چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد؟
55,000 تومان
ادوارد آلبی
سیامک گلشیری
ادوارد فرانکلین آلبی (به انگلیسی: Edward Albee) (زاده ۱۲ مارس ۱۹۲۸-درگذشته ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۶) نمایشنامه نویس شهیر آمریکایی و برنده ۳ جایزه پولیتزر بود. وی را که بیشتر به خاطر نگارش چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟، داستان باغ وحش ورویای آمریکایی معروف است، وجدان بیدار آمریکا مینامیدند.کارهای اولیه او به شکلی گونهٔ آمریکایی تئاتر پوچی و تأثیر پذیرفته از افرادی چون ژان ژنه، ساموئل بکت واوژن یونسکو بود اما در واقع نمایشهای وی نقد جامعه آمریکا میباشند. نمایشنامه معروف چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟ سوای اهمیتش در عرصه نمایش و سینما، به عنوان یک متن مرجع در دروس روانشناسی و علوم ارتباطات دانشگاههای جهان مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد.
چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟ (انگلیسی: Who’s Afraid of Virginia Woolf?) نام نمایشنامهای از ادوارد آلبی نمایشنامهنویس آمریکایی است. این نمایشنامه داستان یک مهمانی شبانه را روایت میکند که در آن یک استاد دانشگاه میانسال با همسرش در حضور زن و شوهر جوانی دهن به دهن میشود و در جدال و جنگ بینشان، دروغهایی که آنها به هم گفتهاند آشکار میشود.
چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟ (به انگلیسی: Who’s Afraid of Virginia Woolf) فیلمی سیاه و سفید به کارگردانی مایک نیکولز است که در سال ۱۹۶۶ در شرکت آمریکایی برادران وارنر تهیه شد. این فیلم اقتباس از نمایشنامهای به همین نام نوشتهٔ ادوارد آلبی است.
فیلم با معرفی یک زن و شوهر، جرج (ریچارد برتون) و مارتا (الیزابت تیلور)، درحالیکه از یک میهمانی بازمیگردند، شروع میشود و خیلی زود درمییابیم که جورج، شوهری خسته و بهانهگیر از مارتای الکلی است. در آن میهمانی، مارتا زن و شوهر جوانی (جورج سگال و سندی دنیس) را دیرهنگام به خانه دعوت میکند تا ورودِ آنها (بهخصوص شوهر جوان و جذاب زن جوان) را به دانشگاه خوشآمد بگوید.
برخلاف روال معمول، که میزبان چهرهای گشاده در برابر میزبان دارد، جرج و مارتا رفتار پرتنشی در برابر میهمانان خود به نمایش میگذارند و برخلافِ آنان، زن و شوهر میهمان رفتاری عامهپسند و ظاهراً نقش زن و شوهر خوشبخت را بازی میکنند، و حال سؤال این است: آیا رفتار این زن و شوهر جوان، رفتاری متناقض به علت دیدن رفتار میزبانان خود است یا نه، جزئی از ساختار معمول زندگی آنهاست؟
این سؤالی است که فیلم در سه پرده با جستجوی عمیقِ این چهار شخصیت و بررسی علایق و رفتارشناسی این دو زوج درصدد پاسخ به آن است. آشنایی دو زوج، سازندهٔ پردهٔ اولِ فیلم است. پردهٔ دوم هنگامی است که زوجین به کابارهٔ خالی میروند و به بازی میپردازند، و پردهٔ سوم درگیری مارتا و جرج و تخیلاتِ آنها دربارهٔ پسرشان است. این فیلم یک کمدی سیاه از روابط پیچیده بین افراد است. گرچه در صحنههای مختلفی شاهد قهقهههای بلندی هستیم، ولی این خندهها هرگز بیننده را نمیخندانَد بلکه فقط او را به فکر فرومیبَرَد و تا حدی آزار میدهد.
