آبهای شمال
ايان مگواير
وحيد پورجعفري
حالا نوبت انتظار براي درآميختن تن و ترياك بود و سپردن افسار افكار به گمان شيرين آزادي. كسي چه ميداند، شايد اين بهترين راه براي دريافت و درك حال باشد. حال و روز و سرگذشتي لبريز از بدبياري، خيانت، تحقير، فلاكت، خفت، رسوايي، پدر و مادري تلفشده از تيفوس، هارپر ويليامز غرق در الكل، تلاشهاي بيثمر و رهاشده و شانسهاي سوخته. اما سامنر با وجود همه اين فراز و فرودها هنوز زنده بود و به نظر ميرسيد بدترينها را پشت سر گذاشته است، هر چند پوچي او غيرقابل كتمان بود و جراح بايد مرتبه پست خود را در آن لكنده ميپذيرفت. هيچ و پوچي كه ميتوانست دريچهاي باشد به سوي دنيايي جديد. آنجا كه گم نخواهي شد و آزادي متاعي است خريدني. شايد اين ترس لعنتي نيز نشانه غافلگيركنندهاي از عدم قطعيت و حركتي ديوانهوار به سوي آن جهان بيكران بود.
برای N
براي N، روايتگر چهار جوان است كه در صحنه قتل يك زوج كه در آپارتمان خود در برجي مجلل كشته شدهاند حضور داشتهاند. روايت چهار جوان از آنچه كه رخ داده پليس را قانع ميكند، اما هر چهار نفر دروغ گفتهاند و كليد معماي دروغ هر يك را بايد در گذشته و سرگذشت آنها جستجو كرد. چه كسي چه دروغي را براي حفاظت از كدام گفت؟ براي آنهايي كه به زندگي من مهر و عشق وارد كردند... براي N.
برزخ بی گناهان ( برزخ بی گناهان یا جهنم گناهکاران؟ تصمیم با شماست) برگرفته از ماجرایی واقعی
كارين ژيهبل
مترجم: آريا نوری
اسم من رافائل است تا اين لحظه چهارده سال از زندگيام را پشت ميلههاي زندان سپري كردهام. با برادر كوچكترم ويليام، جواهراتي به ارزش سي ميليون يورو را به سرقت بردهايم. اين اتفاق قرار بود بهترين رخداد زندگيمان باشد ولي در عوض تبديل به يك حمام خون شد. دو كشته و يك زخمي. فرد زخمي برادرم است. بنابراين بايد او را به جايي برسانم كه بتوانم در اسرع وقت درمانش كنم....
به دردسر افتادن
- سحر جراحى
اين كتاب كه شامل ٩ داستان كوتاه است، نامزد نهايي جايزه ى پوليتزر سال ٢٠١٦ بوده و خانم لينك مقدمه ى هم براى ترجمه ى فارسى اثر نوشته اند. بخشى از مقدمه: خيلي وقت پيش كه دانشجو بودم يكى از دوستانم كتابى را براى مطالعه به من معرفى كرد كه پس از خواندنش عاشقش شدم. اين كتاب منطق الطير نام داشت و شگفت زده تر شدم وقتى فهميدم اين كتاب منبع الهام يكى از محبوب ترين كتابهاى دوران كودكى ام بود .... ... من هرگز ايران نبوده ام ولى اميدوارم داستانهاى من بتوانند وارد قلب و ذهن خواننده ها شوند
پس از آنکه رفتی
تختخوابت را مرتب کن (چیزهای کوچکی که میتوانند زندگیات و شاید دنیا را تغییر دهند)
روز هفدهم مه سال 2014، افتخار داشتم كه در جشن فارغالتحصيلي دانشجويان دانشگاه تگزاس در آستين سخنراني كنم. اگر چه خودم هم از همين دانشگاه فارغالتحصيل شده بودم، اما نگران بودم كه سخنان يك ژنرال جنگي كه عمرش را در جنگ سپري كرده، خيلي مورد استقبال دانشجويان كالج قرار نگيرد. اما وقتي ديدم آنها با اشتياق براي شنيدن سخنرانيام آمدهاند، بينهايت شگفتزده شدم. گويا ده درسي كه در تمرينات نيروي دريايي ياد گرفته بودم، و اساس اظهاراتم را شكل ميدادند، مورد توجه جمعيت كثيري قرار گرفت. آنچه گفتم درسهايي ساده بود براي غلبه بر امتحانات تمرينات دريايي، اما هر ده تمرين براي مواجهه با چالشهاي زندگي نيز كاربرد داشت. همه ما ميدانيم كه زندگي، سخت و طاقت فرسات؛ ولي گاهي با انجام كارهايي پيشپاافتاده ميتوان به نتيجهاي دست يافت كه زندگي را تحت تأثير قرار دهد. عمل بسيار سادهاي مانند مرتب كردن تختخواب هم ميتواند براي شروع يك روز نيروي انگيزشي شگفتآوري داشته باشد و رضايتي دروني براي به پايان رساندن يك روز خوب برايمان فراهم كند. براي تغيير جهان، اول تختخواب را مرتب كن.
