ناشر: نگاه
چاپ: ۱۳۹۶
نوبت: ۱
جلد: شومیز
قطع: رقعی
صفحات: ۲۲۲
125,000 تومان
گؤنول و امراه شاهان
ترجمه علیرضا سیف الدینی
پرفروشترين كتاب سال 2017 تركيه
در آغاز کتاب حالات آزاد عشق می خوانیم :
عشقِ آزاد
سلام، برای کسانی که کنجکاوند یا با بیمیلی میپرسند: «خانوادۀ شاهان دیگر کیست؟ این کتاب دیگر از کجا پیدایش شد؟ از چهچیز حرف میزند؟» بهطور خلاصه تعریف میکنم. ما جزو زوجهایی هستیم که با عشق با هم زندگی کردهاند و بعد از دوران بهنظر ما سخت _ برخلاف همهچیز و همهکس_ آشیانهشان را ساختهاند. بههمراه ورود رسانههای اجتماعی به زندگیمان به این روزها رسیدهایم. گفتیم حالا که با کسانی که دوستمان دارند و با کسانی که دوستمان ندارند یک خانوادۀ بزرگ تشکیل دادهایم، ما هم داستان خودمان را در میان گذاشتیم و دیدیم تعداد زوجهایی که داستانشان مثل داستان ماست زیاد است…بعضیها سپری شده، بعضیها سهلانگاری کرده، بعضیها امروز در جریان است، و بعضیها از فردایشان خوشحالند اما یک رازی را به شما بگویم؟ همهشان داستانهای مشابهی هستند! مال ما پایان خوشی داشت اما هر داستانی پایان خوشی ندارد. به همین دلیل گفتیم که:
«شاید داستان ما برای کسانی که زندگیشان ناتمام مانده یا خواهد ماند نوری باشد و وسیلهای بشود برای پایان خوش.»
چرا که نه!
باورتان میشود، به کمکِ نوشتههایمان چندین رابطه پایان خوشی داشت. ما دیگر چی میخواهیم؟ خواهید گفت: «پس چرا ماجراهای بعد از ازدواج را نوشتید؟» چون ما گفتیم: «ازدواج، عشق را میخنداند.» و روزبهروز بیشتر به ما خوش گذشت. ما خواستیم همینطور که تا این حد شاد و خوشبخت و با نشاط قهقهه سر دادهایم برای شما هم رازمان “ج” را تعریف کنیم. گفتیم شاید بتوانیم بر لبِ زوجهایی که ازدواجشان روزبهروز یکنواختتر میشود و امروزشان با دیروزشان فرقی ندارد لبخند بنشانیم و در تبسمهایشان سهمی داشته باشیم.
چرا که نه؟
شاد باشید.
چه خوب که هستید. امیدوارم از خواندن این کتاب لذت ببرید عزیزانم.
ناشر: نگاه
چاپ: ۱۳۹۶
نوبت: ۱
جلد: شومیز
قطع: رقعی
صفحات: ۲۲۲
وزن |
300 گرم |
---|
عبدالحسین نوشین
آنتون پاولوویچ چِخوف (به روسی: Анто́н Па́влович Че́хов) (زادهٔ ۲۹ ژانویهٔ ۱۸۶۰ در تاگانروگ - درگذشتهٔ ۱۵ ژوئیهٔ ۱۹۰۴) داستاننویس ونمایشنامهنویس برجستهٔ روس است. او در زمان حیاتش بیش از ۷۰۰ اثر ادبی آفرید. او را مهمترین داستان کوتاهنویس برمیشمارند و در زمینهٔ نمایشنامهنویسی نیز آثار برجستهای از خود بهجا گذاشتهاست و وی را پس از شکسپیر بزرگترین نمایشنامهنویس میدانند. چخوف در ۴۴سالگی بر اثر ابتلا به بیماری سل درگذشت.
