کوه نوشته: نوشتارهایی درباره محیط زیست کوهستان و کوهنوردی
نویسنده: عباس محمدی اصل
انتشارات سبزان، چاپ اول ۱۴۰۰
۲۲۸ صفحه، رقعی، شومیز
کوه نوشته: نوشتارهایی درباره محیط زیست
65,000 تومان
نویسنده: عباس محمدی اصل
وزن | 500 گرم |
---|
محصولات مرتبط
باران عشق (گفت وگو با ناصر چشم آذر)
اين كتاب ثمره يك عمر جوي گرديست، جوي زلالي كه از ميان خانه كودكي من ميگذرد، جويي كه تصوير دست مهربان پدرم را كه در سالن انتظار سينما با پول از جيب بيرون ميآمد و با يك نوار به سوي من برميگشت، از انتهاي خاك سرد با خود مي آورد و از برابر من ميگذراند و به آسمان ميبرد. جويي كه صداي آن از زمزمههاي مادرم از ترانه و ترانه شنيدن، جان ميگيرد و مرا تا خود كودكي ميبرد...
تئوری بنیادی موسیقی
تاریخ موسیقی غرب
پيتر بركهولدر - دانلد جي گراوت - كلاود و پاليسكا
ترجمه: كامران غبرايی
پديدآورندگان تاريخ موسيقي غرب در ويراست هشتم كتاب به كاوش در روند رشد و توسعه موسيقي رفتهاند و آهنگ دگرگونيهايش را از منظر تحولآفرينان واكاوي كردهاند. روششناسي اين رهيافت انسان محور اقتضا ميكند كه مردم - شنوندگان، مخاطبان، منتقدان، اجراكنندگان، و سازندگان - در كانون روايتها جاي داشته باشند، تا بتوان ارزشها و اعتبارها را از ديده آنها بازخواني كرد. بيگمان سرگذشت يكي از بزرگترين آفريدههاي بشر در يك مجلد نميگنجد، با وجود اين، مجموعه حاضر چنان بازبيني و ويرايش شده است كه هر پژوهشگر و هنرپژوهي از محتوايش بهرهمند خواهد شد.
كتابي كه پيش رو داريد، هفت بار پيش از اين بازبيني شده است و همين نكته نشان ميدهد كه «تاريخ موسيقي غرب» در ميان مشتاقان هنر موسيقي جايگاهي برجسته يافته است. روايت نورتن از تاريخ موسيقي در بافتار ساختارهاي اجتماعي و رويدادهاي تاريخي تبيين شده است. عنايت روايتگران اين روايت به امر آموزش و آموزششناسي نيز آشكار است و از اين منظر ميتوان كتاب پيش رو را داستاني بيمانند دانست.
تاریخ هنر
نام نویسنده : ارنست گامبریچ
نام مترجم : علی رامین
تاریخ هنر گامبریچ یکی از مشهورترین و پرخواستارترین کتابهایی است که تاکنون دربارهٔ هنر نگاشته شده است. این کتاب همچون مدخلی برای ورود به دنیای هنر، از نخستین تجربهٔ هنری انسان در نقشپردازی داخل غارها گرفته تا واپسین آثار هنری امروز جهان، در پنجاه سال گذشته رقیب و همتایی نداشته است. خوانندگان از هر گروه سنی و زمینهٔ فرهنگی در سراسر عالم، کتاب ارنست گامبریچ را شاهکاری مسلم دانستهاند که دانش و خرد را، با بهرهگیری از استعداد فوقالعادهٔ خویش در انتقال مفاهیم ظریف و پیچیده درهم آمیخته است. این تاریخ هنر، پسندیدگی ماندگار خود را به سلاست و روانی شیوهٔ نگارش، و نیز چیرهدستی نگارندهٔ فاضل و متفکر آن در تحلیلهای روشن و خواندنی رخدادهای هنر جهان، وامدار است.
جادوی نظم (هنر ژاپنی خلوتسازی و ساماندهی)
ماري كاندو
مترجمان: گلسا ديبا - شهاب حاجيزاده
اين كتاب را با هدف به اشتراك گذاشتن «جادوي نظم» نوشتم. احساسات عميقي كه در حين دور ريختن وسايلي كه وظيفهشان را انجام دادهاند، بسيار شبيه به احساساتي هستند كه در موقع فارغالتحصيلي تجربه كردم؛ هيجاني شبيه به لحظه تلنگر سرنوشت... يعني وقتي كه جايگاه يك وسيله مشخص ميشود، و از همه زيباتر، هواي تازه و پاكي كه فضاي يك اتاق مرتب شده را پر ميكند. اين احساسات هستند كه يك روز معمولي و بيرويداد را، تا اين حد پرنشاط ميكنند.
