نام نویسنده : رابرت مک کی
نام مترجم : محمد گذر آبادی
نام انتشارات : هرمس
448,000 تومان
نام نویسنده : رابرت مک کی
نام مترجم : محمد گذر آبادی
[کتاب ـ «داستان» ـ درباره ی اصول است نه قوانین. قانون می گوید:«باید آن را به این طریق انجام دهی»، اصل می گوید:«این عملی است… و هم واره نیز چنین بوده است»]
این عبارات، جملات ابتدایی کتاب «داستان» است که شاید یک دهه از انتشار آن می گذرد و کتاب های کلاسیک آموزش فیلم نامه را از سکه انداخته است و جایگزین آن شده است.
این کتاب امروزه، به عنوان کتاب آموزشی در دانشگاه ها و آموزش گاه های سینمایی دنیا، تدریس می شود و نویسندگان و اساتید برجسته ی سینما، توصیه می کنند که به عنوان کتاب درسی، هیچ گاه از نویسنده دور نشود.
کتاب ـ «داستان» ـ چهار بخش دارد که اصلی ترین بخش آن، بخش دوم، «عناصر داستان» است. در این بخش ابتدا به ساختار داستان و سپس به نسبت ساختار با «موقعیت، ژانر، شخصیت و معنا» می پردازد.
بخش سوم مربوط به اصول طراحی داستان است. اما بخش چهارم که شاید مهم ترین بخش کتاب است و جنبه ی پرورشی نویسنده را مدنظر قرار می دهد با این عبارت از همینگوی آغاز می شود: بخش چهارم/ نویسنده در حین کارـ اولین نسخه از هر چیزی مزخرف است/ همینگوی. این جمله چکیده ی مطالب این بخش است که نویسنده را به وارد شدن در فرآیندی، فرا می خواند که جز نوشتن ، نوشتن و باز هم نوشتن، چیزی نیست.
جامعیت این کتاب، هم راه با شاهد مثال آوردن متنایب با هر موضوع و مبحث، ترکیبی را ساخته است که خواننده ـ یا بهتربگوییم دانشجوـ ریسمانی نامحسوس به دنبال خودش می کشد.
جملات پایانی کتاب ـ «داستان»ـ را با هم می خوانیم.
«هر روز بنویسید، سطر به سطر،صفحه به صفحه،ساعت به ساعت. کتاب داستان را دم دست داشته باشید. آموخته های خود را از این کتاب، سرمشق قرار دهید… . این کار را به رغم ترسی که دارید، انجام دهید زیرا دنیا بالاتر از همه چیز ـ ورای تخیل و مهارت ـ از شما شهامت می خواهد. ـ شهامت به جان خریدن طرد و انکار و استهزاء و شکست…»
نام نویسنده : رابرت مک کی
نام مترجم : محمد گذر آبادی
نام انتشارات : هرمس
وزن | 558 گرم |
---|
کارل بلیکسن(ایساک بلیکسن)
پری آزرم وند(مختاری)
انتخاب شده به عنوان یکی از 100 اثر برتر غیرداستانی تمام دوران توسط مدرن لایبرری
«خارج از آفریقا» (انگلیسی: Out of Africa) یک کتاب از کارن بلیکسن نویسنده دانمارکی است که نخستین مرتبه، در تاریخ ۱۹۳۷ منتشر گردید. بلیکس این کتاب را ابتدا به زبان انگلیسی نوشت و مدتی بعد، این اثر را به زبان دانمارکی نیز بازنویسی نمود. کتاب، وقایع ۱۷ سال از زندگی بلیکس را روایت میکند که عموماً در ارتباط با دورانی است که بلیکس خانهاش را در مستعمرهٔ کنیا میسازد و آنجا را با نام بریتانیای شرق آفریقا نام مینهد. خارج از آفریقا در عین حال، شرح تلاشهای بلیکس برای کاشت قهوه نیز هست و تصویری ناب از زندگی استعماری آفریقا در دهههای گذشتهٔ امپراتوری بریتانیا را نیز ارائه مینماید.
ويكتور هوگو
ترجمه: محمدرضا پارسايار
ـ آيا ممكن است سرشت بشر بهكلي دگرگون شود؟ ـ آيا ممكن است همان گونه كه ستون فقرات بشر زير سقفي كوتاه، درهم فشرده و خم ميشود در آدمي نيز زير بار فلاكت و فقر عيب پذيرد و به معلوليتي درمانناپذير دچار شود؟ ـ آيا در روح بشر عنصري الاهي وجود دارد كه فساد نميپذيرد؟ فشارهاي اجتماعي و اخلاقي آدمي را به تباهي سوق ميدهند. از نظر ويكتور هوگو، بينوايي و بياعتنايي انسانها به يكديگر و نظام سركوبگر و بيرحم باعث ميشوند تا انسان پاكنهاد به زشتكاري روي آورد. او بر اين باور است كه آموزش و پرورش و حفظ كرامت انسانها تنها راه حلهاي جامعه براي دوري از زشتكارياند. بينوايان نشان ميدهد كه بهترين راه براي تعالي انسان، گذشت و فداكاري است.