بانو با سگ ملوس داستان کوتاهی است از آنتوان چخوف که در سال ۱۸۸۹ نوشته است:
«میگفتند که در کنار دریا قیافهٔ تازهیی پیدا شده: بانو با سگ ملوسش. دمیتری دمیترچ گوروف هم که دو هفته بود در یالتا میگذراند و دیگر به آنجا عادت کرده بود، در جستوجوی اشخاص و قیافههای تازه بود. روزی در غرفهٔ متعلق به ورنه نشسته بود و دید زن جوانی، میانهبالا، موبور، بره بسر از خیابان کنار دریا میگذشت و سگ سفید ملوسی بهدنبالش میدوید.»
نام نویسنده : یوکیو می شیما
نام مترجم : سمیا صیقلی
میشیما، یوکیو (1970-1925) mishima , yukio رمان نویس ژاپنی با نام اصلی هیرائوکا کیمی تاکه. نویسندهای بزرگ بود که بسیاری منتقدین نوشتههای او را با آثار مارسل پروست، همینگوی، آندره ژید و سارتر برابر نهادهاند.
میشیما در زندگی کوتاه اما پر بار ادبیاش آثار فراوانی از جمله چهل رمان، سی و سه نمایشنامه و داستانهای کوتاه بسیاری نگاشت. نثر او ترکیبی است از شعر، فلسفه، سنتهای ژاپنی و باورهای مذهبی.
اعترافات یک صورتک (1949)، معبد کلاه فرنگی طلایی(1956) و برف بهاری (1967-1956) کتاب حاضر، از آثار درخشان اویند. میشیما به سال 1970 در اعتراض بدانچه که تباهی ملّت و زوال سنتهای سامورایی میدانست با خودکشی آیینی (هاراکیری) به زندگی این جهانی خویش پایان داد.
« برف بهاری» نخستین قسمت از رمان چهارگانه نهایی میشیما است . کییوآکی پسر زیبا و اشراف زادهای است که در خانواده پولدار ماتسوگائه متولد شده است . خانواده آیاکورا خانوادهای از نظر اجتماعی بالا ولی از نظر مادی فقیر است و پدر کییوآکی او را به نزد آیاکوراها میفرستد تا موقعیت اجتماعی آنها برای او مفید واقع شود . این خانواده دختری بسیار زیبا به نام ساتوکو دارد . این دختر و پسر عاشق هم میشوند ولی به گونهای عجیب پسر از یک سو شدید عاشق دختر است ولی از سوی دیگر به نوعی مقاومت کرده و حس نفرت هم دارد . دختر عاشق اوست ولی سعی در حفظ غرورش را هم دارد.
«برف بهاری»، عاشقانهای است حزین و اندوهگین سرشار از تصاویری ناب و آناتی دلنشین، تا جایی كه بسیاری از منتقدان این رمان را «رومئو و ژولیت»یی تازه خواندهاند.
سوتلانا آلکسیویچ
درباره کتاب:
سوتلانا آلکسیویچ که در سال 1947 در بلاروس متولّد شده است، کار نویسندگی خود را با دو کتاب تحقیقی و مستندنگاری درمورد جنگ جهانی دوّم آغاز کرد: «جنگ چهرهای زنانه ندارد» (1985) و «آخرین شاهدان». سوّمین کتاب او، «پسرانی از جنس روی»، یک رسوایی واقعی در کشورش راه انداخت. برخی از آثار آلکسیویچ هنوز هم در سرزمین مادریاش ممنوع است و او مجبور شده نخست به فرانسه و سپس به سوئد مهاجرت کند. او اکنون در سوئد زندگی میکند.