ماري كاندو
خانه آبی (فریدا کالو، دیهگو ریورا و لئون تروتسکی)
منوچهر استيفا
ماگدالنا کارمن فریدا کالو ی کالدرون د ریورا (به اسپانیایی: Magdalena Carmen Frieda Kahlo y Calderón de Rivera) (زادهٔ ۶ ژوئیه ۱۹۰۷ در کویوآکان، مکزیکوسیتی – درگذشتهٔ ۱۳ ژوئیه ۱۹۵۴ در کویوآکان، مکزیکوسیتی) نقاش مکزیکی و یکی از زنان نامدار تاریخ هنر معاصر است.او بهویژه بهخاطر خودنگارههای هنرمندانهاش، مشهور است.
فریدا تجربیات عاطفی پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشت. پس از حادثهٔ تصادف، نامزدش از ازدواج با او منصرف شد. فریدا پس از بهبودی، پرترههای خودش را نزد دیهگو ریورا، نقاش دیواری معروف و کمونیست مکزیکی برد که قبلتر در دوران کوتاه و ناتمام دانشجویی پزشکی در کلاسهای طراحی با او آشنا شده بود. نقاشیهای کالو مورد توجه دیهگو ریورا قرار گرفت و این دیدارِ دوباره آغازی شد برای زندگی مشترک آن دوکه بعداً در سال ۱۹۲۹ با او ازدواج کردند در زمان ازدواج دیهگو ۴۲ ساله بود و فریدا ۲۲ سال داشت. مادر فریدا که با ازدواج آن دو مخالف بود به آنها مَثَلِ «فیل و فاخته» را نسبت داد. فریدا خود در اینباره میگوید:
عاقبت روزی رسید که تابلوهایم را به نقاش بزرگ مکزیک نشان دادم. دیهگو هنرم را تحسین کرد. در یک لحظه حس کردم زیبایی وجود مرا درک کرده و حالا من عاشق دیهگو بودم و دیهگو ریورا عاشق من!... روزها که میگذشت، من دیهگو را هم در کنارم کشیدم و دیهگو نیز مرا در نقاشیهایش گنجاند. من سوسیالیست شدم و دیهگو عاشق. آقای ریورا، نقاش بزرگ مکزیک همسر من است. من خوشبختم. حالا فقط دلم میخواهد از دیهگو فرزندی داشته باشم.
اما برای او نه خوشبختی به طور کامل محقق شد و نه آرزوی داشتن فرزند میسر. فریدا یک بار از دیهگو باردار شد که به سقط ناخواستهٔ جنین انجامید. این تجربهٔ ناکام مادری در آثار بعدی او نمود عینی پیدا کرد. تابلوی معروف فریدا از خودش، جنین، رحم و خون گویای همین حادثهاست.
در زمینهٔ زندگی زناشویی نیز ازدواج کالو و ریورا بیثبات بود و در طول سالهای پس از ازدواج، این زوج هنرمند هر یک شریکهای جنسیجداگانهای برای خود داشتند. فریدا در خاطراتش به چند تن از آنها همچون لئو تروتسکی، سیاستمدار کمونیست گریخته از شوروی وپولت گُدار، همسر چارلی چاپلین، اشاره میکند.
در سالهای جنگ جهانی دوم که اروپا در آتش جنگ میسوخت، پایتخت فرهنگی و هنری از پاریس بهنوعی به مکزیکوسیتی منتقل شده بود و هنرمندان، روشنفکران و ناراضیان تبعیدی زیادی از جمله لئو تروتسکی، لوییس بونوئل به مکزیک کوچ کرده بودند.در این دوره خانهٔ فریدا و دیهگو پاتوق بسیاری از این افراد بود که عموماً گرایشهای چپ داشتند. گرچه فریدا با اینان معاشرت داشت (و پیش از این نیز به سال ۱۹۲۸ در اروپا به عضویت حزب کمونیست درآمده بود) اما هرگز این تمایلات در آثارش نمود پیدا نکرد؛ گرچه حتی پس از ترور تروتسکی، همچنان طرفدار استالین باقیماند و بعدها به مائو نیز توجه نشان داد.
