منظومهای از پدیدههای حیاتی
آخرین روزهای دسامبر ۲۰۰۴. دهکدهای دورافتاده در چچن. حوا، دختربچهٔ هشت ساله در جنگل پناه گرفته است. سربازان روس را میبیند که پدرش را میبرند و خانهشان را به آتش میکشند. احمد، همسایه و دوست دیرین پدرش، او را با خود میبرد و به بیمارستان بمبارانشدهای پناه میبرند که سونیا، یگانه پزشک آنجا، به مداوای مجروحان جنگ داخلی مشغول است. و در طی پنج روز پرماجرا سونیا، ناتاشا، احمد، حوا، حسن و رمضان به گذشتههایشان برمیگردند تا اسرار درهمپیچیدهای از عشق و خیانت و بخشش را برملا کنند که زندگی آنها را به هم وصل میکند و سرنوشتشان را رقم میزند.
- کتاب برجستهٔ سال نقد کتاب نیویورک تایمز - کتاب برجستهٔ سال واشینگتن پست - بهترین کتاب سال نقد کتاب کرکاسمنگی
ژوئل اِگلوف
ترجمه: اصغر نوری
کتاب منگی اثر ژوئل اگلوف رماننویس و فیلمنامهنویس اهل فرانسه است که در سال ۱۹۷۰ به دنیا آمده است. او پس از تحصیل در رشته سینما، به فیلمنامهنویسی روی آورد، اما اکنون خود را وقف نوشتن کرده است. اولین رمان او، ادموند گانگلیون و پسر، توجه منتقدان را به خود جلب کرد و در سال ۱۹۹۹ برنده جایزه الن فورنیه شد. کتاب منگی نیز در سال ۲۰۰۵ جایزه لیورانتر را دریافت کرد.
منگی داستان فردی است بی نام و مستاصل. فردی که در محیط زشت، خشونتآمیز و تهوعآور دنیای اطراف خود اسیر است. محیطی که خورشید در آن قابل رویت نیست و باد از هر طرف بوی گند زندگی را با خود میآورد. راوی که ما تا آخر از نام و نشان او بیخبر میمانیم تنها فرد این محیط تاریک است که از وضعیت منگی خود آگاه است.
شخصیت اصلی کتاب منگی در یک کشتارگاه کار میکند. کاری که دوستش ندارد و به امید اینکه روزی بتواند کشتارگاه و محل زندگیاش را ترک کند، روزها را میگذراند. اما او فقط حرف میزند. عملی در کار نیست. او از زندگی و محیط اطرافش در عذاب است. جویای عشق و زندگی است و در تلاش است خود را از این محیط تاریک و خفقان که همه روزهای زندگیاش را احاطه کرده است نجات دهد. او انسانی در حاشیه ولی امیدوار است. میل به رفتن و رهایی دارد ولی توان آن را ندارد.
چرخه امید و ناامیدی در این رمان سوالات بسیاری را در ذهن خواننده ایجاد میکند. اینکه امید امری است که لازمه زندگیست یا توهمیست که مخرب زندگی است؟! و اصولا فراسوی امید و ناامیدی در کجاست؟
داستان منگی داستانی کاملا نمادین است. روایت دنیای ما و انسان مدرن که تحت تاثیر دنیای اطرافش و از کار زیاد و خستگی و فقر و دنیای سرمایهداری به منگی و سرگیجه دچار شده است.
مهتاب
اسماعيل كاداره
ترجمه: محمود گودرزی
داستان در آلبانی و در دوران حکومت کمونیستی انور خوجه میگذرد، دختری جوان به نام ماریان در شبی مهتابی از مردی جوان سؤالی میپرسد. چندی بعد که مرد نامزد میکند همین سؤال ساده منجر به برانگیخته شدن سوءظنها و حتی برپایی دادگاههایی میشود که به وفور در جوامع استبدادزده دیده میشود؛ ماریان زیر بار تهمت و افترا به دفاع از خودش برمیخیزد...
