احیای فرهنگی در عهد آل بویه: انسان گرایی در عصر رنسانس اسلامی
نویسنده: جوئل ل. کرمر
فتوحات گسترده اسلامى و شكلگيرى امپراطورى عظيمى كه طيف وسيعى از گروههاى مختلف قومى، نژادى، دينى و میراثهاى فرهنگى آنها را در بر مىگرفت، به همراه طبيعت جهانگرايانه اسلام و نوعى تساهل موجود در بطن تعاليم آن، مقدمات پيدايش و تعالى تمدن اسلامى را فراهم كرد. این پيدايش و تعالى، فراز و نشيبهاى خاص خود را داشت و از چالشهاى درونى و بيرونى تأثيرپذير بود، ولى به هر ترتيب مراحل خاص خود را طى كرد و در قرن سوم و چهارم هجرى به اوج خود رسيد. بهویژه در قرن چهارم نمودهاى ویژهاى از خود نشان داد. در این قرون روند تحولات فرهنگى بهگونهاى است كه مىتوان از آن با عنوان رنسانس اسلامى ياد كرد. این نوزايى اسلامى هرچند حالتى فراگير داشت، اما صحنردانان اصلى آن حكومتهاى سامانى در مناطق شرقى ایران با رویكرد ادبى و تأكيد بر زبان فارسی - و آل بویه در عراقین - با نگرشى جامعتر و رویكردى ادبى و فلسفى و انسانمدار بودند. آنچه در عهد حكومت بوئيان رخ داد از سوى جوئل. ل. كرمر در کتاب حاضر مورد بررسى قرار گرفته است. نویسنده در این کتاب سعى بر آن دارد كه رونق فكرى و فرهنگى مراكز حكومتى آل بویه، خاصه بغداد را با نگاهى جامعهشناختى نشان دهد و انسانگرايى ادبى و فلسفى خاصى را كه در میان نخبگان متحقق شده بود به تصویر كشد. البته سعى اصلى مؤلف به تبيين چگونگى اخذ و جذب میراث يونانى كه به نظر مىرسد آن را اصولى جامع و از پيش پذيرفتهشده دانسته، توسط دانشپژوهان مسلمان و سهم آن در این رنسانس فرهنگى اختصاص يافته و جاىجاى بر آن تأكيد مىكند.
اخلاق
باروخ اسپینوزا
محسن جهانگیری
گرانبهاترین اثر فلسفه جدید به طرز هندسی نوشته شده است تا اندیشه را مانند براهین اقلیدسی ثابت و روشن سازد. ولی این عمل ایجاز و در هم فشردگی معضلی با آورده است که برای هر سطر کتاب یک شرح کشاف لازم است. فلاسفه اسکولاستیک نیز افکار خود را به همین روش بیان میکردند ولی این طور فشرده و موجز نبود و چون نتیجه قبلا معلوم بود چندان اشکال و ابهام تولید نمیکرد. دکارت این فکر را تلقین کرده بود که فلسفه هنگامی صحیح و درست خواهد شد که مانند ریاضیات ثابت شود؛ ولی هرگز این فکر را عملی نکرده بود. اسپینوزا با این ذهن ریاضی که پایه هر روش محکم علمی محسوب میشود، فکر دکارت را تعقیب کرد در حالی که تحت تاثیر اکتشاف کپرنیک و کپلر و گالیله قرار گرفته بود. نتیجه این کار در نظر اذهان سست، تمرکز بیهودهای است که در ماده و صورت انجام گرفته است. ما خودمان را این طور تسلی میدهیم که این فلسفه هندسی یک بازی شطرنج مصنوعی فکر است که در آن اصول متعارفه و تعاریف و قضایا و براهین مانند شاه و فرزين و فیل و رخ و پیاده بکار رفته است و اسپینوزا به این وسیله خود را در گوشه عزلت مشغول ساخته است. نظم و ترتیب با اذهان ما سازگار نیست؛ ما دوست داریم که در عالم خیال بدون مقصد معینی راه برویم و از رویاها و احلام خود فلسفه موقتی ناپایداری بسازیم. ولی اسپینوزا میخواست هرج و مرج غیر قابل اغماض جهان را به وحدت و نظم مبدل کند، وی آن قدر که برای درک حقیقت به "جوع البقر" گرفتار بود، تشنه زیبایی نبود. هنرمند در نظر او معماری است که بنایی از اندیشه بسازد که دارای کمال صورت و تناسب باشد.
