اگر فاوست کمی معرفت به خرج داده بود…
0 تومان
عباس نعلبندیان
نمایشنامه ای در 2 پرده
نویسندهای که علیرغم نوع متفاوت نگارش و زبان آثارش همچنان در محاق مانده است. آنچه میخوانید نگاهی گذراست به فضای آثار وی.
عباس نعلبندیان تنها در زندگی واقعیاش خودکشی نکرد، بلکه در زندگی هنریاش نیز به نوعی خودکشی کرد. خودکشی از آن رو که بخش عمده خلاقیتهای هنری وی در پس چند بازی کودکانه پنهان ماند؛ چه در دهه 40 و 50 و چه امروز که با آمدن نام نعلبندیان همه بدون اختیار به یاد تاکید او بر عدم استفاده از حروف عربی میافتند. این که صندلی را به شکل سندلی مینوشت و تنوین را به شکل نون و به جای مثلا مینوشت مسلن و یا حتی اگر گامی فراتر بگذاریم همه نعلبندیان را به خاطر نامگذاری عجیب آثارش میشناسند. نامهایی که گاه از چندین جمله فراتر میروند و ترکیبی است از عناصر ناهمگون و این نکته تقریبا تمام آثار وی را در بر میگیرد.
این دو نکته ضمن آنکه باعث شناخته شدن نعلبندیان و بحثهای فراوان پیرامون وی شد، اما در همان حال چنان سایه سنگینی بر آثار وی افکند که هیچگاه ارزشهای بالای آثار وی به درستی درک و فهم نشد.
نعلبندیان را میتوان تنهاترین نمایشنامهنویس ایرانی به شمار آورد، تنها از آن رو که در هیچ یک از قالبهای مألوف و شناخته شده نمایشنامهنویسی رو به رشد دهه 40 و 50 جایی نداشت. آثار او نه در حوزه رئالیسم اکبر رادی قرار داشت و نه سویههای سیاسی و نمادگرایانه آثار ساعدی را داشت. او حتی به ادبیات اسطورهای بیضایی و تئاتر ملی نصیریان هم تعلق نداشت. اگر چه از همه آنها میتوان نشانی را در نمایشنامههای وی یافت، نشانههایی گاه قدرتمند همچون رئالیسم موجود در “ناگهان” که یادآور نمایشنامه “تنگنا” اثر محمود دولتآبادی است.
شاید بتوان بهمن فرسی و مهین تجدد را نزدیکترین نویسندگان به نعلبندیان دانست اما نه در آثار فرسی آن شوریدگی و جسارت نعلبندیان وجود دارد و نه در آثار تجدد آن وجوه قدرتمند دراماتیک، پس هنوز میتوان گفت نعلبندیان نویسنده تنهایی بود یا شاید تنهایی است.
از میان تمام ویژگیهای کمتر مهم شده آثار نعلبندیان چند ویژگی را به طور خاص میتوان برجسته کرد:
نخستین ویژگی آثار نعلبندیان که در همان نگاه اول خود را رخ میکشد، استفاده گسترده وی از تلمیحات متعدد و یا به زبانی امروزیتر بینامتنیت آثار وی است. نمایشنامههای او آثار سیالی هستند که در آن از مولوی و حافظ گرفته تا شکسپیر، از آیات قرآن تا متون عهدعتیق، از تذکره الاولیای عطار تا اشعار نیما یوشیج، از متون عرفانی تا متون مربوط به سحر و جادو از ادبیات مدرن غربی تا اساطیر ایران باستان همه و همه را در خود جای میدهد. این استفاده گاه به شکل نقل قول مستقیم در آثار او میآیند و گاه به شکل غیرمستقیم. گاه میتوان آن را در لایههای زیرین اثر جستجو کرد وگاه در لایههای رویی و ظاهری اثر.
این ویژگی به نعلبندیان کمک میکند تا زمانها و مکانهای مختلف را در هم آمیزد و فضایی غریب و غیررئالیستی را نزد مخاطب بیافریند، اما نکته مهمتر آن است که این ویژگی در نمایشنامههای نعلبندیان نه یک ادای روشنفکرانه است و نه یک اظهار فضل و باسوادی؛ بلکه منطق آن را میتوان در دل آثار وی پی گرفت و این خود ما را به دومین ویژگی نمایشنامههای وی رهنمون میسازد.