صحنههای فیلم، در شب گرفته شدهاند و سایههای متعددی از شخصیتها و محیط اطراف در زیر نور مهتاب و نور چراغهای روشن محیط نشان داده میشود. دوربین در این فیلم، تماشاگرِ صِرف نیست. فیلمبرداری بهصورتی است که بیننده احساس میکند دوربین درون چشم این چهار شخصیت قرار دارد و هر وقت سَری میچرخد، دوربین با توانمندی صحنهٔ جلوی چشم را نشان میدهد. تمامی نکاتِ فوق بههمراه بازی توانمند الیزابت تیلور و ریچارد برتون، که بهترین بازی خود در یک فیلم را به نمایش گذاشتهاند ونمایشنامهٔ روانشناسانه و ظریف ادوارد آلبی دست به دست داده تا یکی از شاهکارهای کلاسیک سینما را ببینیم.
وزن | 200 گرم |
---|
محصولات مرتبط
بی سواد و فرقی نمی کند
نام نویسنده : آگوتا کریستوف
نام مترجم : اصغر نوری
آگوتا کریستوف،بعد از چاپ چهار رمان دفتر بزرگ،مردک،دروغ سوم و دیروز که او را به نویسنده ای جهانی تبدیل کردند،بی سواد را در سال 2004 و فرقی نمیکند را در سال 2005 منتشر کرد،و این دو کتاب،آخرین داستان او بودند.
بی سواد نوعی حدیث نفس نویسنده است.آگوتا کریستوف در این داستان،کل زندگی اش را با دور تند از نظر می گذراند؛از کودکی و عشق به خواندن و نوشتن تا دوران جنگ،تبعید و تبدیل شدن به نویسنده ای معروف،همه ی این ها مثل داستانی فشرده و موجز روایت میشود با جمله های کوتاه و ساده و مینی مالیسم خاصی که کریستوف در آن استاد است.سرچشمه ی اصلی رمان دفتر بزگ را میشود و در این اثر یافت.
داستان های مجموعه ی فرقی نمیکند شعرهایی هستند که به نثر نوشته شده اندوآمیخته به سورئالیسم و رنج بودن.این رنج را میشود در همه ی آثار کریتوف دید اما او همیشه دنیای تلخ و سیاه آثارش را با طنزی ظریف ترکیب میکند تا پذیرفتنی و حتی بسیار خواندنی شوند.
زندگی؟چرا؟من ازش گذشتم،و هیچی پیدا نکردم.
ماتیاس جواب داد:
ولی چیزی برای پیدا کردن وجود ندارد هیچ چیز.
تو هستی،ماتیاس من به خاطر تو برگشته ام.
خودت خوب می دانی که من فقط یک رویا هستم باید این را قبول کنی،ساندرو،هیچ چیز وجود ندارد.هیچ کجا.
ساندرو پرسید:
خدا؟
ماتیاس دیگر جواب نمی داد.
جزء از کل
استیو تولتز
مترجم: پیمان خاکسار
استیو تولتز، نویسندهی استرالیایی متولد ۱۹۷۲ سیدنی، اولین رمانش، جزء از کل، را در سال ۲۰۰۸ منتشر کرد. این کتاب با استقبال زیادی روبهرو شد و به فهرست نامزدهای نهایی جایزهی بوکر راه پیدا کرد که کمتر برای نویسندهای که کار اولش را نوشته پیش میآید. او این کتاب را پنجساله نوشت. پیش از آن مشاغلی مثل عکاسی، فروشندگی تلفنی، نگهبانی، کارآگاه خصوصی، معلم زبان و فیلمنامهنویسی داشت. خودش در مصاحبهای گفته: «آرزوی من نویسنده شدن نبود، ولی همیشه مینوشتم. در کودکی و نوجوانی شعر و داستان کوتاه مینوشتم و رمانهایی را آغاز میکردم که بعد از دو و نیم فصل، دیگر دوست نداشتم تمامشان کنم. بعد از دانشگاه دوباره به نوشتن رو آوردم. درآمدم خیلی کم بود و فقط میخواستم با شرکت در مسابقات داستاننویسی و فیلمنامهنویسی پولی دستوپا کنم تا بتوانم زندگیام را بگذرانم، که البته هیچ فایدهای نداشت. زمانی که دائم شغل عوض میکردم یا، بهتر بگویم، از نردبان ترقیِ هر کدام از مشاغل پایین میرفتم، برایم روشن شد هیچ کاری جز نویسندگی بلد نیستم. رماننویسی تنها قدم منطقییی بود که میتوانستم بردارم. فکر میکردم یک سال طول میکشد، ولی پنج سال طول کشید. زمان نوشتن تحتتأثیر کنوت هامسون، لویی فردینان سلین، جان فانته، وودی آلن، توماس برنارد و ریموند چندلر بودم.»
