سوفیا پتروونا
نویسنده: لیدیا چوکوفسکایا
مترجم: خشایار دیهیمی
انتشارات ماهی، چاپ سوم ۱۴۰۱
۱۸۴ صفحه، جیبی، شومیز
سوفیا پتروونا
0 تومان
نويسنده:لیدیا چوکوفسکایا
مترجم:خشایار دیهیمی
سوفیا پتروونا رمان کوتاهی است که لیدیا چوکوفسکایا آن را در اواخر دههی ۱۹۳۰ نوشت. این رمان دربارهی تصفیههای استالینی است و از جمله معدود آثار باقیمانده در اینباره است که در همان دوران نوشته شده است. پس از تغییر شرایط سیاسی، نسخهی ویرایش شدهی سوفیا پتروونا، اولینبار در ۱۹۶۵ منتشر شد. داستان این رمان دربارهی تایپیستی به نام سوفیا پتروونا در اتحاد جماهیر شوروی است. پسر او، نیکالای (کولیا)، عمیقاً به کمونیسم اعتقاد دارد و در ابتدای مسیر نویدبخشی است. طولی نمیکشد که تصفیهی بزرگ آغاز میشود و همکاران سوفیا، در بازار گرم متهم کردن به خیانت، ناپدید میشوند و در همان حال آلیک، بهترین دوست کولیا، هم خبر از بازداشت شدن او میدهد. سوفیا میکوشد خبر بیشتری از کولیا به دست آورد، اما در جریان وسیعی از بوروکراسی فرو میرود.
ناموجود
وزن | 140 گرم |
---|
محصولات مرتبط
آس و پاس در پاریس و لندن
نويسنده:جورج اورول
مترجم:بهمن دارالشفايي
آس و پاس در پاريس و لندن اولين كتابي است كه از اورول منتشر شد. او براي چاپ اين كتاب دردسرهاي زيادي كشيد: دو ناشر آن را رد كردند و حتي نويسنده نسخه دستنويس را به دوستي داد تا آن را بسوزاند. اين كتاب روايت اورول است از مقطعي فلاكتبار از زندگياش در پاريس و لندن، دوراني كه در كنار آدمهاي فرودست جامعه زندگي ميكرد و براي امرار معاش تن به هر كاري ميداد. گرچه شهرت اورول به مزرعه حيوانات و 1984 است. بعضي از طرفدارانش كتاب حاضر را خواندنيترين اثر او ميدانند.
با هم، همین و بس
چه کسی موتسارت را کشت (داستانهایی برای دوستداران موسیقی)
نويسنده:ارنست ويلهلم هاينه
مترجم:علي اسديان
چهکسی موتسارت را کشت؟ ۱۴ روایت واقعی از زندگی چند موسیقیدان بنام تاریخ است، حقایقی بس مرموز و عجیب که روایت آنها به داستانی جنایی برآمده از تخیل نویسنده میماند؛ بههمین دلیل هم عنوان فرعی «داستانهایی برای دوستداران موسیقی» برای کتاب انتخاب شده است. ارنستویلهلم هاینه، نویسندهی کتاب، که خود معماری برجسته بود، به نوشتن روایتهای تاریخی اینچنینی علاقهی بسیاری داشت و در این کتاب نیز پروندههایی مبهم و عجیب و تاریخی را دربارهی موسیقیدانان گشوده و با بازخوانی آنها پرتو تازهای بر هر کدام تابیده است. او ضمن بررسی این پروندهها کمی هم به زندگی و شخصیت این موسیقیدانان پرداخته است که بر جذابیت روایتش افزوده است. موتسارت، هایدن، پاگانینی، چایکوفسکی، برلیوز، دانکن، واگنر، روسینی، باخ، هندل، بیزه، موسُرگسکی و گلن میلر هنرمندانی هستند که در این کتاب به آنها پرداخته شده است.
