اولیس جویس (عصاره داستانی)
نویسنده : هری بلامایزر و دیگران مترجم : منوچهر بدیعی
درباره اولیس، شاهکار جیمز جویس، در ایران مطالب بسیاری نوشته شده است؛ بدون اینکه این کتاب در ایران منتشرشده باشد. شاید این از نمونههای استثنایی در دنیای ادبیات است که درباره کتابی منتشرنشده و خواندهنشده این حجم مطلب (هم در قالب کتاب و هم در قالب مقاله) نوشته، ترجمه و نهایتاً منتشرشده است. البته بخشی از این توجه عجیب ناشی از کنجکاوی ای بوده که همواره نسبت به آن وجود داشته. این کنجکاوی بیدلیل هم نبوده، چراکه ما درباره کتابی صحبت میکنیم که شاهکار قرن نام گرفته. بهترین رمان نوشتهشده قرن بیستم که برخی باور دارند ادبیات را دو شقه کرده است: ادبیات قبل از اولیس جویس و ادبیات بعد از اولیس.
جدای از آثار مستقلی که درباره این کتاب نوشتهشده، بسیاری در نوشتههای خود مدام به این اثر ارجاع داده، و درباره آن داد سخن سر میدهند. اولیس برای خودش حکایتی شده است غریب، حکایت رمان خواندهنشدهای که خیلیها پزش را میدهند. اما واقعاً چند نفر در ایران هستند که این اثر دشوار را به زباناصلی (انگلیسی) یا به دیگر زبانها خوانده باشند؟ کتابی که در آنسوی مرزها کسانی که زبان مادریشان انگلیسی است از عهدهی خواندن آن برنمیآیند، خیلی هنر کنند بخشهایی از آن را میخوانند، تورقی میکنند و ... . رمانی که اگر پیچیده است، پیچیدگیاش اطوار نیست، غنای زبان است و ظرافتهای بیشمار متنی که پر از ارجاعات تاریخی و اسطورهای ست با اشاراتی بجا به کتاب مقدس و فرهنگ دینی مسیحی.
حکایت انتشار اولیس در ایران نیز حکایتی است درازدامن و در نوع خود بسیار غریب. روایت است وقتی در سال ۱۳۷۲ منوچهر بدیعی این رمان سترگ را به فارسی برگرداند؛ ظاهرا نسخه ارائهشده به وزارت ارشاد توسط نشر نیلوفر، با جرحوتعدیلهای فراوان روبرو شد. ناشر پیشنهاد داد برای حفظ شأن رمان که شاهکار ادبیات قرن است، بخش های کوتاه شده را به زبان انگلیسی منتشر کنند که پذیرفته نشد و پرونده انتشار رمان بسته شد و فعلاً بعید به نظر میرسد که ایرانیها بتوانند اصل این کتاب را به زبان فارسی بخوانند. البته چندی بعد فصلی از رمان را که مشکل خاصی نداشت ناشر بهطور مستقل با پیوستهایی منتشر کرد. کتابی که بسیاری آن را خریدند. همین یکفصل محک خوبی بود برای اینکه نشان بدهد، خواندن این رمان دشوار کاری است کارستان، چون برخلاف استقبال نسبی از کتاب، محتوای آن واکنشی در محافل ادبی به دنبال نداشت. نکتهای که این احتمال را پیش میکشید که عده زیادی از عهدهی خواندن و درک همین یکفصل نیز برنیامدهاند!
بلافاصله پس از این ماجرا، کنجکاوی محافل ادبی درباره اولیس فروکش کرد. هرچند که ماجرای تازهای در حاشیه آن به وجود آمد. حاشیهای که حکایت از ادعای کم و کیف ترجمه اولیس توسط بدیعی را داشت. این حرفها البته در حد ادعا باقی ماند چند نفری هم بخشهایی از این رمان را بهصورت اینترنتی منتشر کردند که با اقبال چندانی روبرو نشد.
این روزها توسط نشر نیلوفر و به همت مترجم اولیس (منوچهر بدیعی) کتابی منتشرشده است که «اولیس جویس (عصاره داستانی)» نام دارد. اثری که از قضا خورند فضای ادبی کنونی است. کتابی که به اولیسنخواندهها کمک میکند که سر از کار اولیس دربیاورند! متن اصلی اولیس در زبان انگلیسی بیش از هزار صفحه است. بدیعی ترجمه این رمان را در چهار جلد آماده نشر کرده که این افزایش حجم به دلیل وجود پینوشتهای بسیار زیاد آن است که کمک میکند درک رمان آسانتر شود. رمان اولیس مملو است از اشارات و ارجاعات به اساطیر و نکات برآمده از فرهنگ و تاریخ اروپایی و کتاب مقدس که درک آنها برای مخاطب غربی انگلیسی زبان هم دشوار است چه رسد برای مخاطبانی از فرهنگی دیگر.