جنگ آخر زمان
نام نویسنده : ماریو بارگاس یوسا نام مترجم : عبدالله کوثری
جنگ آخرالزمان (به اسپانیایی: La guerra del fin del mundo) رمانی از ماریو بارگاس یوسارمان نویس برجسته پرویی است. این کتاب روایت داستانی شورش و جنگ کانودوس است که اواخر قرن نوزدهم در منطقه باهیا در شمال شرقی برزیل اتفاق افتاد.
این رمان اولین رمان یوسا است که رویدادهای آن در کشوری غیر از پرو، یعنی برزیل، و در زمانی غیر از دوره معاصر نویسنده، یعنی در قرن نوزدهم، روی میدهد.
خلاصه داستان
در کشور برزیل که تازه از نظام سلطنتی به نظام جمهوری گذار کردهاست، دستهای از مردم بسیار فقیر و زجرکشیده منطقه بیابانی باهیا که اعتقادات خشک مذهبی دارند تحت تاثیر یک واعظ بسیار مذهبی شورش میکنند و جمهوری را دشمن و عامل بدبختی خود میدانند. زمینهای ثروتمندان را تصاحب کرده و به اموال آنها شبیخون میزنند و در منطقهای به نام کانودوس ساکن شده و نام آنجا را بلومونته مینهند. در سوی دیگر جمهوریخواهان برزیل، سلطنت طلبان را عامل این شورش میدانند و همچنین سلطنت طلبان ثروتمند و زمینداران که خود مورد غارت شورشیان قرار میگیرند سعی در سرکوب شورشیان که آنها را ژاگونسو مینامند دارند.
داستان خیاط (روایتی از عشق و انتقام)
دفتر بزرگ
نام نویسنده : آگوتا کریستوف
نام مترجم : اصغر نوری
رمان «دفتربزرگ» نوشته آگوتاکریستف، نویسنده، شاعر و رماننویس مجارستانی ساکن سوئیس است.
آگوتاکریستف داستانهای را به زبان فرانسوی مینوشت و رمان «دفتر بزرگ» یکی از کارهای مهم او به شمار میرود که تاکنون به ۴۰ زبان زنده دنیا ترجمه شده است.
رمان «دفتر بزرگ» نگاهی متفاوت است به اشغالگری نازیها و شرایط کشور روسیه. این از بین رفتن احساسات و عواطف تا حدی است که کمتر نشانی از آنها را در ادامه زندگی شخصیتها داستان میتوان یافت.
داستان از زبان اول شخص جمع روایت میشود و البته در اوج نگاه بدبینانه نویسنده به جهان میتوان نشانههایی از انسانیت را در لابهلای رفتار انسانها یافت. این دو پسربچه در میان شرایط سخت جنگ مجبور میشوند برای ادامه حیات نزد مادربزرگ خود بروند و همین مادربزرگ سنگدل در کنار شرایط سخت جنگ سبب میشود شخصیتهای اصلی داستان تحت تاثیر محیطی که در آن قرار گرفتهاند احساسات خود را به فراموشی بسپارند.
این اثر موفقیت زیادی را برای نویسندهاش به همراه داشت و دو اثر به نامهای «دلیل» و «دروغ سوم» این رمان را تکمیل کرد و سهگانه مطرح کریستوف اینگونه شکل گرفت.
کریستوف در سال ۱۹۳۵ در مجارستان به دنیا آمد، در کشور سوییس زندگی کرد و آثاری به زبان فرانسه نوشت. «دفتر بزرگ» در سال ۱۹۸۶ نوشته شد و برای نویسندهاش جایزه کتاب اروپایی را برای نگارش این اثر به زبان فرانسه به همراه آورد. این اثر به مانند کابوسی است که اروپای مرکزی را در زمان جنگ جهانی دوم روایت میکند.