خلاصه اسپینوزا را نباید خواند، بلکه باید به دقت تحقیق و برسی کرد، باید به آن همانگونه نزدیک شد که به هندسه اقلیدس نزدیک میشوند؛ در این کتاب دویست صفحهای یک عمر اندیشه بدون کوچکترین نظر سطحی و بیفایده گنجانیده شده است. اگر یک دوره به سرعت آن را خوانیدند خیال مکنید که به عمق آن پی بردهاید، در این کتاب فلسفی کوچکترین چیزی که بتوان ان را کنار گذاشت وجود ندارد. هر قسمتی مربوط به قسمت ما قبل است، هر جملهای که به نظر روشن یا بیفایده میرسد ممکن است اساس یک مسئله منطقی مهم باشد. شما هیچ قسمت مهم را نمیتوانید به دقت دریابید مگر آنکه تمام کتاب را به دقت و از روی فکر خوانده باشید. ما نمیخواهیم مثل «یاکوبی» با هیجان مبالغهآمیز بگوییم که «اگر کسی یک جمله از این کتاب اسپینوزا را نفهمیده باشد تمام آن را نفهمیده است.» اسپینوزا در قسمت دوم کتاب خود میگوید: "در اینجا بدون تردید دچار سرگردانی میشود و برای تجهیز خود میخواهد خیلی از چیزها را به یاد بیاورد؛ از این جهت تقاضا میکنیم که به آرامی با من بیایید و تا تمام کتاب را نخوانده است، حکمی نكند." کتاب را یکباره مخوان، بلکه بتدریج و در جلسات متعدد مطالعه مکن. پس از آن که تمام کردی برای فهم آن مطالعه آن را از سر بگیر. بعد برخی از شروح آن را مطالعه نما؛ مانند «اسپینوزا» تالیف پالک و "تحقیق درباره اسپینوزا " اثر مارتینو و بهتر آن است که هر دو را بخوانی. پس از آن بالاخره دوباره کتاب «اخلاق» را بخوان که در این صورت آن را کتاب جدیدی خواهی یافت. پس از آنکه دوباره آن را به آخر رساندی تا ابد شیفته و دلباخته فلسفه خواهی بود. "ویل دورانت"
خلاصه به گفته ولفسن این کتاب مکاتبه اسپینوزا با جهان نیست، بلکه مکاتبه اوست با خودش.
با وجود این در این کتاب نظم و ترتیب دقیقی درکار است. عبارات دقیقا با هم مرتبط است و معنای عمیقا با هم متصل، استعمال واژهها اتفاقی و سرسری نیست. بلکه هر واژهای در نهایت دقت انتخاب شده است. تکرار و تغییر اصطلاحات و عبارات و جملات هم بیهدفی و بیجهتی نیست، بلکه هر تکراری را هدفی معقول است و هر تغییری را جهتی منطقی. اما آنجا سوالی پیش میآید که از کجا بفهمیم كه تفسير و تاویل ما و یا دیگران درست است؟ جواب روشن است، زیرا گفته شد که در بین معانی و مفاهیم کتاب ارتباط و اتصالی دقیق است. بنابراین اگر تفسیر ما با کل نظام فکری موجود در این کتاب سازگار و ملایم شد، میدانیم که درست است. که اگر تحکمی و نادرست بود، با معنای دیگر منسجم و ملایم نمیشد.
