خاستگاه تاریکی
لاوکرافت پرچمدار ادبی سبکی بود که با نام وحشت کیهانی شناخته میشود.
او معتقد بود دنیا برای بشر قابل فهم نیست و بشر بیگانهای است در کل جهان. آن دسته که متکی بر استدلالات موثق هستند، نظیر شخصیتهای پژوهشگر داستانهایش، روی سلامت روانی خودشان قمار میکنند. لاوکرافت برای خلق افسانهٔ کوتولهوی خودش، دست به خلق مذهب زد؛ مذهبی سری با پیروانی خرافاتی؛ همراه با معابدی برای پرستش آن خدایان اهریمنی و همینطور کتابی خلق کرد به نام نکرونومیکون، یک گریموا قدیمی برای احضار اهریمنهای کیهانی به جهان فعلی. اغلب آثار لاوکرافت، فوقالعاده بدبینانه و تلخ است. سیاهنمایی، بسیار در آثارش به چشم میخورد و اغلب تئوریهای عصر روشنگری، رمانتیسیسم و انسانشناسی مسیحی را به چالش میکشد. قهرمانهای داستانهایش، معمولاً آدمهایی منطقی و ماتریالیست هستند؛ لیکن به تدریج در طی داستان با دیدن حوادث و پدیدههای خوفناک، به عقاید عرفانی و متافیزیکی روی میآورند.
با وجودِ آنکه مخاطبانِ او در زمانِ زندگیش محدود بودند، اما در طولِ سالها، به عنوانِ یکی از تأثیرگذارترین نویسندگانِ سبکِ وحشت شناخته شد و اغلب او را با ادگار آلن پو مقایسه میکنند.
عصر بی گناهی
داستان در قرن نوزدهم میگذرد، در عصر طلایی امریکا. نیولند آر چر که اشرافزادهای است نیویورکی، در شرف ازدواج با دختری زیبا اما سنتی است بهناممی ولاند. در این هنگام با بازگشت کنتس اُلِنسکا، دخترعموی مِی، از اروپا روحیهٔ سرکش و استقلالطلبی او توجه آر چر را جلب میکند. آر چر که تا آن زمان کاملاً احساس خوشبختی میکرده، پس از آشنایی با اُلِنسکا، با افکاری متفاوت با آنچه تا آن زمان داشته روبهرو میشود. او که بین عقل و احساس گرفتارشده، باید تصمیم مهمی بگیرد که نتیجهٔ آن میتواند به زندگیاش معنا ببخشد یا به شکل بیرحمانهای آن را نابود سازد.