ناشر: آگه
چاپ هشتم: ۱۴۰۱
جلد: شومیز
قطع: وزیری
صفحات: ۷۷۵
0 تومان
حاجی زین العابدین مراغه ای
به کوشش م. ع. سپانلو
«سیاحت نامه ی ابراهیم بیگ در واقع دائره المعارف جامع اوضاع ایران در اواخر قرن سیزدهم هجری است که با قلمی تند و بی پروا و بی گذشت تحریر شده است… این نخستین رمان اصیل اجتماعی از نوع اروپایی در زبان فارسی است که زندگی مردم ایران را همچنان که بوده تشریح کرده و از این حیث شباهت زیادی به رمان نفوس مرده نویسنده ی بزرگ روس، نیکلا گوگول، دارد…» (یحیی آرین پور) «انتقاد همه جانبه ای است بر حیات جامعه ی ایرانی که سیاست، اقتصاد، روحانیت، تعلیمات، اخلاق، اعتقادات و تقریبآ همه ی متعلقات اجتماعی را نقادی می کند» (فریدون آدمیت) سیاحت نامه ی ابراهیم بیگ یکی از مهم ترین آثار دوره ی انقلاب مشروطه و پیشتاز رمان نویسی اجتماعی در ایران است، و هم از دیدگاه تأثیر ادبی در تاریخ ادبیات نوین ایران و هم از نظر نفوذ اجتماعی در عصر خویش نقش بسیار مهمی ایفا کرده است. و شاید بتوان گفت که ارزش سیاحت نامه در انقلاب مشروطه ی ایران نظیر ارزش کتاب قرارداد اجتماعی در انقلاب کبیر فرانسه است. سیاحت نامه قصه ی سیاسی عاشقانه ای است که با طنز و عصبیت روایت می شود. داستان که با گزارش واقع گرای یک مسافرت آغاز می شود، اندک اندک معنایی تمثیلی به خود می گیرد، یعنی پوسته ی حادثه ها را می شکافد و به حوادث و بازیگران خود معنایی تاریخی یا اسطوره ای می بخشد و بدین طریق در گنجینه ی ادبیات نوین ایرانی جایگاهی ممتاز می یابد.
ناموجود
ناشر: آگه
چاپ هشتم: ۱۴۰۱
جلد: شومیز
قطع: وزیری
صفحات: ۷۷۵
وزن | 1200 گرم |
---|
نويسنده: برهان سونمز مترجم / مصحح: تهمينه زاردشت
برهان سونمز (1965) در هايماناي آنکارا به دنيا آمد و بزرگ شد. بعدها به استانبول نقل مکان کرد و مدتي به شغل وکالت مشغول بود. در سال 1996 در حملهي پليس به شدت مجروح شد و مدتي طولاني در انگلستان تحت درمان قرار گرفت. سونمز اولين رمان خود (شمال) را در سال 2009 در ترکيه منتشر کرد. دومين رمان (بيگناهان) در سال 2011 و سومين رمان (استانبول استانبول) در سال 2015 منتشر شدهاند.
رمان استانبول استانبول در ده روز روايت ميشود. چهار راوي رمان، رويگردان از طاعونِ ظلم، براي هم قصه ميگويند تا درد و شکنجه را تاب بياورند و اسرار خويش را براي همسلوليهاشان فاش نکنند. تنها همرازِ چهار راوي رمان خوانندهي کتاب است. هرچند دکتر، دميرتاي، کامو و کوهيلان بيخبرند از خوانندهاي که اسرارشان را ميخواند، اما با واگويههاي دروني، سلسلهحوادثي را بازگو ميکنند که زمينهي مبارزهشان را فراهم آورده است.
نام نویسنده : جاناتان گلاور
نام مترجم :افشین خاکباز
از نخستين باري كه از نسل كشي آلمانيها باخبر شدم با خودم ميانديشيدم كه چگونه افراد ميتوانند مرتكب چنين جناياتي شوند. اين پرسش ذهن مرا به خود مشغول كرده بود و در اكثر مطالبي كه در زمينهي فلسفه مينوشتم بروز پيدا ميكرد. دربارهي مسائل اخلاقي در ارتباط با گرفتن جان ديگران و كاربرد دانش ژنتيك چندين كتاب نوشتم. ربط اين موضوعات به پروژة ايجاد حلقههاي دفاعي مطمئنتر در برابر احياي سياستهاي نازي نيازي به تأكيد ندارد. ولي هنگامي كه دربارهي مسائل بهظاهر خنثاتر از قبيل هويت فردي مينويسيم، ناخواسته به سوي نوشتن دربارهي وحشيگريهاي اخير انسانها كشيده ميشوم. بنابراين فكر كردم بهتر است به جاي طرح اين مسائل در حاشيهي موضوعات ديگر، مستقيما دربارهي آنها سخن بگويم.
