ناشر: ماهی
چاپ: ۱۴۰۲
نوبت: ۳
جلد: شومیز
قطع: جیبی
صفحات: ۱۹۰
155,000 تومان
کاترین منسفیلد
مترجم: نرگس انتخابی
کاترین مَنسفیلد در سال 1888 در وِلینگتونِ نیوزلند به دنیا آمد. در سال 1906 اولین نوشتههای خود را که قطعات کوتاه ادبی بودند در یک نشریهی استرالیایی منتشر کرد.مَنسفیلد از کوتاهنویسانِ مشهورِ عصر خود است و علاوه بر مجموعه داستانهایی که از او به چاپ رسیده، مجموعه اشعارش هم که همسرش آنها را جمعآوری کرده در 1923 منتشر شده است. منسفیلد در اوج جوانی به سل مبتلا شد و علیرغمِ دورههای طولانی درمان و استراحت، حالش رو به وخامت رفت و در سال 1925 در 37 سالگی در فانتِینبلو درگذشت.
ناشر: ماهی
چاپ: ۱۴۰۲
نوبت: ۳
جلد: شومیز
قطع: جیبی
صفحات: ۱۹۰
وزن | 150 گرم |
---|
نويسنده:میسن کاری
مترجم:مریم مؤمنی
آداب روزانه شرح احوال و عادات کاری یکصدوشصتویک شخصیت مشهوری است که در طول زندگیشان کارهای بزرگ کردهاند، خلاقیت خود را به کار گرفتهاند و آثار مهمی برای بشر به جا گذاشتهاند. در میان این شخصیتها، هم هنرمند و فیلسوف دیده میشود، هم موسیقیدان و نقاش و مجسمهساز، و هم کارگردان و دانشمند. هم میتوان از آدمهای معروف چند قرن گذشته ردی پیدا کرد و هم از بزرگان معاصر. میسن کاری برای نوشتن این کتاب از خاطرات، نامهها، زندگینامهها، مصاحبهها و دیگر منابع مربوط به این شخصیتهای برجسته بهره برده است تا بتواند شرحی مختصر و مفید از خلقوخویشان به دست دهد.
“-شستو شو و استحمام واجب ترینِ ضروریات زندگی بتهوون بود. از این لحاظ به شرقیها می مانست: از دید او، محمد(ص) حق داشت این همه وضوی روزانه را واجب کند.
-فروید، یک بار که به خواهر زادهی هفده ساله اش سیگاری تعارف کرد و پسرک رد کرد، به او چنین گفت: «پسرم! سیگار کشیدن یکی از بزرگترین و ارزانترین لذات زندگی است. اگر تصمیمت را گرفتهای که سیگار نکشی، فقط میتوانم بگویم برایت متاسفم.»
-اغلب مردم هر روز کار میکنند و هر از چندی از رابطهی جنسی بهرهای میبرند. سیمنون هر روز رابطهی جنسی داشت و هر چند ماه یک بار با کارش به عیش مینشست.در ایام اقامتش در پاریس، روزانه با چهار زن مختلف رابطه داشت. خودش تخمین میزد که در طول عمرش با ده هزار زن به بستر رفته است(همسر دومش نظری جز این داشت و میگفت این عدد هزار و دویست بیشتر نبوده است). او عطش جنسی خود را نتیجهی کنجکاوی بی حد و حصر نسبت به جنس مخالف میدانست: «زنن همیشه برای من آدمهایی استثنایی بودهاند که بیهوده سعی کردهام آنها را درک کنم، تلاش بی وقفه در همهی سالهای عمر. اگر به ماجراجویی که دو ساعت یا ده دقیقه بيشتر دوام ندارند تن نمیدادم، چطور میتوانستم در آثارم دهها، بلکه صدها، شخصیت زن خلق کنم؟»
-برنارد مالامود: بیش از یک راه وجود دارد-در این باره یاوه بسیار گفتهاند.تو خودت هستی، نه فیتز جرالدی نه تامس وولف. برای نوشتن باید بنشینی و بنویسی. زمان یا مکان خاصی هم ندارد. باید با خودت و سرشتت سازگار باشی. کافی است منضبط باشی، دیگر روش کار مهم نیست. اگر نویسنده منضبط نباشد، هیچ افسون همدلانهای کارگر نمیافتد. راهش این است که برای خودت وقت دست و پا کنی(نه اینکه وقت بدزدی) و داستان خلق کنی. اگر داستان ها به ذهنت بیایند، آنها را مینویسی و در مسیر درست خواهی بود. عاقبت هر کسی یاد میگیرد که مناسبترین راه برای او کدام است. آن رازی که باید فاش شود خود تو هستی.