تولستوی و مبل بنفش
مردم كتابهايي را كه دوست دارند به اشتراك ميگذارند. آنها ميخواهند حس خوبي كه موقع خواندن كتابها احساس كردهاند يا ايدههايي را كه در صفحات كتابها يافتهاند، با دوستان و خانواده سهيم شوند. خواننده كتاب با به اشتراك گذاشتن يك كتاب محبوب سعي ميكند همان شور، شادي، لذت و هيجاني را كه خودش تجربه كرده است با ديگران سهيم شود. چرا؟ سهيم شدن عشق به كتابها و يك كتاب بخصوص با ديگران كار خوبي است. اما از طرفي هم، براي هر دو طرف تمرين دشواري است. درست است كه اهداكننده كتاب روحش را بري نگاهي رايگان آشكار نميكند، اما وقتي كتابي را با اين اعتراف كه يكي از كتابهاي مورد علاقهاش است هديه ميكند، انگار كه روحش را عريان كرده است. ما همان چيزي هستيم كه دوست داريم بخوانيم. وقتي اعتراف ميكنيم كتابي را دوست داريم، انگار داريم اعتراف ميكنيم كه آن كتاب جنبههايي از وجودمان را به خوبي نشان ميدهد، حتي اگر آن جنبهها معلوم كند كه ما هلاك خواندن رمانهاي عاشقانهايم، يا دلمان لك زده براي داستانهاي ماجراجويانه، يا اينكه در خفا عاشق كتابهاي جنايي هستيم.
جورج اورول یکی از دوستان من بود
آدام جانسون
ترجمه: فرناز كاميار
آدام جانسون (به انگلیسی: Adam Johnso) (زادهٔ ۱۲ ژوئیهٔ ۱۹۶۷ در داکوتای جنوبی آمریکا)، نویسندهٔ رمان و داستانهای کوتاه و برنده جایزههای ادبی مختلف است.
جوایز
- جایزهٔ نویسندگان وایتر
- جایزهٔ پشتوانه ملی هنرهای آمریکا
- جایزه پولیتزر برای داستان در سال ۲۰۱۳
ميگويم: «آيا كارم اشتباه بود كه شما را به اين دنيا احضار كردم؟ همسرم ميگويد شما مانع به سوگ نشستن مردم ميشويد، يعني اين حالت شما مانع پذيرش واقعيت ميشود؛ واقعيتي كه در آن خود واقعيتان مرده است.» پرزيدنت ته ريشش را با دست ميمالد. نگاهش را به پايين ميدوزد و ميگويد: «كار از كار گذشته.» عجيب است، قبلا در برنامه شصت دقيقه به اين جمله اشاره كرده بود؛ همان جايي كه بابت قانوني كردن وجود زنبورهاي رباتي براي استفاده شهري، ابراز تاسف كرد. ميپرسم: «آيا ميدانيد من شما را ساختهام؟» ميگويد: «ما همه آزاد به دنيا ميآييم و كسي نميتواند ديگري را معامله كند يا بسازد.» «ولي شما به دنيا نيامدهايد؛ من الگوريتمي بر اساس عملكرد هسته لينوكس نوشتهام. شما يك موتور تحقيقي متن باز هستيد كه با بوت تبادل دوطرفه و مترجم ويدئويي يكي شدهايد. اين برنامه وب و آرشيو عكسها و ويدئوها و اطلاعات فردي را زير و رو ميكند؛ يعني هر چيزي كه اكنون ميگوييد، قبلا گفتهايد.» براي نخستين بار پرزيدنت ساكت ميشود. ميپرسم: «آيا ميدانيد كه زنده نيستيد و مردهايد؟» پرزيدنت بيهيچ ترديدي ميگويد: «پايان زندگي، نوع ديگري از آزادي است.»
