خاطرات پس از مرگ براس کوباس
«من نویسندهای فقید هستم، اما نه به معنای آدمی که چیزی نوشته و حالا مرده، بلکه به معنای آدمی که مرده و حالا دارد مینویسد.» ماشادو دآسیس با این تمهید هشیارانه و بیمانند، راوی این زندگینامه را آزاد میگذارد تا فارغ از دغدغههای آدمی زنده، زندگی خود را روایت کند و روایت این زندگی فرصتی میشود تا نویسندة تیزبین و متفکر با زبانی آمیخته به طنزی شکاکانه زیر و بم وجود آدمی، عواطف و هیجانات، بلندپروازیها و شکستها و پیروزیهای او را از کودکی تا دم مرگ پیش روی ما بگذارد و پرسشهایی ناگزیر را در ذهنمان بیدار کند. خاطرات پس از مرگ، بعد از انتشار به زبان انگلیسی در شمار صد رمان بزرگ جهان جای گرفت و نویسندهی آن امروز بزرگترین نویسندهی امریکای لاتین در قرن نوزدهم به شمار میرود.
دن کاسمورو
بنتو سانتیاگو یا، چنانکه همسایگان خطابش میکنند، دُنکاسمورو، سرگذشت خود را با شرح عشق و عاشقی آغاز میکند و ما را به همنوایی با خود میخواند که: خوشتر از ایام عشق ایام نیست. این عشق سرانجام به ازدواج میانجامد و آنگاه بهگونهای نامنتظر همه چیز شتاب میگیرد تا راه برای فاجعهای ویرانگر هموار شود. اما در این میان خواننده از گفتهها و ناگفتههای بنتو درمییابد که او راوی قابل اعتمادی نیست. چه بسا گذشت زمان و ذهن خیالپرور و بیمارگون او رویدادها را مخدوش کرده باشد. پس هر لحظه از خود میپرسیم آیا این تمام واقعیت است؟ از این روست که داوری دشوار میشود و واقعیت بس پیچیدهتر از آنچه بهچشم میآید. ماشادو کندوکاو در وجود معماگون آدمی را با زبانی طنزآلود درمیآمیزد و در این روایت شگفت روابط اجتماعی برزیل در نیمهی قرن نوزدهم نیز از نیش و کنایههای رندانهی او در امان نمیماند. دُنکاسمورو (۱۸۹۹) مشهورترین رمان ماشادو در امریکای لاتین است و بیش از هر رمان برزیلی دیگر موضوع نقد و بررسی بوده است.