در حال نمایش 8 نتیجه

نمایش 9 24 36

اتاق شگفتی ها

65,000 تومان
ژولین ساندرل ترجمه: داود نوابی

انتهای یک شب بی‌خوابی، چمدانم را بستم و بلیتی گران‌قیمت به مقصد توکیو رزرو کردم. هنوز انتخاب درجۀ بلیتم مانده بود که آن هم با توجه به آخرین اخباری که وکیلم دربارۀ مذاکرات تکمیلی با هژمونی داده بود، می‌توانستم به‌راحتی مبلغ یک بلیت درجه‌یک را بپردازم. سری به بیمارستان زدم تا با لویی خداحافظی کنم و نقشۀ دیوانه‌واری را که در ذهنم نقش بسته بود برایش شرح دهم. لویی باز هم همان‌قدر زیبا، آرام، ساکت و بی‌حرکت بود، اما در آن صبح، امری غیرعادی اتفاق افتاد. من پسرم را از حفظم و از زمانی که روی این تخت بیمارستان بوده نیز، هیچ چیز در صورتش برایم غریب نیست. می‌توانم بینی خوش‌ترکیبش را شرح دهم و رویش موهایش، پلک‌های ظریفش و ابروهایی که هر بار صاف و مرتبشان می‌کنم. با این شرح و توصیفات، در حالی که تب و تاب قلبم از هفته‌های آینده آن را در هم می‌فشارد و هیجان‌زده‌ام می‌کند، در گوشۀ چشم راست لویی، قطرۀ اشکی می‌بینم که در ادامه، از شقیقه‌اش پایین آمده است. لویی گریسته است، من مطمئنم. قلبم داشت از جا کنده می‌شد، فریادی مهیب کشیدم و بلافاصله، دو پرستار خود را به محل رساندند. خواستم خوشحالی‌ام را با آن‌ها در میان بگذارم و شاهدشان بگیرم که روی صورت پسرم اتفاق تازه‌ای افتاده است... . .

ترینیتی

400,000 تومان
لئون اوریس داود نوابی رمانی تاریخی حماسی سترگ و کلاسیک درباره تحولات ایرلند که در سال 1975 توسط نویسنده آمریکایی لئون اوریس نوشته شد و بسیار مورد استقبال قرار گرفت.

تو را به سرزمین ممکن ها می برم

تومان
لوران گونل ترجمه: داود نوابی

قبيله‌اي در قطب جنگل‌هاي استوايي، معروف به خوشبخت‌ترين مردمان زمين؛ ساندرو، فيلسوف جوان، سر مي‌رسد. وجودش شعله‌ور از يك انتقام شخصي، آرزو مي‌كند تعادل اهالي را بر هم زند و سيه‌روزشان كند. بايد با اليانتا درگير شود، زن جواني كه براي محافظت از مردمانش تعيين شده و براي مقابله با ساندرو خواهد جنگيد... لوران گونل، نويسنده فرانسوي، در دانشگاه سوربن ايالت متحده آمريكا تحصيل كرده و آثارش نمايانگر اشتياق او به فلسفه، روان‌شناسي و پيشرفت‌هاي فردي است. او در تو را به سرزمين ممكن‌ها مي‌برم خواننده را در سفري شگفت‌انگيز و به يادماندني همراهي مي‌كند.