شاید برخی بر این عقیده باشند که چون اولیس منتشر نشده، چنین کتابی که اشاره به عصاره داستانی آن دارد به بازار آمده است. این سئوال با توجه به ضرورت پاسخگویی به کنجکاویهای فضای ادبیات داستانی ایران، موجه است. واقعیت این است که اگر اولیس منتشر هم شده بود، بعید بود تعداد زیادی از عهده خواندن آن برآیند! بنابراین باز هم وجود چنین کتابی از جنبههای گوناگون میتواند کمکحال علاقمندان این اثر باشد. به هر حال در شرایط فعلی، با در دست داشتن این کتاب، علاقهمندان ادبیات در ایران لااقل می توانند با اشراف و آگاهی بیشتر به ارجاع دادن به کتابی چون اولیس بپردازند.
بدیعی برای این منظور به سراغ سه کتاب رفته است که هر سه بهنوعی با چنین مأموریتی توسط هری بلامایزر، ماتیو هاجارت و دان گیفورد نوشتهشدهاند. اما کتابهای تألیف شده توسط این سه نویسنده که اغلب نیز برای استفادههای دانشگاهی بودهاند، برای استفاده مخاطب فارسیزبان نیازمند اصلاحاتی بودهاند. از همین رو بدیعی با استفاده از این سه کتاب، اثری تألیفی و ترجمهای را ارائه کرده است که برای مخاطب فارسیزبان کار آمد باشد. حاصل این ایده کتابی بوده که اینک توسط نشر نیلوفر وارد بازار شده است و همانگونه هم که قابل پیش بینی بود بهواسطه کنجکاویهای موجود در مورد اولیس، این کتاب با اقبال بسیاری نیز روبرو شده است.
بازار خودفروشی
منوچهر بدیعی
صد سال پس از انتشار رمان «كلاريسا» نوشته ساموئل ريچاردسون كه پدر رمان تحليلي و پايهگذار داستاننويسي انگليسي به شمار ميآيد، ويليام تكري نهتنها از امكانات اين ژانر ادبي بهره برد، بلكه كار خودش را با نگارش شاهكارش «بازار خودفروشي» كامل كرد. رمان «بازار خودفروشي» برجستهترين رمان عصر ويكتوريا است كه در اواسط دوران طلايي ادبيات داستاني انگلستان نوشته شده و اكنون بعد از صدوشصت سال با ترجمه منوچهر بديعي و از سوي نشر «نيلوفر» منتشر شده تا شاهكاري ديگر بعد از بيست سال محاق در اختيار خوانندگان فارسيزبان قرار بگيرد. اين رمان، چهاردهمين رمان از صد رمان برتر تاريخ ادبيات انگليسي است. تكري، ابتدا اين رمان را در ژانويه 1847 تا ژوئن 1848 به صورت پاورقي در مجله «فريزر» چاپ كرد، اما نسخه اوليه كتاب با عنوان «رماني بدون قهرمان» كه فاقد شخصيتهاي مهمي چون ويليام دابين بود، در سال 1948 به صورت چند جزوه منتشر شد. بعدها كه رمان عنوان «بازار خودفروشي» را بر پيشاني خود ميگيرد، شخصيت ويليام دابين، شبي بهطور ناگهاني به ذهن تكري خطور ميكند. تكري اين اسم را از كتاب «سير و سلوك زائر» نوشته جان بانيان رماننويس بزرگ بريتانيايي الهام ميگيرد كه اشاره به بازاري در شهر فنا دارد كه شياطين در آن هستند. تكري اين رمان را با محوريت زندگي خانوادههاي اشرافي و فرودست جامعه بريتانيا نوشته و تقريبا يك دوره بيستساله را دربرميگيرد.
