ظهور ژاپن مدرن (نگاهی به مشروطه ژاپنی)
0 تومان
ویلیام جی بیزلی
شهریار خواجیان
شهریار خواجیان درباره انگیزه خود از انتخاب کتاب «ظهور ژاپن مدرن» برای ترجمه به خبرنگار ایبنا گفت: بنده زمانی این کتاب را به دست گرفتم که در ژاپن سونامی (سال 2011 میلادی) اتفاق افتاده بود و یک حالت کنجکاوی باعث شد که سراغ این اثر بروم. با خودم فکر میکردم که انقلاب میجی در ژاپن نیمه دوم قرن نوزدهم آغاز شد در حالی که ما در کشورمان اصلاحات امیرکبیر را داشتیم، آنها بعد از ما شروع به اصلاحات کردند با این حال ژاپن از ایران پیش افتاد و قدم به دنیای صنعتی گذاشت و ما عقب ماندیم.
وی افزود: راهیابی ژاپن به دنیای مدرن در بخشهای اولیه کتاب آمده است. در واقع كتاب مروری به تاريخ 150 ساله ژاپن دارد كه چگونه در كمتر از يك نسل از جامعهای پسافئودالی به سوی کشوری صنعتی پیش رفت.
سرزمین ژاپن از چهار جزیره هوکایدو، هونشو، شیکوکو و کیونشو تشکیل شده که تا نیمه قرن نوزدهم میلادی کشوری ناشناخته بود که عمدتاً زیر سایة سنگین تاریخی و تمدنی همسایه بزرگ خود، چین به سر میبرد و کمتر نامی از آن در تاریخ روابط شرق و غرب از عهد باستان، سدههای میانه و حتی عصر جدید تا نیمه قرن نوزدهم برده شده بود.
اینکه چگونه ژاپن در کمتر از پنج دهه توانست به یک قدرت بزرگ آسیایی تبدیل شود و حتی در آغاز قرن بیستم (سال 1904) روسیه را که یک امپراتوری قدرتمند اروپایی بود در نبردی برق آسا شکست دهد و پس از چند دهه عملاً به یک قدرت صنعتی و نظامی قارهای و حتی بین قارهای تبدیل شود و سپس به دنبال 150 سال اصلاحات و ضد اصلاحات نظامی گری و جنگ و اشغال نظامی در پایان قرن بیستم خود را تا سطح یک قدرت بزرگ اقتصادی در جهان ارتقا دهد موضوعی است که کتاب حاضر به بررسی و واکاوی آن میپردازد. در این کتاب نشان داده میشود که ژاپن چگونه در کمتر از یک نسل از جامعة پسافئودالی به اشکال آغازین تولید صنعتی گام گذاشت، تجربهای دردناک برای ژاپنیها که ناچار از پشت سر گذاشتن سنت و آسیایی گری و رفتن به سوی تجدد و غرب گرایی شدند.
ناموجود
وزن | 452 گرم |
---|
محصولات مرتبط
آینده ی ذهن
ذهن و کیهان در زمره ی بزرگ ترین رازهای طبیعت اند.با فناوری پیشرفته توانسته ایم از کهکشان هایی که میلیاردها سال نوری باما فاصله دارند عکس بگیریم،و امروزه قادر به ایجاد تغییر در ژن هایی هستیم که زندگی را کنترل می کنند.اما ذهن و کیهان هنوز دور از دسترس ما و مایه ی نگرانی و دغدغه ی خاطر ما هستند.برای پی بردن به عظمت کیهان کافی است نگاهی به آسمان شب بیندازید که میلیاردها ستاره در آن می درخشند؛برای تایید پیچیدگی وراز گونه بودن ذهن کافی است در آیینه نگاه کنیم و بپرسیم در پس نگاه ما چیست؟
به علم انتقاد می کنند که درک هرچیزی را منوط به از میان بردن رمز و راز آن می کند.علم با پرده برداشتن از رازهای ذهن آن را به چیزی پیش پا افتاده بدل می کند.اما من هرچه بیشتر به پیچیدگی های مغز پی می برم بیشتر شگفت زده می شوم.سقراط دوهزار سال قبل گفت:«خودشناسی آغاز خرد است.»برای آن که به خودشناسی برسیم راه درازی در پیش داریم.