كتاب حاضر كوششي است براي بخشيدن بُعدي تجربي به اخلاقيات. من در اين كتاب از اخلاق براي طرح پرسشهايي در برابر تاريخ استفاده كردهام و سعي كردهام متقابلاً از تاريخ براي ارئه تصويري از استعدادهاي پنهان انسان استفاده كنم كه به اخلاقيات ربط پيدا ميكنند. براي انجام اين كار ناچار بودهام بسياري از مسائل و مباحث را با ديگراني در ميان بگذارم كه درك و دانش بيشتري از من در اين زمينه دارند. اميدوارم لغزشهاي من انگيزهاي شود براي آنان تا اين پروژه را به نحوي بهتر به پيش ببرند و به سرانجام برسانند.
(از پيشگفتار نويسنده)
آیسخلوس
محمد حسینی زاد
اورستیا (یونانی Ὀρέστεια) سهگانهای از تراژدیهای یونانی، شامل نمایشنامههای آگاممنون، نیازآوران و الاهگان انتقام است که توسط آشیلوس (آیسخلوس) نوشته شده و سرانجامِ نفرینی را که خاندان آترئوس به آن گرفتار شده، بیان میکند.
اورستیا در اصل شامل نمایش دیگری به نام پروتئوس نیز بوده که امروزه متن آن موجود نیست. به احتمال زیاد، در ابتدا واژه «اورستیا» برای هر چهار نمایش به کار میرفته و «هر کدام از سه نمایشنامهٔ مجزای این سهگانه احتمالاً نام جداگانه نداشتهاند.» اما امروزه، تنها در مورد نمایشنامههای باقیمانده به کار میرود. کلیت این مجموعه، تغییر فرهنگی جامعه را دربارهٔ موضوع عدالت، از حالتی سنتی و مبتنی بر انتقامجویی شخصی درآرگوس، به نظامی قضایی و قانونی در آتن نشان میدهد.
افراد شناختهشدهٔ بسیاری در طول تاریخ دربارهٔ تأثیرگذاری اورستیا سخن گفتهاند. از جمله، یوهان ولفگانگ گوته اورستیا را «شاهکار شاهکارها» خوانده است و چارلز سوینبرن آن را «بزرگترین دستاورد ذهن انسان». پژوهشگر آثار کلاسیک، بورا، مینویسد که آشیول «بیش از هر کس دیگر بنیانهای حقیقی تراژدی را بنا نهاد و به آن جسم و روحی متفاوت از سایر انواع نظم بخشید». ریچارد واگنر دربارهٔ تجربهٔ آشنایی با اورستیا مینویسد «میتوانستم اورستیا را به چشم جان ببینم. هیچ چیز با احساس والایی که آگاممنون در من برانگیخت قابل قیاس نیست و تا پایان الاهگان انتقام در فضایی بودم که آنقدر با امروز و اینجا فاصل داشت که از آن پس هرگز نتوانستهام خود را با ادبیات مدرن آشتی دهم». ریچارد لتیمور در اینباره مینویسد: «ویژگی اورستیا به عنوان یک سهگانه در این است که آنقدر از مرزهای یک اجرای دراماتیک فراتر میرود که تا به آن زمان اتفاق نیفتاده بود و از آن زمان نیز اتفاق نیفتاده است.» دنیل برت مینویسد: «سه نمایشی که در کنار هم اورستیا را میسازند… به مثابهٔ سه پرده از درامی حماسی هستند که به لحاظ وسعت، عظمت و اهمیت معنوی و فرهنگی با حماسههای هومر، آنائید ویرژیل، کمدی الهی دانته و بهشت گمشدهٔجان میلتون قابل قیاس است.»