آثار نعلبندیان تنها در پناه یک استعاره کلان که کل اثر را در برگرفته قابل بازخوانی هستند. در نمایشنامه”سندلی کنار پنجره بگذاریم و….” بدون درک استعاره دادگاه، دادگاهی که خود استعاره از روز حساب و داوری است، ما با اثری مغشوش و بیمنطق طرفیم. همچنانکه در “قصه غریب سفر شاد شین شنگول به …” باز در پناه استعاره مرگ و رستاخیز مردگان است که میتوان چنین ناهمگونی را گردهم آورد.
استعاره کلان اغلب آثار نعلبندیان مرگاندیشی است. مرگ و بالاخص رستاخیز و روز حساب، حضوری مسلط در تمام آثار وی دارد. از نمایشنامه “سندلی کنار…” تا “قصه غریب شادشین…” و تا زندگی پس از مرگ در “اگر فاوست یک کم معرفت به خرج داده بود” حتی حضور مسلط مرگ را در نمایشنامههای “ناگهان هذا…” و “داستانهایی از بارش مهر و مرگ” میتوان پیگرفت، مرگی که حضور سنگینش بر تمام شخصیتهای نمایشنامه احساس میشود.
به عنوان مثال مرگ فریدون در “ناگهان” و این حضور مسلط مرگ حتی در آثار داستانی نعلبندیان نیز به شکل پر رنگ دیده میشود و به عنوان عنصری محوری در رمان “وصال در وادی هفتم: یک غزل غمناک” دیده میشود. با خواندن چند صفحه از داستان، با صفحهای سفید مواجه میشویم که در آن تنها مهر مرگ وجود دارد. این مرگاندیشی و حضور غالب و مسلط مرگ به نعلبندیان اجازه میدهد شخصیتهایش را از دل تاریخ و اسطوره به زمان امروز فرا بخواند و آنها را با انسانهای امروزی بیامیزد. بدون فهم استعاره مرگ و مرگاندیشی در آثار نعلبندیان، نمایشنامههای وی چیزی جز آثاری مغشوش و بینظم و بیمنطق به نظر نمیآید، اما با حضور مرگ، منطق تمام رویدادهای ناهمگون و شخصیتهای ناهمگون آن شکل میگیرد و این خود سازنده سومین ویژگی عمده آثار نعلبندیان است.
نعلبندیان بیش از هر چیز در آثارش دغدغه زبان را دارد. اینکه چگونه میتوان لایههای مختلف زبان را درکنار هم قرار داد. از زبان تاریخی و اسطورهای گرفته تا زبان ادبی، زبان محاورهای و زبان امروزی. وی در نمایشنامههایش سعی میکند به این تلفیق دست یابد. گاه از زبان متون دینی در آثارش سود میجوید و گاه به استفاده از طنز در آثارش روی میآورد. حضور شخصیتهای ناهمگون از زمانها و مکانهای مختلف این امکان را در اختیار وی میگذارد که به بازی دلخواهش با مسئله زبان بپردازد و آثاری چند صدایی خلق کند، که تاکنون نیز نمونه آن حداقل در نمایشنامهنویسی فارسی به وجود نیامده است.
این سه ویژگی و ویژگیهای متعدد دیگر، آثار نعلبندیان را آثاری پیشرو نشان میدهند که با جدیدترین جریانهای تئاتری در جهان قابل مقایسه است. آثاری که در همان دوران و تحت عنوان پست مدرنیسم در ادبیات غرب در حال شکلگیری بود و میتوان تمامی مولفههای آن را کمابیش در آثار نعلبندیان پیدا کرد، از جمله آنها، تکثر و چند صدایی، عدم حضور روایت و شخصیت محوری، طنز و آیرونی، بازی زبانی، پارودی و …
این نشان میدهد نعلبندیان قابلیت تبدیل شدن به نویسندهای جهانی را داشته و دارد، اما به دلایل متعددی هنوز غبار زمانی زیادی که بر آثارش نشسته، زدوده نشده و این خود همتی را برای درک، کشف و بازخوانی متون وی از سوی جامعه تئاتری میطلبد.
ناموجود
وزن | 200 گرم |
---|
محصولات مرتبط
ابله
مترجم: سروش حبیبی
رمان ابله اثر فیودور میخایلوویچ داستایوفسکی یکی از آثار پیچیده و تأثیرگذار این نویسنده بزرگ روسی است که برای اولین بار در سال 1869 منتشر شد. این رمان که بهعنوان یکی از شاهکارهای داستایوفسکی شناخته میشود، داستان پرنس میشکین، یک فرد ساده و بیگناه، را روایت میکند که بهطور غیرمستقیم درگیر پیچیدگیهای اجتماعی، اخلاقی و روانشناختی جامعه روسیه قرن نوزدهم میشود.
