که از پرفروشهای نیویورک تایمز نیز بوده است، بروکس با به کمال رساندن رویکرد کتاب پیشین خود و افزودن نقاط قوتی به راهبرد رواییاش، از جمله جایگزین کردن شخصیتهای خیالی و فرضی با افراد حقیقی و شخصیتهای سرشناس، تحسین و تایید منتقدان را به خود جلب کرد.
دیوید بروکس (David Brooks) ما را به نگاهی دوباره به سویه فراموش شدهمان فرا میخواند و در این راه "فروتنی" را به عنوان صفتی کلیدی برمیشمارد، و این نه صرفاً به معنی فروتنی پیشه کردن در برابر دیگر مردمان، که به معنی پذیرش درونی ضعفها، کاستیها و نقصانهایی است که بخشی ناگزیر از ذات آدمی محسوب میگردند و هر انسانی برای دستیابی به شخصیتی قدرتمند و تزلزل ناپذیر نخست نیاز دارد که این ضعفها را به رسمیت بشناسد و سپس به مواجهه با آنها برخیزد.
کتاب جاده شخصیت اگر قرار باشد با اتکا به توضیحی چند صفحهای از محتوای آن و یا تورق سرسری آن مورد قضاوت قرار گیرد، ممکن است برای بخشی از مخاطبان، کهنه و کسالتآور جلوه کند. با پیشفرضی بدبینانه و منتقدانه، به نظر میرسد نویسنده کتاب لحنی موعظهگونه دارد و تلاش میکند مشتی پند و اندرز کلیشهای به خوانندگان بداقبالش قالب کند. اما به اعتقاد نگارنده این سطور، تکراری و حتی کلیشهای بودن یک مفهوم یا مطلب، مستقل از میزان درستی، سودمندی و ارزش آن است.
این نکته کلیدی به ویژه زمانی اهمیتی چند برابر مییابد که میزان تأثیر و کارآمدی آن مسئله کلیشهای در زمانی بحرانی رخ نشان دهد، مانند توصیههای ایمنی ابتدای پرواز که هر بار به شکلی کسالتبار توسط خدمه هواپیما با بیمیلی توضیح داده میشوند و مسافران عموماً با بیحوصلگی از آن روی برمیگردانند، اما در موقعیت نادر و کمیاب بروز فاجعه است که اهمیت آنها آشکار میشود و در این شرایط که به معنی واقعی کلمه پای مرگ و زندگی در میان است، با اتکا به همین راهکارهای کلیشهای، امکان نجات و رهایی وجود خواهد داشت.
راز مادرم
جی. ال ویتریک
ترجمه: سمیه نصرالهی
رمان «راز مادرم» نوشته جی. ال ویتریک داستانی واقعی از زندگی یهودیانی است که طی یک اتفاق از مهلکه نازیها جان سالم به در میبرند. این داستان براساس ماجرای واقعی از زندگی فرانچسکا هالامایواست که همراه دخترش جان پانزده یهودی را در لهستان و در طول جنگ جهانی دوم نجات داد. قبل از جنگ شش هزار یهودی در لهستان ساکن بودند که تنها سی نفر از آنها توانستند از آن جان سالم به در ببرند و نیمی از آنها به دلیل کمک زنی به نام فرانچسکا موفق به نجات جان خود شدند.
این رمان ماجرای زندگی این پانزده یهودی و نحوه آشنایی و ورود آنها را به خانه امن فرانچسکا شرح میدهد. خواننده در بخشهای متفاوت که توسط راویهای مختلف روایت میشود با این پانزده یهودی آشنا میشود. نکته جالب این رمان این است که خواننده تا پایان ماجرا نمیفهمد که در حال خواندن بخشی از زندگی فرانچسکاست و خط داستانی را تا به آخر برای دانستن روابط بین این پانزده نفر دنبال میکند. در انتهای رمان خواننده با دانستن تمرکز اصلی ماجرا بر فرانچسکا غافلگیر و شگفتزده میشود.