اسماعیل کاداره نویسندهای است برخاسته از دل استبداد. کاداره با تمام محدودیتهای دوران حکومت انور خوجه با چنان ظرافت و زیبایی منحصربهفردی قلم زده است که نظیرش در طی تاریخ ادبیات به ندرت یافت میشود. بزرگترین ویژگی آثار او استفاده از تلمیح و استعاره به عنوان ابزار اصلی کارش است و همین ویژگی نوشتههای او را در طی تاریخ همواره زنده نگاه میدارد. شخصیتهای داستانهای کاداره با مشکلات اجتماعی دستوپنجه نرم میکنند و تبدیل به اسطورههایی فراموشنشدنی در دل تاریخ کتابخوانی مخاطبان خود میشوند.
مهر پنجم
فرنتس شانتا
ترجمه: كمال ظاهري
رمان مهر پنجم نوشته فرنتس شانتا، از بزرگترين آثار تاريخ ادبيات مجارستان است در قرن بيستم.
فرنتس شانتا (2008 - 1927) انساني عجيب و خاص بود كه بارها به خاطر ايدههاي سياسياش از سوي دولت مجارستان تحت فشار قرار گرفت. هر چند او در جواني گرايشهاي سوسياليستي داشت اما راه خود را از بولشوويسم شوروي بسيار زود جدا كرد. او رمان مهر پنجم را سال 1963 نوشت،
رماني كه چهار شخصيت اصلي دارد. چهار مردي كه در يك بار كنار هم نشستهاند و در فضاي ديكتاتورزده مجارستان درباره يك ماجرا صحبت ميكنند، ماجرايي كه براي هر كدام از آنها يك انتخاب باقي ميگذارد و در همين اثنا پنجمين نفر وارد ميشود... رمان فرنتس شانتا روايتي است مملو از خردهروايت. ريتمي سريع دارد و اتفاقهايي غافلگيركننده كه در آنها شرافت انساني در موقعيت شكنجه، ترس و فشار سنجيده ميشود. اين چهار مرد بايد تصميمي مهم بگيرند، تصميمي كه در آن قضاوت تعيينكنندهاي وجود دارد. شانتا در اين رمان فضاي انسان دوران استبداد را به تصوير كشيده و روحهايي كه فاسده شدهاند...
شانتا آخرين رمانش را سال 1966 نوشت و چهل و دو سال دست به قلم نبرد تا روز مرگش. هيچكس نميداند اين نويسنده متفاوت چرا سكوت كرد و در محاق رفت... اين رمان را كمال ظاهري از زبان مجاري به فارسي برگردانده است.
مهمان ناخوانده
نام نویسنده : اریک امانوئل اشمیت
نام مترجم : تینوش نظم جو
فروید: انسان توی یه زیرزمینه، آقای اوبرزایت. تنها نورش مشعلیه که با تیکههای پارچه و کمی روغن درست کرده. انسان میدونه که این شعله همیشه روشن نمیمونه. انسان مؤمن جلو میره و فکر میکنه که ته تونل دری وجود داره که پشتش نوره... انسان خدانشناس میدونه که دری وجود نداره، میدونه تنها نوری که هست همون نوریه که خودش با دستهای خودش درست کرده، میدونه که پایان تونل پایان خودشه... پس طبیعیه که وقتی به دیوار میخوره دردش بیشتره... وقتی بچهاش رو از دست میده، همه چیز براش تهیتره... براش سختتره که نیک عمل کنه...