از آغوش تروتسکی بوی جنگ میآمد. او در وجود من چه میجست؟ وقتی به آغوش تروتسکی رفتم زیباییام دوباره به من برگشته بود و حالا تروتسکی ترور شدهاست.
اما حادثهٔ روحی بزرگ هنگامی رخ داد که ده سال پس از زندگی مشترک، فریدا همسرش را همبستر با خواهر کوچکترش «کریستینا» دید و از دیهگو جدا شد. اما این جدایی دیری نپایید و این دو دوباره در سال ۱۹۴۰ به یکدیگر پیوستند. او خود در مورد دوران جداییشان چنین میگوید:
دیگر دیهگو هم با من نیست، رهایش کردم. حالا خودم هستم. نقاشی میکنم. این بار خودم را میکشم. دست در دست خودم، با خودم ازدواج کردهام. راستی، آیا من برای خود کافیام؟
با این وجود، فریدا همیشه دربارهٔ دیهگو میگفت: «دیهگو، مردِ چاقِ نقاشم که همیشه روی پیشانیام چون آفتاب میدرخشد...»
کالو یکی از طرفداران فعال کمونیسم بود. او رابطهٔ عشقی کوتاهی نیز با لئون تروتسکی که نهایتاً در ۱۹۴۰ در شهر مکزیکو توسط نمایندگان استالین ترور شد، برقرار کرد. مدتی بعد از مرگ تروتسکی، فریدا موضعش را تغییر داد و حمایت خود را از شوروی زیر رهبری استالین اعلام کرد. او از طرفداران مائو بود و از چین به عنوان «امید جدید سوسیالیسم» نام میبرد. خانه کالو با نقاشیها و طرحهای بسیاری با مضامین سوسیالیستی، از جمله تصاویری از مارکس، انگلس، استالین و مائو تزیین گشتهبود.
رقابت در هنر مدرن (دوستی خیانت و پیشرفت)
سباستين اسمي
سارا حسيني معيني
سرقت آثار هنري پيچيده است. حتي زماني كه سارقين مدرك جرمي از خود باقي ميگذارند، آنچه در انتهاي داستان ميماند جاي خالي روي ديوار است. همه نقاشيهاي شگفتانگيز رايحه خاصي دارند كه آنها را منحصر به فرد ميكند...
هنگامي كه نقاشي مذكور پرترهاي باشكوه باشد، رايحه و ماهيت منحصر به فردش افزايش مييابد. يكتايي تصوير با يكتايي شخصي كه نقاشي شده درهم ميآميزد و ژرفتر ميشود. آن زمان است كه خسارت سرقت دو چندان ميشود. مالباخته شايد پس گرفتن پرتره تقلا كند، اما به راستي به دنبال پس گرفتن چه چيزي است؟ نقاشي؟ يا حال و هواي پيشين خلق اثر؟
رهبری (درس هایی از زندگی و سال ها کار در منچستریونایتد)
نام نویسنده : الکس فرگوسن
نام مترجم : شایان سادات
این کتاب ماجرای زندگی مردی است که توانسته از دل سختی ها افتخار بیرون بکشد. مردی که زندگی برایش به مفهوم کار است و کار نیز به معنای خلاقیت و این هر دو را چنان به هم پیوند زده که تبدیل به یکی از خلاق ترین و ماندگار ترین مردان روزگار خود شده است. این کتاب فقط درباره فوتبال نیست درباره مدیریت زندگی و کار است. مدیریت آرزوها و برنامه ریزی برای آن ها تا قله دستیابی . حکایت سرسختی مردی است که نظم بریتانیایی اش را با خلاقیت جوان گرایی در هم آمیخته تا به ما نشان دهد که هیچ کدام از این دو عنصر به تنهایی برای موفقیت کافی نیست و فقط با ترکیب دو عنصر نظم و خلاقیت می توان به راهی گام گذاشته تا همیشه در اوج باشی . این کتاب نه تنها کتاب راهنمایی برای اهالی فوتبال است بلکه برای هر خواننده ای که به خود و آرزوهایش ایمان دارد خواندنی است. زندگی نامه ای که مدیریت را به ما می آموزد.