نام نویسنده : خوسه دونوسو
نام مترجم : عبدالله کوثری
خولیو مندس،نویسنده ی میان مایه ی شیلیایی که شاهد کودتای پینوشه(11سپتامبر1973)بوده وچند روزی هم طعم زندان رژیم کودتا را چشیده،خود را به اسپانیا می رساند تا بنشیند و بر اساس آن تجربه ی یکتا رمانی بنویسد که گوی سبقت از همه ی نویسندگان دوره ی شکوفایی بریابد.اما زندگی ملال آور و خفت بار در این تبعید خودخواسته و نیز پریشان ذهنی حاصل ازدلبستگی به وطن و مادری محتضر و پسری سرکش و بیگانه با پدر،روز به روز اورا از تحقق این رویای پرشکوه دورتر می کند.در این دوزخ بی بار و بر تنها مایه ی دلخوشی او باغ سبز و خرم همسایه است که از پنجره ی اتاقش تماشا می کند و آنچه در آن باغ می گذرد یگانه صحنه ی چشم نواز و خیال انگیز برای این مرد سودایی است.اما این روایت ساده ی واقع گرایانه از زندگی نویسنده سرخورده وتبعیدی،ناگهان با چرخشی نامنتظر در فصل آخر همه ی دانسته های خواننده را آماج تردید می کند و شالوده ی رمان را در هم می ریزد.
خوسه دونوسو که استاد بی بدیل کندوکاو در ذهن و روان آدمی است این رمان را عرصه ی برخورد میان رمان دوره ی شکوفایی و رمان بعد از شکوفایی کرده است.
نويسنده: دانيل ه پينك
مترجم / مصحح: رضا امير رحيمي
اگر چه تحصیلات رسمی دنیل پینک در حوزهی حقوق است اما سال ۲۰۱۱ نشریه کسب و کار هاروارد، نام او را در فهرست پنجاه متفکر مدیریت جهان اعلام کرد.دنیل پینک سالهاست برای نیویورک تایمز و وال استریت ژورنال مینویسد.
او زمانی برای الگور (معاون کلینتون) و سایر فعالان سیاسی متنهای سخنرانی مینوشت اما از سال ۱۹۹۸ عملاً زندگی را به نام خودش و برای خودش آغاز کرد. از او پنج کتاب منتشر شده که به ۳۴ زبان ترجمه شدهاند و مجموعاً دو میلیون نسخه فروش رفتهاند.
"نزديك به يك قرن، جامعهي غربي بهطور كلي، و جامعهي امريكا بهطور خاص، تحت تسلط شكلي از تفكر و رويكردي به زندگي بوده كه بهصورت كوتهفكرانهاي تقليلي و عميقاً تحليلي بوده است. زمانهي ما عصر 'كارگر دانش' بوده است؛ يعني فردي بسيار تحصيلكرده كه اطلاعات را دستكاري ميكند و تخصص خود را به كار ميگيرد. اما اين واقعيت دارد تغيير ميكند. بهلطف رشتهاي از نيروها ــفراوانيِ مادي كه دارد به تمايلات غيرمادي ما تعميق ميبخشد ]...[ ــ داريم وارد عصر تازهاي ميشويم. اين عصري است كه از شكل متفاوتي از تفكر، و رويكردي تازه به زندگي مايه ميگيرد.] ...[ در اين كتاب، در مورد شش استعداد ذاتي ــ كه آنها را 'حواس ششگانه' ميناميم ــ توضيح ميدهم، كه موفقيت حرفهاي و رضايت فردي بهصورت فزايندهاي وابسته به آنهاست. طراحي، داستان، همنوايي، همدلي، بازي و معنا تواناييهاي بنيادين انساني هستند كه همهكس ميتوانند بر آنها مسلط شوند و هدف من كمك به شماست تا بتوانيد اين كار را بكنيد." (از مقدمهي كتاب)
اين رمان در سال 1980 در اندونزي منتشر شد و تا بحال به 33 زبان منتشر شده است.