یکی از مهمترین و بحثبرانگیزترین جنبههای The Idiot شخصیت پرنس میشکین است. او بهعنوان یک مرد بیگناه و سادهدل به دنیای پیچیده و فاسد انسانها وارد میشود. برخلاف شخصیتهای معمولی داستایوفسکی که معمولاً درگیر معضلات اخلاقی پیچیده هستند، پرنس میشکین در ابتدا بهعنوان یک "دیوانه" یا "احمق" معرفی میشود که از پیچیدگیهای انسانی بیخبر است و به همین دلیل در ارتباط با دیگران به نظر میرسد که فاقد درک از طبیعت انسانهاست.میشکین بهطور نمادین بهعنوان یک شخصیت "مسیحی" یا "فراانسانی" به تصویر کشیده شده که در تلاش است تا آزادی اخلاقی و رحمت را در دنیای فاسد اطرافش به نمایش بگذارد. اما او بهجای اینکه بهعنوان یک شخصیت قدیس یا قهرمان شناخته شود، بیشتر بهعنوان یک "احمق" یا "دیوانه" در نظر گرفته میشود که رفتارهایش در جامعهای که ارزشهای اخلاقی سقوط کرده است، فهمیده نمیشود.
باغ همسایه
نام نویسنده : خوسه دونوسو
نام مترجم : عبدالله کوثری
خولیو مندس،نویسنده ی میان مایه ی شیلیایی که شاهد کودتای پینوشه(11سپتامبر1973)بوده وچند روزی هم طعم زندان رژیم کودتا را چشیده،خود را به اسپانیا می رساند تا بنشیند و بر اساس آن تجربه ی یکتا رمانی بنویسد که گوی سبقت از همه ی نویسندگان دوره ی شکوفایی بریابد.اما زندگی ملال آور و خفت بار در این تبعید خودخواسته و نیز پریشان ذهنی حاصل ازدلبستگی به وطن و مادری محتضر و پسری سرکش و بیگانه با پدر،روز به روز اورا از تحقق این رویای پرشکوه دورتر می کند.در این دوزخ بی بار و بر تنها مایه ی دلخوشی او باغ سبز و خرم همسایه است که از پنجره ی اتاقش تماشا می کند و آنچه در آن باغ می گذرد یگانه صحنه ی چشم نواز و خیال انگیز برای این مرد سودایی است.اما این روایت ساده ی واقع گرایانه از زندگی نویسنده سرخورده وتبعیدی،ناگهان با چرخشی نامنتظر در فصل آخر همه ی دانسته های خواننده را آماج تردید می کند و شالوده ی رمان را در هم می ریزد.
خوسه دونوسو که استاد بی بدیل کندوکاو در ذهن و روان آدمی است این رمان را عرصه ی برخورد میان رمان دوره ی شکوفایی و رمان بعد از شکوفایی کرده است.
برادران سیسترز
پاتریک دوویت
مترجم: پیمان خاکسار
رمان برادران سیسترز نامزد جایزهٔ ادبی من بوکر ۲۰۱۱ شد و تقریباً در تمام فهرستهای بهترین کتابهای سال ۲۰۱۱ نیز حضور داشت.
آخرین باری که بعد از چند ماه کار توی معدن برگشتم به شهر یه کیسهی بزرگ طلا همراهم بود. با این که میدونستم این کار دیوونگیه ولی تصمیم گرفتم تو یکی از گرونترین رستورانهای شهر یه غذای حسابی بخورم. به استحضارتون برسونم که مجبور شدم برای یه وعده غذا سی دلار پول بدم. غذایی که اگر توی شهر خودم خورده بودم نیم دلار بیشتر برام خرج بر نمیداشت.
پسر عیسا
دنیس جانسون
مترجم: پیمان خاکسار
«خاکسار» اینبار هم به سیاق بیشتر انتخابهایش برای اولینبار یک نویسندهی جدید را به خوانندهی فارسیزبان معرفی میکند، سال 1992 روزنامهی نیویورکتایمز همزمان با انتشار مجموعهی «پسرعیسا» دربارهی این کتاب نوشت: «داستان آدمهای حاشیهیی که همهی زندگیشان را باختهاند، اما همچنان شگفتزده ات میکند.» دنیس جانسون همان سال جایزهی ملی کتاب آمریکا را با همین کتاب جمعوجور از آن خود کرد. دنیس جانسون به اندازهی داستانهایش زندگی عجیبی داشته، سال 1949 در مونیخ متولد شده است، سالهای زیادی از نوجوانی و جوانیش را در فیلیپین و ژاپن گذرانده و بعدها سر از واشنگتن درآورده است و میگوید: «من همین آمریکایی هستم که در داستانهای پسرعیسا میبینید، همهی این زندگی و تا ته ماجرا رفتن را از سرگذراندهام و بعد نویسنده شدهام.»
