ساپی ینس (گشت و گذاری در تاریخ بشر)
750,000 تومان
یووال نوح هراری
محسن مینوخرد
یووال نوح هراری (در عبری: יובל נח הררי) (متولد ۲۴ فوریه ۱۹۷۶) تاریخدان اسرائیلی و استاد تاریخ دانشگاه عبری اورشلیم است که دو کتاب پرفروش بینالمللی «انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر» و «انسان خداگونه: تاریخ مختصر فردا» را به رشته تحریر درآورده است.
هراری مدرک دکترای تاریخ خود را از دانشگاه آکسفورد گرفته است.
صد هزار سال پیش، دستکم شش گونۀ انسانی بر روی زمین زندگی میکردند. امروز تنها یکی بهجا مانده است:
ما،انسانهای خردمندچهطور گونۀ ما در نبرد برای سلطه بر دیگران پیروز شد؟
چرا نیاکانِ شکارگر ـ خوراکجوی ما اقدام به ساختن شهرها و برپایی پادشاهیها کردند؟ چگونه به خدایان و ملتها و حقوق بشر ایمان آوردیم، به پول و کتابها و قوانین اعتماد کردیم، و خود را بردۀ بوروکراسی و مصرفگرایی و حرص و آز برای خوشبختی ساختیم؟ دنیای ما در هزارۀ آینده چه شکلی به خود خواهد گرفت؟
انسان خردمند بهگونهای جسورانه، همهجانبه و بحثانگیز هر آنچه را تا کنون گمان میکردیم در مورد انسان میدانیم به چالش میکشد: افکارمان، رفتارمان، اعمالمان، اقتدارمان… و آیندهمان را. از همگیمان با هر ایمان و اعتقادی میخواهم که روایتهای زیربنایی جهان را زیر سؤال ببریم، پیشرفتهای گذشته را با دلمشغولیهای کنونی مرتبط کنیم و از نتایج جدلانگیز آن نهراسیم.
دکتر یووال نوح هراری از دانشگاه آکسفورد دکترای تاریخ دارد و در دانشگاه بیتالمقدس تاریخ جهان تدریس میکند. موضوع اصلی این پژوهش او سؤالات صریحی است همچون:
رابطۀ تاریخ و زیستشناسی چیست؟ آیا عدالتی در تاریخ یافت میشود؟ آیا در مسیر تاریخ مردمان سعادتمندتر شدهاند؟
۶۵۰۰۰ نفر در دورۀ اینترنتی تدریس تاریخ مختصر بشر او ثبتنام کردهاند.
وزن |
500 گرم |
---|
محصولات مرتبط
باد به دنبال خودش می گردد
بهزاد عبدي
باران
تقصیر لباس ها نبود اگر هر کجا رفتی مشتی دکمه جا گذاشتی
هنوز موهایت از دودکش نقاشی بالا می رود این شهر تا ابد آلوده است از هرچه خبر این همه کلاغ اشکی که به پای من ریختی امروز اقیانوس شده دور سرم می چرخد
می چرخیم غرق می شویم بی عصایی که بشکافد چشم هایت را
تقصیر درخت ها نیست اگر دهانت بوی علف می دهد همیشه به وقت خداحافظی از تنت به جای دست گل سرخ به من می روید
بوی برف رد پایی نداشت تو آن قدر دور رفتی که آهسته آهسته قسمتی از شب شدی
بعد از تو هرچه آفتاب خود را تکه تکه کند هیچ جای این زمین گرم نخواهد شد
قبرستان مست کرده زیر گریه می زند دریا می شود به پای ما می افتد
قبرستان با آخرین سنگ به آشپزخانه رسیده و ساق های خیس مادر به فکر زمین است که ما هر چه زیر پایش را کندیم بهشتی پیدا نشد
در نبود تو ناگهان آن قدر بزرگ شدیم که از کوهستان صخره به دوش برگردیم زیر لب بگوییم: باران همیشه فردای آخرین روز می بارد باران همیشه شبیه تو می آید
بالاخره یه روزی قشنگ حرف می زنم
دیوید سداریس
مترجم: پیمان خاکسار
«بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم» شامل ۲۶ یادداشت طنز از سداریس است. سداريس پرمخاطبترين طنزنويس پانزده سال اخير امريکاست. تمام کتابهايش با مقياسهای نجومي پرفروشاند. تاکنون تنها در امريکا هشت ميليون نسخه ازآثارش به فروش رسيده است و «بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم» به بیشتر زبانهای زندهی دنیا ترجمه شده است.
