ناشر: آگه
چاپ: ۱۴۰۱
نوبت: ۴
جلد: شومیز
قطع: رقعی
صفحات: ۱۸۹
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۲۹۳۹۹۴
86,000 تومان
تامس مور
ترجمه: داریوش آشوری و نادر افشارنادری
تامس مور نویسنده کتاب آرمانشهر ، فیلسوف اجتماعی، سیاستمدار، و انسانگرای دوران رنسانس (نوزایش) و مشاور هنری هشتم انگلستان بود. مور از اکتبر ۱۵۲۹ تا ۱۶ ماه مه ۱۵۳۲ صدراعظم بوده و پاپ پیوس یازدهم در سال ۱۹۳۵ مور را قدیس اعلام کرد. کلیسای انگلستان از او به عنوان «شهید اصلاحات» یاد میکند. او از مخالفان و رقبای اصلاحات پروتستان و به صورت مشخص مارتین لوتر و ویلیام تیندیل بود.
تامس مور در برابر خواست شاه هنری هشتم برای جدایی از کلیسای کاتولیک به مخالفت برخاست و پذیرش شاه به عنوان رئیس عظمی کلیسای انگلستان را رد کرد، عنوانی که مجلس طی مصوبهٔ اعظمیت ۱۵۳۴ اعطا کرده بود. پس از خودداری او از سوگند خوردن که طی مصوبهٔ جانشینیِ ۱۵۳۴ الزامی شده بود به زندان افتاد. در سال ۱۵۳۵ به جرم خیانت محاکمه شد و محکوم به گواهی دروغ گشته، سرش را از تنش جدا کردند.
آرمانشهر یا utopiaبرای نخستین بار توسط تامس مور در سال ۱۵۱۶ در کتابی به همان عنوان بکار گرفته شد. پیشتر مفهومهای مشابهی از این واژه در آرای فلاسفه یونان باستان (افلاطون و ارسطو) عرضه شده و آرمانشهرخواهی یا utopianism عبارت است از دلبستگی به ایجاد یا خیالپردازی دربارهٔ یک نظم اجتماعی آرمانی. از روزگار افلاطون تاکنون بسیاری از نویسندگان طرح جامعههای آرمانی ریختهاند و همچنین بسیاری از گروههای دینی و بهبودخواهان سیاسی در اروپا کوششهایی برای برپاکردن جامعههای آرمانی کردهاند.
ناشر: آگه
چاپ: ۱۴۰۱
نوبت: ۴
جلد: شومیز
قطع: رقعی
صفحات: ۱۸۹
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۲۹۳۹۹۴
وزن | 250 گرم |
---|
آیسخلوس
محمد حسینی زاد
اورستیا (یونانی Ὀρέστεια) سهگانهای از تراژدیهای یونانی، شامل نمایشنامههای آگاممنون، نیازآوران و الاهگان انتقام است که توسط آشیلوس (آیسخلوس) نوشته شده و سرانجامِ نفرینی را که خاندان آترئوس به آن گرفتار شده، بیان میکند.
اورستیا در اصل شامل نمایش دیگری به نام پروتئوس نیز بوده که امروزه متن آن موجود نیست. به احتمال زیاد، در ابتدا واژه «اورستیا» برای هر چهار نمایش به کار میرفته و «هر کدام از سه نمایشنامهٔ مجزای این سهگانه احتمالاً نام جداگانه نداشتهاند.» اما امروزه، تنها در مورد نمایشنامههای باقیمانده به کار میرود. کلیت این مجموعه، تغییر فرهنگی جامعه را دربارهٔ موضوع عدالت، از حالتی سنتی و مبتنی بر انتقامجویی شخصی درآرگوس، به نظامی قضایی و قانونی در آتن نشان میدهد.
