بازیکن شماره ۱ آماده
کتاب «بازیکن شماره یک آماده» در سال 2011 میلادی منتشر شد. داستان این کتاب در سال 2044 اتفاق میافتد و در آن قدرتمندترین مرد شهر «هیلدی» پس از مرگ خود وصیت میکند که هر کس کلید مخفی (تخم مرغ هیلدی) را در بازی کشف کند، صاحب ثروت او میشود.
در سال 2024 میلادی، دنیای واقعی جایی ناخوشایند است. وید واتس جوان تنها زمانی که خود را واقعاً سرزنده حس میکند، وقتی است که به آرمانشهر مجازیاش متصل میشود. وید زندگیاش را وقف مطالعه و حل معماهایی کرده است که در آن چارچوبهی دیجیتالی پنهان کردهاند؛ معماهایی که مبتنی بر جنون مسخشدگی خالق آن آرمانشهر در فرهنگ پاپ دهههای گذشته و وعدهاش برای کسب ثروتی بیکران است که با حل آن معماها به کف میآید. با این حال، وقتی وید ازقضا نخستین سرنخ را پیدا میکند، درمییابد که بازیکنان دیگری هم هستند که برای دستیابی به جایزهی نهایی حاضرند او را به قتل برساند. مسابقه آغاز شده است و وید اگر قصد زنده ماندن دارد، باید آن را ببرد و با دنیایی واقعی رودررو شود که همواره از آن گریخته است.
استیون اسپیلبرگ، کارگردان مشهور آمریکایی با الهام از این کتاب فیلمی ساخته است.
پسری روی پل
کاراوال ۱
استفنی گاربر
مترجم: محمدصالح نورانی زاده
رماني براي نوجوانان و جوانان كه در سال 2017 جز پرفروش ها قرار گرفت.
آنچه راجع به كاراوال شنيدهايد حق واقعي مطلب را ادا نميكند. قضيه فراتر از بازي يا نمايش است. نزديكترين چيزي به جادو است كه در اين دنيا خواهيد يافت... اسكارلت هرگز جزيره كوچك محل زندگياش را ترك نكرده است. او به همراه تلا، خواهر محبوب و كوچكترش و پدر قدرتمند و بيرحمشان زندگي ميكند. پدر اسكارلت ترتيب ازدواج او را ميدهد و اسكارلت روياي ديدارش از كاراوال را بر باد رفته ميبيند. همان نمايشي كه سالي يك بار اجرا ميشود و تماشاگران هم در آن مشاركت ميكنند. اما امسال دعوتنامهاي كه اسكارلت مدتها به انتظار آمدنش روياپردازي كرده است، بالاخره از راه ميرسد. تلا با كمك ملواني مرموز، اسكارلت را يواشكي براي ديدن كاراوال راهي ميكند اما به محض رسيدن، اسطوره، مغز متفكر و گرداننده كاراوال، تلا را ميربايد. مشخص ميشود كاراوال امسال حول محور تلا برگزار ميشود و هركس زودتر پيدايش كند، برنده است. به اسكارلت گفتهاند كه هر اتفاقي حين برگزاري كاراوال ميافتد، چيزي جز نمايشي تمامعيار نيست...
کاراوال ۲
قلبی برای محافظت کردن. قرضی برای ادا کردن. بازیای برای پیروز شدن. دوناتلا دراگنا پس از کشیده شدن به دل دنیای جادویی کاراوال، بالاخره موفق به فرار از دست پدر و نجات دادن خواهرش اسکارلت از ازدواجی شده که برایش رقم زده بودند. دو خواهر در واقع باید این پیروزی را جشن بگیرند، اما تلا هنوز آزاد نشده. مدتی قبل از سر بیچارگی با مجرمی ناشناس معاملهای کرده و چیزی را به او قول داده که تابهحال هیچکس نتوانسته به دیگری تحویل دهد. اسم واقعی ارباب کاراوال، اسطوره. تنها راه کشف هویت واقعی اسطوره، برنده شدن در کاراول است، بنابراین تلا یک بار دیگر خودش را درگیر این مسابقهی افسانهای، وارث تشنهبهخون سلطنت، داستان عشقی محکوم به شکست و شبکهی تارهای درهمتنیدهی رازهای کسانی از جمله خواهر خودش میکند. کاراوال همیشه از بازیکنانش شجاعت، زیرکی و فداکاری را طلب کرده، اما این بار چیزهای بیشتری میخواهد. اگر تلا نتواند به قولی که داده عمل کند و اسم واقعی اسطوره را نفهمد، همهی چیزهایی را که تابهحال برایش اهمیت داشتهاند و حتی شاید جانش را از دست میدهد. اما اگر برنده شود، اسطوره و کاراوال برای همیشه نابود میشوند... خوش آمدید، به کاراوال خوش آمدید... بازی تازه شروع شده.
میراث اوریشا – جلد ۱ – فرزندان خون و استخوان
زیلی ادبولا زمانی را به خاطر دارد که خاک اوریشا از جادو زمزمه میکرد. آتشورها آتش به پا میکردند، آبورها امواج را با اشارهای فرامیخواندند و مادر مرگور زیلی ارواح را احضار میکرد.
اما همهچیز شبی که جادو ناپدید شد، تغییر کرد. به فرمان پادشاهی ظالم، مجایها کشته شدند، زیلی بدون مادر ماند، مردمش بدون امید.
حال زیلی فرصتی دارد تا جادو را بازگرداند و دربرابر سلطنت قیام کند. با کمک شاهدختی سرکش، زیلی باید ولیعهد را فریب دهد و از دست او که کمر بسته جادو را برای همیشه از بیخ و بن برکند، فرار کند.
خطر در اوریشا کمین کرده است، جایی که در آن شیربدهای برفی پرسه میزنند و اشباح انتقامجو در آب انتظار میکشند. با این حال بعید نیست بزرگترین خطر خود زیلی باشد که تقلا میکند نیروهایش و احساسات روزافزونش در برابر دشمنش را تحت اختیار درآورد.