این داستان دربارهٔ شخصیتی است که در هنگام تولد او را در یک سبد دست باف گذاشته و به رود نیل سپردهاندو خانوادهای فقیر او را یافته و به فرزندی بزرگ میکنند.سینوهه در ادامه به مقام کاهنی و پزشکی (مخصوصِ فرعون) میرسدو سفرهایی را به بابل و سوریه و کناره دریای مدیترانه میکند.در طول این سفر با رخدادهای گوناگون روبه رو میشود.در بازگشت به مصر برای نجات مصر از حرفه پزشکی خود استفاده میکند.در میانههای داستان او به هویت راستین پدر و مادرش پی میبرد.یکی از ویژگیهای بارز این کتاب، توصیف دقیق نحوه زندگیو اوضاع اجتماعی کشورهای مصر، سوریه، بابل، هیتی، میتانی در دوران آخناتون است؛که در میان سالهای ۱۳۳۴–۱۳۵۱ پیش از زادروز مسیح میزیسته است.
بخشی از کتاب سینوهه پزشک مخصوص فرعون
نام من، “سینوهه” است و من این کتاب را برای مدح خدایان نمی نویسم؛
زیرا از خدایان خسته شده ام. من این کتاب را برای مدح فراعنه نمی نویسم زیرا از فراعنه هم به تنگ آمده ام.من این کتاب را فقط برای خودم می نویسم بدون اینکه در انتظار پاداش باشم یا اینکه بخواهم نام خود را در جهان باقی بگذارم…و تصور مینمایم که یگانه نویسنده باشم که بدون هیچ منظور مادی و معنوی کتابی می نویسم.هرچه تا امروز نوشته شده، یا برای این بوده که به خدایان خوشامد بگویند یا برای این که انسان را راضی کنند. من فرعون ها را جزو انسان می دانم زیرا آنها با ما فرقی ندارند و من این موضوع را از روی ایمان می گویم. من چون پزشک فرعون های مصر بودم از نزدیک، روز و شب، با فراعنه حشر و نشر داشتمو می دانم که آنها از حیث ضعف و ترس و زبونی و احساسات قلبی مثل ما هستند.حتی اگر یک فرعون را هزار مرتبه بزرگ کنند و او را در شمار خدایان درآورند باز انسان است و مثل ما می باشد.آنچه تا امروز نوشته شده، به دست کاتبینی تحریر گردیده که مطیع امر سلاطین بوده اند و برای این می نوشتند که حقایق را دگرگون کنند.من تا امروز یک کتاب ندیده ام که در آن حقیقت نوشته شده باشد. در کتاب ها یا به خدایان تملق گفته اند یا به مردم یعنی به فرعون.در این دنیا تا امروز در هیچ کتاب و نوشته، حقیقت وجود نداشته است؛ولی تصورمی کنم که بعد از این هم در کتابها حقیقت وجود نخواهد داشت. ممکن است که لباس و زبان و رسوم وآداب و معتقدات مردم عوض شود ولی حماقت آنها عوض نخواهد شدو درتمام اعصار می توان به وسیله گفته ها و نوشته های دروغ مردم را فریفت.زیرا همانطور که مگس، عسل را دوست دارد، مردم هم دروغ و ریا و وعده های پوچ را که هرگز عملی نخواهد شد دوست می دارند…