داماد یخزده (مجموعه ۹ افسانه شوم)
قسمتی از داستان
من در آن نور اندک، پوشکین، لرد بایرون و شعرهای جان کیتس را می خواندم. چیزهایی دباره عشق تباه شده، بی اعتنایی و هم چنین شیرینی مرگ آموختم. این افکار برایم آرامش بخش بود. مادرم برایم سیب زمینی، نان و فنجانی خون می آورد و لگن را از اتاق بیرون می برد. زمانی عادت داشت موهایم را شانه بزند، قبل از اینکه مشت مشت بریزند. عادت داشت مرا در آغوش بگیرد و گریه کند، ولی دیگر چنین کاری نمی کند. به جایش سعی میکند هر چه سریع تر از اتاقم بیرون برود. به رغم تلاشی که برای پنهان کردنش دارد، واضح است که از من نفرت دارد. احساس تاسف برای یک نفر، مدت کوتاهی دوام دارد و بعد احساس خواهید کرد که رنج ان ها نوعی ظلم در حق شماست.راه آهن زیر زمینی
رقابت در هنر مدرن (دوستی خیانت و پیشرفت)
سباستين اسمي
سارا حسيني معيني
سرقت آثار هنري پيچيده است. حتي زماني كه سارقين مدرك جرمي از خود باقي ميگذارند، آنچه در انتهاي داستان ميماند جاي خالي روي ديوار است. همه نقاشيهاي شگفتانگيز رايحه خاصي دارند كه آنها را منحصر به فرد ميكند...
هنگامي كه نقاشي مذكور پرترهاي باشكوه باشد، رايحه و ماهيت منحصر به فردش افزايش مييابد. يكتايي تصوير با يكتايي شخصي كه نقاشي شده درهم ميآميزد و ژرفتر ميشود. آن زمان است كه خسارت سرقت دو چندان ميشود. مالباخته شايد پس گرفتن پرتره تقلا كند، اما به راستي به دنبال پس گرفتن چه چيزي است؟ نقاشي؟ يا حال و هواي پيشين خلق اثر؟
روی پاهای خودم
ايمي پردي برنده مدال برنز در مسابقات پارا المپيك 2014 سوچي روسيه و همچنين پيروز چندين رقابت بينالمللي در رشته اسنوبرد است. دختري كه در نوزده سالگي كمتر از دو درصد شانس زنده ماندن داشت، پس از تجربه نزديكي به مرگ، و فايق آمدن بر موانع به ظاهر لاينحل، تبديل به ورزشكاري حرفهاي و تمام عيار شد. كتاب روي پاهاي خودم به ما يادآوري ميكند كه زندگي را تمام و كمال زندگي كنيم، چرا كه تواناييهاي ما بسيار فراتر از چيزي است كه تصور ميكنيم.
زندگی داستانی ای. جی. فیکری
گابریل زوین
لیلا کرد
زندگی داستانی ای. جی. فیکری که نامزد بهترین رمان سال ۲۰۱۴ به انتخاب گودریدز بود، روایتی است از زندگی “ای. جی. فیکری“، که تنها کتاب فروش یک جزیرهی دورافتاده است و تغییر زندگی او با ورود یک دختر کوچک به زندگی اش و آشنایی اش با نماینده فروش یک انتشارات اتفاق می افتد.
کتاب دو بخش و سیزده فصل دارد، که عنوان هر فصل، عنوانِ یکی از داستانهای معروف جهان و چکیدهای از معرفی این کتابها از طرف ای.جی. به دخترخواندهاش مایا است.
هرکسی که عاشق کتاب و کتاب فروشی و دنیایی که خواندن به رویش می گشاید، باشد عاشق این کتاب خواهد شد.
عاشق ژاپنی
نام نویسنده : ایزابل آلنده
نام مترجم : معصومه عسکری
عشق ما اجتناب ناپذیر بود آلما،من همیشه این را می دانستم،هرچند سال ها با این حقیقت جنگیدم و سعی کردم تو را از ذهنم پاک کنم،و می دانستم که نمی توانم این کار را از صمیم قلب انجام بدهم وقتی تو مرا بی دلیل ترک کردی،واقعا آن وضعیت را درک نکردم احساس کردم فریب خورده ام اما در طول اولین سفرم به ژاپن فرصتی به من دست داد که آرام شوم و کم کم پذیرفتم که تو را در این دنیا از دست داده ام دیگر دست از فکر و خیال و حدس زدن این که چه بین ما رخ داده برداشتم.هیچ امیدی نداشتم که دوباره با هم باشیم.حالا بعد از چهارده سال جدایی که روز به روزش را به تو فکر کردم،درک کردم که ما هیچ وقت نمیتوانستیم زن و شوهر بشویم هرچند که آن احساسات نزدیک مان را هم نمیتوانیم دور بیندازیم من از تو دعوت میکنم که عشق مان را در یک حباب زنده نگه داریم و از خارهای زندگی حفظش کنیم آن را برای آخر عمرمان و حتی برای بعد از مرگ مان دست نخورده نگه داریم.ما میتوانیم عشق مان را برای همیشه زنده نگه داریم.