وقتي مادرش ــکه هندو بودــ ميخواست او را به دنيا بياورد، پدرش ــکه او هم هندو بودــ زنش را سريع به بندر پراک روي عرشهي کشتي فون هيمسکرک ميرساند که در اسکله لنگر انداخته بوده، تا مادرش بچه را آنجا به دنيا بياورد و روبرت نهفقط رعيت که شهروند هلندي هم باشد. خودش که اينطور فکر ميکرد. اما بعدها متوجه شدم تولد روي عرشهي کشتي هلندي ابداً بار حقوقي ندارد. شايد رفتارش شبيه يهوديهايي بود که موفق شده بودند شهروند امپراتوري روم شوند. او خودش را با برادرها و خواهرهايش متفاوت ميدانست. خودش را هندو نميدانست. اگر فقط يک کيلومتر دورتر از آن کشتي، مثلاً در بارانداز پراک يا روي قايق سمپن مادورايي به دنيا ميآمد و شهروند مادورا ميشد، رفتارش کمي فرق ميکرد. اما خوب، من که ميدانستم چرا لاف ميزند که به دخترهاي هندو علاقهاي ندارد. با تظاهر به اينکه واقعاً شهروند هلندي است، تک و تا ميکرد تا واقعاً مثل هلنديها رفتار کند. فقط بهخاطر آيندهي زاد و رود احتمالياش. و اميدوار بود در آينده، موقعيت و حقوقي بالاتر از مردان هندو به دست آورد، بومي که جاي خود دارد.
نام نویسنده : فرانسواز ژیلو
نام مترجم : لیلی گلستان
فرانسواز ژیلو (به فرانسوی: Françoise Gilot) نقاش و نویسنده فرانسوی است. وی ابتدا به عنوان دوستدختر و موضوع اثرهای هنریپابلو پیکاسو مشهور گشت. فرانسواز ژیلو بعدها به همسری جوناس سالک، پزشک آمریکایی و کاشف واکسن فلج اطفال درآمد.
"زندگی با پیکاسو" اینگونه آغاز می شود: "من پابلو پیکاسو را به هنگام اشغال فرانسه، در ماه مه 1943 ملاقات کردم. بیست و یک سال داشتم و حس می کردم نقاشی زندگی من خواهد بود." این شروع می تواند اطلاعات مفیدی که خواننده به آن نیاز دارد را در یک خط در اختیار او بگذارد. این که راوی زمانی که با پیکاسو ملاقات کرده چند ساله بوده است؛ این اتفاق در چه سالی بوده است و به چه واسطه این ملاقات صورت گرفته است. ارتباط فرانسواز ژیلو با پیکاسو، ارتباط عادی ای نیست. در آغاز این ارتباط خبری از "عشق" نیست اما این ارتباط در طول زمان تغییر چهره می دهد. "هیچ خواستی به جز با او بودن نداشتم و این شروع یک چیز فوق العاده بود. به من گفت مرا دوست دارد. به این زودی نمی شود به کسی بگویی که دوستش داری. او بعدها آن را به من گفت و ثابت هم کرد."
با اینکه در طول داستان پابلو پیکاسو به نوعی خواسته یا ناخواسته ژیلو را اذیت می کند اما این ارتباط به زعم راوی تاثیر عمیقی بر زندگی او می گذارد. ژیلو در پایان این کتاب می نویسد:"در طی آن بعد از ظهری که در فوریه 1944 با هم گذراندیم، پابلو به من گفت که دیدار ما، زندگی مان را روشن کرده است، رفتن من به نزد او پنجره ای بود که گشوده شد و باید گشوده بماند، من هم همین را می خواستم، اما تا وقتی که از ای نپنجره نور بتابد. و وقتی دیگر نوری نتابید بر خلاف میلم آن ر بستم. از آن لحظه به بعد، پابلو تمام پل هایی که مرا به گذشته و او متصل کرد سوزانید. اما همین کار باعث شد تا خودم را کشف کنم و زنده بمانم. هرگز حق شناسی نسبت به او را از دست نمی دهم."
سَمَک عَیّار رمانی است مشهور و قدیمی به زبان فارسی که در سدهٔ ششم هجری نوشته شده است. داستانهای این کتاب سه جلدی به دست فرامرز پسر خداداد پسر عبدالله نویسنده (کاتب) ارجانی (ارگان یا بهبهان کنونی در استان خوزستان) جمعآوری شده است. وی داستانها را از زبان یک راوی به نام صدقهٔ ابوالقاسم فراهم آورده است.
سمک عیار، یکی از داستانهای عامیانهٔ فارسی است که سینهبهسینه نقل شده و سدهها مایهٔ سرگرمی مردم ایران بودهاست. قهرمان داستان پسر شاه حلب است که دلباختهٔ دختر فغفور شاه چین شده و سپس به جنگ پادشاه ماچین رفتهاست. بیشتر رویدادهای جلدهای یکم و دوم در چین و ماچین میگذرد.