تاریخ فلسفه در اسلام (۴جلدی)
م. م. شریف
این مجموعه که ترجمه فارسی آن در چهار مجلد منتشر شده مرکب است از 83 فصل به قلم بیش از 50 تن از دانشمندان مؤسسه فرهنگ اسلامی در لاهور که زیر نظر استاد میان محمد شریف به انگلیسی تدوین شده است.
در این کتاب تاریخ فلسفه اسلامی از آغاز تا زمان حاضر در کشورهای اسلامی شرح داده شده است.
مجلد نخست ترجمه فارسی شامل 29 مقاله است درباره موضوعات زیر: فلسفه های هندی در هند پیش از اسلام، اندیشه های چینی و ایرانی و یونانی و اسکندری و سریانی و نیز تفکر عرب پیش از اسلام، تعالیم فلسفی و اخلاقی قرآن، معتزله، مذهب اشعری، طحاویه، ماتریدیه، ظاهریه، نخستین صوفیان، فارابی، ابن باجه، ابن طفیل، خواجه نصیرالدین طوسی.
مجلد دوم شامل 20 مقاله است درباره غزالی و مابعدالطبیعه، تصوف و اخلاق در نزد غزالی، تفکر سیاسی در صدر اسلام از دیدگاه مذهب تسنن، ابوحنیفه و ابویوسف، نظریه سیاسی شیعه، سقوط خلافت عباسی، جلال الدین دوانی، ابن خلدون، ملامحسن فیض کاشانی، و صدرالدین شیرازی (ملاصدرا).
مجلد سوم به موضوعاتی چون تاریخ ادبیات و هنر و علوم اجتماعی و علوم طبیعی اختصاص دارد؛ اشکال شعر و نثر در ادبیات عرب، ادبیات فارسی، ادبیات ترکی، تاریخ نگاری، فیزیک و باقی علوم و بالاخره تأثیر تفکر اسلامی در غرب ازجمله موضوعات این مجلد است.
جلد چهارم و پایانی این مجموعه به تأثیر متقابل فلسفه اسلام و فلسفه غربی در یکدیگر و نهضتهای فکری در عالم اسلام در عصر جدید اختصاص دارد. در ترجمه مقالات این مجموعه گروهی از مترجمان و استادان صاحب نام و آشنا با دقایق فلسفه علوم اسلامی شرکت داشته اند.
فتح الله مجتبایی، کامران فانی، محسن جهانگیری، علی اصغر حلبی، بهاالدین خرمشاهی، علی محمد حق شناس، نصرالله پورجوادی، مرتضی اسعدی، عباس زریاب خویی، اسماعیل سعادت، حسن انوشه، احمد آرام، آزرمیدخت مشایخ فریدنی، حکیم الدین قریشی، علی محمد کاردان، حسن مرندی، محسن شهیدی ... از مترجمان مقالات این مجموعه اند.
تاریخ مصور باستان شناسی کمبریج
تاریخ مصور باستان شناسی کمبریج روایتی است غنی و مفصل از اکتشافات و پژوهشهای باستان شناختی از سده های میانه تا زمان حاضر؛ تاریخی با چشم انداز جهانی و تصاویر بسیار، که از خاستگاه نوع بشر در شرق آفریقا تا باستان شناسی استعماری در استرالیا را در برمی گیرد، از شگفتیهای بناهای رفیع سنگی تمدن اینکا در کوه های آند در پرو تا به شهر چوبی ناوگراد که به دلیل وجود آب بیش از هزار سال دوام آورده است. تمامی حفاری های مهم را در این کتاب می یابید.
جزء و کل
ورنر هایزنبرگ
حسین معصومی همدانی
کتاب جزء و کل در حقیقت خاطرات هایزنبرگ از دوران تحصیلی و آشنایی او با فیزیک است. وی از دوران دبیرستان شروع میکند و آشنایی خودش را با دوستان و کسانی که به نوعی با فلسفه و فیزیک ارتباط دارند را شرح میدهد. دوران تحصیلی در دانشگاه، جنگ جهانی، شرایط کشور آلمان، خلق مکانیک کوانتومی و … همه به صورت خاطراتی جالب درآمده است. نکته جالب در این کتاب این است که بیشتر خاطرات وی با دوستانش و بحثهای مهم در دامن طبیعت مانند کوه و جنگل، بیشه زار و دریاچه و … صورت گرفته است.