میچیو کاکو،استاد فیزیک و یکی از بنیانگذاران«نظریه ریسمان»این بار به پیچیده ترین موضوع مطرح در جهان یعنی مغز انسان می پردازد ودر کتاب آینده ی ذهن تحقیقات شگفت آوری را که در نقاط گوناگون دنیا برپایه ی جدیدترین پیشرفت های علوم اعصاب و فیزیک انجام شده اند بررسی میکند.
میچیو کاکو (به انگلیسی: Michio Kaku) (به ژاپنی: 加来 道雄) (زادهٔ ۲۴ ژانویه ۱۹۴۷کالیفرنیا) فیزیکدان مشهور آمریکایی ژاپنی تبار است.
وی شاگرد ادوارد تلر، و از نظریّهپردازان بزرگ فیزیک کنونی جهان است. دکتر کاکو از بنیانگذاران نظریه ریسمان است. او کتابهای درسی در زمینهٔ نظریه ریسمان و نظریهٔ کوانتومی میدان دارد. فارغالتحصیل دانشگاه هاروارد و دورهٔ دکتری را در دانشگاه برکلی گذرانده. هم اکنون او استاد دانشگاه سیتی کالج نیویورک است.
او از طرفداران محیط زیست و از مخالفان به کارگیری انرژی هستهای شکافت است. همچنین یکی از حامیان پروژه جستجوی هوش فرازمینی (ستی) میباشد.
اپرای شناور
نام نویسنده : جان بارت
نام مترجم : سهیل سمی
جان بارت (انگلیسی: John Barth؛ زادهٔ ۲۷ مهٔ ۱۹۳۰) نویسنده، و رماننویس اهل ایالات متحده آمریکا است. وی که آثارش در گونه پسانوگرایی و فراداستان طبقهبندی میشود، برنده جوایزی همچون جایزه کتاب ملی و جایزه پن/ مالامود شده است.
جان بارت، رماننویس آمریکایی متولد 1930، بخاطر رمانهای تجربیاش معروف است. او اپرای شناور را در بیست و شش سالگی نوشت؛ رمانی بسیار فنی و سنتشکن که فاصله دو نقطه از زندگی قهرمانش را روایت میکند، یعنی از زمانی که قهرمان اثر تصمیم به خودکشی میگیرد تا هنگامی که منصرف میشود. اما انتخاب زندگی از جانب این قهرمان نشانه شادی و نشاط نیست. در دنیایی که "بارت" در دهههای میانه قرن بیستم آمریکا میشناسد، آنچه باعث انصراف از خودکشی میشود، نه زندگی، که پوچی مرگ است. "اپرای شناور" بخشی از نام قایقی تفریحی است که در گذشته در بخشهای مدخیز آبهای ویرجینیا و مریلند رفت و آمد میکرد... و بخشی از ماجراهای این کتاب بر عرشه همین قایق رخ میدهد. مترجم کتاب ــ سهیل سمّی ــ پیش از این آثاری از مارگارت اتوود (سرگذشت ندیمه، اوریکس و کریک)، کازوئو ایشیگورو (هرگز رهایم مکن و تسلیناپذیر) و... را ترجمه کرده است.
از ایران زردشتی تا اسلام
نام نویسنده : شائول شاکد
نام مترجم : مرتضی ثاقب فر
مجموعة جستارهای این کتاب در پی دستیابی به دو هدف اساسیاند؛ نخست، بازنمایی توضیحات و تفسیرهای کیش زردشتی در دورة ساسانی، و دیگری چگونگی انتقال آن اندیشهها به اسلام. این دو موضوع با هم بستگی دارند: از بازتاب اندیشههای ساسانی در اندیشههای عربی ـ اسلامی اطلاعات بنیادین بسیاری در بارة کیش زردشتی دورة ساسانی کسب میکنیم و میتوانیم ارزیابی کنیم تا چه اندازه اسلام از سرازیر شدن اندیشههای ایرانی بهره جسته است. مولف کوشیده است با تحلیل دقیق آگاهیها و دانشهای ساسانیان که از مجاری گوناگون ــ چه ایرانی و چه اسلامی ــ انتقال یافتهاند، به پرسشهای اساسی در مورد کیش زردشتی در زمان ساسانیان پاسخ گوید و به بحث در بارة انتقال برخی مضامین و اندیشههای ایرانی به تفکر اسلامی بپردازد.