زندگی روی دور تند

99,000 تومان

نویسنده: بریژیت ژیرو

مترجم: دکتر داود نوابی

بریژیت ژیرو نویسندۀ فرانسوی متولد 1960 الجزایر، در نوولای «شتابان زیستن»، به بررسی زنجیرۀ وقایعی می‌پردازد که به مرگ همسرش در حادثۀ تصادف منجر شد. او در این رمان، پس از بیست‌وسه سال، لابیرنتی از اتفاقات را به تصویر می‌کشد که به مرگ کلود، همسرش، که قصد داشت پسرشان را از مدرسه بیاورد، در تصادف با موتورسیکلت منتهی شد. ژیرو با طرح پرسش‌هایی از خود همچون «اگر نمی‌خواستم آپارتمان را بفروشم»، «اگر قبول کرده بودم پسرمان با برادرم به تعطیلات برود»، «اگر استیون کینگ روز شنبه 19 ژوئن 1999 مرده بود»، «اگر یک تلفن همراه داشتم» و... درامی را به نگارش درآورده که زندگی او را دگرگون کرده است. بریژیت ژیرو از سال ٢۰۰١ همواره سعی داشته از طریق نوشتن، بر اندوه پس از مرگ همسرش غلبه کند، اما بازگشت او به این موضوع در آخرین رمان خود پس از بیست‌وسه سال، گواه آن است که این زخم هرگز التیام نیافته است. جایزۀ ادبی گنکور ٢٠٢٢ برای نگارش «رمان شتابان زیستن» به بریژیت ژیرو اهدا شد. او که اکنون سال‌هاست در لیون زندگی می‌کند، تقریباً تمام زندگی خود را وقف ادبیات کرده است.

کجاوه اشکها

380,000 تومان
شو شینگ لی ترجمه: داود نوابی مصور

داستان زندگی "شوشینگ لی" یکی از بزرگترین معلمین چینی پیانو

 نویسنده در قالب رمان، تحوّلات سیاسی و اجتماعی چین پس از جنگ جهانی دوم را به تصویر کشیده است. داستان کتاب روایت زندگی است ، شهر در آشوب است و انقلاب فرهنگی و دشواری‌های آن، او را وادار به حضور در جبهه ملّی‌گرایان می‌کند ...

من اگر شما بودم

تومان
ژولین گرین ترجمه: داود نوابی

ژولین گرین(۱۹۹۸-۱۹۰۰)، نویسنده فرانسوی برنده جایزه بزرگ موناکو و جایزه ملی ادبیات فرانسه است.

در بخشی از کتاب می خوانیم:

«به لکه ای از جوهر که روی خشک کن بود خیره شد، مثل آن که قرار بود این لکه جوابِ سؤالش را بدهد. لکه ای بود به شکل غیرعادی که آدم را به فکر سایة یک دستِ بدون شست می انداخت و وقتی که خوب به آن نگاه می کردی خیال می کردی که حرکت می کند. حرکتی هر چند مختصر، از راست به چپ. فابین چند روز پیش هم متوجه این قضیه شده بود. انگشتان دراز و باریک از یک حرص به خصوص حکایت می کرد. به دست یک دزد شباهت داشت، ولی دزدی که چیزی غیر از پول و طلا دزدیده باشد.

فابین زمزمه کرد: «دزد باد.» آن گاه بلندتر تکرار کرد: «دزد باد، دزد باد.» و بعد بدون توقف نوشت:

او را دزد باد می نامیدند چون که با وجود کوششی که می کرد، هرگز موفقیتی به دست نمی آورد. چشمان درشتی شبیه به بچه گوزن داشت. چشمانی که از هم خیلی فاصله داشتند و موهای مشکی که دائماً به روی پیشانیش می ریخت و مثل پر نرم و درخشان بود. هر از گاهی شروع به خواندن آوازهایی می کرد که کلماتش معنی نداشت ولی دست آخر کسانی که آن کلمات را می شنیدند ناراحت می شدند.

پدرش از او می پرسید: «این چرندیات را از کدام جهنم دره ای می آوری؟» و او جواب می داد: «من دنبال آن ها نمی گردم، باد هوا وقتی که از برج های کلیسا گذر می کند آن ها را برایم می آورد.» آن وقت پدرش دست دراز می کرد که به او سیلی بزند، ولی دزد باد خیلی چابک تر از آن بود که بتوانند گیرش بیندازند و در می رفت و دیگر تا شب کسی او را نمی دید».