بكي شارپ و آمليا سدلي كه بهتازگي تحصيلات خود را در آكادمي دوشيزه پينكرتون تمام كردهاند، در حال بازگشت به خانه هستند كه با كاپيتان جورج آزبورن برخورد ميكنند: جورج همسر آمليا است. آمليا شخصيتي فراتر از يك قهرمان كليشهاي دارد. خوشذات است، بااينهمه منفعل و بيتوجه به زندگي و آينده خود. زيبايي قابل توجهاي ندارد، و پيوسته با بيتوجهي مردان و زنان مواجه ميشود، اما از طرف آنهايي كه به درون او راه پيدا ميكنند، و به شناخت درستي از او ميرسند، بسيار مورد توجه است. همان توجهي كه حسادت زنان ديگر رمان را برميانگيزد. بِكي، نقطه مقابل آمليا است: يك ضد قهرمان. زني باهوش كه استعداد فوقالعادهاي در طنزپردازي دارد. به هر دو زبان فرانسوي و انگليسي تسلط دارد، پيانو مينوازد و استعداد آواز و بازيگري دارد. به نظر ميرسد كه استعدادي در برقراري ارتباط با ديگران ندارد و بهراحتي دروغ ميگويد. راودون كراولي، افسر سوارهنظام بيكفايتي است كه قبل از اينكه با بكي شارپ كه از طبقه پايين جامعه است ازدواج كند، بسيار مورد توجه عمه پولدارش است. معدود استعداد او در قماربازي و دودوزهبازي است. شخصيت محبوب رمان، ويليام دابين، كه بهترين دوست جورج آزبورن نيز هست، يك شخصيت مثبت و دوستداشتني است كه سعي در لاپوشانيكردن خطاهاي ديگران و بهويژه جورج دارد. جورج آزبورن هم پولدار كثيفي است كه پول از او آدمي از خودراضي، مغرور و ولخرج ساخته كه حتي آخرين پولي را كه از پدرش ميگيرد خرج ميكند و براي همسرش آمليا نميگذارد. «بازار خودفروشي» داستان مردم عادي است، نه داستان قهرمانيها و رشادتها و بزرگواريها؛ شرح دردها و شاديها و پاداشها و كيفرهايي كه طبقات گوناگون به همان حالت طبيعي و با همان بداهتي جذب آنها ميشوند كه از آتش شعله بالا ميرود.
در يك جمله: «بازار خودفروشي» ميدان جنگ خير و شر نيست، بلكه تلاش مدام آدمهاي بيروح مادي است، براي آنكه در دنياي بيروح مادي به جايي برسند.
ببیت
بابیت، هشتمین رمان سینکلر لوئیس در ۱۹۲۲ با حدود ۴۰۰ صفحه منتشر شد. کتاب به سرعت به یکی از پرفروشها تبدیل شد و کلمه بابیت به زبان عامیانه وارد شد که معنای ” شخصی که در کسب و کاری مشغول است و بی فکرانه خود را با استانداردهای طبقه متوسط تطبیق میدهد” را در بر دارد. بابیت در طول دهه۱۹۲۰ و در عصر جاز رخ میدهد. در آمریکای بعد از جنگ جهانی اول که از نظر مادی و معنوی فاسد است. به لحاظ سیاسی این کشور با ترس از انقلاب کمونیستی در شوروی، و بدگمانی به سرخها روبرو شده بود.
رمان پیرامون جورج اف بابیت مرد ۴۶ ساله آمریکایی و فروشنده املاک و مستغلات که در شهر زنیت در غرب میانه زندگی میکند، است. او فردی موفق است کسبوکار پر رونق، همسر و سه فرزند دارد. مالک خانهای بسیار زیبا، ماشین و تمام امکانات مدرن زندگی است. با این وجود بابیت عمیقا ناراضی است، خانوادهاش او را خشمگین میکنند و حس پوچ بودن زندگیش را دارد. او دائما در رویای دختر جوان افسون گری است که با او آزاد و شاد باشد و به هر زن جوانی که میبیند، توجه زیادی نشان میدهد. او تصمیم می گیرد سفر کوتاهی به مین داشته باشد تا از زن و سه فرزندش فرار کند و در این سفر پل ریسلینگ دوست نزدیکش که اتفاقا او هم از شغل و ازدواجش ناراضی است، او را همراهی میکند. بعد از بازگشت و زندانی شدن پل به دلیل قتل زنش زیلا، بابیت تصمیم میگیرد تا زندگی خود را به صورت جدی تغییر دهد.
