۱۹۸۴
آخرین قارون
با اين كه هيچوقت روي پرده سينما نبودهام اما بزرگشده صنعت فيلم هستم. بعدها به من گفتند دودولف والنتينو به تولد پنجسالگيام آمده بود. اين را گفتم كه بگويم قبل اين كه دست چپ و راستم را بشناسم دورادور ميدانستم جريان چيست. يكبار ميخواستم خاطراتم را با عنوان دختر يك تهيهكننده بنويسم اما در هجدهسالگي واقعا چيزي در اينباره براي نوشتن نداريد. شايد هم اين دست سرنوشت بود وگرنه به بيمزگي ستون لولي پارسون ميشد. مثل هر مرد ديگري كه ميتواند در كار كتان يا فولاد باشد پدرم در صنعت فيلمسازي مشغول بود و من هم با اين مسئله كنار آمده بودم. در بدترين حالت ميشد گفت من هاليوود را مثل روح سرگردان خانهاي جنزده پذيرفته بودم. ميدانستم كه بايد با اين مسئله مشكل داشته باشم اما نداشتم.
آخرین روز یک محکوم
آخرین روز یک محکوم [Le Dernier Jour d’un condamne]. رمانی از ویکتور ماری هوگو (1802-1885)، شاعر و نویسنده فرانسوی، که در 1829 منتشر شد. ذهن هوگو از مسائل اجتماعی در تلاطم بود و بعدها در بینوایان به این مسائل بازپرداخت. واپسین روز یک محکوم روایتی است که یک محکوم تا لحظه اجرای حکم حکایت میکند.
آداب دنیا
یعقوب یادعلی
«آدابِ دنيا» تجربهی يک رمانِ نفسگير است از «يعقوبِ يادعلی». نويسندهای که نامش يادآورِ برخی از بهترين داستانهای دههی گذشتهی ادبيات ايران است. يادعلی در اين رمان در عينِ پايبندی به واقعگرايی، روحی متافيزيکی را احضار میکند که درش چهرههای عجيبی از شخصيتهايش پنهان شدهاند؛ چهرههايی که با جلو رفتن داستان از سايه بيرون میآيند… يک پليسِ خسته و توبيخشده درگيرِ ماجرای ناپديد شدنِ مردی میشود که پايش را به ويلايی بزرگ باز میکند؛ ويلايی که براساس نگاهی آرمانی ساخته شده و ساکنانش را گردِ هم آورده است. همزمان عشقی قديمی در اين ميانه ظهور میکند که عاملِ اصلی رفتارهای قهرمانِ يادعلی است. رمان با اتفاقهای ريز و درشت غيرقابلپيشبينی جلو میرود و اتاقی که کسی نبايد وارد آن شود… اتاقِ دربسته…
يعقوب يادعلی متولد سال 1349 است و چند سالی است که در امريکا زندگی میکند. او در آدابِ دنيا نشان میدهد که بعدِ ده سال سکوت چه بازگشتِ باشکوهی دارد.
آدم خواران
داستان آدمخواران بر اساس واقعهای هولناک نوشته شده که در 1870 در سالهای جنگ فرانسه با همسایه شرقیاش؛ پروس در دهکدهای در جنوب غربی فرانسه رخ داده و نویسنده علاوه بر مطالعهی تاریخی، در خود دهکده نیز واقعه را از زبان نسلهای بعد شنیده و تصویر ناب و تکاندهندهی آن واقعه را به داستان کشیده است. این کتاب دومین اثری است که از ژان تولی به فارسی ترجمه میشود. «مغازهی خودکشی» پیشتر به قلم همین مترجم از سوی نشرچشمه منتشر شده است. . بخشی از متن کتاب: «جمعیت همه شادوشنگول بودند. سوختنِ آدم زمان زیادی میبرد. خورشید، در افق، خون گریه میکرد. منظرهی مخوفی بود. باد خاکسترِ آلن را به همه طرف میپراکند. قدری از این گرد سیاه به زیر پای مردمی رفت که دهنهای چربشان را با آستینهای چرکشان پاک میکردند. آنها سیر و خوشحال بودند.»