نوری تاکنون آثاری چون «آن زندگی که من به تو دادم» اثر لوییجی پیراندللو، «دوچرخه مرد محکوم و سهچرخه» اثر فرناندو آرابال، «سکوت» نوشته پل استر، «محله گمشده» به قلم پاتریک مدیانو، «برهوت عشق» اثر فرانسوا موریاک و «همسر اول» نوشته فرانسواز شاندرناگور را به فارسی ترجمه کرده است.
دو مجموعه داستان با عناوین «فرقی نمیکند» و «زبان مادری» و نمایشنامه «جان و جو» آثاری هستند که پیشتر از این نویسنده در ایران ترجمه شده است.
شایو
اوسامو دازای
ترجمه: مرتضی صانع
کتاب شایو از اوسامو دازای اولین رمانی است که از این نویسنده در ایران منتشر می شود. اوسامو دازای نویسندهای ژاپنی است که باوجود عمر کوتاهش تاثیر زیادی بر ادبیات ژاپن گذاشت. حتی نویسندههای بنامی مثل هاروکی موراکامی و کوبو آبه از وی تاثیر پذیرفته اند. اما متاسفانه آثار این نویسنده هنوز در ایران شناخته شده نیست.
اوسامو دازای در دوران جنگ جهانی دوم که اکثر نویسندگان بهخاطر محدودیت و شرایطِ سختِ چاپ، نوشتن را کنار گذاشته بودند، به تنهایی بار تمام ادبیات ژاپن را به دوش میکشد و نمیگذارد این آتش خاموش شود.
دازای در طول زندگیاش شش مرتبه خودکشی ناموفق داشته و در آخر بههمراه زنی به رودخانه تاما میپرد و به زندگیاش خاتمه میدهد. (در فرهنگ ژاپن این نوع خودکشی به خودکشی «جوشی» معروف است.)
گویا ادبیات اوسامو دازای سراسر رنج و فقر و اعتیاد و پوچی مردم ژاپن را پوشش میدهد و این کتاب هم از این قاعده جدا نیست. پشت جلد کتاب شایو تنها یک جمله از متن داستان به چشم میخورد:
آیا کسی هست که تباه نشده باشد؟
شمسپاره
این کتاب شامل 65 مقاله است که الیف شافاک در فاصله سالهای 2010 تا 2012 در روزنامه خبر ترک منتشر کرده بود. این نوشتهها موضوعات متنوعی همچون ادبیات، هویت زن، تفاوتها و تبعیضهای جنسیتی، قومی و نژادی و غیره را در بر میگیرد.
همچنین شافاک در این کتاب بخشی از زندگی خصوصی خود را با خوانندگان در میان گذاشته و بهعنوان یک زن نویسنده چالشهای زندگی خانوادگی خود را به رشته تحریر در آورده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «نوشتن رمان تمام شد. سرم را از لاکم بیرون میآورم. به دنیای بیرون نگاه میکنم. فضای متشنج پیش از انتخابات است. روزنامهنگاران روزنامههای کاغذی و مجازی و سیاستمدارانی که باهم جروبحث میکنند. بحثهای سیاسیای که در میدانها جاری است... باز هم همه جا به هم خورده است.
در هر کشوری پیش از انتخابات اختلافات فکری و عقیدتی بروز میکند اما بیش از این موارد دنیایمان فرق میکند. ما باهم مثل موجودات فضایی برخورد میکنیم. به زبان موجوداتی حرف میزنیم که زیادی خشن و مردانهاند. صدایی درونم میگوید: «فرار کن. توی این جامعه انجام دادن کار هنری و ادبیات دشوار است.» دوست دارم به دنیای خیال برگردم. راستش دنیای خیال زیباتر و واقعیتر به نظر میرسد.»
صداهایی از چرنوبیل
نام نویسنده : سوتلانا آلکسیویچ
نام مترجم : نازلی اصغر زاده
سوتلانا الکسیویچ (روسی: Светлана Александровна Алексиевич؛ اوکراینی:Світлана Олександрівна Алексієвич; ۳۱ مهٔ ۱۹۴۸ در ایوانو-فرانکیفسک ) نویسنده وروزنامهنگار اهل بلاروس است. وی در سال ۲۰۱۵ برندهٔ جایزه نوبل ادبیات شد.آکادمی سوئد وی را بهدلیل روایات چندصدایی، که مظهر محنت و شجاعت در روزگار معاصر ماست، شایستهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات دانستند. بدینترتیب، آکادمی سلطنتی نوبل سوئد سووتلانا الکسیویچ را برندهٔ نوبل ادبیات ۲۰۱۵ میلادی اعلام کرد. وی نخستین نویسندهٔ بلاروس است که موفق به دریافت این جایزه شدهاست.وی همچنین در سال ۲۰۱۳ برندهٔ جوایزی همچون جایزه صلح کتابفروشان آلمان و جایزه مدیسی شدهاست.