وی در کتاب بینوایان به تشریح بیعدالتیهای اجتماعی و فقر و فلاکت مردم فرانسه میپردازد، همان عوامل و محرکهای اجتماعی که منجر به سقوط ناپلئون سوم شد. انحصار توزیع قدرت و ثروت در دست خانواده فاسد سلطنتی که از مشکلات جامعه فرانسه کاملاً بیاطلاع بودند، سبب ایجاد معضلات اقتصادی و اجتماعی در جامعهٔ فقیر فرانسه شد و انقلاب فرانسه ناشی از همین تحولات زیرساختهای اجتماعی جامعه فرانسه بود. ویکتور هوگو در خلال پردازش شخصیتهای داستان و روانشناسی آنها، نحوه درگیری و دخالت آنان را در این نهضت اجتماعی و تودهای نشان میدهد.
ویکتور هوگو در انتهای رمانش ساختار فراگیر کارش را توضیح میدهد:
این کتاب که خواننده پیش از این لحظه در کلیات و جزئیات از این سو به آن سو میرود… یک فرایند از شر به خیر، از بی عدالتی به عدالت، از بطلان به حقیقت، از شب به روز، از اشتها به وجدان، از فساد اداری به زندگی؛ از حیوانیت به وظیفه، از جهنم به بهشت، از هیچ به خدا. نقطه شروع: جسم، مقصد: روح. یک هیدر در آغاز، و یک فرشته در پایان.
اثر حاضر تلاشی است در ردّ ده انتقاد رایج درباره کارل مارکس. هدف نگارنده روشن کردن تفکر مارکس و اندیشههای او و همچنین پاسخگویی به برخی از شبهات درباره آرا و نظرهای مارکس بوده است. مطالب اثر در ده فصل تنظیم شده است و در هر فصل، یکی از انتقادهای رایج مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است. در آغاز هر فصل ابتدا دیدگاههای منتقدان، به صورت خلاصه ذکر شده و سپس، براساس گفتههای مارکس پاسخگویی شده است. «مارکس در قرن بیست و یکم» و «مارکس و مارکسیسم»، «مارکس و موجبیتگرایی»، «مارکس و ناکجااندیشی»، «مارکس و اقتصاد» و... عناوین برخی از فصلهای نوشتار حاضر است.
نام نویسنده : دنیل کلاک و ریموند مارتین
نام مترجم : حمیده بحرینی
نویسندگان این کتاب در زمانهای که بشر بسیار قدرتمندتر و ذهنش بسیار انباشتهتر از دوران سقراط است ما را به شیوه سقراطی به عرصه داشتهها و دانشهایمان میبرند تا در پایان راه، «نمیدانم» سقراط را بر زبانمان جاری سازند. «نمیدانم» که بیان آنان اصل حکمت است. آنان از ما درباره چیزهایی میپرسند که بدیهی و روشن میپنداریم و هر سوالی را درباره آنها احمقانه و دور از خرد. آنان از مکان میپرسند و از جایی که ایستادهایم و از زمان و «آن»ی که بسرمیبریم و اینکه کیستیم، و وقتی از «من»، «مکان من»، «زمان من» و ...سخن میگوییم در واقع از چه سخن میگوییم؟ آیا واقعا مختاریم؟ اگر آری چقدر و تا کجا؟ و اصلا کدام کار ما مختارانه است؟ آیا دانش ما معتبر است و به حقیقت راه میبرد؟
میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی در این کتاب با روش تحلیل گفتمان مفهوم جنون و سیر پیدایش بی خردی و دیوانگی به موازات حاکمیت خرد بر انسان و شکلی از تاریخ که در آن خرد حاکم بر انسان، همسایه او را محبوس میکند و انسان با واسطه زبان بیرحمانه نا دیوانگی، وجود خود و دیگری را به رسمیت میشناسد را بررسی میکند. وی از تابلوی کشتی احمقها برای روی جلد کتاب تاریخ جنون استفاده کردهاست. میشل فوکو در مقدمة کتاب خواهان نگاشتن شکل دیگر دیوانگیست. آن دیوانگیای که «خرد حاکم انسان، همسایة او را محبوس میکند و انسانها از طریق این عمل و با واسطة زبانِ بیرحمانة نادیوانگی با یکدیگر رابطه برقرار میکنند، و وجود یکدیگر را به رسمیت میشناسند». علاوه بر چنین خواستی، فوکو خواستِ دیگری هم دارد: دست یافتن به درجة صفرِ دیوانگی در سیر جنون؛ وی درجا منظور خویش را توضیح میدهد: «زمانی که برداشت انسان از جنون یکدست و نامتمایز بود، زمانی که مرزبندی میان عقل و جنون خود هنوز مرزبندی نشده بود»