نويسنده:جورج اورول
مترجم:بهمن دارالشفايي
آس و پاس در پاريس و لندن اولين كتابي است كه از اورول منتشر شد. او براي چاپ اين كتاب دردسرهاي زيادي كشيد: دو ناشر آن را رد كردند و حتي نويسنده نسخه دستنويس را به دوستي داد تا آن را بسوزاند. اين كتاب روايت اورول است از مقطعي فلاكتبار از زندگياش در پاريس و لندن، دوراني كه در كنار آدمهاي فرودست جامعه زندگي ميكرد و براي امرار معاش تن به هر كاري ميداد. گرچه شهرت اورول به مزرعه حيوانات و 1984 است. بعضي از طرفدارانش كتاب حاضر را خواندنيترين اثر او ميدانند.
جومپا لاهيري
مترجم: اميرمهدي حقيقت
جومپا لاهیری (به انگلیسی: Jhumpa Lahiri) (به بنگالی:ঝুম্পা লাহিড়ী) با نام نیلانجانا سودشنا (به انگلیسی: Nilanjana Sudeshna) (زادهٔ ۱۱ ژوئیه ۱۹۶۷ در لندن) نویسندهآمریکایی هندیتبار است. لاهیری با نخستین اثرش، مجموعه داستان مترجم دردها (۱۹۹۹)، برنده جایزه ادبی پولیتزر در سال ۲۰۰۰ شد. همچنین نخستین رمان او به نام همنام (۲۰۰۳) در ساخت فیلمی به همین نام در سال ۲۰۰۷ مورد اقتباس قرار گرفت.
به عبارت دیگر در میان آثار جومپا لاهیری اثری متفاوت است. این کتاب برخلاف آثار پیشین او اثری غیرداستانی است، هرچند گاه خردهروایتهای آن شکل داستان به خود میگیرد. به عبارت دیگر شرح تلاش لاهیری برای آموختن زبان ایتالیایی است و در اصل هم آن را به زبان ایتالیایی نوشته است. لاهیری در این کتاب دشواریهای آموختن زبانی دیگر را گامبهگام وصف میکند و در این راه نکات ظریفی را نیز دربارهی فرهنگ ایتالیایی نشان میدهد؛ او خود در خانوادهی مهاجر هندی زاده شده و تجربههای متفاوت فرهنگیاش موجب شده تا نگاهی عمیقتر به فرهنگی دیگر داشته باشد. لاهیری ترجمهی کتاب (از ایتالیایی به انگلیسی) را به مترجم دیگری واگذاشته و دلیل آن را در یادداشت آغازین خود توضیح داده و نیز در بخشی از کتاب که در آن از «ترجمه» سخن گفته است.
رمان پدرو پارامو که پیشگام رئالیسم جادویی است، در سال ۱۹۵۵ منتشر و با استقبال سردی روبهرو شد و در طول ۴ سال بعد فقط هزار جلد از آن به فروش رفت. این رمان جسورانه ساختار جدیدی را بدعت میگذارد، داستان را ساکنین مردهٔ دهکدهای افسانهای به نام «کومالا» نقل میکنند. رمان بعدها شناخته شد و عمیقاً در ادبیات آمریکای لاتین تأثیر گذاشت.
گابریل گارسیا مارکز جملهای از این کتاب را در «صد سال تنهایی» خود گنجاند. همچنین «شهر ارواح» رولفو که ساکنینش اشباحاند، تا اندازهای منبع الهام شهر افسانهای ماکوندوی مارکز شد. گابریل گارسیا مارکز گفتهاست که بعد از نوشتن چهار کتاب اولش، به عنوان یک رماننویس احساس کرد که متوقف شدهاست و کشف کتاب «پدرو پارامو» در سال ۱۹۶۱ زندگی او را تغییر داد و مسیر تألیف شاهکارش، «صد سال تنهایی» را به او نشان داده و هموار کرد. مارکز دربارهٔ تمام آثار انتشار یافتهٔ رولفو میگوید: «نوشتههایی که به ۳۰۰ صفحه هم نمیرسند و معتقدم به همان حجم و ماندگاری آثار سوفوکل است.»