افراد شناختهشدهٔ بسیاری در طول تاریخ دربارهٔ تأثیرگذاری اورستیا سخن گفتهاند. از جمله، یوهان ولفگانگ گوته اورستیا را «شاهکار شاهکارها» خوانده است و چارلز سوینبرن آن را «بزرگترین دستاورد ذهن انسان». پژوهشگر آثار کلاسیک، بورا، مینویسد که آشیول «بیش از هر کس دیگر بنیانهای حقیقی تراژدی را بنا نهاد و به آن جسم و روحی متفاوت از سایر انواع نظم بخشید». ریچارد واگنر دربارهٔ تجربهٔ آشنایی با اورستیا مینویسد «میتوانستم اورستیا را به چشم جان ببینم. هیچ چیز با احساس والایی که آگاممنون در من برانگیخت قابل قیاس نیست و تا پایان الاهگان انتقام در فضایی بودم که آنقدر با امروز و اینجا فاصل داشت که از آن پس هرگز نتوانستهام خود را با ادبیات مدرن آشتی دهم». ریچارد لتیمور در اینباره مینویسد: «ویژگی اورستیا به عنوان یک سهگانه در این است که آنقدر از مرزهای یک اجرای دراماتیک فراتر میرود که تا به آن زمان اتفاق نیفتاده بود و از آن زمان نیز اتفاق نیفتاده است.» دنیل برت مینویسد: «سه نمایشی که در کنار هم اورستیا را میسازند… به مثابهٔ سه پرده از درامی حماسی هستند که به لحاظ وسعت، عظمت و اهمیت معنوی و فرهنگی با حماسههای هومر، آنائید ویرژیل، کمدی الهی دانته و بهشت گمشدهٔجان میلتون قابل قیاس است.»
نام نویسنده: جولیان جینز
نام مترجم : خسرو پارسا و دیگران
گرچه مسئلهي آگاهي، پيدايش و كاركرد و ماهيت آن در انسان از زواياي بسيار متعدد علمي، فلسفي و اجتماعي... مورد بحث بوده است، با اين همه ميتوان گفت كه از نظر علمي ما هنوز در ابتداي راه هستيم: هيچ نظريهاي تاكنون سخن آخر را نگفته است و تا رسيدن به نظريهاي كه همهي جوانب اين پديدهي شگرف بشري ــ پديدهاي كه جوهرِ انسان شدنِ بشر را توضيح ميدهد ــ راهي طولاني در پيش داريم. همچنين ما بايد دريابيم كه هوموساپيينس چگونه به آگاهي دست يافت و علم و هنر و اخلاق را آفريد. و اين تحولِ عظيم، اين دستاوردِ شگفتانگيز، بدون نياز به يك جهش جديد پديد آمد. كشفِ مكانيسمِ موجِد اين تحول بزرگترين دستاورد بشري خواهد بود: كشف چگونگي تحولِ آن موجودِ وحشيِ جنگلي به انسان امروزي. سي سال كار مداوم جوليان جينز در اين زمينه، كوششهاي او در تبيين پارهاي از مسائل روانشناختي انسانِ امروزي و توضيح بسياري از رفتارهاي انسان كهن از خلال ادبيات باستاني، چنان شگفتانگيز و گاه تكاندهنده است كه بدون ترديد نميتوان از آنها به آساني گذشت. قرائتِ زبانيِ آگاهي، در كنار قرائت كاركردي و ابزاري آن، و قرائتهاي ديگر، طيف وسيعي در مقابل ما براي تعمق ميگشايند كه دانشجو و پژوهشگرِ آگاهي اگر هم براي مسائل مطروحه در آنها پاسخي نداشته باشد، لااقل بايد پرسشهاي مطرحشده را بداند. انسانها تقريبا از زمان پيدايش آگاهي به مسئلهي آگاهي وقوف داشتهاند. و هر عصري آگاهي را مطابق با مضامين و علايق خود توصيف كرده است. در عصر طلايي