من لوسی بارتون هستم
اليزابت استراوت
نيلوفر داد
شخصيت اصلي رمان حاضر زني به نام لوسي بارتون است كه دوران كودكي سختي را پشت سر گذاشته و خاطرات تلخي از پدر بدرفتار و مادر سختگيرش دارد. او كه اكنون ازدواج كرده و صاحب دو دختر خردسال است، در بيمارستان بستري ميشود و مادرش پس از سالها دوري به ملاقاتش ميآيد و پنج شبانه روز نزد لوسي ميماند. مادر و دختر براي نخستين بار فرصتي مييابند كه با هم گفتگويي صميمانه داشته باشند و زندگي خود و اطرافيانش را از گذشتههاي دور تا كنون مرور كنند.
جایزه پولیتزر در قسمت داستان در سال ۲۰۰۹ به مجموعه داستان کوتاه آلیو کیتریج (Olive Kitteridge)نوشتهی الیزابت استراوت (Elizabeth Strout) تعلق یافت. استراوت در رشته حقوق تحصیل کرده است و همواره آرزوی نویسندگی داشته است بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه، شروع به نوشتن داستان و چاپ آنها در مجلات مختلف کرد و تلاش زیادی برای رسیدن به هدفش کرد. او در این باره میگوید آنقدر تمایل به نویسنده شدن در من قوی بود که تصور شکست در این امر برایم غیرممکن بود، من اشتباهاً به سمت وکالت رفته بودم و برای شش ماه یک وکیل بسیار بد بودم و فکر میکردم نویسندگی همان چیزی است که باید انتخاب میکردم و با خودم گفتم اگر تلاش خودم را در این زمینه بکنم حداقل در هنگام مرگ راضی هستم که آنچه توانستهام را انجام دادهام. استراوت نویسندگی خلاق را در دانشگاه نیز تدریس کرده است. کتابهای او از نظر صاحبنظران بسیار قابل توجه بودهاند و برنده دریافت جوایز ارزشمندی نیز شدهاند. استراوت همچنین درباره جایزه پولیتزرش گفته است: خوشحالم که در سن بالا این جایزه را کسب کردم، اگرچه چنانچه جوانتر بودم از این موضوع بسیار هیجانزدهتر میشدم.
من و استادم
نام نویسنده : الیف شافاک
نام مترجم : صابر حسینی
رمان من و استادم در سال ۲۰۱۳ در ترکیه به انتشار رسید. این کتاب یک رمانی تاریخی است که محور داستان آن حول شخصیت جهان، پسربچهای هندی میچرخد که پادشاه هند او را همراه با فیلش به دربار سلطان سلیمان عثمانی میفرستد. جهان در قصر سلطان سلیمان با مهرماه دختر سلطان آشنا شده و عاشق او میشود. دیدارهای پنهانی او با دختر سلطان، همزمان میشود با آشنایی جهان با معمار سینان که یکی از معماران معروف دربار سلطان سلیمان است و بسیاری از مساجد و بناهای تاریخی آن دوران را ساخته است. او در کنار معمار سینان به یادگیری فوت و فن معماری میپردازد و همراه با او در بسیاری از جنگها شرکت میکند و به ساختن پلها و مسجدها میپردازد.
این رمان از آن جهت اهمیت دارد که به واکاوی بخشی از تاریخ سلاطین عثمانی میپردازد. در جایجای رمان ردپای مردمانی از فرهنگهای مختلف دیده میشود، مردمی با مذاهب گوناگون که هرکدام به شکلی بیطرفانه در ماجراهای داستان نقش دارند. توجه خاص شافاک به معماری اسلامی و رابطهی گنبدها و منارههای بلند مساجد با عرفان و خداشناسی امری انکارناپذیر است.
رمان من و استادم داستانی است روایت محور. برخی از شخصیتهای داستان واقعی و برخی دیگر خیالی هستند. شافاک سعی بر آن داشته تا با تم اجتماعی و عرفانی داستان را پیش ببرد. این کتاب تلاشی است برای آشتی دادن مذاهب و در کنار هم قرار دادن ملتها. رابطهی معماری بناها با درونمایههای فردی معمار سینان و جهان که نیمنگاهی به تکامل روحی انسان برای رسیدن به خدا دارد، یکی از جانمایههای رمان من و استادم است. شاید الیف شافاک با وارد کردن معمار سینان و جهان به جریان داستان، نظری هم به رابطهی مراد و مریدی مولوی و شمس داشته است.