چون باد، چون موج
استفانو بولونینی
ترجمه: مهیار علینقی
نوشتههای کوتاهی که در این کتاب آمدهاند همانقدر داستانکوتاهند که مقاله یا پژوهشهای روانکاوانه. این قطعات که در قالب اولشخص روایت شدهاند، بیشتر به خاطره شبیهند و گاه آدمی را به یاد سبک اورول و موام در خاطرهنویسی میاندازند. هر یک از فصول کتاب به موضوع خطیری میپردازد، از جمله ماهیت اشتیاق، نقش سرنوشتساز وهم و وهمزدایی از زندگی آدمی، ماجراجویی در تقابل با کوتهفکری، ارزش مهارت و تخصص، ریشه و اجزای قهرمانگرایی و ... نثر بولونینی دلپذیر است و صمیمیتی دلفریب دارد. از همین روست که ظهور مفاهیم روانکاوانه در متن به معنای تحمیل اصطلاحات فنی این رشته نیست، بلکه بیشتر محملی است برای روشنساختن مطلب به روشی خلاق.
اين كتاب در سال 2006 منتشر شده و برنده جايزه ي گراديوا شده است.
رمانی با یک طوطی
آندری ولوس
مترجم: آبتین گلکارآندری ولوس در اواخر دههی 1990 در زندگینامهی کوتاهی نوشت: “همهی آنچه میتوانم دربارهی خودم بگویم در چند سطر میگنجد.در دوشنبه به دنیا آمدم.آنجا مدرسه را تمام کردم.در پژوهشکدهی نفت درس خواندم.متخصص ژئوفیزیک شدم.حتی در همین رشته کار کردم.در جوانی شعر میسرودم.گاهی چاپشان میکردند.مدتها به ترجمهی شعر از تاجیکی مشغول بودم.اولین داستانم حدود…حتی یادم نمیآید حدود چند سال پیش منتشر شد.ده؟دوازده؟بعد نوبت به کتاب نثرم رسید…خلاصه،زندگی پیش میرود و تمامش هم وقف ادبیات نشده است، لابد به همین دلیل است که دوستانم دربارهی من میگویند: همان است که نویسندگی هم میکند”
آندری ولوس در رمانی با یک طوطی با نثری ساده و روشن به مسئلهی غلبهی نگرش تجاری و سرمایه داری بر دانش و فرهنگ میپردازد،مشکلی که ظاهرا ابعادی فراگیر و جهانی به خود گرفته است.در بخشی از کتاب میخوانیم: کالاباروف یک روز در میان راهی دادگاه میشود،چون پیوسته به کتابخانهاش سوءقصد میکنند،گاهی به ساختمانش و گاهی هم به زمینش.گاهی شرکت نفت میخواهد در آن ساکن شود و گاهی شرکت گاز.گاهی میخواهند به جای کتابخانه جایگاه سوختگیری با فناوری نانو درست کنند و گاهی پارک آبی.این سوءقصدها فعلا دفع شده است ولی اگر روزی کالاباروف را برکنار کنند،چه کسی برای دفاع از کتابخانه سپر به دست میگیرد و شمشیر میزند؟!
سوی دیگر
علی اصغر حداد
عقاید یک دلقک
هاینریش بل
ترجمه: سپاس ریوندی
هاینریش تئودور بُل (به آلمانی: Heinrich Theodor Böll) (زاده ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ - درگذشته ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۵) نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبی است. بیشتر آثار او به جنگ (به خصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن میپردازد.
این کتاب دربارهٔ دلقکی به نام شنیر است که معشوقه اش ماری او را ترک کرده و به همین دلیل دچار افسردگی شده و مرضهای همیشگیاش، مالیخولیا و سردرد تشدید یافته. از این رو برای تسکین آلام خود به مشروب رو آوردهاست. به قول خودش «دلقکی که به مشروب روی بیاورد، زودتر از یک شیروانی ساز مست سقوط میکند». فقط دو چیز این دردها را تسکین میدهند: مشروب و ماری. مشروب یک تسکین موقتیست ولی ماری نه؛ ولی او رفته...