موبی دیک یا نهنگ بحر
Ahab's Oath
By Ahab
نام نویسنده : هرمان ملویل
نام مترجم : صالح حسینی
موبیدیک یا وال سفید (به انگلیسی: Moby-Dick) رمان مشهوری از هرمان ملویل نویسنده آمریکایی است که در سال ۱۸۵۱، در دوران رنسانس آمریکایی، منتشر شد. ملوان اسماعیل داستان جستجوی دیوانهوار اهب، ناخدای کشتی پکوئود را میگوید که به دنبال انتقام از موبیدیک، وال سفیدی که پیشتر کشتیاش را نابود کردهاست و پایش را از زانو قطع کردهاست، میباشد. کتاب تا زمان مرگ نویسندهٔ آن در سال ۱۸۹۱ یک شکست تجاری بود امّا در قرن بیستم به عنوان یکی از بهترین رمانهای آمریکایی شهرت یافت. ویلیام فاکنر اعتراف میکند که آرزویش این بوده که این کتاب نوشتهٔ او میبود. «اسماعیل خطابم کنید(Call me Ishmael)» در میان ادبیات جهان معروفترین عبارت آغازکنندهٔ رمان است.این کتاب در فهرست صد کتاب برتر تاریخ به انتخاب گاردین قرار گرفته و دیاچ لارنس آن را یکی از شگفتآورترین کتابهای دنیا و بهترین کتاب در مورد دریا خواندهاست. این کتاب یک سال و نیم طول کشیدهاست تا به رشتهٔ تحریر دربیاید و تجربیات شخصی ملویل را در دریا و خواندن ادبیات والگیران را تصویر میکند. ادبیات الهام بخش او ویلیام شکسپیر و انجیل بوده است. توصیفهای جزئی و واقعگرایانهٔ ملویل از شکار نهنگ و خارج کردن روغن از آن، به آن صورت است که میتوان حضور در کشتی میان خدمه با فرهنگهای مختلف را حس کرد که با کاوش در پایگاه اجتماعی، خیر و شر و وجود خدا مخلوط گشتهاست. این کتاب را ملویل «به نشانهٔ ستایش نبوغ ناتانیل هاوثورن» به او تقدیم میکند. کتاب ابتدا تحت عنوان نهنگ در اکتبر ۱۸۵۱ در لندن منتشر شد و سپس در نوامبر با عنوانی دیگر در نیویورک به چاپ رسید. در میان این دو ویرایش صدها تفاوت که بیشترشان بیاهمیت و برخی مهم هستند به چشم میخورد. ناشر لندنی برخی عبارات حساس را سانسور کرده و یا تغییر دادهاست و ملویل نیز اصلاحاتی مانند تغییر ناگهانی عنوان در نسخهٔ چاپ نیویورک در رمان به وجود آوردهاست. نهنگ به هر حال بدون هیچ خط ربطی در هر دو نسخه موبیدیک خوانده میشود. در هنگام حیات ملویل تنها ۳۲۰۰۰ نسخه از رمان به فروش رسید.
"موبی دیک" داستان جوانی به نام اسماعیل است که به شدت علاقهمند به صید نهنگ است. او از شهر خود مهاجرت میکند تا بتواند به یکی از کشتیهای معروفی که عازم سفری طولانی برای شکار نهنگ است بپیوندد. پس از مدتی موفق میشود تا در کشتی پکوئود استخدام شود و عازم سفر دریایی شود. اما او و دیگر دریابانان پس از گذشت زمانی نه چندان کوتاه متوجه میشوند که قربانی انتقامجویی شخصی اهب، ناخدای کشتی شدهاند. اهب که در طول یکی از سفرهای قبلی یک پایش توسط غولپیکرترین نهنگ اقیانوس آرام (موبی دیک) قطع شده بود عازم این سفر برای انتقام از موبی دیک شده است.
در فاصله میان ماجراهایی که در دریا و طی شکار نهنگ اتفاق میافتد، مدام خط اصلی روایت قطع میشود و اسماعیل بحثهای علمی و مذهبی و فلسفی مطرح میکند. به همان اندازه که ماجراها و روابط بین شخصیتها در موبی دیک پیچیده است، زبان این اثر تو در تو و چندلایه است. نکته اینجاست که موبی دیک میبایست در واقع تمثیلی باشد از آمریکا و به همین دلیل هم تقریبا همه ملیتهایی که در آن زمان از اروپا به ینگه دنیا مهاجرت کرده بودند، در این رمان نمایندگانی دارند. از اقوام اروپایی تا خاور دور و حتی ترکها و عربها.
موبی دیک را از تاثیرگذارترین رمانهای آمریکایی دانسته و هرمان ملویل را از پیشگامان سمبولیسم کافکایی میشمرند.
موج ها
ویرجینیا وولف
مهدی غبرایی
ویرجینیا وولف در لندن به دنیا آمد و مادرش را وقتی ۳ ساله بود از دست داد. پدرش، لسلی استفن، منتقد برجسته آثار ادبی عصر ویکتوریا و از فیلسوفان مشهور بود. ویرجینیا با برپایی جلسات بحث دوستانه همراه خواهرش ونسا و برادرش توبی و دوستان آنها تجربه نو و روشنفکرانهای به دست آورد.