من و تو
«نیکولو آمانیتی» (۱۹۶۶) از نویسندگان مهم معاصر ایتالیاست. او رمان «من و تو» را در ۲۰۱۲ منتشر کرد که با استقبال فراوانی روبهرو شد و «برناردو برتولوچی» کارگردان بزرگ هموطنش سال بعد نسخهی سینمایی رمان را ساخت. رمان دربارهی رابطهی عاطفی خواهر و برادری است که ناچار میشوند طی یک اتفاق عجیب چند روزی با هم در یک مکان کوچک، در زیر زمین خانهی پدریشان زندگی کنند. خواهر بزرگتر از برادر است و سالها دور از خانه بوده و حالا دزدکی و از سر ناچاری بازگشته است و پسر نیز برای فرار از چیزی به این مکان پناه آورده است...
روایتی پرماجرا و کششدار در رمان وجود دارد که باعث میشود خواننده به راحتی با آن همراه شود و این دو قهرمان را که یکیشان در آستانهی سقوطی کامل قرار دارد تعقیب کنند. آمانیتی تلاش کرده از پس رابطهی نه چندان گرم این دو، فرایندی بسازد که در آن شاهد زایش مفاهیمی نو هستیم... مفاهیمی که برآمده از تنهایی مشترک و تلخی هستند که سرنوشت این دو قهرمان را رقم میزنند.
رمان «من و تو» از زبان ایتالیایی به فارسی برگردانده شده است.
من و مرشدم
اگر تا موقع تمام كردن اين كتاب، فاتحهتان خوانده نشده باشد، آنوقت خواهيد فهميد كه من چهطور از دوران نوجواني جان سالم به در بردم و راز اين مسئله بر شما آشكار خواهد شد. به نظر رئيس بهداري، اين كتاب ضرري براي سلامتي شما ندارد، اما شايد دليل اين حرف، آن باشد كه طرف هنوز كتاب را نخوانده است... زندگي واقعي چنان در اين داستان بيان ميشود كه مشكل ميتوان باور كرد همه آن واقعيت دارد و داستاني تخيلي نيست. اين روايت با آهنگ سريع و حوادث پرشور خود، طرفداران دو آتشه پل زيندل و خوانندگان ديگر را به يك اندازه مجذوب ميكند.
من یک گربه هستم
من يك گربه هستم به مانند ساير آثار نويسنده، براي انتقاد از كاستيهاي جامعه ژاپن و رشد نامتوازن سرمايهداري در اين كشور از بياني طنزآلود و گزنده بهره برده است. نويسنده با طرح موضوع خلاقانه خود به بررسي اخلاق و فرهنگ طبقه متوسط ژاپن ميپردازد و اين وظيفه بر عهده گربهاي است كه به عنوان قهرمان داستان، خود روايتگر اين پيچيدگيها و مناسبات اجتماعي حاكم بر جامعه سنتگراي ژاپن است.
من. آسیموف (خاطرات آیزاک آسیموف)
نویسنده: آیزاک آسیموف
مترجم: مهرداد تویسرکانی
مسلماً بزرگترین نویسنده علمی تخیلی که تا به حال زندگی کرده است، ایزاک آسیموف همچنین دارای یکی از درخشان ترین و اصیل ترین ذهن های زمان ما بود. سبک قابل دسترس و علایق گسترده او در موضوعات مختلف از علم گرفته تا طنز و تاریخ، لقب "توضیح دهنده بزرگ" را برای او به ارمغان آورد. I. Asimov داستان شخصی او است - واضح، آشکار و صادقانه - همانطور که فقط خود آسیموف می توانست آن را بگوید.
در اینجا داستان نابغه متناقضی است که از سفر به ستارگان نوشت اما از پرواز در هواپیما خودداری کرد. که جهان های بیگانه و تمدن های کهکشانی وسیع را تصور می کرد در حالی که در خانه می ماند تا بنویسد. او بیش از 470 کتاب را اجباراً تألیف کرد، اما هنوز هم فرصت یافت تا ایده های خود را با برخی از ذهن های بزرگ قرن ما در میان بگذارد. در اینجا افکار گسترده و مشاهدات تیزبین او در مورد همه چیز از مذهب گرفته تا سیاست، عشق و طلاق، دوستی و هالیوود، شهرت و مرگ و میر وجود دارد. در اینجا نیز نگاهی جذاب از پشت پرده به شخصیتهای مختلف است - کمبل، الیسون، هاینلاین، کلارک، دل ری، سیلوربرگ و دیگران - که همراه با آسیموف به شکلگیری داستانهای علمی تخیلی کمک کردند.