ظاهراً، این رمان نمایانگر جامعه آلمان تحت تأثیر هیتلر و سالهای بعد از جنگ است. این داستان زوایای مختلف جامعه از جمله عقاید سیاسی و مذهبی، مسائل زناشویی، تعارضات بین کاتولیکها و پروتستانها، تأثیر جنگ بر خانوادهها و بسیاری موارد دیگر در آلمان را نقد میکند. هاینریش بل تمام مشکلات بعد از جنگ را به تصویر کشید و آنها را به بعضی زوایای روان شناختی ارتباط داد. بل میخواست بر روی نقش کلیسای کاتولیک روم تمرکز کند تا تأثیر ان بر اروپا را نشان دهد. بعلاوه اخلاقیات و سیاست ان زمان را نشان داد. کلیسا رابطه بین کاتولیکها و پروتستانها را محدود ساخت و جامعه آلمان را در زمره گروههای مذهبی دستهبندی کرد. اگرچه در این رمان، پروتستانها بعنوان افرادی ثروتمندتر نمایش داده میشوند، اما بل نشان میدهد که جامعه، به ویژه ازنظر در مسائل سیاسی و اخلاقی، عمدتاً تحت تأثیر کاتولیکها بودهاست. شخصیت اول داستان، یعنی هنس، از هیچ یک از این دو گروه سودی نمیبرد. او یک کافر است، اما کافری که اقوامی هم کاتولیک و هم پروتستان دارد و در مراسمهای هردو مذهب شرکت میکند (اگرچه عقایدی کاملاً متفاوت با هردو طرف دارد). حتی با اینکه اجرای موفقی در هنر دلقکی دارد، کارش مورد تأیید گروههای سیاسی نیست؛ ولی بعد از آسیب دیدن زانوی چپش، نمیتواند به خوبی گذشته اجرا داشته باشد. در پایان، آن دوران را اینگونه توصیف میکند: «اگر دوران ما شایسته نامی باشد، باید نامش را عصر فحشا نامید.»
قصههای پیترخرگوشه و دوستان(مجموعه ۲۰ جلدی)
پیترخرگوشه داستان خانوادهی خانمخرگوشهی پیر و چهار فرزندش، فلاپسی و ماپسی و کاتِنتِیل و پیتر، است که در خانهی خرگوشیشان، در زیر یک درخت صنوبر بزرگ، زندگی میکنند. روزی از روزها پیتر، که خرگوش بازیگوش و شیطانی است، بیتوجه به هشدار مادرش به باغ آقای مکگرگور میرود. آقای مکگرگور پیتر را میبیند و به دنبال او میدود.
قصهی پیترخرگوشه اولین کتاب از مجموعهی «دنیای پیترخرگوشه و دوستان» است که اثری کلاسیک در ادبیات کودکان بهشمار میرود. بئاتریکس پاتر داستانهای این مجموعه را برای فرزند یکی از بستگانش نوشت. همچنین تصویرگری این مجموعه نیز اثر پاتر است این مجموعه، که از اولین انتشارش بیش از یک قرن میگذرد، تاکنون به 36 زبان ترجمه شده است و جزو پرفروشترین مجموعهکتابهای جهان است.
کاسپار
پتر هاندكه
مترجم: علياصغر حداد
کاسپار نمایشنامهای پستمدرن است ملهم از سرگذشت مرموز کاسپار هاوزر، پسری آلمانی که با سرووضعی غیرعادی در شهر پیدا میشود و از نامهای که در دست دارد چنین بر میآید که از بدو تولد در مکانی تنگ و تاریک نگهداری میشده است. اشخاص مختلفی به تعلیم و تربیت او گمارده میشوند، اما آنها بیش از آنکه به او کمک کنند، به سلامت جسمی و روحی او لطمه میزنند.
هاندکه در نمایشنامههای خود به مقولهی زبان میپردازد. از نظر او زبان نهتنها حامل اندیشه، احساسات و تجربیات فردی است، بلکه مجموعهای است از یک سسلهقواعد که ساختار درونی آن از لحاظ کیفی در شکلگیری تصورات و دریافتها و محسوسات ما مؤثر است. او تأکید میکند که در جوامع صنعتی، که فرد خود را آزاد و رها از قیدوبند بکننکنهای حاکمانه میانگارد، این خطر بسیار است که رسانههای همگانی با سوءاستفاده از زبان چنان به افکار عمومی شکل دهند که فرد ایدئولوژی حاکم را ایدئولوژی خود تلقی کند.