دکتر شهبازی در پیشگفتار کوتاه خود بر کتاب زندگینامه تحلیلی فردوسی هدف خود را از تالیف آن اینگونه بیان میدارد: «هدف از این پژوهش ارائه ی گزارش منسجم، متکی بر جزئیات و مستند از زندگی، افکار و دستاوردهای فردوسی است.»(ص 2) دکتر شهبازی منبع اصلی خود را شاهنامه چاپ مسکو معرفی میکند و بیان میدارد هرجا «شاهنامه خالقی مطلق در دسترس بوده از آن نیز نقل قول شده است.»(ص 2) نویسنده درادامه دو ادعای مهم را مطرح میکند: نخست آنکه «همانگونه که مول و نولدکه تاکید کرده اند، فقط به اظهارات خود فردوسی باید تاکید کرد» و دیگر اینکه «فردوسی وفادارانه به منابع مکتوب پایبند بوده است».(2 ص)
ریچارد فایمن
محمدرضا بهاری
کتاب شش قطعهی آسان با این فکر پدید آمد که خوب است شرحی از اصول بنیادی فیزیک به زبانی غیر تخصصی و به روایت ریچارد فاینمن در اختیار مخاطبان قرار گیرد. شش فصلی که برای این کتاب در نظر گرفته شده است، در واقع آسانترین فصلهای کتاب درسی مشهور و مهم «« درسهای فیزیک فاینمن»» (چاپ اول ۱۹۶۳) هستند. که هنوز هم به عنوان معروفترین کتاب فاینمن قلمداد میگردد. عامهی خوانندگان شش قطعهی آسان شانس آوردهاند که فاینمن زمانی خواسته است بعضی موضوعات اصلی فیزیک را به صورتی عمدتاً کیفی و بدون استفاده از ریاضیات صوری بیان کند.
به قسمتهایی از متن این کتاب توجه فرمایید: شاعران گفتهاند که علم، زیبایی ستارگان را ضایع میکند. چونکه آنها را صرفاً کرههایی از اتمها و مولکولهای گاز میداند. اما من هم میتوانم ستارهها را در آسمان شب کویر ببینم و شکوه و زیباییشان را حس کنم. میتوانم این چرخ و فلک را با چشم بزرگ تلکسوپ پالومار تماشا کنم و ببینم که ستارهها دارند از همدیگر، از نقطهی آغازی که شاید زمانی سرچشمهی همگیاشان بوده است، دور میشوند. گمان نمیکنم جستجو برای فهمیدن این چیزها، لطمهای به رمز و راز زیبایی این چرخ و فلک بزند. راستی شاعران امروزی چرا حرفی از این چیزها نمیزنند؟ چه جور مردمانی هستند این شاعران که اگر ژوپیتر خدایی در هیئت انسان باشد، چه شعرها برایش که نمیسرایند، اما اگر در قالب کرهی عظیم چرخانی از متان و آمونیاک باشد، سکوت اختیار میکنند؟
جینت والز
مهرداد بازیاری
اين كتاب به مدت 7 سال پرفروش نيويورك تايمز بوده است.
قصه کتاب “قصر شیشهای” قصه خانوادهای سرگردان است که گاه توی خانههای پیش ساخته زندگی میکنند، گاه بیابان و گاه آواره جای دیگری هستند. پدر و مادرِ راوی اعتقاد چندان به قواعد مرسوم در جامعه ندارند و به کل معتقدند همه چیز قرار است درست پیش برود، برای همین هراسی ندارند که دختر سه سالهای که حالا راوی این قصه است با همان سن اندک سوسیس بپزد، با آتش بازی کند یا در موقعیتهای خطرناک دیگر قرار بگیرد.
مادر، یک نقاش است که در بی فکری دست شوهرش را از پشت بسته، و مرد خانواده یا همان پدر پیر، یک دائم الخمر که به همه چیز فکر میکند جز سامان دادن به خانه و خانواده و کسب درآمد. آرزوی او ساختن یک قصر شیشهای وسط بیابان است. یک قصر شیشهای که به واسطه استفاده از انرژی خورشیدی نیروی الکتریکیِ وسایل سرمایشی و گرمایشی خانهی ایدهآلشان را تامین کند. برای همین هم، میخواهد اول یک طلایاب بسازد و بعد با بچههای کوچکش بیفتد دنبال طلا. میبینید: خیلی همه چیز قاتی پاتی است. انگار توی جهان داستان “قصر شیشهای” هیچ کس رفتار معقول ندارد. اصلا در همان آغاز داستان مادر راوی در حال جمع کردن آشغال از سطل آشغال است. راوی - جینت والز یا همان دختر خانواده- که در فصل نخست داستان یک خانم جاافتادهی ثروتمند و صاحب یک زندگی تر و تمیز است با او یک قرار میگذارد، تا بلکه به او کمک کند. مادرش میگوید به جای خجالت کشیدن از نحوه زندگی پدر و مادرش به نوع زندگی آنها احترام بگذارد و آنها را درک کند. شاید باید اسم این نوع زندگی را گذاشت، زندگی یِلخی و کولی وار؛ زندگییا که به هیچ صراط اجتماعیای مستقیم نیست. از فصل بعد جینت والز یا شخصیت دخترِ خانواده شروع به نقل خاطراتی میکند که اصلا خاطرات معمول و سرراستی به حساب نمیآیند.