آفتابپرستها
يك رمان شگفتانگيز از نويسندهاي آنگولاييالاصل. نويسنده سال 1960 در آنگولا به دنيا آمد و به زبان پرتغالي مينويسد. كشورش انواع كودتاها و درگيريهاي نظامي و خونين را در نيمه دوم قرن بيستم گذرانده و سابقه استعمار شدنش نيز در ادبيات روايت شده. اين رمان برآمده از روح جهان مسخ كافكا و روايتهاي بورخس است. راوي رمان يك آفتابپرست است كه در خانهاي كهنه زندگي ميكند. او شاهد تاريخ بوده و هست. كساني به اين خانه ميآيند كه خواستار ابداع گذشته هستند. همخانهاي اين آفتابپرست زالي است با ذهني عجيب و همين امر باعث ديالوگي ميشود بين اين دو درباره ماجراهاي كه در خانه ميگذرد. آگوآلوسا با درهم آميختن بيان استعاري و رئاليسم تاريخي تركيبي بديع ميسازد درباره فساد قدرت و جهان متصلب انسانهاي پيرامون. آفتابپرستها در لايههايش رماني سياسي است در فضايي كه شخصيتها ناچارند از خود بگويند و از آنچه رقم زدهاند. رماني درباره زوال روح بشري به روايت يك آفتابپرست كهنسال.
آنارشیسم
جرج وودكاک
مترجم: هرمز عبداللهی
جرج وودکاک در سال ۱۹۱۲ در وینی پگ کانادا متولد شد. در دوران کودکی به انگلستان رفت و تا سال ۱۹۴۹ که به کانادا مراجعت کرد، در این کشور سکونت داشت. وی در دانشگاه واشینکتن به تدریس زبان انگلیسی پرداخت و در دانشگاه بریتیش کلمبیا نیز به تدریس انگلیسی و بررسیهای آسیائی اشتغال داشت اما در سال ۱۹۶۲ از شغل خویش استعفا کرد تا یکسره به کار نوشتن بپردازد.
وی کار ادبی خود را با شعر آغاز نمود و اشعار خویش را در مجلههای کوچک دهه ۱۹۳۰ منتشر میکرد. پاسیفیسم او را منطقا به آنارشیسم کشانید (نفی خشونت، مستلزم نفی اقتدار و اجبار است) . دوستی وی با ماری لوئیز برنری موثرترین عامل روی آوردن او به مبارزات آنارشیستی بین سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۹ بود که طی آن، وی یکی از سردبیران War Commentrayو Freedom بوده، همچمین سردبیرو بنیانگذار مجله ادبی اختیارگرای Now و نیز مجله آمریکایی Dissent بشمار میرفت . از میان چهل کتابی که نوشتهاست، میتوان به روح بلورین (۱۹۶۶) که مطالعهای است در باب جرج اورول وزندگینامه پطر کروپوتکین، پرودون، اسکار وایلد، گاندی و هاکسلی اشاره نمود. کتاب آنارشیسم نوشته وی (۱۹۷۰) یکی از ماخذ معتبری است که در مورد ایده و جنبشهای اختیارگرا، به زبان انگلیسی نوشته شدهاست.
آنته کریستا
نام نویسنده : املی نوتومب
نام مترجم : محبوبه فهیم کلام
اَملی نوتومب (1966) یکی از پُرخوانندهترین و جدیترین نویسندگان معاصرِ فرانسهزبان است. او در خانوادهای قدیمی و اشرافی در بلژیک به دنیا آمده است و تا به امروز چندین و چند رمان مهم منتشر کرده است. نوتومب نویسندهای است که نظمِ نوشتن دارد و سالی یک رمان منتشر میکند. رمانِ کوچکِ آنتهکریستا یکی از مشهورترین آثارِ اوست که سالِ 2003 منتشر شد. رمانی که در آن مانند همیشه دغدغههای خاص این نویسنده نسبت به تنهایی، جنسیت و شر وجود دارد. رمان داستانِ یک دخترِ دانشجوی تنهاست که هیچ دوستی ندارد. او در دانشکده با دختری پُرشر و شور آشنا میشود که همهی نگاهها به اوست. دختری که از شهری دیگر به کالج میآید و ناگهان قهرمانِ کتاب تصمیم میگیرد او را به خانهشان دعوت کند مگر کمی از تنهایی درآید. اما... رمان مملو از تضادهای درونی شخصیتهاست. تبلوری از نفرتِ عمیق به دیگری و کشفِ رازهایی که برآمده از بدخواهی هولناکی است. آنتهکریستا رمانی است دربارهی زاده شدنِ همان «دیگری»ای که ژانپل سارتر «دوزخ» مینامیدش. نوتومب در ساختاری ساده و پیشرونده روایتِ ظهور و سقوطِ «دیگری» را میسازد.