کتاب سمکِ عیار این مزیّت را دارد که چون داستانهای آن روایت مردم بود و در میان عوام مشهور و محبوب بودهاند، زبان این کتاب نیز زبان عمومی آن دوره را نشان میدهد و به همین خاطر بسیار ساده و رواناست.
صحنههای این داستان در ایران و سرزمینهای نزدیک به آن اتّفاق میافتند. بیشتر شخصیتها و قهرمانان این کتاب نامهای ایرانی دارند. شخصیت اصلی این کتاب پهلوانی نامآور به نام سمکِ عیار است که در طی ماجراهایی با خورشیدشاه سوگند برادری میخورد.
در مقدمه جلد سوم این کتاب، نام مؤلف «فرامرز پسر خداداد پسر عبدالله الکاتب الارجانی» آمده اما خود او راوی اصل داستان را «صدقه بن ابی القاسم» بیان میکند. صدقه ابوالقاسم منسوب به شیراز و فرامرز خداداد منسوب به ارجان فارس (ارگان - بهبهان کنونی در استان خوزستان) است.
کاربرد نامهای ایرانی کهن همچون خردسب شیدو، هرمزکیل، شاهک، گیلسوار، سرخورد، مهرویه و زرند و مانند اینها این گمان را قوی میکند که این افسانه کهن بوده که بعدها یعنی در سدهٔ ششم به فراخور زمان نو شدهاست. موردی که در کتاب سمکِ عیار در پیوند با وجه تسمیه خورشیدشاه، قهرمان اصلی داستان ذکر شده درست همانند همان است که در کتاب پارسی میانه بندهش در مورد منوش خورشید، از نوادگان منوچهر، پادشاه کیانی آمدهاست. این میتواند گویای پیوند این کتاب با کتابهای پارسی پیش از اسلام باشد.
متن کامل سمک عیار به تصحیح دکتر پرویز ناتل خانلری در پنج جلد طی سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۳۵۳ در انتشارات بنیاد فرهنگ ایران منتشر شدهاست.
ماجرای اصلی کتاب داستان شاهزادهای جوانمرد از شهر حلب به نام خورشید شاه است که برخلاف میل باطنیاش که از عشق و عاشقی دوری میجست و بر عاشقان میخندید، به عشق دختر فغفور شاه، پادشاه ماچین گرفتار میشود و حوادثی شیرین و جذاب به وجود میآورد.
شاهزاده برای به دست آوردن مهپری، به سوی ماچین حرکت میکند. در این میان مردی به نام «سمک عیّار» به خورشیدشاه میپیوندد و از آن پس بار اصلی حوادث را به دوش میکشد. او که مردی عیّار است با هم دستی و همراهی افرادی چون شغال پیلزور، روزافزون، روحافزای و چند پهلوان و عیّار دیگر در بیشتر رویدادها به کمک خورشیدشاه میآید.
شخصیت دیگری که نقش مهمی در داستان بر عهده دارد، فرّخ روز، پسر خورشیدشاه است، که او نیز همانند پدر به عشق دختری مبتلا میگردد و به سرزمینهای زیادی لشکرکشی میکند و در این میان قسمت قابل توجّهی از کتاب را به خود اختصاص داده است. در بخشهایی که فرّخ روز حضور دارد داستان تا حدودی به اسطوره نزدیک میشود و ما را به یاد اثر حماسی بزرگ ایرانیان، شاهنامهٔ فردوسی میاندازد.
نويسنده: حسن زارعی متين
"امروزه شاهد اين معرفت فزايندهايم كه موفقيت سازمانها ارتباط تنگاتنگي با منابع انساني سازمانها دارد. دانش مديريت رفتار سازماني در خدمت موفقيت سازمانها براي شناسايي علل رفتار افراد، پيشبيني و هدايت آنهاست و با پيچيدگيهاي سرشت انسان سروكار دارد. سازمانهاي يك جامعه براي تحقق اهدافشان با مشكلات زيادي روبهرو هستند كه به كمك ابزارها و مهارتهاي فنّي و كمّي نميتوان آنها را حل كرد، چراكه ريشه در ساختارهاي اجتماعي و مسائل مربوط به رفتار فردي و گروهي در سازمانها دارد و براي حلوفصل آنها به مهارتهاي اجتماعي نياز است." (از متن كتاب) هدف اين كتاب آشنايي با مسائل رفتار سازماني و راهحلهاي نو براي آنهاست.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.