“کیمیا خاتون” دختر “محمد شاه ایرانی” و “کراخاتون” است. کراخاتون بعد از محمد شاه با “مولانا” ازدواج می کند. مولانا نیز یک سال پیش همسر خود را از دست داده و دارای ۲ پسر به نام های “علاء الدین” و “بهاءالدین” می باشد. کراخاتون به همراه دو فرزندش کیمیا و شمس الدین به منزلگاه خاندان مولانا می روند. چند سال بعد از این ازدواج است که شمس تبریزی وارد زندگی مولانا می شود و شیخ معروف شهر را از پای درس و مدرسه به مجلس سما و عرفان می برد.
شمس که بیش از ۶۰ سال سن دارد عاشق کیمیای نوجوان می شود و او را خواستگاری می کند از این خواستگاری بیشرمانه همه به گریه و زاری می افتند. کیمیا و علا ء الدین نیز که عاشق هم هستند، بسیار پریشان احوال می شوند؛ اما مولانا که مرید شمس است، کیمیا را به مردی که بیش از ۵۰ سال از او بزرگتر است می دهد و …
جلال الدین محمدبلخی
تصحیح: محمدعلی موحد
این اثر با مقدمهای مبسوط همراه است و موحد در آن، به ملاحظات کلی در باب تصحیح مثنوی و شیوه کار خود در تصحیح جدید مثنوی اشاره میکند؛ ملاحظاتی چون عوامل موثر در تحریفات مثنوی، مثنوی به عنوان نمونه ادبیات مهاجرت، زبان ویژه مولانا و تاثیرپذیری آن از محیط پیرامون. استاد موحد خواسته متنی پیراسته و قابلفهم و درخور اعتماد برای مخاطبان و علاقهمندان مثنوی فراهم کند که هم خوانندگان عادی از آن بهره ببرند و هم اهل تحقیق و نقد علمی به آن استناد کنند؛ جلد اول این اثر در هزار صفحه شامل مقدمه استاد موحد در 120 صفحه و نیز دفتر اول، دوم و سوم مثنوی و جلد دوم نیز شامل سه دفتر بعدی (چهار، پنج و شش) به انضمام کشف الابیات است و حجم جلد دوم هم 1000 صفحه است. هر دو جلد این کتاب در قطع وزیری و با کاغذ کرم رنگ خفیف و با صحافی گالینگور زیر چاپ رفته است. یکی از ویژگیهای تصحیح دکتر محمدعلی موحد این است که با نسخههای کامل و یا ناتمامی که تا 15 سال پس از فوت مولانا، کتابت و تاکنون شناخته شدهاند؛ مثل نسخه قونیه و نسخه قاهره و... کار تصحیح را با ذکر تمام نسخه بدلها به انجام رسانده است.
داستایفسکی ناشناس را در تبعید نوشت و میتوان آن را مهمترین رمان در تبعید او خواند. او این کتاب را تحت فشار سانسور حکومت وقت و با زبانی استعاری نوشته است. نویسنده مشهور روس این کتاب را به ظاهر با زبانی ساده نوشته اما کتاب پر از کدهای پیچیده است تا بهانهای به دست حکومت برای تمدید دوران محکومیت نویسنده ندهد. موضوع کتاب ماجرای پدید آمدن شارلاتانها و خودکامگان، در زمان حکومت وقت روسیه است.
شاید بتوان گفت مشهورترین دیدگاه داستایفسکی که از زبان یکی از شخصیتهای رمان برادران کارامازوف بیان میشود، این جمله باشد که «اگر خدایی وجود نداشته باشد، همهچیز مجاز است». ژیل دلوز و ژاک لاکان، متفکران معاصر فرانسوی خلاف این عقیده را دارند. لاکان معتقد است دقیقاً وجود منع الهی است که زمینهٔ گناه را فراهم میسازد. به باور دلوز نیز قضیه کاملاً برعکس چیزی است که داستایفسکی میگوید، زیرا به واسطهٔ وجود خداست که همهچیز مجاز است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.