يونان، كه مردم آزادانه سير و سياحت ميكردند در حالي كه بردهها كار ميكردند، آگاهي هم به همان اندازه آزاد بود. هراكليت، به ويژه، آگاهي را فضايي عظيم ميدانست كه حتي با پيمودن همه راههايش نميتوان به مرزهاي آن دست يافت. هزار سال بعد آگوستين در ميان كوههاي پُر از غار كارتاژ از "كوهها و تپههاي تخيلات عاليهي من"، "دشتها و مُغارهاي حافظهي من" كه با مخفيگاههاي "تالارهاي متعدد و وسيع كه به نحو شگفتانگيزي با انبارهاي بيشمار مجهز شده است" حيرت زده شده بود. توجه كنيد كه چگونه استعارههاي ذهن دنيايي است كه ذهن دريافت ميكند. نيمه اول قرن نوزدهم عصر اكتشافات بزرگ زمينشناسي بود كه در آنها آثار گذشته در لايههاي پوستهي زمين نوشته شده بود. اين امر موجب مردمپسند شدن ايدهي آگاهي به صورت لايههايي شد كه گذشتهي فرد را ثبت ميكرد و اين لايهها عميق و عميقتر ميشد تا آنجايي كه نوشته ديگر قابل خواندن نبود. اين تاكيد بر ناخودآگاه تا سال 1875 رشد كرد. در اين سال بيشتر روانشناسان اظهار داشتند كه آگاهي تنها يك قسمت كوچك زندگي ذهني است و اين كه احساسات ناآگاه، ايدههاي ناآگاه و قضاوتهاي ناآگاه بخش اعظم روندهاي ذهني را تشكيل ميدهند. درميانهي قرن نوزدهم، شيمي بهعنوان علم مُد روز جايگزين زمينشناسي شد و آگاهي در نظر جيمز ميل و وونت و شاگردانش به صورت ساختار مركبي بود كه ميشد آن را در آزمايشگاه به عناصر دقيق حسها و احساسها تجزيه كرد. و همانگونه كه لوكوموتيوهاي بخار راه خود را در زندگي روزمره به طرف پايان قرن ميپيمودند، آنان نيز به همان صورت راه خود را به آگاهي از آگاهي پيمودند، نيمههوشيار تبديل به ديگ بخار انرژي فشاري شد كه مفرهايي آشكار ميطلبيد و هنگامي كه سركوب ميشد موجب رفتار رواننژندانه شده و از روياهاي ناسرانجام موفقيتهاي پنهاني ميساخت. ... (از مقدمهي كتاب)
نام نویسنده : آنتونیو داماسیو
نام مترجم : رضا امیر رحیمی
آنتونیو داماسیو استاد پرتغالی علوم اعصاب در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و استادیار موسسه سالک است. وی دکتری خود را در رشته علوم اعصاب از دانشگاه لیسبون اخذ کرد و تاکنون چندین عنوان کتاب معتبر در این زمینه نوشته است. براساس مقالهای که در سال ۲۰۱۴ در نشریه معتبر «روانشناسی علمی» منتشر شد، داماسیو در فهرست ۱۰۰ روانشناس برتر قرن قرار گرفت. همچنین او یکی از ۵۰ اندیشمند کلیدی در علوم انسانی در قرن گذشته لقب گرفت.
داماسیو صاحب نظریه است که بر اساس آن نقش احساسات و سازوکاری که به واسطه آن در مغز ایجاد میشود را در شناخت اجتماعی و تصمیمگیری را روشن کرده است. این ویژگی به ایجاد یک تصویر ذهنی از خود و دیگران میانجامد و نتیجه آن نه تنها در علوم شناختی، بلکه در حوزههایی همچون فلسفه تاثیرگذار بوده است. او نظریهاش را با بیانی جذاب و فراگیر در یکی از کنفرانسهای «تد» برای عموم تشریح کرد.
