قمارباز
نویسنده: فئودور داستایفسکی
مترجم: سروش حبیبی
انتشارات چشمه ، چاپ سی و نهم ۱۴۰۲
۲۱۵ صفحه، رقعی، شومیز
قمارباز
180,000 تومان
فیودور داستایوسکی
ترجمه: سروش حبیبی
رمان دربرگیرنده مناسبات و روابطی است که تمامی انسانها در زندگی روزمره با آن مواجه هستند و مشغلهٔ شخصیتهای داستان نیز از نوع مشغلههای ذهنی تمامی انسانها است. دغدغههایی همچون عشق، ثروت، شهرت و… بدین ترتیب ما با یک روایت کاملاً رئال مواجه هستیم. زندگی در نظر داستایوفسکی همچون یک بازی قمار است که انسان در آن هست تا فقط انتخاب کنی و گردانه را بچرخانی، و اینکه «این انتخاب آیا موفقیت و پیروزی دربردارد یا خیر؟» چیزی فرای دستان قدرت بشریت است. نکته جالب و ظریفی که در قمارباز داستایوفسکی به چشم میخورد همزمانی اتفاقات و رویدادهای غافلگیرکننده داستان با خارج شدن از قمارخانه است. یعنی تمام اتفاقات که داستان را میبافند زمانی رخ میدهد که یکی از شخصیتها ی داستان از بازی قمار فارغ شده و در حال بازگشت از قمار خانه به مسافرخانه هستند. بطوریکه گویی آنان به هنگام وارد شدن به قمارخانه گردونهٔ زندگی را به حرکت درمیآورند و هر بار بر روی عددی – شرایطی- خاص نشانهٔ گردونه میایستد و چگونگی ادامه زندگی شان را رقم میزند.
وزن | 250 گرم |
---|
محصولات مرتبط
ابله
مترجم: سروش حبیبی
شاهکار «داستایوسکی» دربارهی «مویخکین»- آخرین فرزند یک خاندان بزرگ ورشکسته است- که پس از اقامتی طولانی در سوییس برای معالجهی بیماری، به میهن خود باز میگردد. او که نجیبزادهای خوشقیافه و تحصیلکرده است، به افسردگی و بیارادگی مبتلاست و نه آرمانی دارد و نه هدف و احساس خاصی. او شاید بیش از حد نیکوسیرت و خوشقلب است، آنگونه که همگان «ابله» میپندارندش و جدی نمیگیرند. چرا که دنیا دیگر جایی برای خوبی و بخشندگی ندارد.
پرندگان می روند در پرو بمیرند
نام نویسنده : رومن گاری
نام مترجم : سمیه نوروزی
توی چمدان پر بود از اسباب بازی عروسک خرس های مخملی کلاه گیس فرشته و تیله های رنگی یک دست لباس بابانوئل هم بود پیراهنی قرمز با حاشیه ی سفید کلاه بی لبه ی منگوله دار و یک ریش سفید مصنوعی مرد چمدان را بست دست دختر جوان را گرفت و شروع به راه رفتن طرف بزرگراه قدیمی برف آسفالت را خیس کرده یود جاده زیر قدم هایشان می درخشید خیلی زود به تابلویی رسیدند که جهت و فاصله شان را با هامبورگ نشان میداد شصت و پنج کیلومتر مرد نگاهی به نوشته انداخت سرعتش را زیادتر کرد و با خوشحالی گفت تقریبا رسیدیم
جزء از کل
استیو تولتز
مترجم: پیمان خاکسار