نام نویسنده : اینیاتسیو سیلونه
نام مترجم : مهدی سحابی
خروج اضطراری در واقع دو کتاب در یک کتاب است.کتاب اول مجموعه چندتایی از زیباترین داستانهای کوتاهی است که از سیلونه نویسنده بزرگ نان و شراب و دانه ریز برف می شناسیم.کتاب دوم یعنی فصل بلندی که نام خود را به کل کتاب داده،شرح کشمکش های تاریخی حزب های کمونیس و نهادهای نظام مقتدر روسیه شوروی در دوران پر التهاب حکومت استالین است رویدادهایی که سیلونه به عنوان یکی از سران بزرگ ترین حزب مارکسیستی اروپای غربی خود از نزدیک شاهد آن بوده است.این فصل که ترکیبی از خاطرات فردی،خاطرات سیاسی و تاملاتی درباره قدرت است یکی از مهمترین اسناد مربوط به دورانی است که درباره ی آن نوشته شده است.
نام نویسنده : والتر هینتس
نام مترجم : پرویز رجبی
والتر هینتس (به آلمانی: Walther Hinz) (متولد ۱۹ نوامبر ۱۹۰۶ در اشتوتگارت - درگذشت در ۱۲ نوامبر ۱۹۹۲ در گوتینگن) یکی از دانشمندان شاخص در میان دهها ایرانشناس بزرگ آلمانی است که در دو سده گذشته، پژوهشهای بنیادین و بیهمتایی را به جهان ایرانشناسی عرضه داشتند. هینتس (۱۹۰۶-۱۹۹۲) ایرانشناسی پرکار و به ویژه متخصص خط و زبانهای ایرانی و تمدن ایلام بود. او در بسیاری از حوزههای مطالعات ایرانی (همچون تاریخ و تمدن هخامنشیان و ساسانیان، زرتشتشناسی، کتیبهشناسی، تاریخ صفویه و علم اوزان و مقادیر)، صاحب پژوهشهایی ناب و گسترده بود که در کتابها و مقالههای بیشماری از او منتشر شدهاند. هر چند که بسیاری از این دستاوردها در میان ایرانیان بکلی ناشناخته و مهجور ماندهاست.
داریوش و ایرانیان کوششی است برای شناخت تاریخ و فرهنگ ایران زمین در عصر زرین هخامنشی. تاریخ سیاسی هخامنشیان، از مهاجرت پارس ها تا اوج درخشان آن یعنی پادشاهی داریوش، نظام اجتماعی و قضایی و اداری، نیروی نظامی، کشاورزی، هنر و ...جنبه های گوناگونی هستند که در این کتاب به آن پرداخته میشود.
آندری ولوس
مترجم: آبتین گلکارآندری ولوس در اواخر دههی 1990 در زندگینامهی کوتاهی نوشت: “همهی آنچه میتوانم دربارهی خودم بگویم در چند سطر میگنجد.در دوشنبه به دنیا آمدم.آنجا مدرسه را تمام کردم.در پژوهشکدهی نفت درس خواندم.متخصص ژئوفیزیک شدم.حتی در همین رشته کار کردم.در جوانی شعر میسرودم.گاهی چاپشان میکردند.مدتها به ترجمهی شعر از تاجیکی مشغول بودم.اولین داستانم حدود…حتی یادم نمیآید حدود چند سال پیش منتشر شد.ده؟دوازده؟بعد نوبت به کتاب نثرم رسید…خلاصه،زندگی پیش میرود و تمامش هم وقف ادبیات نشده است، لابد به همین دلیل است که دوستانم دربارهی من میگویند: همان است که نویسندگی هم میکند”
آندری ولوس در رمانی با یک طوطی با نثری ساده و روشن به مسئلهی غلبهی نگرش تجاری و سرمایه داری بر دانش و فرهنگ میپردازد،مشکلی که ظاهرا ابعادی فراگیر و جهانی به خود گرفته است.در بخشی از کتاب میخوانیم: کالاباروف یک روز در میان راهی دادگاه میشود،چون پیوسته به کتابخانهاش سوءقصد میکنند،گاهی به ساختمانش و گاهی هم به زمینش.گاهی شرکت نفت میخواهد در آن ساکن شود و گاهی شرکت گاز.گاهی میخواهند به جای کتابخانه جایگاه سوختگیری با فناوری نانو درست کنند و گاهی پارک آبی.این سوءقصدها فعلا دفع شده است ولی اگر روزی کالاباروف را برکنار کنند،چه کسی برای دفاع از کتابخانه سپر به دست میگیرد و شمشیر میزند؟!