انسان موجودی یک روزه و قصه های دیگری از روان درمانی
نويسنده:اروين يالوم
مترجم:نازي اكبري
در اين كتاب، يالوم به دو چالش اصلي هستي از نگاه درمانجويانش، و تا حدي شخص خود، ميپردازد: تقلا براي پر معنا زيستن و با انتهاي ناگزير هستي كنار آمدن، اين كتاب نيز بر مبناي روايات يالوم و گفتگوهايش با مراجعينش شكل گرفته و در قالب رماني هستيگرايانه نگاشته شده است. اين كتاب با زباني طنزآلود، بيتكلف، و اغلب تكاندهنده، صادقانه از سختيها و مبارزه انسانها براي بقا حكايت ميكند. در عين حال، يالوم ميوههاي اصلي زندگي مانند عشق، دوستي و خانواده را وسايل و شيوههاي اصلي تحمل زندگي قلمداد ميكند. او در اين اثر سعي دارد به خوانندگان بياموزد كه حتي در مقابله با وحشت مرگ نيز ميتوان با ايجاد رابطهاي ياريدهنده به افراد كمك كرد تا دنياي دروني خود را از اغتشاش، ابهام، درد و رنج رهايي بخشند. عنوان اين كتاب از كتاب تاملات ماركوس آورليوس، فيلسوف رواقي و امپراتور روم، برگرفته شده است. وي حاصل تاملات خود درباره امور بنيادين حيات آدمي را در آن كتاب به رشته تحرير كشيده است.
ایران و ادیان باستانی
سال بلوا
عباس معروفی
« گفتم آب و ساعت لنگریمان گفت :دنگ دنگ دنگ .»
فاصله ها از میان برداشته شده اند و حال و گذشته در هم آمیخته اند : حسینای مسحور شده با زلفی آشفته ایستاده است ، اما نه بر پله های شهرداری که در ذهن نوشافرین می کوبد؛ سرهنگ در پی پیمودن پله های ترقی از شیراز به سنگسر می افتد ؛ ملکوم آلمانی در کار ساختن یک پل بزرگ از کوه پیغمبران به کافر قلعه است؛ و سروان خسروی در پی آن است که همه ی کوچه های شهر به خیابان خسروی ختم شوند. اما همه یک داغ به پیشانی دارند؛ همان که سال بلوا را آغاز می کند . همان که همه ناچار به انتخابش بوده اند و مقصر کیست وقتی بازی و بازیگر یگانه نیست ؟
شاهنشاهی اشکانی
نام نویسنده : یوزف ولسکی
نام مترجم : مرتضی ثاقب فر
یوزف ولسکی لهستانی اکنون دهه نهم عمر پربار خود را میگذراند. وی قدیمیترین و بیگزاف بزرگترین کارشناس تاریخ اشکانی در جهان است. او از دهه 1930 تاکنون بیش از پنجاه کتاب و مقاله در باره اشکانیان منتشر کرده است و بسیاری از نظریههای آغازین او درباره اشکانیان با کشفیات بعدی باستانشناختی تأیید شده است. تاکنون از این اشکانیشناس بزرگ اثری به زبان فارسی ترجمه نشده است.