استیو تولتز، نویسندهی استرالیایی متولد ۱۹۷۲ سیدنی، اولین رمانش، جزء از کل، را در سال ۲۰۰۸ منتشر کرد. این کتاب با استقبال زیادی روبهرو شد و به فهرست نامزدهای نهایی جایزهی بوکر راه پیدا کرد که کمتر برای نویسندهای که کار اولش را نوشته پیش میآید. او این کتاب را پنجساله نوشت. پیش از آن مشاغلی مثل عکاسی، فروشندگی تلفنی، نگهبانی، کارآگاه خصوصی، معلم زبان و فیلمنامهنویسی داشت. خودش در مصاحبهای گفته: «آرزوی من نویسنده شدن نبود، ولی همیشه مینوشتم. در کودکی و نوجوانی شعر و داستان کوتاه مینوشتم و رمانهایی را آغاز میکردم که بعد از دو و نیم فصل، دیگر دوست نداشتم تمامشان کنم. بعد از دانشگاه دوباره به نوشتن رو آوردم. درآمدم خیلی کم بود و فقط میخواستم با شرکت در مسابقات داستاننویسی و فیلمنامهنویسی پولی دستوپا کنم تا بتوانم زندگیام را بگذرانم، که البته هیچ فایدهای نداشت. زمانی که دائم شغل عوض میکردم یا، بهتر بگویم، از نردبان ترقیِ هر کدام از مشاغل پایین میرفتم، برایم روشن شد هیچ کاری جز نویسندگی بلد نیستم. رماننویسی تنها قدم منطقییی بود که میتوانستم بردارم. فکر میکردم یک سال طول میکشد، ولی پنج سال طول کشید. زمان نوشتن تحتتأثیر کنوت هامسون، لویی فردینان سلین، جان فانته، وودی آلن، توماس برنارد و ریموند چندلر بودم.»
در راه
مترجم:احسان نوروزي
جک کرواک یکی از سردمداران نسل بیت آمریکاست، نسلی که پس از جنگهای جهانی و در سالیان ۱۹۵۰ در آمریکا شکل گرفت و مشخصهی اصلی آن هنجارشکنی اجتماعی، اعتقادی و جنسی، مخالفت با ارزشهای معمول و عرف جامعه و گرایش به شعر، موسیقی جز و تجربهی مواد مخدر و خلاصه ضدجریان بودن است. جک کرواک بههمراه تعدادی از نزدیکترین دوستانش همچون نیل کسدی، الن گینزبرگ و ویلیام اس. بوروز که ساعتهای زیادی را با هم به خوشگذرانی، شعرخوانی، الواتی و سفر و حتی کشیدن مواد مخدر میگذراندند، از مهمترین چهرههای نسل بیت آمریکا هستند.
در واقع، جک کرواک نخستین فردی بود که بهطور رسمی از واژهی «بیت» برای شرح و توصیف زندگی و رفتار رفقایش استفاده کرد و همین موضوع هم باعث شد که پس از انتشار «در جاده» در سال ۱۹۵۷ خیلی از منتقدان ادبی و روزنامهنگارها بیشتر از آنکه دربارهی رمانش از او سئوال کنند، از کرواک بخواهند تا دربارهی نسل بیت حرف بزند. نسلی که بعدها الهامبخش هنرمندان و نویسندگان زیادی در آمریکا شد و آدمهایی همچون ریچارد براتیگن، باب دیلن و چارلز بوکفسکی را شیفتهی خودش کرد. باب دیلن دربارهی «در جاده» میگوید: «زندگیام را همچون زندگی همهی آدمهای دیگر عوض کرد.»
«در جاده» رمانیست از پارهای از زندگی خود جک کرواک در سالهای بین ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۰، سالیانی که کرواک با وجود بیپولی و نداری ساعتهای زیادی را به عیاشی با دوستانش میپردازد و در این بین تصمیم میگیرد با آنها طول و عرض طویل ایالات متحدهی آمریکا را زیر پا بگذارد. سالیان بین ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۰ از این جهت در زندگی کرواک اهمیت دارد که مصادف است با آشنایی او با شخصی به نام نیل کسدی که مدتی بعد رفیق صمیمیاش میشود و بواسطهی این دوستی قسمت مهمی از زندگی کرواک که همان مسافرت به غرب و جنوب آمریکاست، شکل میگیرد، قسمتی که جک کرواک آن را قسمت «در جاده» زندگی خود مینامد.