«خویشتن به ذهن میآید: ساختن مغز آگاه» یکی از کتابهای مهم داماسیو است. او در این کتاب که ماحاصل ۳۰ سال مطالعه و پژوهش وی است به دو پرسش اساسی پاسخ میدهد: نخست مغز چه گونه ذهن را میسازد؟ دوم مغز چه گونه آن «ذهن» را آگاه میکند؟
نام نویسنده : اریک کندل
نام مترجم : سلامت رنجبر
توضيح ذهن انسان از ديدگاه زيستشناسي در سدهي بيستويكم به مهمترين چالش علوم طبيعي تبديل شده است. ما ميخواهيم گوهر زيستشناختي پديدههايي چون ادراك، فراگيري، حافظه، انديشه، آگاهي و مرزهاي ارادهي آزاد را درك كنيم. تا همين چندي پيش تصوركردني نبود كه زيستشناسان روزي بتوانند فرايندهاي ذهني انسان را مورد پژوهش قرار دهند. تا هيمن پنجاه سال پيش هنوز كسي بهطور جد اين ايده را به مخيلهي خود راه نداده بود كه روش تحليل زيستشناختي ميتواند اسرار پنهان ذهن انسان ــ اين پيچيدهترين پديدهي عالم ــ را در سطح مولكولي آن فاش سازد.
امروزه اما زيستشناسان، با آگاهيهاي كاملاً نوين و با اعتماد به نفس، توجه خودشان را به عاليترين هدف معطوف كردهاند: توضيح ذهن انسان از ديدگاه زيستشناسي يا به سخن ديگر، درك زيستشناختيِ ذهن انسان.
نام نویسنده : مرتضی کاخی
شعر فارسي پس از نيمايوشيج تحولي بزرگ به خود ديد، چشماندازي فراختر پيدا كرد و تجربهي شعريِ ايرانيان را دگرگون كرد. روشنتر از خاموشي روايتي است از اين تجربه و دنياي شعريِ تازه. مرتضي كاخي در اين كتاب كوشيده تا مهمترين شعرهايي را كه در اين دنياي شعريِ تازه آفريده شدند گرد آورد، دنيايي كه پس از جدايي از سنتِ شعر كلاسيك فارسي شكل گرفت و رفتهرفته خود به شاخهها و انواع گوناگوني تقسيم شد. در واقع، اين كتاب گزينهي اشعار نوپردازان از دوران به عرصه رسيدن نيما تا سقوط سلطنت را در بر ميگيرد. گردآورنده در ابتداي هر بخش كه به يك شاعر اختصاص يافته، منتخبي از سخنان و نظريات آنان را دربارهي شعر نقل كرده است. در آغاز كتاب نيز، در قالب مقدمهاي نسبتآ بلند، برداشتهاي خود را درباب شعر و شاعران امروز آورده است.
اين رمان در سال 1980 در اندونزي منتشر شد و تا بحال به 33 زبان منتشر شده است.
وقتي مادرش ــکه هندو بودــ ميخواست او را به دنيا بياورد، پدرش ــکه او هم هندو بودــ زنش را سريع به بندر پراک روي عرشهي کشتي فون هيمسکرک ميرساند که در اسکله لنگر انداخته بوده، تا مادرش بچه را آنجا به دنيا بياورد و روبرت نهفقط رعيت که شهروند هلندي هم باشد. خودش که اينطور فکر ميکرد. اما بعدها متوجه شدم تولد روي عرشهي کشتي هلندي ابداً بار حقوقي ندارد. شايد رفتارش شبيه يهوديهايي بود که موفق شده بودند شهروند امپراتوري روم شوند. او خودش را با برادرها و خواهرهايش متفاوت ميدانست. خودش را هندو نميدانست. اگر فقط يک کيلومتر دورتر از آن کشتي، مثلاً در بارانداز پراک يا روي قايق سمپن مادورايي به دنيا ميآمد و شهروند مادورا ميشد، رفتارش کمي فرق ميکرد. اما خوب، من که ميدانستم چرا لاف ميزند که به دخترهاي هندو علاقهاي ندارد. با تظاهر به اينکه واقعاً شهروند هلندي است، تک و تا ميکرد تا واقعاً مثل هلنديها رفتار کند. فقط بهخاطر آيندهي زاد و رود احتمالياش. و اميدوار بود در آينده، موقعيت و حقوقي بالاتر از مردان هندو به دست آورد، بومي که جاي خود دارد.