صد سال تنهایی
نويسنده : گابريل گارسيا ماركز
مترجم : كاوه ميرعباسی
صد سال تنهایی (به اسپانیایی: Cien años de soledad) نام رمانی به زبان اسپانیایی نوشته گابریل گارسیا مارکز که چاپ نخست آن در سال ۱۹۶۷ در آرژانتین با تیراژ ۸۰۰۰ نسخه منتشر شد. تمام نسخههای چاپ اول صد سال تنهایی به زبان اسپانیایی در همان هفته نخست کاملاً به فروش رفت. در ۳۰ سالی که از نخستین چاپ این کتاب گذشت بیش از ۳۰ میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته و به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده است. جایزه نوبل ادبیات ۱۹۸۲ به گابریل گارسیا مارکز به خاطر خلق این اثر تعلق گرفت.
«خيلي سال بعد، جلوي جوخه آتش، سرهنگ آئورليانو بوئنديا بياختيار بعدازظهر دوري را به ياد آورد كه پدرش او را برد تا يخ را بشناسد.»
رمان «صد سال تنهايي» بيترديد يكي از شاهكارهاي جاويدان ادبيات آمريكاي لاتين است كه در روستاي خيالي «ماكوندو» ميگذرد. به گفته ماريو بارگاس يوسا: «ظهور ماكوندو، آفريده تخيل بارور گابريل گارسيا ماركز، موجب «زمينلرزهاي ادبي» در آمريكاي لاتين شد.» دنياي خيالي ماكوندو مكاني است كه در آن رويدادهاي شگفتآور، تراژدي محض و مسخرگي افسار گسيخته، بسان واقعيتهاي مطلق، كنار هم جاي ميگيرند و راوي با لحني قاطع و كاملا قانعكننده بازگويشان ميكند.
در این رمان به شرح زندگی شش نسل خانواده بوئندیا پرداخته شدهاست که نسل اول آنها در دهکدهای به نام ماکوندو ساکن میشود.
ناپدید شدن و مرگ بعضی از شخصیتهای داستان به جادویی شدن روایتها میافزاید. صعود رمدیوس به آسمان درست مقابل چشم دیگران کشته شدن همه پسران سرهنگ آئورلیانو بوئندیا که از زنان در جبهه جنگ به وجود آمدهاند توسط افراد ناشناس از طریق هدف گلوله قرار دادن پیشانی آنها که علامت صلیب داشته و طعمه مورچهها شدن آئورلیانو نوزاد تازه به دنیا آمده آمارانتا اورسولا از این موارد است. به اعتقاد بسیاری او در این کتاب سبک رئالیسم جادویی را ابداع کرده است. داستانی که در آن همهٔ فضاها و شخصیتها واقعی و حتی گاهی حقیقی هستند، اما ماجرای داستان مطابق روابط علّی و معلولی شناخته شدهٔ دنیای ما پیش نمیروند.
عقاید یک دلقک
هانریش بل
مترجم: محمد اسماعیلزاده
هاینریش تئودور بُل (به آلمانی: Heinrich Theodor Böll) (زاده ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ - درگذشته ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۵) نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبی است. بیشتر آثار او به جنگ (به خصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن میپردازد.
هاینریش بُل عاشق مردمان ساده و بیغلوغش است و قهرمانان داستانهای او درماندگان و شکستخوردگانند، اما بُل آنها را شکستخورده نمیداند و نشان میدهد که حرص به کسب مال و مقام، وقتی که انسان میتواند علیرغم دشواریها تا به آخر انسان باقی بماند، واقعاً در خور استهزاست؛ و هاینریش بُل کسی است که تا به آخر انسان باقی میماند.
این کتاب دربارهی دلقکی به نام «شنیر» است که همسرش او را ترک کرده و به همین دلیل دچار افسردگی است. از این رو برای تسکین آلام خود به مشروب رو آوردهاست. او بعد از افتضاحی که در یکی از نمایشهایش به وجود میآورد، به محل زندگیاش باز میگردد. او که به پول نیاز دارد، دفترچه تلفنش را باز میکند و با آشنایان تماس میگیرد. در این میان بارها به گذشته میرود و خاطراتش را میگوید.