غول مدفون
نام نویسنده : کازوئو ایشی گورو
نام مترجم : سهیل سمی
قهرمانهای داستان کتاب غول مدفون «اکسل» و «بیئتریس»، زوج کهنسالی هستند که برای پیدا کردن پسر گمشدهشان راهی سفر میشوند. این سفر در بریتانیای قدیم رخ میدهد. زمانی که ساکسونها و برایتونها پس از جنگی خانمانسوز در صلحی شکننده زندگی میکنند. صلحی که حاصل توافق یک فراموشی است. یک فراموشی همهگیر که به شکل مه در کل سرزمین پخش شده است. این مه به خاطر نفس یک اژدهاست و خاطره جنگ، عشق و نفرت و خونخواهی را از یاد مردم برده. «اکسل» و «بیئتریس» در طول سفرشان با آدمهای جدیدی روبرو میشوند. یک جنگجوی جوان ساکسون را میبینند که دنبال مادرش میگردد و نیز افراد دیگر که در داستان به تفصیل آمده. غول مدفون همان رازی است که آرام آرام گشوده و به نتیجه نامنتظرهای ختم میشود. در آخر، هیبت غول به کل جلوی چشمان خواننده قرار میگیرد و اینجاست که مخاطب عظمت آن را درک میکند و میفهمد اصلاً و برای چه این غول در ابتدای داستان دفن شده است. شیوه بازگویی این راز، اوج هنر نویسنده در خلق جهانی شناور است و در نهایت خواننده با پرسش اصلی روبرو میشود: آیا باید گذشته را فراموش کرد تا به آرامش رسید؟ در رمان «ایشی گورو» عشق بر همه چیز چیره میشود الا مرگ. روزنامه «گاردین» این رمان را به عنوان مهمترین رمان سال ٢٠١٥ انتخاب کرده است. «موراکامی» نویسنده و منتقد معروف ژاپنی درباره «ایشیگورو» میگوید: «هر یک از کارهای این نویسنده جدید است و هر بار که کتابی تازه از او به چاپ میرسد با عجله خودم را به کتابفروشی میرسانم.»
در داخل حفره موقعیت و حالت پیکر و اژدها هیچ تغییری نکرده بود اگر هم حواس حیوان با نزدیک شدن بیگانه ها به او هشدار داده بوذ و به خصوص غریبه ای که به داخل حفره می رفت هیچ واکنشی که گویای هوشیاری کوئریسگ باشد دیده نمیشد آیا حال مهره های پشت حیوان بود که شدید تر از قبل بالا و پایین می رفت؟آیا در باز و بسته شدن آن چشم با روکش عجیبش هوشیاری جدیدی محسوس بود؟اکسل مطمئن نبود اما همانطور که به آن موجود خیره شده بود به فکرش رسید که آن بوته ولیک تنها موجود زنده دیگر در حفره برای آن موجود منشا آرامش بسیار شده بود و حتی حال در ذهنش به سمت آن بوته دست دراز میکرد اکسل متوجه شد که این تصور خیالی بیش نیست اما هرچه بیشتر نگاه میکرد آن تصور به نظرش واقعی تر می آمد چطور آن بوته تک آنجا روییده بود؟آیا کار خود مرلین نبود تا آن موجود همراهی داشته باشد؟
کوروش بزرگ
ژرار ايسرائل
ترجمه: مرتضی ثاقب فر
کوروش، فقط تنها فاتح و مدیر بزرگ نبود؛ بلکه در ذهن مردم پارسی، او همان جایگاهی داشت کهرمولوس و رموس برای رومیها و موسی برای بنی اسرائیل داشت. چگونگی تحویل کوروش نوزاد به چوپان و پرورش او، یادآور رها کردن موسی در نیزار در مصر و به زیر کشیدن پدربزرگ دیکتاتورش، توسط او (موسی) است که در متون افسانهای و اساطیری دیگر هم بازتاب یافته است.
هیچ شکی نیست که حماسه کوروش ابتدا در میان پارسیها رشد برخاست و اکنون در میان یونانی درک شده است. احساسات احترام یا ابهت کوروش در بین پارسی وجود داشت، به یونانیها منتقل گشت و این اتفاقی نیست که گزنفون، کوروش را به عنوان فرمانروای آرمانی برگزید. او میخواست، برای تدریس پندهای آرمانی خویش، به شنوندگان یونانیاش به کوروش متوسل گردد. به طور خلاصه، نقش کوروش در طول تاریخ به عنوان مرد بزرگی که بنیانگذار امپراتوری بود، باقی ماند.