بخشی از مقدمه کتاب:
«آیِز آداموویچ» نویسندهای اهل بلاروس که احترام بسیاری برای «سوتلانا آلکسیویچ» قائل است در مقدّمهای که برای نخستین کتاب او، «جنگ چهرهای زنانه ندارد» ـ که در سال 1985 در اتّحاد جماهیر شوروی منتشر شد ـ نوشته است، حرفی عجیب به زبان میآورد: «کتاب سوتلانا آلکسیویچ به ژانری تعلّق دارد که نه هنوز تعریف شده و نه حتی اسمی دارد.» در واقع امّا این ژانر اسمی کاملاً مشخص دارد: مستندنگاری. امّا آن زمان دورهای بوده است که قانون سکوت تقریباً در همهجا برقرار بوده و خودسانسوری کاملاً رواج داشته است و همین خود نشانهای بر نخستین تَرَکها در بلوکهای یکدست بوده است. بیشک سوتلانا آلکسیویچ نویسندهای است که در دورانی که نخستین زمزمه های بزدلانه در مورد شرایط زمانه فروکش کرد، شهامت زیرپا گذاشتن یکی از آخرین تابوها را داشت: او افسانۀ جنگ افغانستان و جنگجویان آزادیبخش را ویران و پیش از هر چیز افسانۀ سرباز شوروی را نابود کرد که در تلویزیون در حال کاشت درختان سیب در روستاها نشان داده میشد در حالی که در واقعیت، به درون خانههایی کاهگلی که زنها و کودکان به آن پناه برده بودند، نارنجک پرتاب میکرد. همانطور که خود سوتلانا بر این مسئله تأکید میکند اتّحاد جماهیر شوروی، حکومتی میلیتاریستی بود که خود را در قالب کشوری معمولی پنهان میکرد و در نتیجه کنار زدن برزنتهایی خاکیرنگ که پایههای سنگی این حکومت را میپوشاند، کاری خطرناک بود. هنوز چیزی از انتشار نخستین چکیدۀ پسرانی از جنس روی در 15 ژانویه 1990 در روزنامه کومسومولسکایا پراودا نگذشته بود که سوتلانا رگباری از تهدیدها را دریافت کرد. به او هشدار دادند که آدرس محل سکونتش را میدانند و میروند سر وقتش و با او تسویه حساب میکنند. او چه کرده بود؟ هالۀ قهرمانی جوانکهایی را که از جنگ بازمیگشتند از بین برده و آخرین پناهگاه آنها یعنی همدلی همشهریهایشان را از آنها ربوده بود. وضع بدتر از این هم شد: این جوانها که سلاخی جنگ را به شدّت تجربه کرده و دوستان، توهم ها و حتی خواب و سلامتیشان را از دست داده بودند و قادر نبودند زندگی عادی خود را از سر بگیرندـ پسرانی پُرشور که اغلب از نظر جسمی ناقص شده بودند ـ از همان نخستین چکیدۀ این کتاب که در مطبوعات منتشر شد، در چشم اطرافیانشان به مُشتی متجاوز، قاتل و وحشی تبدیل شدند. این زن چهل و دو ساله با سر و وضعی روستایی، دوباره آنها را به خط مقدّم فرستاد و در معرض آتشِ فجایعِ گذشته و بیتفاوتیِ حال قرار داد… این قهرمانانی که افسانۀ امپراتوری، آنها را شکل داده بود و به نام دوستیای اسطورهای جنگیده بودند شاید میتوانستند به زندگی خوب و بد خود ادامه دهند اگر همچنان حکومت ـ حتی اگر شده ناشیانه ـ از آنها حمایت میکرد. امّا چنین چیزی دیگر غیرممکن بود.