نام نویسنده : فرانسواز ژیلو
نام مترجم : لیلی گلستان
فرانسواز ژیلو (به فرانسوی: Françoise Gilot) نقاش و نویسنده فرانسوی است. وی ابتدا به عنوان دوستدختر و موضوع اثرهای هنریپابلو پیکاسو مشهور گشت. فرانسواز ژیلو بعدها به همسری جوناس سالک، پزشک آمریکایی و کاشف واکسن فلج اطفال درآمد.
"زندگی با پیکاسو" اینگونه آغاز می شود: "من پابلو پیکاسو را به هنگام اشغال فرانسه، در ماه مه 1943 ملاقات کردم. بیست و یک سال داشتم و حس می کردم نقاشی زندگی من خواهد بود." این شروع می تواند اطلاعات مفیدی که خواننده به آن نیاز دارد را در یک خط در اختیار او بگذارد. این که راوی زمانی که با پیکاسو ملاقات کرده چند ساله بوده است؛ این اتفاق در چه سالی بوده است و به چه واسطه این ملاقات صورت گرفته است. ارتباط فرانسواز ژیلو با پیکاسو، ارتباط عادی ای نیست. در آغاز این ارتباط خبری از "عشق" نیست اما این ارتباط در طول زمان تغییر چهره می دهد. "هیچ خواستی به جز با او بودن نداشتم و این شروع یک چیز فوق العاده بود. به من گفت مرا دوست دارد. به این زودی نمی شود به کسی بگویی که دوستش داری. او بعدها آن را به من گفت و ثابت هم کرد."
با اینکه در طول داستان پابلو پیکاسو به نوعی خواسته یا ناخواسته ژیلو را اذیت می کند اما این ارتباط به زعم راوی تاثیر عمیقی بر زندگی او می گذارد. ژیلو در پایان این کتاب می نویسد:"در طی آن بعد از ظهری که در فوریه 1944 با هم گذراندیم، پابلو به من گفت که دیدار ما، زندگی مان را روشن کرده است، رفتن من به نزد او پنجره ای بود که گشوده شد و باید گشوده بماند، من هم همین را می خواستم، اما تا وقتی که از ای نپنجره نور بتابد. و وقتی دیگر نوری نتابید بر خلاف میلم آن ر بستم. از آن لحظه به بعد، پابلو تمام پل هایی که مرا به گذشته و او متصل کرد سوزانید. اما همین کار باعث شد تا خودم را کشف کنم و زنده بمانم. هرگز حق شناسی نسبت به او را از دست نمی دهم."
سَمَک عَیّار رمانی است مشهور و قدیمی به زبان فارسی که در سدهٔ ششم هجری نوشته شده است. داستانهای این کتاب سه جلدی به دست فرامرز پسر خداداد پسر عبدالله نویسنده (کاتب) ارجانی (ارگان یا بهبهان کنونی در استان خوزستان) جمعآوری شده است. وی داستانها را از زبان یک راوی به نام صدقهٔ ابوالقاسم فراهم آورده است.
سمک عیار، یکی از داستانهای عامیانهٔ فارسی است که سینهبهسینه نقل شده و سدهها مایهٔ سرگرمی مردم ایران بودهاست. قهرمان داستان پسر شاه حلب است که دلباختهٔ دختر فغفور شاه چین شده و سپس به جنگ پادشاه ماچین رفتهاست. بیشتر رویدادهای جلدهای یکم و دوم در چین و ماچین میگذرد.