پیمان خاکسار میگوید: «سداريس ميخنداند. به مفهوم واقعي کلمه. از او نباید انتظاری را داشته باشيد که از کافکا و فاکنر و بورخس داريد. اتفاقاً در بيشتر طنزهايش، بهخصوص در اين کتاب، فضاهای روشنفکری و روشنفکران را دست میاندازد و باعث خنده میشود.»
«بالاخره يه روزي قشنگ حرف ميزنم» يکي از پرفروشترين کتابهای سال ۲۰۰۰ امريکا شد. سداريس به خاطر اين کتاب جايزهی «ثربر» برای طنز امريکايي را برد و مجلهی «تايمز» او را طنزنويس سال نامید. سداریس در دسامبر سال ۲۰۰۸ از دانشگاه بيرمنگام دکترای افتخاری دريافت کرد. او تاکنون بيش از چهل مقاله در مجلهی «نيويورکر» چاپ کرده است.
برادران سیسترز
پاتریک دوویت
مترجم: پیمان خاکسار
رمان برادران سیسترز نامزد جایزهٔ ادبی من بوکر ۲۰۱۱ شد و تقریباً در تمام فهرستهای بهترین کتابهای سال ۲۰۱۱ نیز حضور داشت.
آخرین باری که بعد از چند ماه کار توی معدن برگشتم به شهر یه کیسهی بزرگ طلا همراهم بود. با این که میدونستم این کار دیوونگیه ولی تصمیم گرفتم تو یکی از گرونترین رستورانهای شهر یه غذای حسابی بخورم. به استحضارتون برسونم که مجبور شدم برای یه وعده غذا سی دلار پول بدم. غذایی که اگر توی شهر خودم خورده بودم نیم دلار بیشتر برام خرج بر نمیداشت.
بیا با جغدها درباره دیابت تحقیق کنیم
دیوید سداریس
مترجم: پیمان خاکسار
«بیا با جغدها دربارهی دیابت تحقیق کنیم» آخرین اثر «دیوید سداریس» طنزنویس آمریکاییست که سال ۲۰۱۳ منتشر شده. سبک و سیاق نوشتههای مجموعه تفاوت چندانی با آثار پیشین سداریس ندارد. فقط در این کتاب چند تکگویی وجود دارد از زبان آدمهایی به شدت عجیب و غریب که با آثار عمدتا اتوبیوگرافیک سداریس فاصله دارند..
این مجموعه کتاب شامل ۲۱ جستار از ۲۷ جستار کتاب اصلیست که با ترجمهی «پیمان خاکسار» منتشر شده است.
نشرچشمه پیش از این کتابهای «مادربزرگت رو از اینجا ببر» و «بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم» را از این نویسنده با ترجمهی همین مترجم منتشر کرده است.
زیبایی ات غمگینم می کند
عقاید یک دلقک
هانریش بل
مترجم: محمد اسماعیلزاده
هاینریش تئودور بُل (به آلمانی: Heinrich Theodor Böll) (زاده ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ - درگذشته ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۵) نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبی است. بیشتر آثار او به جنگ (به خصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن میپردازد.
هاینریش بُل عاشق مردمان ساده و بیغلوغش است و قهرمانان داستانهای او درماندگان و شکستخوردگانند، اما بُل آنها را شکستخورده نمیداند و نشان میدهد که حرص به کسب مال و مقام، وقتی که انسان میتواند علیرغم دشواریها تا به آخر انسان باقی بماند، واقعاً در خور استهزاست؛ و هاینریش بُل کسی است که تا به آخر انسان باقی میماند.