«برنارد گفت؛ حالا وقت جمعبندی است. حالا باید معنای زندگیام را برایتان شرح دهم. چون یکدیگر را نمیشناسیم. هرچند که یک بار دیدم تان، گمانم در عرشه یک کشتی که به آفریقا میرفت… دچار این توهمم چیزی که لحظهای بر جا میماند، گردی، وزن و ژرفا دارد و کامل است. در این لحظه انگار زندگی من همین است…»
در ادبیات انگلیس، دشوار میتوان رمانی را یافت که بیش از موجها به شعر نزدیک باشد. استیون اسپندر «موجها» را بزرگترین دستاورد ویرجینیا وولف میداند.موجها از زبان شش راوی از خردسالی تا بزرگ سالی بیان میشود. در فصل آخر، راوی داستان، علاوه بر خودش، در قالب پنج راوی دیگر فرو میرود و رمان را با یک تکگویی ۵۰ صفحهای به پایان میرساند. او در این اثر تمام بیهودگی و شکوهی را که در زندگی تجربه کرده، یک جا گردآوری و در قالب کلمات ریخته است.ویرجینیا وولف در لندن به دنیا آمد و مادرش را وقتی ۳ ساله بود از دست داد. پدرش، لسلی استفن، منتقد برجسته آثار ادبی عصر ویکتوریا و از فیلسوفان مشهور بود. ویرجینیا با برپایی جلسات بحث دوستانه همراه خواهرش ونسا، و برادرش توبی و دوستان آنها تجربه نو و روشنفکرانهای به دست آورد.او در سال ۱۹۱۲ با لئونارد وولف کارمند پیشین اداره دولتی سیلان و دوست قدیمی برادرش ازدواج کرد و همراه با همسرش انتشارات هوکارث را در سال ۱۹۱۷ برپا کرد. انتشاراتی که آثار نویسندگان جوان و گمنام آن هنگام (از جمله کاترین منسفیلد و تی.اس. الیوت) را منتشر کرد.او طی جنگهای جهانی اول و دوم بسیاری از دوستان خود را از دست داد که باعث افسردگی شدید او شد و در نهایت در تاریخ ۲۸ مارس ۱۹۴۱، پس از اتمام آخرین رمان خود به نام «بین دو پرده نمایش»، خسته و رنجور از وقایع جنگ جهانی دوم و تحت تاثیر روحیه حساس و شکننده خود، به رودخانه «اوز» در «رادمال» رفت و خود را به دریا سپرد.سفر به بیرون، شب و روز، اتاق جیکوب، خانم دالووی، موجها، سالها و بین دو پرده، داستانهای دیگری است از زنی که به دریا فکر میکرد.«برنارد گفت؛ کتابم، پر از جملهپردازی، افتاده روی زمین. زیر میز است تا زن نظافتچی که خسته و کوفته کله سحر دنبال کاغذ پاره، بلیتهای کهنه تراموا و این جا و آنجا یادداشتی که گرد و گلوله مچاله و قاطی زباله شده بیاید و جاروشان کند و ببرد.جمله مناسب ماه چیست؟ جمله مناسب عشق چی؟ مرگ را به چه نامی بخوانیم؟ نمیدانم. زبان موجزی مثل زبان دلدادهها میخواهم، کلمات تک سیلابی مثل حرف زدن بچهها… زوزهای میخواهم؛ فریادی… دیگر به کلمات نیازی ندارم… هیچ یک از آن کلمات خوشطنین و گوش نواز را نمیخواهم… جملههای قلابی. دیگر کارم با جملهها تمام شده.»وولف درباره موجها میگوید: رمان موج ها کتابی است با شش شخصیت یا بهتر است بگویم با شش ساز. چون در واقع عبارت است از تک گوییهای بلند درونی که مانند منحنیهایی به دنبال هم قرار میگیرند و گاه یکدیگر را قطع میکنند. آن هم با طرحی منطقی که هماهنگی هنر فوگ را به یاد میآورد.در این داستان موسیقیوار لحظههای دوران کودکی تاملهای زودگذر و سریع ایام جوانی و دوستی در واقع جانشین آلگروهای سمفونیهای موتسارت میشوند که آرام آرام جای خود را به اندانتههای آرام و تکگوییهای طولانی میدهند و در حقیقت بیانگر تاملاتی هستند در باب زندگی که به شکلی تنهایی بشری را به نمایش میگذارند.
