ازدواج دروغین
هركس رازي دارد... هفت سال از ازدواج آيريس و ويل ميگذرد و زندگي مشترك بيعيبونقصي داشتند. تا اينكه يكروز صبح، ويل براي سفري كاري به فلوريدا ميرود و خوشبختي آيريس به پايان ميرسد؛ هواپيمايي به مقصد سياتل سقوط ميكند و تمام سرنشينان آن كشته ميشوند و طبق گفته خطوط هوايي، ويل نيز از مسافران اين پرواز بوده است. آيريس ماتمزده و مبهوت ميماند و فكر ميكند اين يك سوءتفاهم بزرگ است. چرا ويل درباره سفرش به او دروغ گفته؟ چه دروغهاي ديگري ممكن است به او گفته باشد؟ آيريس با درماندگي تلاش ميكند رازهاي شوهرش را كشف كند ولي در اين راه، به جوابهاي شوكهكنندهاي ميرسد.