عیش مدام
شناخت آثار ماندگار کلاسیک و پی بردن به نقش آنها در تحول ادبیات و هموار کردن راه نویسندگان دوران های بعد، برای خوانندۀ ادبیات ضرورت مطلق دارد. گوستاوفلوبر در شمار نویسندگانی است که آثارش هم به اعتبار شخصیت ها و هم به سبب نوآوری هایی که راهگشای نویسندگان بعد از او، از هر مکتب و هر نحله، بوده، بی گمان جایگاهی والا در ادبیات جاودان جهان دارد. ماریو بارگاس یوسا در عیش مدام ما را با شخصیت و زندگی فلوبر و دیدگاه های ادبی و اجتماعی او آشنا میکند و گام به گام پنج سال تلاش توان فرسا و پرشکوه این نویسنده را در آفرینش مادام بوواری، مهم ترین رمان او، پی می گیرد و آنگاه با تحلیلی موی شکافانه ابعاد گوناگون این رمان را که خود نخستین رمان مدرن می خواندش برای خواننده روشن می کند.
کافه پیانو
فرهاد جعفری
«کافه پیانو» ، داستانِ آدمیست که برای خودش کافهای زده تا بتواند همه مهریه زنش را جور کند و در نهایت آسودگی و آرامش بتواند کنار پنجره کافهاش بنشیند و خیابان را ببیند و سیگاری بگیراند، یا پیپ خوشدستش را روشن کند و بوی خوش توتون را در هوا پراکنده کند و حواسش به درختها و پرندهها باشد و اگر خیال میکنید که این کافهچی آدم بدیست، سخت اشتباه میکنید، چون یکی از خوبترین آدمهاییست که تا حالا در دنیای داستانی سروکلهاش پیدا شده و چرا یک نویسنده نهچندان موفق، یک سردبیرِ سابقِ نشریهای ورشکستشده، یک پدر مهربان و یک همسر غرغروی سیگار بدست که علاقه بیحدی به «ناتور دشت» و «جی. دی. سالینجر» دارد .
توضیحات: این کتاب اولین بار در سال ۱۳۸۶ توسط نشر سرچشمه چاپ شدهاست. این کتاب که اولین نوشتهٔ فرهاد جعفری است به صوریکه در تابستان 1388 به چاپ 25 ام رسید. داستان به صورت اول شخص روایت میشود. اکثر شخصیتهای داستان واقعی هستند مانند راوی که خود نویسنده میباشد، گلگیسو دختر نویسنده و همایون دوست نویسنده. و به همین صورت بیشتر اتفاقاتی که در کتاب میافتد منشا حقیقی دارند. هر فصل کتاب مشتمل بر روایت اتفاقاتی است که در بازهٔ زمانی کوتاهی (در حد یکروز) برای راوی اتفاق میافتند. زمان داستان به صورت خطی پیش نمیرود ولی داستان در فاصله زمانی بین جدا شدن راوی از همسرش و تهیه مبلغ مهریه اتفاق میافتد.
درباره نویسنده:فرهاد جعفری (متولد ۸ شهریور ۱۳۴۴، شوسف از شهرستان نهبندان در استان خراسان جنوبی ) روزنامهنگار و نویسنده ایرانی است. وی فارغالتحصیل رشته حقوق قضایی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد است. فرهاد جعفری قبل از موفقیت کتاب اولش کافه پیانو، مدیر مسئول و سردبیر مجله یک هفتم بودهاست که نشر آن متوقف شدهاست. او به این موضوع در کتاب خود نیز اشاره میکند. از دیگر فعالیتهای مطبوعاتی او میتوان به نوشتن برای سایت خبری گویانیوز و همچنین تدوین بخش «وبگرد» برای روزآنلاین اشاره کرد.
گور به گور
ویلیام فاکنر
مترجم: نجف دریابندری
جان که میدادم (ترجمه شده به گوربهگور در فارسی) (به انگلیسی: As I Lay Dying) رمانی است اثر ویلیام فاکنر نویسنده شهیر آمریکایی و برنده جایزه نوبل ادبیات که نخستین بار در سال ۱۹۳۰ در آمریکا چاپ شد. عنوان کتاب برگرفته از کتاب ششم ادیسه اثر هومر است که در آن آگاممنون خطاب بهاودوسئوس جمله عنوان کتاب یعنی «As I Lay Dying» را به کار میبرد.