منتقدان، آثار ادبی او را سرشار از بازتاب روحیهٔ شهروندان روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی میدانند.
کتاب صداهایی از چرنوبیل تاریخ شفاهی یک فاجعه دنیای پس از فاجعه ی چرنوبیل را روایت کند نه خود چرنوبیل را این کتاب میگوید انسان چگونه با واقعیت های نوینی که روی داده و جاری است اما هنوز برایش مفهوم نیست و ناشناخته مانده است کنار می آیدو بعد از فاجعه ی چرنوبیل دانش نوینی پیش رویش گشوده میشود که برای همه ی بشریت مفید است این انسان ها در حقیقت جنگ جهانی سوم را تجربه کرده اند...جنگ هسته ای...
مجموعه کتاب های این نویسنده یکی در پی دیگری تاریخ مستندند و روح انسان دوران شوروری و بعد از شوری را روایت میکنند و در هریک از کتابهایش در قالب نوینی ظاهر میشود و این جاست که سخنان پیامبر گونه ی لئوتولستوی نویسنده ی شهیر روس واقعیت پیدا میکند خود حیات بیش از آن شگفتی و جذابیت دارد که در پی خیال پردازی از آن باشیم سوتلانا میگوید بیشتر زوایای روح انسان در قالب هنر و ادبیات نمیگنجد.
قطار سریع السیر یوگسلاوی
یوسیپ نواکوویچ رمان نویس و نویسنده داستان های کوتاه به عنوان بهترین گردآورنده گلچینی از ادبیات و شعر آمریکایی شناخته شده و در این راه جوایز Pushcart و OHenry را از آن خود ساخته است. در کتاب قطار سریع السیر یوگسلاوی با مضمون جنگ و تبعید در بین نویسندگان معاصر جایگاه والایی را به خود اختصاص داده و در مجموعه داستان های کوتاه این کتاب که به برخی از آنها مانند عسل در لاشه و سبیل سفید لقب شاهکار ادبی داده شده است به طور واقع گرایانه و البته گاهی همراه با طنز و خیالبافی به اتفاقات و رخدادهای یوگسلاوی و جنگ های بوسنی پرداخته است.
مرگ در می زند
هنر عشق ورزیدن
اریش فروم (به آلمانی: Erich Fromm) (زاده ۲۳ مارس ۱۹۰۰ - درگذشته ۱۸ مارس ۱۹۸۰) روانکاو و فیلسوف اجتماعی آمریکایی آلمانی تبار از جمله مارکسیست های سرشناس مکتب فرانکفورت و از برجسته ترین نمایندگان مکتب روانشناسی اومانیستی است. او در آثارش کوشید تا ارتباط متقابل روانشناسی و جامعه را شرح دهد و معتقد بود که با بهکار بستن اصول روانکاوی، به عنوان علاج مشکلات و بیماریهای فرهنگی، بشر راهی به سوی تحقق یک «جامعهٔ معقول» و متعادل از لحاظ روانی خواهد یافت.
نويسنده در اين كتاب ميگويد عشق احساسي نيست كه هركس، صرفنظر از مرحلة بلوغ خود، بتواند به آساني آن را به دست آورد. او تأكيد ميكند تمام كوششهاي فرد براي عشقورزيدن محكوم به شكست است، مگرآنكه خود او با جد تمام براي تكامل تمامي شخصيت خويش بكوشد، تا آنجا كه به جهانبيني سازندهاي دست يابد. وي عقيده دارد اگر آدمي همسايهاش را دوست نداشته باشد و از فروتني واقعي، شهامت، ايمان و انضباط بيبهره باشد، از عشق فردي خرسند نخواهد شد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.