آی. آسیموف به همان اندازه که خود مرد منحصر به فرد و غیرقابل مهار است، خاطرات صریح استعدادی بی نظیر است که نزدیک به نیم قرن خوانندگان را سرگرم می کرد و آثارش مطمئناً در آینده ای که او به وضوح تصور می کرد ماندگار خواهد بود.
مناظرهی وایادولید
نویسنده: ژان کلود کارییر
مترجم: مجتبی میثمی
ژان کلود کریر (۱۷ سپتامبر ۱۹۳۱ – ۸ فوریه ۲۰۲۱) رماننویس، فیلمنامهنویس و بازیگر فرانسوی بود.
در سال 1550، یک سوال مسیحیت را برانگیخت: بومیان آمریکایی چه کسانی هستند؟ موجودات فرودستی که باید مطیع و تبدیل شوند؟ یا مردان آزاد و برابر؟ یک نماینده فرستاده شده توسط پاپ باید تصمیم بگیرد. برای کمک به او، دو راهب اسپانیایی. ژینس د سپولودا، دانشمندی خوب، با تجربه در هنر جدل، و بارتولومه د لاس کاساس، کشیشی که سال ها در دنیای جدید زندگی کرد. اولی از جنگ به نام خدا دفاع می کند. دومی با برده داری می جنگد. چهره به چهره دراماتیکی که پژواک آن هنوز طنین انداز است.
منتخبات ادبیات فارسی
استاد بدیع الزمان فروزانفرِ خراسانی در حدود سال 1279 ش 1318 ق در بشرویه در استان خراسان به دنیا آمد. تحصیلاتِ خود را در صرف، نحو، معانی، بیان، منطق، حکمت و فلسفه در مشهد و تهران در خدمت استادانی مانند ادیب نیشابوری، میرزا طاهر تنکابنی و سیدکاظم عصار و... به پایان رساند و پس از آن در مدرسه دارالمعلّمین عالی، سمت معلّمی ادبیات را بر عهده گرفت. بدیعالزمان از استعداد و هوشی بسزا برخوردار بود و حافظهای فوقالعاده داشت. وی سفرهای علمی متعددی به خارج از کشور انجام داد و در دانشگاههای برخی کشورها، کرسی تدریس زبان و ادبیات فارسی را تأسیس کرد.
استاد فروزان فر دانشمندی نکته سنج، استادی محقق و مدرسی بی نظیر بود و علاوه بر داشتن اطلاعات بسیار در زمینه معارف اسلامی و ادبیات فارسی، شاگردان بسیاری تربیت نمود که هریک از آنها در شمار استادان بزرگ به شمار میآیند. از این ادیب گرانقدر آثار فراوانی بر جای مانده که تألیف کتاب سخن و سخنوران در چهار جلد، تاریخ ادبیات ایران و نیز تصحیح کلیات شمس تبریزی و نیز تصحیح فیه مافیهِ مولوی و... از آن جملهاند. استاد فروزانفر سرانجام در 17 اردیبهشت 1349 بر اثر سکته قلبی در هفتاد سالگی در تهران دار فانی را وداع گفت و جامعه ادبی ایران را سوگوار نمود.
منشآت
منشآت قائم مقام فراهانی عنوان کتابی است مشتمل بر برخی نوشتههای قائم مقام فراهانی که به دستور و تدبیر شاگرد او، حاج فرهاد میرزا معتمدالدوله قاجار در سال ۱۲۸۰ گردآوری و در سال ۱۲۹۴ برای نخستین بار چاپ شد. این اثر دارای نثری زیبا و ادبی است و در دورهای منتشر شد که نهضت بازگشت ادبی ظهور کرده بود و نویسندگان و شاعران شیوه اطناب و مصنوعنویسی را که از عهد صفوی متداول شده بود، کنار میگذاشتند.
نوشتههایی که در این کتاب آمده، مجموعهای از متنها و نامهنگاریهایی است که قائم مقام به واسطه شغل دیوانی خود انشاء کردهبود. اغلب این انشاها به نثر ساده و مرسل و به زبانی نزدیک به زبان محاوره نوشته شدهاند و دستمایههای طنز نیز در آنها به چشم میخورد.
منشآت، از جمله آثاری است که به عقیده کارشناسان ادبیات فارسی با الهام گرفتن از گلستان سعدی نوشته شدهاست.