سرگذشت من
سینماگران بزرگی مانند بیلی وایلدر و جان هیوستن، که با مریلین مونرو کار کرده بودند، گفتهاند که او تنها جذاب و دلفریب نبود، بلکه به ویژه در ایفای نقشهای کمدی استعدادی کمنظیر داشت. آنچه تاکنون ناشناخته مانده بود، این است که مریلین مونرو دستی در نوشتن هم داشتهاست. او مجموعهای از یادداشتهای روزانه و حتی چند شعر از خود را به جا گذاشته که اکنون برای اولین بار به چاپ میرسد. مریلین مونرو از نادر ستارگان هالیوود بود که به کتاب و ادبیات علاقه داشت و مرتب به کتابفروشی سر میزد و کتاب میخرید.
او با آثار نویسندگان بزرگی مانند فیودور داستایفسکی، ساموئل بکت، جوزف کنراد، ارنست همینگوی و جان استاینبک آشنایی داشت و از سال ۱۹۵۶ تا سال ۱۹۶۱ همسر آرتور میلر، نمایشنامهنویس نامی آمریکا بود. مریلین مونرو از روی نیازی درونی و نه برای انتشار دست به قلم برده بود.
او این یادداشتها را عمدتاً از سال ۱۹۴۳ تا ۱۹۶۲ نوشتهاست، روی هر چیزی که دم دست او بودهاست: از دفتر یادداشت تا کاغذ مارکدار هتل یا دستمال رستوران؛ از دستور آشپزی گرفته تا یادداشتهایی دربارهٔ خودکشی. مریلین مونرو، برخلاف تصور همگان در نوشتههای خود زنی خویشتندار است. از همه چیز حرف میزند، احساسات نهانی، دردها و ترسهای خود را بیان میکند، اما از زندگی جنسی خود هیچ چیز نمیگوید.
یکی از شعرهای او دربارهٔ خودکشی با پریدن از روی پل بروکلین است. مونرو در این شعر گفته که این پل زیباتر از آن است که آدم خودش را از بالای آن پرت کند.
فکر میکنم پس بازی میکنم
واروژان
حسین عصاران
فکر این کتاب نمیتوانست همراه من نباشد. گذشته از علاقه و تعلقِ خاطر همیشگی و قدیمی به ترانه و ذاتِ پُر وقار آهنگهای واروژان، از زمان جدی شدنِ کار تحقیق و ثبت تاریخ ترانه در من، این علاقهی شخصی به امری واجب و زمینمانده بدل شد. دانستهها از او کم بود و در حد کلیاتی از مهربانی چهره و دانستگی علم، مَخلَص میشد که این نه آغاز بود و نه حق. همچنان که چند ویژهنامه و یادداشت پراکنده هم بیشتر به کلیاتی از این دست محدود شده بود. در میانهی گفتوگوهایم با ناصر چشمآذر و دیگر هنرمندان برای کتاب «باران عشق» فکر این کتاب در من راه گرفت. آنها مدام از نقش واروژان و حق استادیاش بر خود میگفتند. ناصر چشمآذر عاشقانه و خالصانه او را استاد خطاب میکرد و محمد سریر که بهصراحت از وظیفهام در اینباره گفت. پس بلافاصله بعد از انتشار آنیکی، کار اینیکی را آغاز کردم: گفتوگو با نزدیکترین یاران و همراهان واروژان آغاز شد. اسفندیار منفردزاده بزرگی و رفاقت کرد تا بابک افشار و شهیار قنبری مرا اول راه بنشاندند. از صحبتهای آنان روند کتاب دقیقتر شد. هر گفتوگو آدرس نفر بعدی را مشخص میکرد. برخی از این صاحبنامها که در این سالها به گوشهای خزیده بودند و دل به گفتن و از خود گفتن نداشتند، با نام واروژان به احترام از جای برخاستند و لطف کردند و گفتند آنچه را که پرسیدم. اطلاعات اولیه، رفتهرفته گستردهتر شد. حلقهها تا زنجیرواره شدن، کنار هم قرار گرفتند که در انتها میشد عنوان «شرح و مرور» بر آن گذاشت. در این گذار و در گذر از روایتِ هنرمندانِ موجه این عرصه، که خود قسمتی از تاریخ ترانهاند، بسیاری از روایتها با دیگر منابع هم وارسی مجدد شدند؛ اگر در میانهی گفتوگویی سخنی از نفر سومی به میان آمد، تا حد امکان نظرات او هم گرفته شد؛ و همهی اینها برای این بود که از ثبت روایتهای نامعتبرِ سهمخواهانه که این روزها به سرِ تاریخنگاری «ترانه» آوار شده، پرهیز شود.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.