باکره سنجار
این رمان روایتگر نسلکشی و پاکسازی دینی و قومی ایزدیان در زمانة دشواری است که چهبسا حساسترین و دشوارترین برهة تاریخ ایزدیگری نیز باشد. داستان هفتادوپنجمین کشتار و قتلعامی است که با پشتوانة آموزههای افراطی علیه این قوم صورت گرفته است. «باکرة سنجار» به ما میگوید که چگونه در قرن بیستویکم، زنان و دختران به بردگی جنسی و کنیزی گرفته و در بازارهای بردهداری به حراج گذاشته شدند.
نویسنده این رمان را برپایة اسناد و پژوهشهای میدانی از اردوگاههای مختلف آوارگان ایزدی و نیز دیدار با ربودهشدگانِ گریخته از چنگال داعش نوشته است.
کیمیا دختر مولانا
این رمان، حکایت عشق و سرگذشت «کیمیا» دختر معنوی و پرورده حرم مولاناست، نجواهایی عاشقانه که در کوچهپسکوچههای قونیه میگذرد و در گوش ما میگوید که عشق، مقدسترین پیوند و رشته ارتباطی میان انسانهاست و غنچه روح آدمی را شکوفا میسازد، زهر را انگبین میکند، سیاهی و تاریکی را روشنایی میبخشد و مس وجود آدمی را طلاگون میکند.
به ما میآموزد که عشق نه آموختنی و فراگرفتنی با درس و مشق، بلکه ارمغانی الاهی برای قلبهای پاک و پالوده است. عشق اقیانوسی ژرف و بیکران است و باید شناگر و غواص بسیار متبحر و باتجربهای بود تا بتوان از آن صید مروارید کرد. این رمان، روایتگر دلدادگی شمس تبریزی و کیمیا دختر خوانده مولاناست. دختر مادری مسیحی و پدری مسلمان که بازی روزگار او را به شبستان مولانا آورده و تقدیرش را به زندگی قلندر دریای عشق و عرفان، شمس تبریزی گره میزند، اما دریغا که عشق آنها دیری نمیپاید و …