نام نویسنده : احمد کسروی
تاریخ هجده ساله آذربایجان نوشته احمد کسروی کتابی است که بعقیده خود او ادامه کتاب تاریخ مشروطه میباشد. در این کتاب تحولات ایران در خلال مشروطه و بعد از آن مورد بررسی قرار میگیرد. شاید بتوان این کتاب را مستندترین و مشهورترین کتاب احمد کسروی دانست. کتابی که به طرز شگفتی هم مورد تایید و استناد دوستان و هم مورد تایید دشمنان است! برای علاقمندان به تاریخ آذربایجان به خصوص در دوران مشروطه و شیخ محمد خیابانی این کتاب از ضروریات است کسروی در 1302 ش که هجده سال از وقایع مشروطه می گذشت ، بر آن شد تا رخدادهای آذربایجان را از بدو جنبش مشروطه به رشتة تحریر درآورد؛ یادداشتهایی نیز تهیه کرد که ابتدا در سوریه در مهنامة العرفان تحت عنوان «آذربایجان فی ثمانیة عشرعاماً» به چاپ رسید و از 1313 ش به صورت سلسله مقالاتی در مجلة پیمان منتشر شد. از آنجا که رخدادهای آذربایجان از سایر مناطق قابل تفکیک نبود، حوادث و وقایع دیگر کانونهای جنبش مشروطه خواهی چون تهران و گیلان نیز افزوده شد و بدین ترتیب تاریخ مشروطه ایران در سه بخش به چاپ رسید. وقایع پس از انقلاب مشروطه تا پایان قیام شیخ محمد خیابانی نیز در چهار بخش با عنوان تاریخ هیجده سالة آذربایجان منتشر شد.
لارنس استرن
ترجمه: ابراهیم یونسی
زندگی و عقاید آقای تریسترام شندی (به انگلیسی: The Life and Opinions of Tristram Shandy, Gentleman) که به اختصار تریسترام شندی نیز خوانده میشود، رمانی است نوشتهٔ لارنس استرن که در ۹ جلد منتشر شدهاست. دو جلد اول رمان در سال ۱۷۵۹ منتشر شد و جلدهای بعدی طی ۷ سال آینده به چاپ رسیدند. این کتاب داستان زندگی و عقاید نجیبزادهای به نام تریسترام شندی است. نویسنده در این رمان شیوهای را به کار میگیرد که ادامهٔ سنت فرانسوا رابله در داستانگویی است. داستان تریسترام شندی پر است از اظهارنظرها و عقاید راوی که به شکلی نامنظم و پراکنده به خواننده ارائه میشوند و نویسنده با کلکبازیهای فراوان اصل داستان را مرتب به تأخیر میاندازد. این شیوه در آثار جویس، بی. اس. جانسن و دیوید فاستر والاس نیز ادامه مییابد.
«تریسترام شندی» که عنوان اولین رمان نوشته شده به سبک جریان سیال ذهن را یدک میکشد، در رتبهبندی 100 رمان برتر انگلیسی زبان «گاردین» مقام ششم را کسب کرده است.
روزنامهی گاردین چندی است فهرستی از بهترین رمانهای انگلیسیزبان تاریخ ادبیات را منتشر کرده و گزارشهایی را به تحلیل و توصیف آن آثار اختصاص داده است.
ششمین عنوان این فهرست نصیب «تریسترام شندی» شاهکار «لارنس استرن» شده؛ رمانی عاشقانه و فکاهی که جلوتر از زمان خود حرکت کرده است. این رمان آنچنان حال و هوای مدرن و طربانگیزی دارد که خواننده پس از درک این مطلب که این رمان در دوران جنگی هفت ساله به نگارش درآمده، شوکه میشود.
در آن زمان نیروهای بریتانیا راهی هند، کانادا و کشورهای منطقه دریای کارائیب شدند تا اولین امپراطوری بریتانیایی را بنا و زبان انگلیسی را به دیگر کشورهای جهان معرفی کنند. منتقدان «زندگی و عقاید تریسترام شندی» (1759) را اولین رمانی میدانند که سبک جریان سیال ذهن را به کار گرفته است.
چندین دهه طول کشید تا نویسندگان مدرن به تبحر استرن قرن هجدهمی دست پیدا کنند و این سبک را دنبال کنند. «شندی» واژهی غریب است که ریشهی آن به معنای «شکسته مغز یا نیم دیوانه» است. شاهکار استرن در دهه 1760 فروش بالایی داشت و نویسندهاش را به چهرهای سرشناس بدل کرد. این رماننویس در اینباره گفته است: من برای پول غذا این کتاب را ننوشتم، بلکه برای رسیدن به شهرت آن را خلق کردم.