جزء و کل کتابی است که تاریخچه فیزیک جدید را از زبان یکی از بنیانگذاران آن حکایت میکند، و همچنین به رابطه فیزیک با مسائل فلسفی و تاریخی و اجتماعی میپردازند. ورنر هایزنبرگ (۱۹۱۱ تا ۱۹۷۶) نویسنده این کتاب، علاوه بر اینکه شایسته عنوان فیلسوف طبیعت است، هنرمند و هنرشناس هم هست. نویسنده چیرهدستی است که این کتاب بهترین گواه توانایی او در نویسندگی است شاید به دلیل صداقت هایزنبرگ در بیان احوال خود وشاید هم به دلیل مهارت او در بیان اندیشههای پیچیده بهزبان ساده است که کتاب جزء و کل از زمان انتشارش در ۱۹۶۹ تا سال ۱۹۸۴ به بیش از ده زبان ترجمه شده است (از مقدمه مترجم).
«علم ساخته انسان است موضوع این کتاب تحول فیزیک اتمی در پنجاه سال گذشته است به صورتی که نویسنده آن را تجربه کرده است. پایه علم بر آزمایش است و نتایج علمی از راه گفتگو میان دستاندرکاران علم، که درباره نحوه تعبیر آزمایشها با هم مشورت میکنند، بهدست میآید. اینگونه گفتگوها موضوع اصلی این کتاب است نویسنده از تذکر این گفتوشنودها هدفی بزرگتر را هم در نظر داشته است. فیزیک اتمی جدید پرتو تازهای بر مسائل بنیادی فلسفی و اخلاقی و سیاسی تابانده است. شاید این امید بیجا نباشد که این کتاب بتواند جماعت بزرگی از مردم را به حلقه این بحثهای حساس و حیاتی وارد کند (از پیشگفتار مؤلف).»
اصل عدم قطعیت هایزنبرگ یک محدودیت اساسی برای سنجش دقیق موقعیت و تکانه یک ذره در آن واحد است. هر چه بیشتر در مورد یکی بدانیم، در مورد دیگری کمتر می دانیم. این بدان معناست که همیشه در دنیای فیزیکی مقداری عدم قطعیت یا ابهام وجود دارد و ما هرگز نمیتوانیم وضعیت دقیق یک ذره را مشخص کنیم. از سوی دیگر، انیشتین به جبرگرایی معتقد بود، این ایده که همه چیز در جهان با قوانین طبیعت از پیش تعیین شده است و با اطلاعات کافی قابل محاسبه است. او فکر میکرد که مکانیک کوانتومی، نظریهای که رفتار ذرات را در کوچکترین مقیاسها توصیف میکند، ناقص است و باید چند متغیر پنهان وجود داشته باشد که به ما امکان میدهد نتایج آزمایشها را با قطعیت پیشبینی کنیم. او سالهای زیادی را صرف این کرد تا راهی بیابد تا نشان دهد که اصل عدم قطعیت هایزنبرگ اشتباه است یا حداقل جهانی نیست.
او آزمایشهای فکری و استدلالهای مختلفی برای به چالش کشیدن آن ارائه کرد، اما هیچکدام موفق نشدند. در واقع، برخی از آنها نتیجه معکوس دادند و نشان دادند که مکانیک کوانتومی حتی عجیبتر و غیرمعمولتر از آن چیزی است که او فکر میکرد.
او یک بار گفت: خدا با کائنات تاس بازی نمی کند. اما پاسخ مشهور نیلز بور به او این بود: "انیشتین، دیگر به خدا نگو چه باید بکند."