کتاب سمکِ عیار این مزیّت را دارد که چون داستانهای آن روایت مردم بود و در میان عوام مشهور و محبوب بودهاند، زبان این کتاب نیز زبان عمومی آن دوره را نشان میدهد و به همین خاطر بسیار ساده و رواناست.
صحنههای این داستان در ایران و سرزمینهای نزدیک به آن اتّفاق میافتند. بیشتر شخصیتها و قهرمانان این کتاب نامهای ایرانی دارند. شخصیت اصلی این کتاب پهلوانی نامآور به نام سمکِ عیار است که در طی ماجراهایی با خورشیدشاه سوگند برادری میخورد.
در مقدمه جلد سوم این کتاب، نام مؤلف «فرامرز پسر خداداد پسر عبدالله الکاتب الارجانی» آمده اما خود او راوی اصل داستان را «صدقه بن ابی القاسم» بیان میکند. صدقه ابوالقاسم منسوب به شیراز و فرامرز خداداد منسوب به ارجان فارس (ارگان - بهبهان کنونی در استان خوزستان) است.
کاربرد نامهای ایرانی کهن همچون خردسب شیدو، هرمزکیل، شاهک، گیلسوار، سرخورد، مهرویه و زرند و مانند اینها این گمان را قوی میکند که این افسانه کهن بوده که بعدها یعنی در سدهٔ ششم به فراخور زمان نو شدهاست. موردی که در کتاب سمکِ عیار در پیوند با وجه تسمیه خورشیدشاه، قهرمان اصلی داستان ذکر شده درست همانند همان است که در کتاب پارسی میانه بندهش در مورد منوش خورشید، از نوادگان منوچهر، پادشاه کیانی آمدهاست. این میتواند گویای پیوند این کتاب با کتابهای پارسی پیش از اسلام باشد.
متن کامل سمک عیار به تصحیح دکتر پرویز ناتل خانلری در پنج جلد طی سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۳۵۳ در انتشارات بنیاد فرهنگ ایران منتشر شدهاست.
ماجرای اصلی کتاب داستان شاهزادهای جوانمرد از شهر حلب به نام خورشید شاه است که برخلاف میل باطنیاش که از عشق و عاشقی دوری میجست و بر عاشقان میخندید، به عشق دختر فغفور شاه، پادشاه ماچین گرفتار میشود و حوادثی شیرین و جذاب به وجود میآورد.
شاهزاده برای به دست آوردن مهپری، به سوی ماچین حرکت میکند. در این میان مردی به نام «سمک عیّار» به خورشیدشاه میپیوندد و از آن پس بار اصلی حوادث را به دوش میکشد. او که مردی عیّار است با هم دستی و همراهی افرادی چون شغال پیلزور، روزافزون، روحافزای و چند پهلوان و عیّار دیگر در بیشتر رویدادها به کمک خورشیدشاه میآید.
شخصیت دیگری که نقش مهمی در داستان بر عهده دارد، فرّخ روز، پسر خورشیدشاه است، که او نیز همانند پدر به عشق دختری مبتلا میگردد و به سرزمینهای زیادی لشکرکشی میکند و در این میان قسمت قابل توجّهی از کتاب را به خود اختصاص داده است. در بخشهایی که فرّخ روز حضور دارد داستان تا حدودی به اسطوره نزدیک میشود و ما را به یاد اثر حماسی بزرگ ایرانیان، شاهنامهٔ فردوسی میاندازد.
نام نویسنده : هاینریش بل
نام مترجم : مرتضی کلانتریان
هاینریش بل(1985- 1917)، نویسنده آلمانی برنده نوبل ادبیات است.
آکادمی سوئد زمانی که در ۱۹۷۲ جایزه نوبل را به او تقدیم کرد، «سیمای زنی در میان جمع» را جامع آثار او معرفی کرد.