کوروش بدون شک، نه تنها نابغه هدایتگری بود که امپراتور بزرگ را بنیان گذاشت، بلکه بنیانگذار فرهنگ و تمدن شهری هخامنشی نیز بود. از آنجا که پارسیها شوونیست (متعصب میهنپرست) نبودند، کوروش به سرعت فراگیری از ملتهای مغلوب را آموخت. او نه تنها مادها را آرام کرد، بلکه آنها را با پارسیها متحد کرد و یک نوع پادشاهی دوجنبهای از مادها و پارسها به وجود آورد. کوروش سنتهای پادشاهی را از مادیها وام گرفت. آنها کسانی بودند که بر یک امپراتوری حکمرانی میکردند، در حالی که پارسیها، فقط متحدشان بودند. یک مادی، احتمالاً به عنوان یک مشاور شاه هخامنشی، به عنوان نوعی رئیس وزیران عمل میکرد. بنا بر نقش برجسته متاخرتر در پرسپولیس، پایتخت شاهان هخامنشی از زمان داریوش، یک مادی، مکرراً با پادشاه بزرگ، دیده میشود. ایلامی، ساکنان بومی پارس، همان گونه که میتوان در این نقش برجسته دید، آموزگاران پارسیها در زمینههای بسیاری بودند، برای مثال، لباس ایلامیها بر تن پارسیها و خراجگذاران ایلامی دیده میشود که نقشبرجسته سنگی پرسپولیس دیده میشود.
کوروش در نزد بابلیان، برگزیدهٔ مردوک، در نزد یهودیان، مسحشدهٔ خداوند بود و بهنظر نمیرسد که مادها او را سروری بیگانه فرض کردهباشند. هرودوت میگوید که پارسیان از او چونان یک پدر سخن میگفتند، زیرا وی مهربان بود و از آنچه برای ایرانیان نیکو بود، کوتاهی نمیکرد؛ در عین حال هرودوت وی را مردی زود خشم میداند.داندامایف میگوید «کوروش محبوبترین شاه پارس و بنیانگذار یک امپراتوری جهانی بود».«به نظر میرسد کوروش به سنت و ادیان سرزمینهای فتح شده احترام میگذاشت. پارسیها او را پدر، روحانیان بابل او را برگزیده مردوک، یهودیها او را مسیح فرستاده شده از جانب یهوه و یونانیان او را فاتحی بزرگ و سیاستمداری باهوش میدانستند. گزنفون در کورشنامه او را حکمرانی آرمانی و ایدهآل توصیف میکند».
والتر هینتس، میگوید: «کوروش سه امپراتوری را ساقط کرده بود: ماد، لیدیه و بابل. آیندگان فراموش نکردند که کوروش هیچکدام از سه فرمانروا، نه آستیاگ، نه کرزوس و نه نبونعید را نکشت، بلکه به تبعید آنها بسنده کرد و حتی برای آنها زندگی شاهانهای فراهم آورد. این رفتار در جهان باستان بیسابقه بود و تا زمان کوروش هرگز اتفاق نیفتاده بود».
این کتاب به زندگی و نقش تاریخی جذابترین قهرمان دوران باستان یعنی کوروش، رهاییبخش ملتها، میپردازد و در این میان علاوه بر تاریخ پارس به تاریخ امپراتوری آشور، مصر فراعنه، پادشاهی بابل و امپراتوری لیدی نیز به مثابه همسایههای پارس و کشورهایی که بعداً در قلمرو شاهنشاهی هخامنشی قرار گرفتند، نقشی ویژه میبخشد. فصلهای کتاب عبارتند از: 1. شاهان نینوا، شاهان بابل؛ 2. «قاطر پارسی»؛ 3. در برابر سوداگر خدایان؛ 4. و بابل درهای خود را به روی او گشود؛ 5. کسی که تختش بر آسمان است؛ 6. شاه، آیینة خداوند؛ پسگفتار: تخطی ناممکن؛ گاهشماری تاریخهای مهم؛ سلسلهها؛ خدایان اصلی خاور نزدیک؛ یادداشتها؛ منابع و نمایه.