عالیجنابان مفلس
هاكوپ بارونيان
آندرانیک خچومیان
هاکوپ بارونیان (تلفظ به Eastern Armenian as Hakop Paronyan, TAO: Յակոբ Պարոնեան, RAO: Հակոբ Պարոնյան,؛ ۱۹ نوامبر ۱۸۴۳ – ۲۷ مه ۱۸۹۱) نویسنده پرنفوذ،طنزپرداز، آموزگار و چهره اجتماعی در سده ۱۹ میلادی در بین ارمنیان ساکن عثمانی بود.
وی به همراه یروانت اودیان به عنوان بزرگترین طنزپردازان تمامی ادوار ادبیات ارمنی شناخته میشوند.
مشهورترین اثر بارونیان "عاليجنابان مفلس" مي باشد.
«عالیجنابان مفلس» که ماجرای آن در صد سال پیش رخ میدهد، درباره آدم پولداری است که به قصد ازدواج از شهرستانی به استانبول (ترکیه) میآید ولی دست بر قضا مورد سوء استفاده اقشار مختلف قرار میگیرد و از آمدن خود پشیمان میشود.
به گفته مترجم، این اثر اگرچه در ظاهر تراژیک است اما از رگههای طنز بهره برده است.
میهن فروش
پل بيتي
سمانه سيدي
«Sellout» نام رمان «بیتی» و طنز تلخی است که به سیاستهای نژادی در آمریکا و به ویژه هویتنژادی در لسآنجلس پرداخته است. شخصیت اصلی داستان فروشنده مواد مخدر است و رقیب اصلیاش، او را «Sellout» صدا میزند. «Sellout» در زبان عامیانه آمریکایی به معنای خیانت است. این واژه همچنین تمام شدن یکجای بلیتهای کنسرت، تئاتر یا رویدادهای اینچنینی هم معنی میدهد.
«پل بیتی» به عنوان نویسندهای متولد لسآنجلس، اولین آمریکایی است که پس از تغییر قوانین جایزه «بوکر» توانسته آن را به دست بیاورد. جایزه ۵۰ هزار پوندی «من بوکر» اولینبار در سال ۱۹۶۹ برگزار شد و بهترین اثر ادبیات داستانی که به زبان انگلیسی نوشته شده را برمیگزیند. این جایزه بیش از ۴۰ سال تنها به نویسندگان کشورهای مشترکالمنافع، انگلیسیها و ایرلندیها تعلق میگرفت، اما از سال ۲۰۱۳ با وضع قوانین متفاوت، تمام آثار نوشتهشده به زبان انگلیسی حق شرکت در آن را پیدا کردهاند.
رمان طنز برنده «بوکر» این نویسنده ۵۴ ساله که بامداد امروز طی مراسمی در «گیلدهال» لندن جایزهاش را دریافت کرد، به خاطر پرداختن به مسائل نژادی در آمریکا از سوی داوران این جایزه با «مارک تواین» و «جاناتان سوییفت» مقایسه شده است.
«بیتی» پیش از این گفته بود احتمالا هضم این رمان برای خوانندگان سخت باشد، اما «آماندا فورمن» رییس هیات داوران «من بوکر» این دوره، چندان با او موافق نیست. او گفته است: ادبیات داستانی نباید آسان باشد. این کتابی است که خواننده را با بیخیالی تمام، میخکوب میکند... و دقیقا به همین خاطر کار خوبی است.
نامههای رز
یکی از ما دروغ می گوید
انتشار با اجازهى رسمى از نويسنده و ناشر
چهار نوجوان... برانوین نیت ادی کوپر یک اتاق تنبیه... و زندگیها برای همیشه تغییر میکنند. برکفست کلاب، میزبان دروغگوهای کوچولو و زیباست. یکی از ما دروغ میگوید پنج غریبه برای تنبیه وارد اتاقی میشوند... و تنها چهار نفر زنده از آن بیرون میآیند. هر کدام مظنون هستند و چیزی برای پنهان کردن دارند. سایمون به دلیل حملۀ آلرژی مرده است... درست است؟ براساس تحقیقات مرگ او حادثه نبوده است. این باعث میشود هر چهار نفرشان در قتل او مورد سوظن قرار بگیرند. هر شخص رازی دارد. درست است؟ مهم این است که تا کجا میخواهی رازهایت را حفظ کنی...