--
نمایشنامهی کاسپار بر آن نیست که نشان دهد قضیهی کاسپار هاوزر واقعاً چگونه است یا واقعاً چگونه بوده. بلکه میخواهد نشان دهد که قضیهی یک آدمی چه ممکن است باشد. این نمایشنامه نشان میدهد که چگونه میتوان کسی را با حرفزدن به حرفزدن واداشت. ازاینرو این نمایش را «شکنجهی گفتاری» هم میتوان نامید. پیشنهاد میشود که باری تجسم این شکنجه در بالای دهنهی صحنه نوعی چشم جادویی نصب شود که همهی تماشاگران بتوانند آن را به خوبی ببینند. البته وجود این چشم نباید موجب شود که تماشاگران از تعقیب وقایع روی صحنه باز بمانند. علمکرد این چشم آن است که با پلکزدنهای عصبی خود مشخص کند که تلقین به قهرمان نمایش هر بار با چه حدتی صورت گرفته است. هرچه قهرمان نمایش نسبت به این تلقین از خود مقاومت بیشتری نشان میدهد، تلقین با حدت بیشتری صورت میگیرد و در نتیجه شدت پلکزدنهای چشم جادویی نیز افزوده میشود... بریدهای از پیشگفتار نویسنده بر نمایشنامهی کاسپار
مکتب دیکتاتورها
نام نویسنده : اینیاتسیو سیلونه
نام مترجم : مهدی سحابی
در آستانه جنگ جهاني دوم، يك جوجه ديكتاتور آمريكايي به اروپا آمده تا از تجارب طولاني اروپاييها در زمينه ديكتاتوري درس بگيرد، به آمريكا برگردد و در آنجا هم يك نظام استبدادي برقرار كند. براي فراگيري شگردها و رموز ديكتاتوري به سراغ كسي ميرود كه عمري را در مبارزه با استبداد گذرانده است، چرا كه منطق حكم ميكند كه حقيقت از زبان دشمن شنيده شود.
منطق
گراهام پريست
بهرام اسديان
گراهام پریست میکوشد در کتاب منطق ریشههای منطق را که عمیقاً در فلسفه نفوذ کرده است بررسی کند و توضیح دهد که منطق صوری جدید چطور میان مسائل مختلف، از وجود خدا و واقعیت زمان گرفته تا تناقضهای احتمال و نظریهی تصمیم، رابطه برقرار میکند. منطق یکی از قدیمیترین شاخههای فکری است؛ و در ضمن یکی از جدیدترین آنها نیز هست.
این کتاب از مجموعهی مختصرمفید است.
این مجموعه ترجمهای است از کتابهای مجموعهی A Very Short Introduction که انتشارات دانشگاه آکسفورد انتشار آنها را از سال ۱۹۹۵ آغاز کرده است و تعداد عناوین آن تاکنون به بیش از ۴۰۰ عنوان رسیده است. هرکدام از کتابهای مجموعه درآمدی است بر موضوعی خاص که اگرچه برای مخاطب عام نوشته شده، نویسندهی آن از اساتید برجستهی آن رشته است.
یک روز دیگر از زندگی
ریشارد کاپوشینسکی
بهرنگ رجبی
ریشارد کاپوشچینسکی (۱۹۳۲ تا ۲۰۰۷) خبرنگار، نویسنده، شاعر و عکاس لهستانی بود.
او فارغالتحصیل تاریخ از دانشگاه ورشو بود. در شانزده سالگی، نخستین نوشتهاش در مطبوعات انتشار یافت. در ۲۴ سالگی خبرنگار خارجی شد و مدت ۲۵ سال را، در آسیا،آمریکای لاتین، خاورمیانه و آفریقا در میان شورشیان گذراند. او شاهد دهها جنگ وانقلاب در جهان سوم بودهاست. کتاب شاه شاهان وی، حاصل مشاهدات او از انقلاب اسلامی ایران بود.
با سقوط سالازار، دیکتاتور پرتغال، حکمرانان تازه این کشور به آنگولا و دیگر مستعمرات پیشین پرتغال حق استقلال دادند. بهار ۱۹۷۵، آتش جنگ داخلی در آنگولا شعله کشید. دهها گروه مسلح به جان هم افتادند و محله به محله جنگی قساوتبار را رقم زدند. ریشارد کاپوشچینسکی، روزنامهنگار مشهور، تابستان همان سال راهی این کشور شد. کتاب حاضر حاصل دوران اقامت او در آنگولاست. کتابی خواندنی که تصویری تکاندهنده از جنگ ارائه میدهد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.