«زندگی و عقاید آقای تریسترام شندی» که به اختصار «تریسترام شندی» نیز خوانده میشود، در 9 جلد منتشر شده است. دو جلد اول رمان در سال 1759 منتشر شد و جلدهای بعدی طی 7 سال آینده به چاپ رسیدند. این کتاب داستان زندگی و عقاید نجیبزادهای به نام تریسترام شندی است. نویسنده در این رمان شیوهای را به کار میگیرد که ادامه سنت «فرانسوا رابله» در داستانگویی است. داستان تریسترام شندی سرشنار از اظهارنظرها و عقاید راوی است که به شکلی نامنظم و پراکنده به خواننده ارائه میشوند و نویسنده با کلکبازیهای فراوان اصل داستان را مرتب به تأخیر میاندازد. این شیوه در آثار جیمز جویس و دیوید فاستر والاس نیز ادامه مییابد.
استرن که سال 1713 در ایرلند متولد شد، بیشتر سالهای زندگیاش را به عنوان یک کشیش در نزدیکی یورک سپری کرد. گفته میشود کشیش «یوریک» این رمان پرترهای از خود استرن است.
دو نسخه اول «تریسترام شندی» از سوی ناشران رد شد، اما سرانجام ناشری به طور خصوصی موافقت کرد این رمان را به چاپ برساند و نسخههای آن به سرعت فروش رفت. رمان غیرمتعارف استرن که خلاف جریان ادبی آن زمان پیش میرفت، خیلی زود به نقل محافل ادبی تبدیل شد.
متدهای عجیب و غریبی که استرن در رمانش استفاده کرد صدای اعتراض برخی همکارانش را بلند کرد؛ تا جایی که «ساموئل جانسون» - منتقد و نویسنده مشهور - گفت: هیچ چیز عجیبی ماندگار نمیشود، «تریسترام شندی» عمری نخواهد کرد. اما او کاملا در اشتباه بود، چرا که این رمان روی نویسندگان چند نسل بعدی نیز تاثیر گذاشت. نویسندگانی چون «پیتر کری»، برندهی بوکر در کارهای خود از «تریسترام شندی» الهام گرفتند و حتی در نام رمانهایشان از آن استفاده کردند.
استرن با روایت دقیق و طنزآمیز خود سطح هنر رماننویسی را یک پله بالاتر برده است. او روایت سوم شخص مفرد «فیلدینگ» - خالق رمان «تام جونز» - را قرض گرفت، اما به سبک خودش، آن را هم به بازی گرفت و بارها به خواننده ثابت کرد چقدر کم درباره شخصیتهای داستان میداند.
استرن قرار بود در رمانی 600 صفحهای سرگذشت «تریسترام شندی» را برای خوانندگان تعریف کند، اما تا جلد چهارم این مجموعه تریسترام به دنیا نمیآید!
بیشتر داستان کتاب از زبان «توبی» روایت میشود؛ سرباز سابقی که علیه پادشاه لویی چهاردهم داد سخن میدهد. سرانجام قصه به جایی میرسد که ما در شندی میگوید: اوه! خدای من! این داستان اصلا درباره چیست؟ دو جلد اول «تریسترام شندی» در سال 1759 به چاپ رسید. پس از مطرح شدن این اثر، دومین نسخه آن همراه با تصویرگری در آوایل 1760 منتشر شد. استرن پس از آن جلدهای سوم و چهارم و پنجم را روانهی بازار کتاب کرد.
