در حال نمایش 2 نتیجه

نمایش 9 24 36

باتلاق شنی

32,000 تومان
نلا لارسن ترجمه: مزدک بلوری

ذهنش وقتی به پناهگاهی که مذهب در اختیارش گذاشته بود بازگشت، تقریباً آرزو کرد که کاش این پناه تنهایش نگذاشته بود. توهم بود. آری. اما بهتر بود، بسیار بهتر از این واقعیت هولناک. مذهب، به‌رغم همه‌چیز، فواید خود را داشت. قدرت درک را کرخت می‌کرد. از زندگی عریان‌ترین واقعیت‌هایش را می‌زدود. مخصوصاً برای فقرا ــ و سیاهان ــ فواید خود را داشت. برای سیاهان. سیاه‌پوستان. و هلگا به این نتیجه رسید که این همان چیزی است که کل نژاد سیاه در امریکا دچار آن است، این ایمان احمقانه به خدای سفیدپوستان، این اعتقاد کودکانه به جبران کامل همه‌ی بدبختی‌ها و محرومیت‌ها در «جهان دیگر». اعتقاد راسخ ساری جونز به این‌که «تو اون دنیا همه پاداش می‌گیریم» به یادش آمد. و ده میلیون آدم درست به اندازه‌ی ساری از این اطمینان داشتند. چقدر خدای سفیدپوستان به این‌که این‌قدر خوب آن‌ها را دست انداخته بود می‌خندید!

نلا لارسن (1891-1964) زن آفریقایی-آمریکایی، نویسنده دو رمان و چندین داستان کوتاه بود. او در سال 1930 برای نوشتن رمان سوم بورسیه گوگنهایم دریافت کرد، اما از آنجا که نتوانست ناشر برای آن پیدا کند، از صحنه ادبیات ناپدید شد و به عنوان پرستار مشغول به کار شد.

نقاب

تومان

نلا لارسن

مزدک بلوری

امریکا، دهه‌ی ۱۹۲۰، آیرین و کِلر زنان دورگه‌ی آفریقایی‌تبارند که در ظاهر هیچ نشانی از سیاه‌پوستی در خود ندارند. این دو همبازیِ دوران کودکی، پس از سال‌ها بی‌خبری از هم، اتفاقی یکدیگر را ملاقات می‌کنند. کلر، به لطف ظاهر بلوندش، خود را سفیدپوست جا زده و با مردِ سفیدپوستِ ثروتمندی که از سیاهان نفرت دارد ازدواج کرده است. او، که در ابتدا برای استفاده از مزایای سفیدپوستی چنین نقابی می‌گذارد، اکنون خواهان برداشتن این نقاب و بازگشت به جماعت سیاه‌پوستان است. پس هرگاه شوهرش به سفر می‌رود، او مخفیانه به جمع سیاه‌پوستان می‌آید. در میهمانی‌های شبانه‌ی محله‌ی هارلم و جشن‌ها و مراسم سیاه‌پوستان، همه مجذوب چهره‌ی زیبا و شخصیت دوست‌داشتنی کلر می‌شوند و رابطه‌ی ‌او با دوستان و شوهر سیاه‌پوست آیرین بسیار صمیمانه می‌شود. پس از چندی سوءظنی زندگی آیرین را به جهنم تبدیل می‌کند. آیا بناست آیرین سرانجام از اضطراب دردآور هفته‌های گذشته رها شود؟ یا قرار است اضطرابی بیشتر و بدتر در راه باشد؟