راهنمای کهکشان برای اتواستاپ زن ها
داگلاس آدامز
مترجم: آرش سرکوهی
آدامز در رمان راهنمای کهکشان برای اتواستاپزنها ژانر داستانهای علمی ـ تخیلی را در ساختاری مستحکم و پیرنگی پُرکشش و جذاب، با طنزی عمیق، چندپهلو، پُرمعنا و هنرمندانه و زبانی روان تلفیق و اثری بدیع و بیهمتا خلق کرد.
میدونی، آرمانگرایی چیز خوبیه. صداقت علمی و پایبندی به حقیقت در تحقیقات هم درسته. اینها همهش سرجای خودشون معتبر و محترمن. جستوجوی حقیقت به هر بهایی، این هم خیلی شیکه و چی بهتر از این! اما، البته میبخشید ها، زمانی میرسه و آدم گاهی تو یه موقعیتی گیر میکنه که به این نتیجه میرسه که حقیقت محض علمی، اگه اصلاً وجود داشته باشه، اینه که به احتمال بسیار زیاد یه گله ابله دیوونه جهان چندبُعدی و بینهایت ما رو اداره میکنن. اون وقت آدم دو راه بیشتر نداره: یا دوباره ده میلیون سال علاف بشه تا آخرسر برسه به همین جواب، یا پول رو برداره و بزنه بهچاک. من که انتخابم روشن و مشخصه…
شاگرد قصاب
پاتریک مککیب
مترجم: پیمان خاکسار
رمان شاگردقصاب بسیار تحسین شده، علاوه بر نامزدی بوکر و برنده شدن جایزهی ادبی آیریش تایمز، در فهرست ۱۰۰۱ کتابی که پیش از مرگ باید خواندِ گاردین هم آمده. آیریش سنترال هم شاگردقصاب را در لیستِ بیستتایی برترینهای تاریخ ادبیات ایرلند آورده، در کنار اولیس جویس و تصویر دورین گری اسکار وایلد و سفرهای گالیور جانتن سویفت و سومین پلیس فلن اوبراین. راوی کتاب و شکل روایت اوست که شاگردقصاب را به اثری منحصربهفرد تبدیل کرده است.
عقاید یک دلقک
هانریش بل
مترجم: محمد اسماعیلزاده
هاینریش تئودور بُل (به آلمانی: Heinrich Theodor Böll) (زاده ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ - درگذشته ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۵) نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبی است. بیشتر آثار او به جنگ (به خصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن میپردازد.
هاینریش بُل عاشق مردمان ساده و بیغلوغش است و قهرمانان داستانهای او درماندگان و شکستخوردگانند، اما بُل آنها را شکستخورده نمیداند و نشان میدهد که حرص به کسب مال و مقام، وقتی که انسان میتواند علیرغم دشواریها تا به آخر انسان باقی بماند، واقعاً در خور استهزاست؛ و هاینریش بُل کسی است که تا به آخر انسان باقی میماند.
این کتاب دربارهی دلقکی به نام «شنیر» است که همسرش او را ترک کرده و به همین دلیل دچار افسردگی است. از این رو برای تسکین آلام خود به مشروب رو آوردهاست. او بعد از افتضاحی که در یکی از نمایشهایش به وجود میآورد، به محل زندگیاش باز میگردد. او که به پول نیاز دارد، دفترچه تلفنش را باز میکند و با آشنایان تماس میگیرد. در این میان بارها به گذشته میرود و خاطراتش را میگوید.
قصه های یک دقیقه ای
ایشتوان ارکنی
تصویرگر: لاسلو ربر
ترجمه: کمال ظاهری
ايشتوان اركني در سال 1912 در بوداپست به دنيا آمد. پدرش داروساز بهنامي بود كه عنوان مشاور نخستوزير را داشت. پسر هم سنت خانوادگي را ادامه داد: پس از پايان تحصيلات در دبيرستانِ پياريستها كه وابسته به كليساي كاتوليك بود، وارد دانشگاه شد و در هر دو رشتهي داروسازي و شيمي پاياننامهي تخصصي گرفت.