نام نویسنده : آنتوان دو سنت اگزوپری
نام مترجم : احمد شاملو
این داستان از معروفترین داستانهای کودکان و سومین داستان پرفروش قرن بیستم در جهان و همچنین یکی از پرفروش ترین کتاب های تمام دوران ها است. در این داستان اگزوپری به شیوهای سورئالیستی و به بیان فلسفه خود از دوست داشتن و عشق و هستی میپردازد. طی این داستان اگزوپری از دیدگاه یک کودک، که از سیارکی به نام ب۶۱۲ آمده، پرسشگر سوالات بسیاری را از آدمها وکارهای آنها مطرح میکند. این اثر به بیش از ۱۵۰ زبان مختلف ترجمه شدهاست. مجموع فروش این کتاب به زبانهای مختلف از دویست میلیون نسخه گذشتهاست.
در ميان تنى چند از نويسندگان دنيا كه به دريافت جايزه نوبل در ادبيات نايل آمدهاند، گابريل گارسيا ماركز، شايد تنها نويسندهاى باشد كه هر كتاب تازهاش، بىدرنگ به زبانهاى زنده دنيا ترجمه مىشود و به نقد درمىآيد و خوب يا بد، نام او و نام امريكاى لاتين را بار ديگر بر سر زبانها مىاندازد. ديگر نويسندگان، پس از ايراد سخنرانى در مراسم دريافت جايزه نوبل، انگار ناگهان از نفس مىافتند و آثار تازهاى كه در سطح جهانى بدرخشد يا دستكم برتر از آثار پيشينشان باشد، خلق نمىكنند. بهطور مثال، رماننويس امريكايى، سال بلو، بعد از دريافت جايزه نوبل در 1976، ديگر اثر برجستهاى نيافريد و در خود امريكا هم ديگر كمتر نامش بر سر زبانهاست.
مجموعه داستان «شب مينا» مجموعه دوازده داستان كوتاه است كه پس از انتشار، بىدرنگ به زبانهاى زنده دنيا ترجمه و منتشر شده است. ترجمه اين كتاب به زبان فرانسه، عنوان «دوازده داستانِ كوتاه سرگردان» نام گرفته است.
همانطور كه ماركز خود در پيشگفتار كتاب مىگويد، بسيارى از اين داستانها را پس از انتشار در نشريههاى ادبى، بار ديگر بازنويسى كرده است و لاجرم متن بعضى از داستانهاى اين كتاب، با داستانهايى كه قبلا در جاهاى ديگر منتشر شده، تفاوتهايى دارد. از آن گذشته، سليقه مترجمان مختلف نيز در برگرداندن داستانها، كمابيش تفاوتهايى در متن ترجمه پديد آورده است.
«شب مينا»، كتابى كه اكنون در دست داريد، از روى ترجمه انگليسى اديت گراسمن از متن اسپانيايى، به فارسى برگردانده شده است.
«شب مينا» تقريبا همزمان با ترجمه كتاب به زبانهاى زنده دنيا، با چند ماهى تأخير به فارسى ترجمه شده است.
گابريل گارسيا ماركز در اين كتاب، شيوهاى نوين از روايتپردازى به دست داده و همانطور كه خود گفته است، چندين سال متمادى در جستوجوى زبان و بيان و ساختار داستانى تازهاى كوشيده است، و اين خود مىتواند يكى از رازهاى توفيق نويسندهاى پرآوازه باشد كه با هر كتاب تازهاش، حادثهاى در عرصه ادبيات جهان آفريد.