آوای کوهستان
ابله
مترجم: سروش حبیبی
رمان ابله اثر فیودور میخایلوویچ داستایوفسکی یکی از آثار پیچیده و تأثیرگذار این نویسنده بزرگ روسی است که برای اولین بار در سال 1869 منتشر شد. این رمان که بهعنوان یکی از شاهکارهای داستایوفسکی شناخته میشود، داستان پرنس میشکین، یک فرد ساده و بیگناه، را روایت میکند که بهطور غیرمستقیم درگیر پیچیدگیهای اجتماعی، اخلاقی و روانشناختی جامعه روسیه قرن نوزدهم میشود.
یکی از مهمترین و بحثبرانگیزترین جنبههای The Idiot شخصیت پرنس میشکین است. او بهعنوان یک مرد بیگناه و سادهدل به دنیای پیچیده و فاسد انسانها وارد میشود. برخلاف شخصیتهای معمولی داستایوفسکی که معمولاً درگیر معضلات اخلاقی پیچیده هستند، پرنس میشکین در ابتدا بهعنوان یک "دیوانه" یا "احمق" معرفی میشود که از پیچیدگیهای انسانی بیخبر است و به همین دلیل در ارتباط با دیگران به نظر میرسد که فاقد درک از طبیعت انسانهاست.میشکین بهطور نمادین بهعنوان یک شخصیت "مسیحی" یا "فراانسانی" به تصویر کشیده شده که در تلاش است تا آزادی اخلاقی و رحمت را در دنیای فاسد اطرافش به نمایش بگذارد. اما او بهجای اینکه بهعنوان یک شخصیت قدیس یا قهرمان شناخته شود، بیشتر بهعنوان یک "احمق" یا "دیوانه" در نظر گرفته میشود که رفتارهایش در جامعهای که ارزشهای اخلاقی سقوط کرده است، فهمیده نمیشود.
اتاق لودویگ
آلویس هوچنیگ
ترجمه: محمود حسینی زاد
مکان اصلی حوادث این رمان در ایالت کرنتن قرار داد که جنوبیترین ایالت اتریش است. در شروع جنگ جهانی دوم و اشغال یوگسلاوی توسط نازیهای آلمان، گذرگاه لویبل- بین اتریش و اسلوونی- برای اشغالگران اهمیت نظامی پیدا کرد. در این منطقه اردوگاه کار اجباری لویبل بنا شد و بعدا به دلیل کمبود جا اردوگاه دومی هم در لویبل برپا شد. این اردوگاه از معدود اردوگاههای کار اجباری نازیها بود که تعدادی از اسرا موفق به فرار از آن شدند و به گروههای فعال پارتیزانی اسلوونیها در محل پیوستند و تنها اردوگاه نازیها بود که در آن اسرایی را که در اثر مشقت کار و زندگی میمردند، روی توده هیزم در فضای باز میسوزاندند. برای این کار هم چالهای در محوطه اردوگاه بود. از این اردوگاه و از این چاله در این رمان یاد شده است.
در بخشی از کتاب آمده است: «این جا گروه زندههای خودش را دارد و گروه مردههای خودش را. من خودم را در گروهی که باید، جا داده بودم و شده بودم یکی از آنها و متعلق شده بودم به آنجا و نه به هیچ جای دیگر.
مردهها محل را ترک نکرده بودند و زندهها را هم نمیشد از آنجا راند، پس اگر امکانی نداشتم که تنها زندگی کنم باید با آنها زندگی میکردم. شروع کرده بودم به زندگی با آنها و سکنی گرفته بودم در آن محل، خودم را چال کرده و ریشه دوانده، شده بودم یکی از درختهای گئورک، هیچکس هم نمیتوانست این درخت را با تبر بیندازد جز خودم.»