مدار راس السرطان
مترجم:سهيل سمي
هنری والنتین میلر (به انگلیسی: Henry Valentine Miller) (زاده ۱۸۹۱ - درگذشته ۱۹۸۰) نویسندهٔ معاصر آمریکایی است. آثار خودزندگینامهای او تاثیری رهاییبخش بر ادبیات نیمهٔ قرن بیستم بر جای گذارد. بسیاری از آثار میلر به دلیل صراحت در طرح مسائل جنسی مدتها در بسیاری از کشورها اجازهٔ چاپ نداشت. میلر در دهه ۶۰ به یکی از پرخوانندهترین نویسندگان آمریکا بدل شد. تصویری که خوانندگان آثار «میلر» از نویسنده در ذهن داشتند یک آمریکایی بیپول ولی آزاده بود که روابط بسیار دارد و زندگیاش در رفتوآمد بین پاریس و نیویورک میگذرد.
مگه تو مملکت شما خر نیس؟
عزيز نسين ترجمة ارسلان فصيحي
طوري كه انگار دندانش درد بكند يك دستش را به صورتش گرفته بود و در حالي كه سرش را به چپ و راست تكان ميداد، وارد شد. همين طور با دست به صورتش ميزد و مدام ميگفت: «واي! آبرومون رفت...» ميشناختمش، آدم مبادي آدابي بود. خيلي تعجب كردم از اين كه به محض ورود، بي سلام و كلامي، شروع كرد به زدن خودش و گفتنِ «واي! آبرومون رفت...» گفتم: «خوش اومدين. بفرمايين... خواهش ميكنم بفرمايين بنشينين...» «آبرومون رفت! پاك آبرومون رفت...!» با خودم گفتم شايد مصيبتي سرش آمده، شايد هم سر خانوادهاش. ميگفت: «ديگه ميخواستين چي بشه؟ يه خرِ گَرو به دو هزار و پونصدليره به يارو فروختن.» «مَحمَت نُصرَت» (1915-1995) معروف به عزيز نسين، نويسنده، مترجم و طنز نويس تواناي اهل تركيه است. بدون شك طنزنويسي يكي از مشكلترين رشتههاي ادبيات جهاني است كه كمتر نويسندهاي ميتواند در اين راستا به طور كامل موفق عمل كند اما عزيز نسين با قلم خود سالهاي زيادي عليه ظلم و استبداد نوشت و ظالمان را به سخره گرفت. او با آثار جاودانياش مرزها را در هم نورديد و به نويسندهاي فرامليتي تبديل شد. عزيز نسين ميگفت: براي من هيچ حدو مرزي متصور نيست و با قلم خود در هر جاي دنيا نالهاي از انسانها بشنوم آن را به قلم خواهم كشيد و به گوش همه جهانيان خواهم رساند. مجموعه حاضر گزيدهاي است از بهترين داستانهاي طنز عزيز نسين كه مترجم آنها را از كل آثارش انتخاب و ترجمه كرده است.
ملت عشق (جلد شومیز)
نام نویسنده : الیف شافاک
نام مترجم : ارسلان فصیحی
پرفروشترین رمان تاریخ ترکیه که گفته میشود بیش از پانصد بار تجدید چاپ شده است. این رمان به نوعی بازگویی رابطه میان شمس و مولانا در قالب داستانی امروزی و از زبان یک زن آمریکایی است که به همه روزمرگی ها و همسر و کار پشت پا میزند و عازم سفر ترکیه می شود.