علی اصغر حداد
هاینریش بل
ترجمه: سپاس ریوندی
هاینریش تئودور بُل (به آلمانی: Heinrich Theodor Böll) (زاده ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ - درگذشته ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۵) نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبی است. بیشتر آثار او به جنگ (به خصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن میپردازد.
این کتاب دربارهٔ دلقکی به نام شنیر است که معشوقه اش ماری او را ترک کرده و به همین دلیل دچار افسردگی شده و مرضهای همیشگیاش، مالیخولیا و سردرد تشدید یافته. از این رو برای تسکین آلام خود به مشروب رو آوردهاست. به قول خودش «دلقکی که به مشروب روی بیاورد، زودتر از یک شیروانی ساز مست سقوط میکند». فقط دو چیز این دردها را تسکین میدهند: مشروب و ماری. مشروب یک تسکین موقتیست ولی ماری نه؛ ولی او رفته...
ظاهراً، این رمان نمایانگر جامعه آلمان تحت تأثیر هیتلر و سالهای بعد از جنگ است. این داستان زوایای مختلف جامعه از جمله عقاید سیاسی و مذهبی، مسائل زناشویی، تعارضات بین کاتولیکها و پروتستانها، تأثیر جنگ بر خانوادهها و بسیاری موارد دیگر در آلمان را نقد میکند. هاینریش بل تمام مشکلات بعد از جنگ را به تصویر کشید و آنها را به بعضی زوایای روان شناختی ارتباط داد. بل میخواست بر روی نقش کلیسای کاتولیک روم تمرکز کند تا تأثیر ان بر اروپا را نشان دهد. بعلاوه اخلاقیات و سیاست ان زمان را نشان داد. کلیسا رابطه بین کاتولیکها و پروتستانها را محدود ساخت و جامعه آلمان را در زمره گروههای مذهبی دستهبندی کرد. اگرچه در این رمان، پروتستانها بعنوان افرادی ثروتمندتر نمایش داده میشوند، اما بل نشان میدهد که جامعه، به ویژه ازنظر در مسائل سیاسی و اخلاقی، عمدتاً تحت تأثیر کاتولیکها بودهاست. شخصیت اول داستان، یعنی هنس، از هیچ یک از این دو گروه سودی نمیبرد. او یک کافر است، اما کافری که اقوامی هم کاتولیک و هم پروتستان دارد و در مراسمهای هردو مذهب شرکت میکند (اگرچه عقایدی کاملاً متفاوت با هردو طرف دارد). حتی با اینکه اجرای موفقی در هنر دلقکی دارد، کارش مورد تأیید گروههای سیاسی نیست؛ ولی بعد از آسیب دیدن زانوی چپش، نمیتواند به خوبی گذشته اجرا داشته باشد. در پایان، آن دوران را اینگونه توصیف میکند: «اگر دوران ما شایسته نامی باشد، باید نامش را عصر فحشا نامید.»
یوری نیکلایویچ تینیانوف
مترجم: مهدی سحابی
این کتاب روایتی داستانی از زندگی الکساندر گریبایدوف، دیپلمات، نمایشنامه نویس، شاعر و آهنگساز روس، از زمان ورودش به دنیای سیاست تا در زمان قتلش در تهران است.
نویسنده کتاب در زمان مرگ وزیر مختار روسیه، در ایران بوده و نگارش یک سوم پایانی کتاب در تهران می گذرد. تینیانوف، یکی از معروف ترین نویسندگان فرمالیست است و این کتاب هم بی نصیب از فرمالیسم نیست.
