آئورا
فوئنتس با توجه به شغل سیاسی اش رویدادهای تاریخ معاصر و جهان سیاست را دستمایه داستانهای خود قرار میداد و با سبک نگارشی ای که ویژه خود او بود همزمان با ظهور دیگر نویسندگان مطرح اسپانیایی زبان نظیر ماریونا آزوئلا، خوآن رولفو و لائورا اسکیبل به ادبیات معاصر مکزیک جانی تازه بخشید و نام خود را در کنار نویسندگان نامدار اسپانیایی زبان همچون گابریل گارسیا مارکز و ماریو بارگاس یوسا قرار داد.کارلوس فوئنتس در لایهلایه آثار خود به بازگویی تاریخ مکزیک در آمیزش با تمهای عشق، مرگ و خاطره پرداخته است. گفته میشود که وی مکزیک را در آثار خود خلق کرده است.
زنی پیر، مردی جوان و زنی جوان. در خانهای که همهچیز در آن بوی گذشته میدهد و گویی تنها نیرویی که آن را برپا نگه داشته یادها و نفسها و عطرهای گذشته است. اما در این میان چیزی ناشناختنی، جادویی شگفت در کار است تا از گذشته بگذرد و به اکنون و آینده، به جاودانگی، برسد:
جاودانگی عشق، جاودانگی جوانی.
آئورا، نام دیگر تمناست.
از چشم فوئنتس
گسترهی این کتاب از نویسندهی نخستین رمان مدرن اروپایی، سروانتس، تا میلان کوندرا کشیده شده و در فاصلهی میان این دو، فوئنتس نویسندگانی چون دیدرو، گوگول، بورخس، گارسیا مارکز و لوییس بونوئل را از دیدگاه خود به خواننده معرفی میکند. مناسبترین تعریف برای این کتاب این است که بگوییم راهی دیگر برای نگاهکردن به ادبیات پیشروی ما مینهد و ما را به شناختی تازه از ادبیات میرساند. ویژگی کار فوئنتس در این نقدها این است که بیش از هرچیز بر بیان تجربهی خود از آشنایی با این نویسندگان تأکید داشته و خود را محدود به نظریهها و تفسیرهای آکادمیک نکرده است. او آنچه را که دیده با خواننده در میان مینهد و از این روست که نگاه او، نگاهی یگانه بیبدیل است و به ما فرصت میدهد دنیای پرتنوع ادبیات را از چشم انسانی تماشا کنیم که نهتنها دانشی عمیق در همهی زمینههای فرهنگ انسانی دارد، بلکه خود نویسندهای تواناست و ادبیات اصیل را میشناسد و چنانکه بایست قدر مینهد. افزون بر این مقالات، در این کتاب دو مقاله دربارهی خود فوئنتس و اثر مشهورش آئورا میخوانیم که در شناخت نویسنده و آشنایی بیشتر با آئورا و سرچشمههای این رمان کوچک پرجاذبه سودمند تواند بود.