اتحادیه ابلهان
مترجم: پیمان خاکسار
داستان انتشار اتحاديهي ابلهان نوشتهي جانکندي تول داستان غريبي است. جانکندي کتاب را در سيسالگي نوشت و بعد از اينکه هيچ ناشري زير بار چاپ آن نرفت به زندگي خود پايان داد. مادرش يازده سال تلاش کرد تا بالاخره دانشگاه لوييزيانا راضي به انتشار کتاب شد. کتاب به محض انتشار غوغا به پا کرد و همان سال ــ 1981 ــ جايزهي پوليتزر را ربود و پس از آن تبديل به يک کالت شد. شايد بتوان محبوبيت کتاب را با ناطور دشت سلينجر مقايسه کرد. ايگنيشس جي رايلي قهرمان کتاب يک دن کيشوت امروزي است که وادار ميشود از خلوت خود بيرون بيايد و با جامعهاي که از آن متنفر است روبهرو شود و به شيوهي ديوانهوار خود با آن بستيزد. بسياري از منتقدان، اتحاديهي ابلهان را بزرگترين رمان کمدي قرن ميدانند.
«تو اصلاً تو خيابون سن ژوزف چيکار داشتي؟ اونجا که فقط انباره و اسکله. اصلاً آدم از اونجا رد نميشه. اونجا اصلاً جزء مسيراي ما نيست.» «راستش اين رو نميدونستم. از سر ناتواني اونجا توقف کردم تا خستگي درکنم. گاهگداري هم رهگذري عبور ميکرد که متأسفانه ميلي به هاتداگ نداشت.» «پس اونجا بودي. واسه همينه که هيچي نميفروشي. شک ندارم که داشتي با اون گربهي لعنتي بازي ميکردي.» «حالا که اشاره کرديد ياد يک و يا شايد دو حيوان اهلي افتادم که اون حوالي پرسه ميزدن.» «پس داشتي با گربههه بازي ميکردي.» «نه. من با گربه بازي نميکردم. من فقط گربه رو برداشتم تا کمي نازونوازشش کنم. گربهي گلباقالي بسيار ملوسي بود. بهش يک هاتداگ تعارف کردم ولي از خوردنش امتناع کرد. حيواني بود باسليقه و نجيب.»
اتفاق و دو داستان دیگر
نام نویسنده : کریشتوف کیشلوفسکی
نام مترجم : عظیم جابری
کریشتوف کیشلوفسکی شیفته ی داستان نویسی بود.شیفته ی روایت تنهایی و اضطراب انسانش در لهستان کمونیست زده ی سال ها ی دهه ی شصت و هفتاد دورانی که همه چبز در هاله ای از تردید فرو رفته بود.برای همین سه داستانی که در این کتاب خواهید خواند سه اثری که کیشلوفسکی بر اساس شان فیلم های آرامش.آماتور و شانس کور را ساخت و تبدیل به یک فیلمساز جهانی شد.پر هستند از تقابل بین این اضطراب وم میل به آزادی این مجموعه را هانا کرال دوست او و نویسنده ی برجسته تدوین و بعد مرگ فیلم ساز منتشر کرد.داستانهایی که در آن میتوان جهانی از خیال و سکوت را تماشا کرد که سرنوشت انسان را رقم میزنند و او در نبردی دائم است با آنچه میخواهند برایش بسازند و افسوس که این ذهن خلاق بیشتر داستان ننوشت کیشلوفسکی هنگام مرگ فقط پنجاه و چهار سال داشت.
اخلاقی برای زندگی امروز: یافتن مبنایی مشترک میان فلسفه و دین
ریچارد مک کی رورتی (ترجمه به انگلیسی: Richard Rorty) (زادهٔ ۴ اکتبر ۱۹۳۱ – درگذشتهٔ8ژوئن2007)، از مهمترین فیلسوفان تحلیلیِ معاصر و بهعقیدهٔ برخی بزرگترین فیلسوف آمریکایی است. وی نظرات بدیعی در سنت پراگماتیستی ارائه کردهاست. هرچند برخی او را بهدلیل عقاید نسبیگرایانهاش پسامدرن دانستهاند، وی چنین عنوانی را نمیپذیرفت و آن را اساساً بیمعنا میپنداشت.اگر بخواهیم دقیقتر ردهٔ رورتی را بیان کنیم باید او را فیلسوف پسا تحلیلی (post-analytical) عمل گرا بنامیم.