قطار به موقع رسید
هاینریش بل
مترجم: کیکاووس جهانداری
نخستین رمان کوتاه «بل» در اعتراض به جنگ و خشونت علیه بشریت است. «آندرهآس» سربازیست که راهی جبهه میشود و هنگام سوار شدن به قطار احساس میکند که به زودی خواهد مرد. در طول راه به روز مردن خود که آن را یک شنبه هفته بعد احساس کرده فکر می کند. میل به زندگی، صلح و نفرت بشر از جنگ در این رمان به زیبایی تصویر شده است. بشری که «نمیخواهد بمیرد، اما میداند به زودی خواهد مرد».
متن پشت جلد
اولينا با صدائي آهسته شروع به صحبت ميکند: «لازم نيست بگويم که… اگر نمردي هرگز نبايد اين راز را به کسي بگوئي. خودم ميدانم. من مجبور شدهام به خدا و همة مقدسين و لهستان، وطن خودمان قسم بخورم که از اين بابت به هيچکس چيزي نگويم، ولي وقتي ٱن را با تو در ميان ميگذارم درست مثل اين است که آن را به خودم گفته باشم، و همانطور که نميتوانم چيزي را از خودم پنهان کنم، از تو هم هيچ چيز را نميتوانم پنهان کنم!» از جا بلند ميشود و آب جوشان را بسيار آهسته و باملايمت و مراقبت تمام در قوري کوچک ميريزد. در اين بين هم وقت مکث کوچکي ميکند، قبل از اينکه آب را باز جرعه جرعه بريزد به آندرهآس لبخندي ميزند، و حالاست که آندرهآس متوجه ميشود او هم گريه کرده است. آن وقت اولينا در فنجانهائي که کنار زير سيگاري قرار دارد قهوه ميريزد.
گور به گور
ویلیام فاکنر
مترجم: نجف دریابندری
جان که میدادم (ترجمه شده به گوربهگور در فارسی) (به انگلیسی: As I Lay Dying) رمانی است اثر ویلیام فاکنر نویسنده شهیر آمریکایی و برنده جایزه نوبل ادبیات که نخستین بار در سال ۱۹۳۰ در آمریکا چاپ شد. عنوان کتاب برگرفته از کتاب ششم ادیسه اثر هومر است که در آن آگاممنون خطاب بهاودوسئوس جمله عنوان کتاب یعنی «As I Lay Dying» را به کار میبرد.
…. این رمان را فاکنر در 1930- یک سال پس از (خشم و هیاهو) نوشته است. خود او مدعی بود که نوشتن آن را در ظرف شش هفته- آن هم با کار شبانه، پای کورهی آتش یک نیروگاه محلی – به پایان رسانده و پس از آن هم دستی در آن نبرده است؛ ولی ساختمان داستان و ظرافت پیوندهای آن چنان است که خواننده گمان میکند باید بیش از اینها وقت و (عرق ریزی روح) صرف پروراندن آن شده باشد. در هر حال، این رمان را بسیاری از منتقدان سادهترین و در عین حال کاملترین رمان فاکنر میدانند. برخی حتی آن را شاهکار او نامیدهاند. آنچه مسلم است، این رمان همیشه مدخل خوبی به دنیای شگفت و پر آشوب داستانهای فاکنر به شمار رفته است؛ اگرچه در مورد همین رمان هم باید گفت که سادگی آن تا حدی فریبنده است و دقایق آن غالباً در نگاه اول آشکار نمی شود.