این کتاب دربارهی دلقکی به نام «شنیر» است که همسرش او را ترک کرده و به همین دلیل دچار افسردگی است. از این رو برای تسکین آلام خود به مشروب رو آوردهاست. او بعد از افتضاحی که در یکی از نمایشهایش به وجود میآورد، به محل زندگیاش باز میگردد. او که به پول نیاز دارد، دفترچه تلفنش را باز میکند و با آشنایان تماس میگیرد. در این میان بارها به گذشته میرود و خاطراتش را میگوید.
قصه های یک دقیقه ای
ایشتوان ارکنی
تصویرگر: لاسلو ربر
ترجمه: کمال ظاهری
ايشتوان اركني در سال 1912 در بوداپست به دنيا آمد. پدرش داروساز بهنامي بود كه عنوان مشاور نخستوزير را داشت. پسر هم سنت خانوادگي را ادامه داد: پس از پايان تحصيلات در دبيرستانِ پياريستها كه وابسته به كليساي كاتوليك بود، وارد دانشگاه شد و در هر دو رشتهي داروسازي و شيمي پاياننامهي تخصصي گرفت.
قطار به موقع رسید
هاینریش بل
مترجم: کیکاووس جهانداری
نخستین رمان کوتاه «بل» در اعتراض به جنگ و خشونت علیه بشریت است. «آندرهآس» سربازیست که راهی جبهه میشود و هنگام سوار شدن به قطار احساس میکند که به زودی خواهد مرد. در طول راه به روز مردن خود که آن را یک شنبه هفته بعد احساس کرده فکر می کند. میل به زندگی، صلح و نفرت بشر از جنگ در این رمان به زیبایی تصویر شده است. بشری که «نمیخواهد بمیرد، اما میداند به زودی خواهد مرد».
متن پشت جلد
اولينا با صدائي آهسته شروع به صحبت ميکند: «لازم نيست بگويم که… اگر نمردي هرگز نبايد اين راز را به کسي بگوئي. خودم ميدانم. من مجبور شدهام به خدا و همة مقدسين و لهستان، وطن خودمان قسم بخورم که از اين بابت به هيچکس چيزي نگويم، ولي وقتي ٱن را با تو در ميان ميگذارم درست مثل اين است که آن را به خودم گفته باشم، و همانطور که نميتوانم چيزي را از خودم پنهان کنم، از تو هم هيچ چيز را نميتوانم پنهان کنم!» از جا بلند ميشود و آب جوشان را بسيار آهسته و باملايمت و مراقبت تمام در قوري کوچک ميريزد. در اين بين هم وقت مکث کوچکي ميکند، قبل از اينکه آب را باز جرعه جرعه بريزد به آندرهآس لبخندي ميزند، و حالاست که آندرهآس متوجه ميشود او هم گريه کرده است. آن وقت اولينا در فنجانهائي که کنار زير سيگاري قرار دارد قهوه ميريزد.
کافه پیانو
فرهاد جعفری
«کافه پیانو» ، داستانِ آدمیست که برای خودش کافهای زده تا بتواند همه مهریه زنش را جور کند و در نهایت آسودگی و آرامش بتواند کنار پنجره کافهاش بنشیند و خیابان را ببیند و سیگاری بگیراند، یا پیپ خوشدستش را روشن کند و بوی خوش توتون را در هوا پراکنده کند و حواسش به درختها و پرندهها باشد و اگر خیال میکنید که این کافهچی آدم بدیست، سخت اشتباه میکنید، چون یکی از خوبترین آدمهاییست که تا حالا در دنیای داستانی سروکلهاش پیدا شده و چرا یک نویسنده نهچندان موفق، یک سردبیرِ سابقِ نشریهای ورشکستشده، یک پدر مهربان و یک همسر غرغروی سیگار بدست که علاقه بیحدی به «ناتور دشت» و «جی. دی. سالینجر» دارد .