منشآت قائم مقام
منشأ
در این داستان فردی تئوری «از کجا آمدهایم و به کجا میرویم؟» را مطرح میکند. شعری از بلیک دستاویز این کتاب است. براون در این کتاب درباره «از کجا آمدهایم؟» میگوید: «در کلاس، دانشجویی از استاد میخواهد درباره زمان صفر توضیح بدهد؛ که استاد میگوید ما راجع به بعد از صفر صحبت میکنیم، اگر پرسشی درباره آغاز یا همان صفر را دارید باید به بخش دینی مراجعه کنید.» یعنی میخواهد بگوید علم برای قبل از پیدایش تعریفی ندارد و فقط دین است که برای آن تعریف دارد. در نوشته پشت جلد کتاب میخوانیم: پروفسور لانگدون، از طرف دانشجوى سابقش، ادموند كرش به مراسمى مرموز دعوت مىشود. در اين مراسم قرار است ادموند شاهد پاسخ به دو كهنپرسش بشر باشد: از كجا آمدهايم و به كجا مىرويم؟ اين دو پرسش فورا با واكنشهاى گروههاى مختلف مواجه میشود. و در اين ميان ادموند به قتل مىرسد و به ناگزير لانگدون وارد ماجرايى خطرناك مىشود. همه شخصيتهاى داستان در مظان اتهام به قتل قرار مىگيرند: رقبا، رهبران مذهبی يا حتى شخصيتهاى تراز اول كاخ سلطنتى. لانگدون با هدف تحقق بخشيدن به آرزوى دانشجوى سابقش، يعنى ارائهى نتيجه پژوهشها، با بانوى اول كاخ سلطنتى اسپانيا همراه مىشود و آنچه رخ مىدهد حوادث شورانگيزى است كه لحظه لحظههاى خواننده را آكنده از هيجان و اضطراب و همدلى با قهرمانان قصه مى گرداند.
منشاء
منطق عشق
این رمان، داستان دختری را روایت میکند که بعد از تجربه حادثهای هولناک در زندگیاش، به دوست داشتن و دوست داشته شدن پناه آورده، اما میان دو محبوب، سرگردان مانده است. «منطق عشق» از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز، یو اسای تودی و آمازون و دومین کتاب برتر سال ۲۰۱۲ به انتخاب کاربران سایت گودریدز بوده است. همچنین تا به امروز به بیست و شش زبان ترجمه شده است.
منظر پریده رنگ تپه ها
کازوئو ایشی گورو
امیر امجد
برنده جايزه نوبل ادبيات در سال 2017
رمان «منظر پریدهرنگ تپهها» به ظاهر ماجرایی خانوادگی است که در آن زنی ژاپنی ـ مقیم انگلیس؛ خاطراتش را از دوران جوانی باز میگوید و در قالب آن به روابط پیچیده خود با خانواده و همسایگان اشارت میکند و طی آن روایتی از تقابل سنت و تجدد در جامعهای در مرحله گذار را ارایه میدهد. اولین رمان ایشیگورو مانند باقی آثار ایشیگورو در دو زمان روایت میشود؛ در زمان حال راوی در انگلیس زندگی میکند، شوهرش مُرده و یکی از دخترهاش خودکشی کرده. دختر دیگرش که در شهر دیگری زندگی میکند برای چند روز نزد راوی آمده و در زمان گذشته رابطه راوی با زن و دختر همسایهشان در ژاپن بعد از جنگ جهانی روایت میشود.
داستان با این جملات آغاز میشود: «نیکی، اسمی که بالاخره روی کوچکترین دخترم گذاشتیم، مخفف چیزی نیست؛ فقط توافقی بین من و پدرش. جالب اینجاست پدرش بود که دنبال اسمی ژاپنی میگشت، و من شاید به خاطر این خودخواهی که نمیخواستم گذشته را به یاد آورم روی اسمی انگلیسی پافشاری میکردم. بالاخره با نیکی موافقت کرد، معتقد بود این اسم حالوهوایی شرقی دارد. نیکی امسال، در ماه آوریل، وقتی روزها هنوز سرد بود و سوزنریز باران بیداد میکرد، به دیدنم آمد. شاید هم میخواست بیشتر پیشم بماند، نمیدانم. اما خانهٔ من در بیرون شهر و سکوتی که آن را در بر گرفته بود، حوصلهاش را سر برد، و چیزی نگذشت که آشکارا برای بازگشت به لندن بیتابی میکرد. بیحوصله به صفحههای کلاسیکم گوش میداد و خودش را با مجلات مختلف مشغول میکرد. تلفن مرتب برایش به صدا درمیآمد، از روی فرش جستی میزد – اندام لاغر و استخوانیاش به پیراهن تنگش چسبیده بود – و همیشه حواسش جمع بود که در را پشت سرش ببندد تا حرفهایش خدای نکرده به گوشم نرسد. بعد از پنج روز رفت…»