خود او نیز درباره این رمان گفته است: «میخواستم داستان زنی آلمانی را در اواخر چهل سالگی بازگویم که بارِ تاریخ را از ۱۹۲۲ تا ۱۹۷۰ به دوش دارد».
هاینریش بُل برای شرح زندگینامه لنی، که شخصیت اصلی داستان است، ابتدا از زمان حال و از ۴۸ سالگی لنی آغاز میکند و پس از شرح بسیاری از خصوصیات او در این سن به گذشته میرود و سیری بلند در گذشته و خاطرات دور زندگی او دارد.
و همانطور که در گذشته غوطهور شده، ناگهان لحن روایت عوض میشود و این بار با لحنی دیگر روال زندگی لنی را از گذشته به حال و سپس آینده به تصویر میکشد.
پیرامون لنی بیش از ۱۲۵ شخصیت خودنمایی میکنند که هر یک نماینده طیف گستردهای از جامعه آن زمان آلمان هستند. بُل در این اثر هم جامعه سرمایهداری و هم نظام کمونیستی را هدف پیکان تیز انتقاد خود قرار میدهد.
بُل در «سیمای زنی در میان جمع»، فساد اخلاقی و حرص به مالاندوزی را در همه شئون جامعه میبیند و با طنزی سراسر انسانی همه جوانب آن را میشکافد و نمایش میدهد و مقام و مرتبه اجتماعی، ثروت و جایگاه سیاسی، درجات علمی و دانشگاهی منهای انساندوستی را به باد تمسخر میگیرد و از ریاکاری و تظاهر به تقوا و پاکدامنی در عین تردامنی پرده برمیدارد.
بُل عاشق مردمان ساده و بیغل و غش است و در میان آنها احساس راحتی میکند. زنان مخلوق او به جای لذتجویی و شهوتپرستی ترحم و همدردی را در خواننده برمیانگیزند و به خواننده حتی فرصت نمیدهد جز این بیندیشد.
در سراسر «سیمای زنی در میان جمع» صفحهای نیست که در آن بُل طنز و همدردی با انسانها را از یاد ببرد.
نويسنده: سسيليا آهرن مترجم / مصحح: شهناز رافعي
سیسیلیا اهرن (به انگلیسی: Cecelia Ahern) (۳۰ سپتامبر ۱۹۸۰ در دوبلین) رماننویس اهلجمهوری ایرلند است.
او فرزند برتی اهرن، سیاستمدار سرشناس ایرلندی است.
او نویسندگی را از سال ۲۰۰۱ و در ۲۱ سالگی با نوشتن رمان به راستی دوستت دارم آغاز کرد. این کتاب در سال ۲۰۰۴ چاپ شد، به موفقیت تجاری خوبی دست یافت و در ایرلند، بریتانیا وآمریکا پرفروش شد.
در سال ۲۰۰۷ نیز فیلم «پینوشت: دوستت دارم» با بازی هیلاری سوانک و جرارد باتلر از روی این کتاب ساخته شد. کتاب دوم او نیز با عنوان جایی که رنگینکمان به پایان میرسد در سال ۲۰۰۵ جایزهی کورین را در آلمان از آن خود کرد و در سال ۲۰۱۴ فیلمی با اقتباس از این داستان نیز ساخته شد.
زندگيام به من نياز داشت. زندگي بهسختي ميگذشت و من به آن توجه لازم را نداشتم. چشم از هدف برداشته بودم و خودم را به امور ديگري مشغول کرده بودم، چيزهايي مثل: زندگيِ دوستانام، کارم، اتومبيل قراضهام که هميشه به تعمير نياز داشت و چيزهاي ديگر. من زندگيام را کاملاً فراموش کرده بودم و اکنون زندگي براي من نامه نوشته بود، مرا احضار کرده بود و فقط ميشد يک کار انجام داد. بايد ميرفتم و با آن روبه رو ميشدم.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.