اما پرفروشترین رمان تاریخ ترکیه چگونه کتابی ست؟ رمان «ملت عشق» اثریست عاشقانه؛ برخوردار از فرمی که می توان آن را دو رمان محسوب کرد در قالب یک رمان؛ دو روایت تودرتو که به صورت موازی روایت می شوند؛ اما در دو زمان مختلف جریان دارند. یکی قرنها پیش در شرق و یکی در زمان حال و در غرب (امریکا) بر این پایه اگرچه به ظاهر تفاوت های بسیار زیاد و اساسی باهم دارند اما از آنجا که بنمایه هردوی آنها عشق و تاثیر آن در زندگیست بی شباهت به هم نیستند. ملت عشق از یک سو داستان دلدادگی و از دیگر سو داستان رهایی است؛ از یک سو به عشق زمینی می پردازد و از دیگر سو به عشق معنوی و جنبه های عرفانی عشق و زندگی اشاره میکند. این سویه های متقابل که در هر دو خط داستان دیده می شود از جمله جذابیت های اصلی این رمان محسوب می شود که الیف شافاک با چیره دستی با کنارهم قرار دادن این عناصر خط و ربطی برای نزدیک شدن و پیوند خوردن این دو داستان به وجود آورده است.
ناگفته نماند که ترجمه ارسلان فصیحی هم کاری بدون نقص است تا جایی که کاوه میرعباسی، نویسنده و مترجم معروف درباره آن می گوید: "من همیشه کتابهای اصلی را از زبانهای انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی میخوانم، اما مدتی قبل، «ملت عشق» را با ترجمه ارسلان فصیحی خواندم و از آن بسیار لذت بردم."نکتهی دیگر اینکه ترجمه این رمان پنج سال پیش به اتمام رسیده بود که تا چندی پیش جزو آثار غیرقابل انتشار وزارت ارشاد بود اما سرانجام پس از بازبینی مجدد، نشر ققنوس آن را منتشر کرد.
در بخشی از کتاب می خوانیم:کلماتی که ما برای توصیف خالق بکار میبریم، درواقع نشاندهنده ی آنست که ما خودمان را چگونه توصیف میکنیم. اگر موجودی هولناک در ذهنمان متصور میشویم، در واقع این ما هستیم که با ترس احاطه شده ایم. اما اگر عشق و محبت را احساس کردی، از تو چیزی جز این دو پدید نخواهد آمد.
از متن کتاب:
خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق. جرئت نکردم بنویسمش. زبانم لال شد، نوک قلمم کور. کفش آهنی پایم کردم. دنیا را گشتم. آدمهایی شناختم، قصههایی جمع کردم. چندین بهار از آن زمان گذشته. کفشهای آهنی سوراخ شده؛ من اما هنوز خامم، هنوز هم در عشق همچو کودکان ناشی...
مولانا خودش را «خاموش» مینامید؛ یعنی ساکت. هیچ به این موضوع اندیشیدهای که شاعری، آن هم شاعری که آوازهاش عالمگیر شده، انسانی که کار و بارش، هستیاش، چیستیاش، حتی هوایی که تنفس میکند چیزی نیست جز کلمهها و امضایش را پای بیش از پنجاه هزار بیت پرمعنا گذاشته چطور میشود که خودش را «خاموش» بنامد؟
کائنات هم مثل ما قلبی نازنین و قلبش تپشی منظم دارد. سالهاست به هر جا پا گذاشتهام آن صدا را شنیدهام. هر انسانی را جواهری پنهان و امانت پروردگار دانستهام و به گفتههایش گوش سپردهام. شنیدن را دوست دارم؛ جملهها و کلمهها و حرفها را... اما چیزی که وادارم کرد این کتاب را بنویسم سکوت محض بود.
اغلب مفسران مثنوی بر این نکته تأکید میکنند که این اثرِ جاودان با حرف «ب» شروع شده است. نخستین کلمهاش «بشنو!» است. یعنی میگویی تصادفی است شاعری که تخلصش «خاموش» بوده ارزشمندترین اثرش را با «بشنو» شروع میکند؟ راستی، خاموشی را میشود شنید؟
همه بخشهای این رمان نیز با همان حرف بیصدا شروع میشود. نپرس «چرا؟» خواهش میکنم. جوابش را تو پیدا کن و برای خودت نگه دار.
چون در این راهها چنان حقیقتهایی هست که حتی هنگام روایتشان هم باید به مثابه راز بمانند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.