جوامع الحکایات ولوامع الروایات (باب پنجم از قسم اول:در ذکر تاریخ خلفا وبیان مآثر ایشان)
کتاب جوامع الحکایات و لوامع الروایات (به معنی گردآوردهای از داستانها و درخششهایی از بازگفتهها) اثر سدید الدین محمد عوفی که در حدود ۶۳۰ هجری قمری (نیمهٔ اول سده هفتم هجری) نوشته شدهاست و در ۱۳۶۳، با تصحیح و توضیحنویسی جعفر شعار منتشر شد. این کتاب مجموعهای از داستانهای دارای نکات تاریخی، اخلاقی و مذهبی پر از لطیفههای پارسی و کتاب گوشهای از تاریخ تمدن و ادبیات جهان اسلام و ایران و یکی از بزرگترین مجموعههای داستانی قرن هفتم هجری قمری میباشد. این کتاب به عنوان مرجعی برای سایر دانشمندان و نویسندگان بعدی مورد استفاده قرار گرفتهاست. کتاب در چهار بخش (قِسم) و مجموعاً یکصد باب تنظیم شدهاست. بخش اول شامل اتفاقات تاریخی است که از ابتدای آفرینش تا دوران خلفای عباسی پیش آمدهاست. مقصود نویسنده از جمعآوری داستانها در حقیقت بیان یک رشته معارف اخلاقی و پند و اندرز بودهاست.
غلط ننویسیم
نویسنده : ابوالحسن نجفی
غلط ننویسیم با عنوان فرعی «فرهنگ دشواریهای زبان فارسی»، کتابی است در قالب فرهنگ لغت، از ابوالحسن نجفی زبانشناس، نویسنده، مترجم و پژوهشگر برجستهٔ معاصر که دربارهٔ غلطهای رایج در زبان فارسی نوشته شدهاست.
در مقدمهٔ کتاب، ابوالحسن نجفی در بارهٔ غلطهای املایی میگوید:
سخنگفتن به فارسی برای کسانی که این زبان را از کودکی آموختهاند ظاهراً کار آسانی است. ما به همان سادگی که نفس میکشیم با دیگران نیز سخن میگوییم. اما نوشتن به فارسی به این آسانی نیست. هنگامی که قلم به دست میگیریم تا چیزی بنویسیم، حتی اگر یک نامهٔ کوتاه باشد، غالباً درنگ میکنیم و با خود میگوییم: آیا «آذوقه» درست است یا «آزوقه»؟ «چمدان» یا «جامهدان»؟ «حوله» یا «هوله»؟ «بوالهوس» یا «بلهوس» ؟ «خواروبار» یا «خواربار»؟ «طوفان» یا «توفان»؟ «خشنود» یا «خوشنود»؟ «لشکر» یا «لشگر»؟ «انزجار» یا «انضجار»؟ «بنیانگذار» یا «بنیانگزار»؟ نواری که روی زخم میبندند آیا «تنظیف» است یا «تنزیب»؟ هوا «صاف» است یا «صافی»؟ «نواقص» باید گفت یا «نقایص»؟ رئیسم دچار «غیظ» شدهاست یا «غیض»؟ به من «مظنون» شدهاست یا «ظنین»؟ و من دچار «محذور» شدهام یا «محظور»؟ آیا حسابم را با طلبکارم «تصفیه» کردهام یا «تسویه»؟ آیا او میخواهد برای دخترش «جهاز» بگیرد یا «جهیز» یا «جهیزیه» یا «جهازیه»؟ آیا درآمد من دچار «نکس» شدهاست یا «نکث»؟ و آیا اصلاً این دو کلمه به معنای «کاهش» است؟
و سپس اشاره میکند که در این کتاب، غیر از غلطهای املایی، به غلطهای انشایی، و استعمال نادرست واژهها، از جمله واژههای مأخوذ از زبانهای خارجی، و نیز اشتباهات صرفی و نحوی و بهخصوص آنچه به نام گرتهبرداری معروف است، یعنی ترجمهٔ لفظبهلفظِ اصطلاحات و ترکیبات خارجی نیز پرداختهاست:
تردید ما همیشه از بابت املا یا معنای کلمات نیست. وانگهی، برای رفع این مشکل کافی است که به یک لغتنامهٔ معتبر مراجعه کنیم و جواب خود را در آن بیابیم. هنگام نوشتن، سؤالهای بسیار دیگری نیز برای ما مطرح میشود که جواب به آنها را در لغتنامههای موجود بهدشواری میتوان یافت یا اصلاً نمیتوان یافت. مثلاً آیا من «استعفا دادهام» یا «استعفا کردهام»؟ آیا «بعض شبها» یا «بعضی از شبها» دچار بیخوابی میشوم؟ آیا «پیشنهادی را که رسیده بود پذیرفتم» یا «پیشنهادی که رسیده بود را پذیرفتم»؟ آیا خانهٔ ما «در جنب مسجد» است یا «جنب مسجد»؟ برگها از درخت «فروافتاد» یا «فروافتادهاند»؟ آیا «آنچه گفتی» شنیدم یا «آنچه که گفتی» یا «آنچه را گفتی» یا «آنچه را که گفتی»؟ آیا باید بگویم: «با او نه دوستی و نه آشنایی دارم» یا «با او نه دوستی و نه آشنایی ندارم» یا «با او نه دوستی دارم و نه آشنایی»؟ و سؤالهای بسیار دیگر.
مدارس جدید در دوره قاجاریه (بانیان و پیشروان)
مغازی؛ تاریخ جنگهای پیامبر(ص) (۳جلدی)
تألیف محمد بن عمر واقدی (متوفی ۲۰۷هجری)
ترجمه محمود مهدوی دامغانی
المغازی از مهمترین آثار محمد بن عمر واقدی مورخ و سیرهنویس سدهٔ دوم و سوم هجری است. در مقایسه با سیرهٔ ابن اسحاق، این کتاب از نظر وسعت و ارائهٔ جزئیات بر اثر ابن اسحاق برتری دارد. واقدی برای نوشتن مغازی پیامبر اسلام، از تمام منابع شفاهی و مکتوب، اطلاعات نسبشناسان و بازدید از مناطق جنگی این نبردها استفاده کردهاست. بررسی برخی سندهای کتاب، نشاندهندهٔ آن است که واقدی از منابع رسمی و احتمالاً مکتوب نیز استفاده کردهاست. مارسدن جونز آن را با مقدمهای دربارهٔ شرححال واقدی و سیرهنویسی در سال ۱۹۶۶ منتشر کرد.
محمد بن عمر واقدی (درگذشتهٔ ۲۰۷ یا ۲۰۹ هجری قمری) از مورخان و سیرهنویسان سدهٔ دوم و سوم هجری بود. او آگاهی گستردهای دربارهٔ رخدادهای تاریخی داشته و بسیاری از تاریخنگاران از پژوهشهای او بهره بردهاند.
واقدی از موالی بود و در سالهای پایانی فرمانروایی امویان زادهشد. در آینده به برمکیان پیوست. در روزگار مأمون به قضاوت رسید. نوشتههای او منبع اصلی بسیاری از تاریخنویسان بودهاست. اثر نامدار او که امروزه در دست نیست تاریخ کبیر نام داشته که طبری در نگارش تاریخش از آن بهره بردهاست. همچنین کتابی هم دربارهٔ صحابه و تابعین داشته که آن هم برجا نماندهاست. تنها نوشتهٔ او که اکنون در دست است کتاب المغازی است.
گفته شده که او بردگانی داشته که وظیفهشان نوشتن برای او بودهاست. همچنین آوردهاند که پس از مرگش از او ششصد قفسه کتاب برجای ماند.
واقدی در علم فقه نیز تبحر داشت. کاتب و منشی او، ابن سعد بغدادی، اطلاعاتی راجع به زندگی او بر جای گذاشتهاست. مادر او نوهٔ یک تاجر و خوانندهٔ ایرانی در مدینه بود.