یکی از مهمترین تحولات سیاست خارجی ایران با روسیه، بعد از دوره دوم جنگهای ایران و روس و امضای عهدنامه ترکمانچای، در زمان سلطنت فتحعلی شاه و دوره دوم صدارت عبدالله خان امین الدوله، سفر گریبایدوف به عنوان سفیر روسیه به ایران و قتل وی در تهران است.
گریبایدوف برای اجرای مقرارت مربوط به عهدنامه ترکمنچای و حل اختلافات مرزی به ایران آمد، ولی به علت سوء رفتار و اهانت به مقدسات اسلامی ایرانیان که خواستار استرداد زنان گرجی و ارمنی که مدتها در ایران اقامت داشتند، با تحریک علمای مذهبی به اتفاق همراهانش، توسط مردم به قتل رسید. خوشبختانه عواقب این حادثه به علت درگیری که بین روسیه و عثمانی، گریبانگیر ایران نشد و نیکلای اول، تزار روس، به یک عذرخواهی خشک و خالی هیات اعزامی دولت ایران قناعت کرد.
نويسنده:سيمون دوبوار
مترجم:سيروس ذكاء
اما نه، انسان به اين سبب نميميرد كه به دنيا آمده، زندگي كرده و پير شده، بلكه به علتي ميميرد. دانستن اينكه مامان به علت سن و سالش به مرگ نزديك بود، از اين غافلگيري دهشتناك نكاست؛ او يك غده سرطاني داشت. سرطان، انسداد شريان و نارساييهاي ريوي همانقدر سبعانه و پيشبينيناپذيرند كه از كار افتادن موتور هواپيما در سينه آسمان، مادرم در آن انزواي احتضار همه را تشويق به خوشبيني ميكرد و بهاي بينهايت هر لحظه را ميدانست. پافشاري بيهودهاش نيز پرده اطمينانبخش ابتذالات روزمره را ميدريد. هيچ مرگي طبيعي نيست...
کارل یاسپرس
عزت الله فولادوند
" مسيحيت را متهم ميکنم. وحشتناکترين اتهامي را که تاکنون دادستاني بر زبان آورده عليه آن اقامه ميکنم. به نظر من، مسيحيت نهاييترين شکل قابل تصور فساد است... کليساي مسيحي هيچ چيزي را از فساد خود مصون نگذاشته... من مسيحيت را يگانه نفرين و لعنتي عظيم، يگانه تباهي ذاتي عظيم مينامم... انسان بايد در هنگام مطالعه عهد جديد دستکش به دست کند. نزديکي به اين همه پليدي انسان را به اين کار وا ميدارد... در آن همه چيز ترس و بزدلي، خودفريببي و ديده بر خود فروبستن است... آيا باز بايد اضافه کنم که در سراسر عهد جديد فقط يک سيماي شاخص وجود دارد که انسان ناچار است به او احترام بگذارد؟ پيلات، حاکم رومي [که دستور داد مسيح به صليب کشيده شود]." و ديگر اينكه " الکل و مسيحيت دو مخدر بزرگ اروپا هستند." فردريک نيچه (۱۸۴۴-۱۹۰۰) اينگونه در باب مسيحيت قضاوت ميکند. با وجود چنين حکمي چگونه ميتوان از نسبت ميان نيچه و مسيحيت سخن گفت؟
کارل ياسپرس فيلسوف اگزيستانسياليست مسيحي کاملا متوجه اين مسئله هست اما تصريح ميکند که ميخواهد نشان دهد که اين نيچه ضد مسيح چقدر مسيحي است. قصد او دعوت به ژرف انديشي درباره حملههاي اوست و نه کند کردن لبه تيز اين حمله. از نظر ياسپرس فقط خواننده سطحي و ظاهربيني که تندروي پرخاشجويانه نيچه او را کور کرده ممکن است فقط عناد و دشمني با هر چيز مسيحي را در او ببيند. از نظر ياسپرس حمله نيچه به مسيحيت چيزي جز پديدهاي سطحي نبوده است و او نميتوانسته آن را قطعي و نهايي و بيچون و چرا بداند. با چنين نگاهي ياسپرس قصد دارد تا نسبت ميان نيچه و مسيحيت را واكاوي كند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.