…. این رمان را فاکنر در 1930- یک سال پس از (خشم و هیاهو) نوشته است. خود او مدعی بود که نوشتن آن را در ظرف شش هفته- آن هم با کار شبانه، پای کورهی آتش یک نیروگاه محلی – به پایان رسانده و پس از آن هم دستی در آن نبرده است؛ ولی ساختمان داستان و ظرافت پیوندهای آن چنان است که خواننده گمان میکند باید بیش از اینها وقت و (عرق ریزی روح) صرف پروراندن آن شده باشد. در هر حال، این رمان را بسیاری از منتقدان سادهترین و در عین حال کاملترین رمان فاکنر میدانند. برخی حتی آن را شاهکار او نامیدهاند. آنچه مسلم است، این رمان همیشه مدخل خوبی به دنیای شگفت و پر آشوب داستانهای فاکنر به شمار رفته است؛ اگرچه در مورد همین رمان هم باید گفت که سادگی آن تا حدی فریبنده است و دقایق آن غالباً در نگاه اول آشکار نمی شود.
مادام بوواری
اما بوواری یکی از شاخص ترین چهره های ادبیات همه ی دوران هاست. سرگذشت پر تبو تاب و سرنوشت رقت انگیز او، با دقت و عمقی که فلوبر ترسیم میکند ، او را از جایگاه یک زن جاه طلب سیری ناپذیر شهرستانی بالا می کشد و به سطح شخصیت های سترگ اساطیر، ترازدی و تاریخ می برد . هنر فلوبر و تاثیر عمیق او بر ادبیات مدرن از همین تلفیق تناقص آمیز ناشی میشود: بیان به شدت واقع گرایانه ،«سرد » و «پزشک» وار از وضعیت های خطیر که تا پیش از اوعادت داشتیم آن ها را در تراژدی ها و منظومه های حماسی بخوانیم...
نگارش مادام بوواری از سپتامبر ۱۸۵۱ تا آوریل ۱۸۵۶ به مدت پنج سال در کرواسه طول کشید. در این مدت فلوبر روزانه بیش از چند خط نمینوشت و مرتب مشغول ویرایش نوشتههای پیشین بود و هرآنچه را بر کاغذ میآورد با صدای بلند برای خود میخواند. او برای غنا بخشیدن به داستان علاوه بر بیان داستان اصلی، به بیان چند خاطره و چگونگی ارتباطش با لوئیز کوله پرداخته است. او که بسیار با شخصیت مادام بوواری همذاتپنداری میکردهاست، در نامهای گفتهاست که هنگام نوشتن صحنه سم خوردن اما بوواری، مزه آرسنیک را در دهان خود احساس میکردهاست.
نان سالهای جوانی
هانریش بُل
مترجم: محمد اسماعیلزاده
این کتاب شرح مشقتهای راوی است در دوران جوانی برای کسب درآمد و نان درآوردن. داستانِ مربوط به سالهای قحطی و گرسنگی است. سالهایی که «فندریش» جوان به «نان» فکر میکند و از واژهی «مناسب و ارزان» متنفر است. او که مدام ، به شکلی بیمارگونه در حال وصف گرسنگی خویش است دختری از آشنایانش را میبیند که به شهر آمده تا معلم شود. «بل» میکوشد تقابل با گرسنگی و تاثیر آن بر احساس و اندیشه را تصویر کند.
نبرد
نام نویسنده : کارلوس فوئنتس نام مترجم : عبدالله کوثری
بالتاسار بوستوس، روشنفکر آرژانتینی که خواننده آثار فیلسوفان عصر روشنگری است، برای تحقق بخشیدن به آرمان های این فیلسوفان، و به انگیزه ی عشقی ناممکن و یافتن معشوقی چند چهره و گریزپا، با امواج ترفنده ی انقلاب آزادی بخش امریکای لاتین همراه می شود. اما تقابل ناگزیر آن آرمان ها با واقعیت های این قاره حماسه ای را که در تصور این روشنفکر آرمان طلب است بدل به ماجرایی یکسره متفاوت می کند. نبرد، در عین روایت رویدادهای این انقلاب، سیر و سلوک فکری و روحی بالتاسار بوستوس را به تصویر می کشد. این رمان رمانی است بیانگر نبرد میان فکر و واقعیت، رمانی که روبرتو گونسالس اچه وریا، منتقد بزرگ ادبیات امریکای لاتین، آن را بهترین اثر فوئنتس می داند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.