توضیحات: این کتاب اولین بار در سال ۱۳۸۶ توسط نشر سرچشمه چاپ شدهاست. این کتاب که اولین نوشتهٔ فرهاد جعفری است به صوریکه در تابستان 1388 به چاپ 25 ام رسید. داستان به صورت اول شخص روایت میشود. اکثر شخصیتهای داستان واقعی هستند مانند راوی که خود نویسنده میباشد، گلگیسو دختر نویسنده و همایون دوست نویسنده. و به همین صورت بیشتر اتفاقاتی که در کتاب میافتد منشا حقیقی دارند. هر فصل کتاب مشتمل بر روایت اتفاقاتی است که در بازهٔ زمانی کوتاهی (در حد یکروز) برای راوی اتفاق میافتند. زمان داستان به صورت خطی پیش نمیرود ولی داستان در فاصله زمانی بین جدا شدن راوی از همسرش و تهیه مبلغ مهریه اتفاق میافتد.
درباره نویسنده:فرهاد جعفری (متولد ۸ شهریور ۱۳۴۴، شوسف از شهرستان نهبندان در استان خراسان جنوبی ) روزنامهنگار و نویسنده ایرانی است. وی فارغالتحصیل رشته حقوق قضایی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد است. فرهاد جعفری قبل از موفقیت کتاب اولش کافه پیانو، مدیر مسئول و سردبیر مجله یک هفتم بودهاست که نشر آن متوقف شدهاست. او به این موضوع در کتاب خود نیز اشاره میکند. از دیگر فعالیتهای مطبوعاتی او میتوان به نوشتن برای سایت خبری گویانیوز و همچنین تدوین بخش «وبگرد» برای روزآنلاین اشاره کرد.
مرگ در می زند
مستأجر
رولان توپور
مترجم: کوروش سلیمزاده
داستانی خارقالعاده که «پولانسکی» بر اساس آن فیلمی بهیادماندنی ساخته است. مردی جوان که مدتیست به دنبال خانه میگردد، اتاقی را کرایه میکند که پیش از وی زن جوانی در آن میزیسته و طرز مشکوکی خودکشی کردهاست. مرد جوان اندکاندک در این اتاق با فضایی مالیخولیایی درگیر میشود و با آزارهای همسایگان به تدریج شخصیت و هویت خود را با آن زن یکی میپندارد. این سیر جنونآسا در طول رمان مدام تشدید میشود.
معرکه
لوئیفردینان سلین
مترجم: سمیه نوروزی
به زعم بسیاری، سلین یکی از بزرگترین نویسندههای تاریخ رمان است. نگاه او به دنیا بسیار سیاه، بیرحمانه و کالبد شکافانهاست. او با شجاعتی بینظیر پلیدیهای انسان عصر جدید را برملا ساخت و آینهای صادق در برابر او نهاد. همچنین نمیتوان از زبان او یاد نکرد. او نثری بسیار عامیانه داشت و از عباراتی که خود میساخت بسیار استفاده میکرد. او زبان معیار را زبانی زنده نمیدانست. او تمام تابوهای عصر خود را شکست و تأثیری عمیق بر نویسندگان پس از خویش گذاشت.
معرکه اثري است مستند درباره ي جنگ. رمان، ماجراهاي سربازي را بازگو ميکند که داوطلبانه در هفدهمين قشون سوارهنظام ثبتنام کرده است؛ نيمهشب و هنگام گشتزني شبانه به قرارگاه ميرسد… سلين، زبان بريده بريده و بيمنطق يک افسر جزء بسيار عصباني را که از سر خشم دست به کارهاي خندهدار ميزند، بهطور شگفتانگيزي بازپروري کرده است. هرگز در هنر فحش و ناسزا غرق نشده، همچنان که در اغراق هم زيادهروي نکرده است، چرا که همه ميدانيم در باب اصطبل و فحشهاي مربوط به اين فضا، اغراق حرف اول را ميزند… سربازخانهي قشون هفدهم توصيف نشده است، بلکه حاضر است، نمايان است، کم کم از دل شب بيرون ميآيد، سربازهاي چسبناک اهل برتاني، از لابهلاي گفتوگوي آدم ها سر درميآورند، با سبيل هاي پرپشت، و شمشيرهايي که روي سنگ فرش ها کشيده ميشود و صدا مي دهد: سربازهاي برتاني کوتاهاند و شمشيرها بلند…»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.