معرفی رمان «ترانه آشیل» اثر مدلین میلر
اگر به دنبال بازگویی داستان یکی از عاشقان بزرگ اسطورههای یونانی بودید، میتوانید پاریس را انتخاب کنید که عشق (یا هوس) او به هلن، هزار کشتی را علیه شهرش تروی به پرواز درآورد و آن را از نقشه پاک کرد. یا اورفئوس، که ارادتش به اوریدیک او را به اعماق جهنم کشاند تا تلاش کند او را پس بگیرد. یا حتی آلستیس که شوهرش ادمتوس را آنقدر دوست داشت که حاضر شد به جای او بمیرد.
ترانه آشیل اثر مادلین میلر اقتباسی بدیع از ایلیاد هومر از دیدگاه پاتروکلوس، بهترین دوست و معشوق آشیل، از دوران شاهزادههای جوان تا مرگ نهایی آشیل در جنگ تروا است.
آشیل نیمه خدای یونانی برای اولین بار به عنوان یک عاشق و همچنین یک مبارز در این رمان زیبا ظاهر می شود.
میلر پس از خواندن ایلیاد توسط مادرش در کودکی به افسانه آشیل علاقه مند شد. او متوجه شد که به ویژه توسط پاتروکلوس، یک شخصیت کوچک که در نهایت تأثیر قابل توجهی بر نتیجه جنگ تروا دارد، شیفته او شده است. با استفاده از این منابع، میلر به دنبال نوشتن داستانی در مورد اینکه پاتروکلوس چه کسی بود، و منظور او برای آشیل چه بود. علاوه بر ایلیاد، میلر از نوشتههای اووید، ویرژیل، سوفوکل، آپولودور، اوریپید، و آیسخولوس و همچنین گزارشهای دوستی آشیل در دوران کودکی با پاتروکلوس و آموزشهای رزمی او الهام گرفت. میلر در مورد نمایش آشیل و پاتروکلوس به عنوان عاشق، یادآور شد:
این عقیده که پاتروکلوس و آشیل عاشق بودند، کاملا قدیمی است. بسیاری از نویسندگان یونانی-رومی رابطه خود را به عنوان یک رابطه عاشقانه می خوانند – این یک تعبیر رایج و پذیرفته شده در دنیای باستان بود. ما حتی قطعهای از تراژدی گمشده آیسخولوس داریم، جایی که آشیل از «بوسههای مکرر» او و پاتروکلوس صحبت میکند. در متن خود ایلیاد حمایت زیادی از رابطه آنها وجود دارد، اگرچه هومر هرگز آن را صریح نمی کند. برای من، قانعکنندهترین مدرک، جدای از عمق اندوه آشیل، نحوه غمگینی اوست: آشیل از سوزاندن جسد پاتروکلوس امتناع میورزد و در عوض اصرار میکند که جسد را در چادرش نگه دارد، جایی که مدام گریه میکند و آن را در آغوش میگیرد. با وجود واکنش های وحشتناک اطرافیانش. آن حس ویرانی فیزیکی عمیقاً از صمیمیت واقعی و کامل بین این دو مرد برای من سخن می گفت.
میلر آشیل و پاتروکلوس را هم سن و سال به تصویر می کشد و در مقابل تصویر هومر از پاتروکلوس به طور قابل توجهی مسن تر از آشیل است. میلر برای این جدایی از آشیلید اثر استاتیوس الهام گرفت و بیان کرد که “برای من، این دو همیشه به عنوان همتایان طنین انداز بوده اند، بنابراین این سنت بود که من از آن پیروی کردم.”