سفر بخیر، آقاى رئیس جمهور 27 سَنت 63 زیباى خفته و هواپیما 83 خوابهایم را مىفروشم 91 من فقط آمدم که تلفن کنم 101 ارواحِ ماه اوت 123 ماریا دوس پرازِرِس 127 هفده مرد انگلیسى مسموم 147 ترامونتانا 165 تابستانِ خوشِ دوشیزه فوربِس 173 روشنایى مثل آب است 191 ردِ خونِ تو بر برف 197 شبِ مینا 225 چشمهاى سگِ آبىرنگ 233 تلخکامى سه خوابگرد 243 در رثاء خولیو کور تزار 249 کسى که گلهاى رُز را در هم ریخت 255نام نویسنده : توماس مان
نام مترجم : حسن نکو روح
کوه جادو [Der Zauberberg] رمانی از توماس مان (1875-1955)، نویسنده آلمانی، که در 1924 انتشار یافت. و در سال 1929 یعنى پنج سال پس از انتشار، جایزه ادبى نوبل را براى نویسنده خود به ارمغان آورد. هانس کاستروپ جوان بورژوازادهای است (مان در اینجا نیز، چنان که در بودنبروکها میبینیم، اگر نه به یک مکان هانسایی، دست کم به یک قهرمان ایالت هانسایی بازمی گردد) که برای اقامت چند روزه نزد پسرخاله خود یواخیم میرود که در آسایشگاه اووس تحت درمان است. ولی کاستروپ، همین که در معرض فضای مرگآلود آسایشگاه قرار میگیرد، احساس میکند یا میپندارد که خود نیز بیمار است، و هفت سال در آنجا میماند تا زمانی که جنگ جهانی 1914 او را از رؤیا بیرون میکشد و با خشونت به میدانهای نبرد میبرد...
کتاب مرد مرموز بازنمایی ماجرای واتر گیت است ، ماجرایی که از طریق شنود مذاکرات انتخاباتی ریچارد نیکسون صورت گرفت که خود را برای دومین دوره ی ریاست جمهوری اش مهیا می کرد ،رسوایی که کار را به دیوان عالی قضایی فدرال آمریکا کشاند و منجر به کناره گیری نیکسون شد . در اصل عامل اصلی برای افشا کردن واترگیت ، ((مارک فلت )) مرد شماره دو اف بی آی بود که سالها نامش پنهان بود و تنها به اسم ((گلوگشاد)) از او یاد می شد. باب وودوارد به همراه همکارش کارل برنشتاین روزنامه نگارانی بودند که پرده از رسوایی واترگیت برداشتند . وودوارد در این اثر به مارک فلت پرداخته و در خلال آن ماجرای واترگیت و تاثیر آن بر سیاست آمریکا و جهان را باز پرداخته است .
عصر یک روز برای تحویل چنین بستهای به زیر زمین جناح غربی کاخ سفید که در آنجا اتاق کوچکی نزدیک اتاق بحران و برخی دفاتر ستاد شورای امنیت ملی قرار داشت رفته بودم. به طور مبهمی به یاد میآورم که در آنجا چند ماشینفروشی در پهلو یا در انتهای تالار به چشم میخورد.
روبر مرل
مترجم : احمد شاملو
مرگ کسب و کار من است در واقع سرگذشت رودلف هوس است. او در کتاب رودلف لانگ نام دارد. چرا که کتاب کل داستان زندگی این جلاد نیست و فقط شامل بخش کاری وی و در بارهٔ چند سال پایانی زندگی اوست. سالهایی که فرمانده و مسئول اردوگاه آشویتس بود؛ و مسائل مربوط به زندگی شخصی او به کمک خلاقیت نویسنده و با نگاه بر زندگی اغلب نیروها ی نازی است. لازم است ذکر شود که در هنگام فرار او با اسم «فرانز لانگ» زندگی میکرد.
بخشی از یادداشت مترجم : در حقیقت این کتاب زندگی نامه یک جلاد مدرن است، و چارچوب زمانی آن وقایع تاریخی مسلمی است که در نیمه اول قرن حاضر بر اروپا گذشته. و سوای آنچه به صورت وقایع خانوادگی و برخوردهای شخصی قهرمان داستان عنوان شده هیچ چیز ان ساخته و پرداخته خیال بافی نیست؛ هر چند این وقایع فرضی نیز ـنچنان واقعی می نماید که محتمل است نویسنده، اساس آن را بر تحقیقاتی در زندگی خصوصی پاره ای از جنایتکاران نازی بنا نهاده باشد...
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.