سرزمین مامورهای مخفی (داستانهایی از پشت دیوار برلین)
سرزمین مامورهای مخفی: داستانهایی از پشت دیوار برلین
نویسنده: آنا فاندر
مترجم: نرگس حسن لی
برنده جایزه ساموئل جانسون برای غیرداستانی: روایتی قدرتمند از افرادی که قهرمانانه در برابر دیکتاتوری کمونیستی آلمان شرقی مقاومت کردند و از افرادی که برای پلیس مخفی آن، استاسی کار می کردند.
آنا فاندر در این داستانهای دلخراش و شخصی از زندگی پشت پرده آهنین و به ویژه زندگی زیر مشت آهنین استاسی، دولت وحشی آلمان شرقی، روایتی برنده جایزه و قدرتمند از مقاومت در برابر دیکتاتوری کمونیستی آلمان شرقی ارائه میکند.
کوه دوم (در جست و جوی یک زندگی اخلاقی)
گاهي افرادي را ميبينيم كه سرشار از احساس خوشي هستند، آدمهايي كه انگار نوري درخشان از درونشان بر ديگران ميتابد. آنها مهربان، آرام، از لذتهاي كوچك سرمست و از خوشيهاي بزرگ سپاسگزار هستند. وقتي با چنين افرادي ملاقات ميكنيد، خيلي زود درمييابيد كه خوشي فقط يك احساس نيست بلكه ميتواند يك چشمانداز باشد. نوعي خوشي دائمي وجود دارد كه باعث ميشود افرادي كه مدام مشغول به خودشان نبوده و در عوض ذهن خود را رها كردهاند، به نوعي از شعف برسند. در اين كتاب من از دو كوه سخن گفتهام كه اين تلاشي است براي تببين روايت تضاد بين دو جهانبيني اخلاقي متفاوت. كوه اول يك جهانبيني فردگرايانه است كه خواستههاي نفس را در مركز قرار ميدهد. كوه دوم همان چيزي است كه شما ممكن است آن را جهانبيني رابطهگرايانه بدانيد و رابطه، تعهد و خواستههاي قلب و روح را در مركز قرار ميدهد. استدلال اصلي من اين است كه ما در رواج جهانبيني فردگرايانه زيادهروي كردهايم. ما با نگاه به خودمان بهعنوان ماهيتي خودمختار، جامعه را تكه تكه كردهايم و خود را در معرض بروز شكاف و قبيلهگرايي قرار دادهايم و به جايي رسيدهايم كه جايگاه فردي و خودبسندگي را تقديس ميكنيم و آنچه را كه در قلب و روح هر انسان از همه چيز زيباتر است، ميپوشانيم. ديويد بروكس نويسنده، منتقد و تحليلگر تحسينشدهاي است كه عموماً به خاطر سابقۀ طولانياش در قلم زدن براي نيويوركتايمز، وال استريت ژورنال، واشنگتن تايمز و نيوزويك و نيز مواضع راست ميانهاش شهرت دارد. در كتاب كوه دوم، بروكس در ادامه رويكردي كه در كتاب پيشين خود (جادۀ شخصيت) در پيش گرفته است، تلاش دارد تا در دنياي سرشار از دعوت به فردگرايي و اهميت به فضائل و دستاوردهاي شخصي، صدايي متفاوت ارائه بدهد و در جستوجوي يك زندگي اخلاقي جمعي باشد.
میل روشن هوس (گفتگو با لوئیس بونوئل)
خوزه دلاكولينا - پرز تورنت
سيمين زرگران
من تفسير فيلمهايم را براي بينندگان آزاد گذاشتهام. شايد شما مجبور باشيد من را روانكاوي كنيد تا بفهميد كه چرا اين جزئيات را در فيلمهايم گذاشتهام و چه جذابيتي برايم دارند. نكته بد اين است كه بر اساس نظر روانكاوان، من غير قابل روانكاوي هستم...