مردم در سیاست ایران (پنج پژوهش موردی)
یرواند آبراهامیان
ترجمهی بهرنگ رجبی
نقش و جایگاهِ مردم در سیاست، از همان آغاز بخشی مهم از فعالیتهای پژوهشی «یرواند آبراهامیان» بوده. در تاریخنگاریهایش بیشتر تمرکز داشته روی تحولاتی که آدمها به واسطهی خیابان باعث شدهاند تا تغییراتی که سیاستمداران سرِ میز مذاکره حاصل دادهاند: او راویِ فشارهای از پایین است تا چانهزنیهای در بالا ــ و در این مقالههایش بیشتر از همهی جاهای دیگر هم. دو مقالهی نخست کتاب اواخرِ دههی شصتِ میلادی نوشته شدهاند، اولی به نقشِ جمعیتهای مردمی در تحولاتی میپردازد که نهایتاً به انقلابِ مشروطه انجامید و دومی، رد این اثرگذاریهای مردمی را تا مقطعِ کودتای 1332 پی میگیرد. مقالهی سوم که چهل سالی بعدتر از آن دو مقاله نوشته شده، سهمِ جمعیتهای مردمی را در پیشبرد و پیروزیِ انقلابِ 1357 میسنجد و ضمناً، نشان میدهد دلبستگی به بررسیِ جایگاهِ مردم در سیاست، همهی عمرِ پژوهشیِ آبراهامیان ادامه و دوام داشته. چهارمی مقالهای است دربارهی سرخوردگیِ جمعی مردمی، بنیانگذارانِ فرقهی دموکراتِ آذربایجان، از سازمانی سیاسی، حزبِ توده، و رو آوردنشان به مبارزهی خودبنیاد. و پنجمی که متن ویراستهی یک سخنرانی دانشگاهی است، گزارشی از فراز و فرودهای جنبش کارگری ایران میدهد در مقطعی کوتاه از تاریخِ ایران مدرن که آدمهای خیابان توانستند بسیاری از خواستههایشان را به حاکمان تحمیل کنند.
نام من سرخ
اُرهان پاموک
مترجم: عینله غریب
نام من سرخ (به ترکی استانبولی: Benim Adım Kırmızı) رمانی از اورهان پاموک است تحت تأثیر رمان مشهور ایتالیایی نام گل سرخ. نام من سرخ برنده جایزه نوبل ادبیات است.
رمان نام من سرخ در بستر بخشی از تاریخ امپراتوری عثمانی در زمان سلطان مراد سوم میگذرد. در این رمان، شیوهٔ چند صدایی یا پلی فونی روایتِ حوادث مختلف را توسط شخصیتهای رمان ممکن کردهاست.
پاموک در این رمان نقطه مشترک تاریخ عثمانی و ایران را در نظر داشتهاست. نویسنده به شرح عشق و قتل در این رمان پرداختهاست.
چگونگی روابط بین دو فرهنگ غرب و شرق از دیگر موضوعات این رمان است که از زبان نقاشان روایت میشود.
پاموک در گفتگو با مجله نافه درباره انگیزه خود از نوشتن این رمان گفتهاست «بین ۷ تا ۲۲ سالگیام میخواستم نقاش شوم. بعدها وقتی نویسنده مشهور ترک شدم همیشه دوست داشتم درباره لذت نقاشی بنویسم. میخواستم توصیف کنم که نقاشی کردن چه حسی دارد و یک نقاش چه عقایدی دارد.»
شخصیتهای اصلی در رمان نام من سرخ نقاشان هستند. در آغاز داستان استادِ طلاکاری به دست نقاشی کشته میشود. هیچ کس مطمئن نیست که قاتل یک نقاش است. با این حال ماجرای تمام رمان از آغاز تا پایان یافتن نقاشِ قاتل است.
پاموک در خلال رمانش به موضوعاتی مانند عشق و تاریخ نقاشی در سرزمینهای اسلامی نیز میپردازد.
او از کتابهای بسیاری در این رمان نام میبرد که در فرهنگ و تمدن اسلامی نامی بودهاند. اغلب این کتابها - از آن جمله شاهنامه شاه طهماسبی - ایرانی هستند. او همچنین برخی حکایتهاینظامی و فردوسی را نیز در رمانش بازگو کردهاست.
پاموک گفتهاست «یکی از انگیزههای من برای نوشتن رمان نام من سرخ بازآفرینی داستانهای ادبیات کلاسیک بود. زمانی که داشتم کتابم را مینوشتم از خواندن شاهنامه و خسرو و شیرین لذت میبردم.»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.