در بابیت، لوئیس دنبالهای از ناآرامیهای سیاسی و شخصی و همچنین شورشهای اجتماعی آن دوران درست میکند. شخصیتها شامل افراط گرایان سیاسی و همچنین کسانی که با بی اعتمادی طرف مقابل روبرو هستند، میگردد. سنکا دوان، آزادی خواه مترقی رمان، از طرف افراد با نفوذ جامعه در لیست سیاه قرار دارد. هنگامی که بابیت به صورت ناگهانی از دوان و سیاستهای آزادی خواهان حمایت میکند، این مردان بین بی اعتمادی کامل و بدگمانی، گرفتار میشوند. تصویر لوئیس از اعتصابهای کارگری، تلاش برای نمایش خشونت گسترده آنها؛ همچنین نمایش این که مهاجران و خارجیها اغلب مادون انسان هستند، تصویری آزار دهنده و واقعی از زندگی در آمریکا بعد از جنگ ترسیم میکند. منتقدان این کار را برای مدتی طولانی به عنوان یک اثر فوق العاده صادقانه از واقعگرایی، هم در پرداخت شخصیتهایی از گوشت و خون و هم در مستند سازی دقیق دهه ۱۹۲۰ مینامیدند.
بابیت باعث میشود رویای آمریکایی شبیه کابوس آمریکایی شود، زندگی در حومه مانند زندگی در زندان باشد و گفتن حقیقت و کار درست را انجام دادن کاملاً غلط به نظر برسند.
چهره مرد هنرمند در جوانی
چنانکه اغلب جویس شناسان معتقدند و در یکی از یادداشتهای این کتاب نیز آمده است، «استیون ددالوس» همان جیمز جویس است و «چهرۀ مرد هنرمند در جوانی» در واقع زندگینامۀ خودنوشت جویس است از دو سالگی تا حدود بیست سالگی یعنی تا زمانی که برای نخستین بار به پاریس رفت. نظریۀ ادبی جویس ـ که در بخش نهم رمان اولیس ضمن مباحثۀ پرشوری در کتابخانۀ ملی دبلین به تفصیل بیان می شود ـ این است که هر اثر ادبی، حتی نمایشنامه ای شبه تاریخی مانند «هملت» اثر شکسپیر ـ در حقیقت زندگینامۀ خودنوشت پدیدآورندۀ آن اثر است.
استیون ددالوس پس از آن در بیست و دو سالگی در رمان «اولیس» ظاهر می شود و در آنجا همراه با لئوپولد بلوم که بسیاری از اندیشه ها و پندارهای خود جویس را از بیست و دو سالگی تا حدود چهل سالگی در ذهن دارد ـ به سیری می پردازد که هرچند ظاهراً بیش از بیست ساعت طول نمی کشد اما سیری است در تاریخ و زندگی مردم استعمارزدۀ ایرلند، در اساطیر یونان و آیین مسیحیت و، از همه بالاتر، سیری است در آفاق و انفس انسانی که «اولیس» را بزرگترین رمان قرن بیستم ساخته است.
به نظر مترجم خواندن «چهرۀ مرد هنرمند در جوانی» برای شناخت شخصیت استیون ددالوس در «اولیس» واجب است و قرار بود که این کتاب همراه با ترجمۀ «اولیس» منتشر گردد که کار ترجمۀ متن و «یادداشتها» و «بررسیها»ی آن (مجموعاً در چهار جلد و حدود ۲۴۰۰ صفحه) ده سال است به پایان رسیده است، اما به دلایلی که در اینجا نیاز به ذکر آنها نیست این شاهکار عظیم تاکنون منتشر نشده است و اینکه انتشار آن در چه زمانی صورت خواهد گرفت، پرسشی است که نه مترجم میتواند به آن پاسخ دهد و نه ناشر.
ژان باروا
به موازات آن بحثها، موضوع دیگری نیز در رمان مطرح می شود: قضیۀ دریفوس، محاکمۀ امیل زولا نویسندۀ معروف فرانسوی، واکنش ملت پرستانه و تعصّب آمیز و خشن تودۀ مردم نسبت به دریفوس و زولا که حتّی تا مرحلۀ حمله برای کشتن زولا پیش می رود. اما این نیز جلوۀ دیگری از برخورد عقاید و آراء است که در صحن دادگاه به صورت دادرسی و در کوچه و خیابان با هیاهو و خشونت بروز می کند.
« ژان باروا» یک سال پیش از شروع جنگ جهانی اول منتشر شده است و نویسنده با فراست تمام و تنها با شرح عقاید و آراء در هر دو زمینۀ دین و ملّت پرستی نشان داده است که: «شب آبستن است…».ماه الماس
این رمان که به صورت پیوسته در مجلهای به سرپرستی چارلز دیکنز منتشر میشد نخستین بار سال ۱۸۶۸ در انگلستان به چاپ رسید. رمان ماهالماس کنار رمان زن سفیدپوش بهترین رمانهای ویلکی کالینز به حساب میآیند. تی. اس. الیوت شاعر و نمایشنامهنویس آمریکایی در مقدمهای بر رمان ماهالماس آن را «نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی» خواندهاست.