لوییس بونویل پورتولس (به اسپانیایی: Luis Buñuel Portolés) (زاده ۲۲ فوریه ۱۹۰۰ - درگذشت در ۲۹ ژوئیه ۱۹۸۳) فیلمساز اسپانیایی بود که در کشورهای اسپانیا، مکزیک و فرانسه به فعالیت میپرداخت. از جمله آثار معروف او میتوان به سگ آندلسی، ویریدیانا،میل مبهم هوس و جذابیت پنهان بورژوازی اشاره کرد.
وقتی که بونوئل در سن ۸۳ سالگی از دنیا رفت، در آگهی ترحیم او در نیویورک تایمز از او با صفاتی همچون «تابوشکن، معلم اخلاق، و انقلابی که در جوانی رهبر جنبش سورئالیسم آوانگارد بود و برای نیمقرن بعدی هم کارگردانی چیرهدست بود»، یاد شده بود. منتقد سینما، راجر ابرت، از نخستین فیلم بونوئل، تحت عنوان سگ اندلسی که در دوران سینمای صامت ساخته شده بود، به صورت «مشهورترین فیلم کوتاهی که تا به حال ساخته شده» یاد میکند و آخرین فیلم او که ۴۸ سال بعد ساخته شد، برنده جایزه بهترین کارگردان از طرف هیئت ملی نقد و بررسی فیلم و اجتماع ملی منتقدین سینما شد. اکتاویو پاز، نویسنده مکزیکی، آثار بونوئل را «پیوند تصور فیلمی با تصور شعری که یک واقعیت جدید از نوع ویرانگر و فروپاشانه ایجاد کرده» توصیف کرده است.
بونوئل که اغلب با جنبش سورئالیسم دهه ۱۹۲۰ میلادی همپیوند بود، از همان دهه تا دهه ۱۹۷۰ میلادی به ساخت فیلم مشغول بود. آثار او در دو قاره، سه زبان و تقریباً در تمام ژانرها از جمله فیلم تجربی، فیلم مستند، ملودرام، طنز، موزیکال، شهوانی، کمدی،رمانتیک، درام لباسی، فانتزی، جنایی، ماجرایی و وسترن هستند. با وجود این گوناگونی، فیلمساز جان هیوستون بر این باور بود که، علیرغم این گوناگونی در ژانر، هر یک از فیلمهای بونوئل آن چنان شاخص است که فوراً میتوان آن را تشخیص داد، یا، بر طبق گفته اینگمار برگمان، «بونوئل همیشه فیلمهای بونوئلی میسازد.
شش تا از فیلمهای بونوئل در نظرسنجی منتقدین سال ۲۰۱۲ نشریه سایت اند ساند تحت عنوان «۲۵۰ فیلم برتر همه دورانها» گنجانده شده است. ۱۵ تا از فیلمهای او هم از طرف «آنها فیلم ساختند، اینطور نیست؟» در فهرست ۱۰۰۰ فیلم برتر همه اعصار گنجانده شده است که باعث شده پس از جان فورد که ۱۶ فیلم در این فهرست دارد، در رتبه دوم قرار بگیرد. بونوئل در فهرست ۲۵۰ کارگردان برتر از همین نشریه، در رده ۱۴ قرار دارد.
همه چیز تغییر می کند
کتاب همه چیز تغییر میکند اثر جاناتان تروپر، رمانی روانشناسانه دربارهی پسری است که تصمیم میگیرد ازدواجی موقت داشته باشد، اما پدر دختر شرایط خاصی برای این پیوند در نظر میگیرد.
همه چیز تغییر میکند (Everything changes)، درامی خانوادگی است که زندگی "زک کینگ" را به تصویر میکشد. تجربیات دوران کودکی، عصبانیت، پدری که ناگهان ترکش میکند و نفرتی که از شغل برای او پیش میآید، تراژدی غمانگیزی را خلق کرده است. در این میان عشقی سردرگم نیز اضافه میشود.