مورسو، بررسی مجدد
- نویسنده : كامل داود
- مترجم : سميرا رشيدپور
کامل داود نویسندة الجزایری است که به زبان فرانسه مینویسد. مورسو بررسی مجدد مهمترین رمان وی است که برای او شهرت جهانی و جوایز متعدد به همراه داشته است. از جمله این کتاب برندة جایزة گنکور رمان اول 2015، برندة جایزة انگلیشپن 2015، برندة جایزة فرانسوا موریاک 2014، برندة جایزة پنجقارة فرانسهزبان 2014 شده است.
رمان کامل داود از همان جایی آغاز میشود که بیگانة کامو به پایان رسیده و بر مبنای یک ادعای اصلی بسط پیدا میکند. مورسو قهرمان رمان بیگانة آلبر کامو، در جریان محاکمهاش برای کشتن عربی بینام و نشان ادعا میکند قصد قبلی برای کشتن کسی نداشته و فقط بر اثر آفتابزدگی دست به قتل زده. کامل داود در مورسو، بررسی مجدد نامی به مقتول میدهد و برادرش را به عنوان راوی انتخاب و از زاویة دیدِ برادر مقتول، تمامی ماجرا را بازبینی میکند. کامل داود در مصاحبهای تأکید میکند که این نامگذاری را نباید تا حد بازبینی مجددِ شخصیت رمان کامو تنزل داد: «با حذف اسامی، قتل و جنایت پیش پا افتاده میشود. اما وقتی مدعی نامتان میشوید، برای حقوق انسانیتان و برای احقاق عدالت برمیخیزید.»
موزه معصومیت
نام نویسنده : اورهان پاموک
نام مترجم : علی شاهری
من زندگی خوشی را گذراندم بگذارید این را همه بدانند.
اورهان پاموک تنها نویسنده ترک است که توانست نوبل ادبیات را در سال 2006 از آن خود کند،کتاب موزه معصومیت کشف طبیعت عشق است،طبیعتی با طمع داشتن دیگران،این کتاب جاده ایست به عمق استانبول استانبولی که نیمی از آن غربزده شده و مدرن و نیمی دیگر شرقی و سنتی.
این کتاب بزرگترین دستاورد اورهان پاموک است.
موزه معصومیت
در جهان داستان پاموک، مرد مرفه سی ساله ای به نام کمال که در شرف ازدواج با زنی همتای خود است دچار وسوسهی عشقی میشود که در نهایت به ساخت موزهی معصومیت میانجامد. این داستان مانند سایر داستانهای عشقی،تنها روایت یک داستان عاشقانه نیست. در خلال آن نقد شیوه زندگی طبقهی مرفه جامعه و فاصلهی طبقاتی موجود در آن سالها، تاثیر جنگ بر زندگی مردم، باورهای خرافی و مذهبی صورت میپذیرد.
پاموک در این داستان به فکر روایت یک داستان رمانتیک نیست. او در خلال این داستان استانبول را شهری در حال گذار از سنت به مدرنیته ترسیم میکند که بین آزادیهای زندگی مدرن و سنتی اش همزیستی دشواری وجود دارد. نویسنده ترک ساخته شده، چیزی شبیه استادیوم فوتبال یا سینما نیست.
یکی از مهمترین مضامین کتاب، باکرگی زن است که آن دوره هنوز بزرگترین دارایی او به حساب میآید. در این موزه می بینیم که گذر از سنتها و رسیدن به مدرنیته چه بر سر جامعه آن زمان ترکیه آورده است. شاید این موزه نمایان کننده زندگی قشر وسیعی از مردمانی باشد که در آن دوران زیستهاند.
پاموک همه چیز را در موزه جمع آوری کرده؛ اشیا، مناظر و عکسهایی که در رمان تشریح میشوند، در موزه به نمایش گذاشته شدهاند. او به دنبال خانهای گشته که به فضای خلق شده در داستان شبیه باشد و بالاخره آن را در محله چوکور جومای استانبول یافته است. یک خانه دو طبقه مربوط به اواخر قرن نوزدهم. محله ای که در دوران عثمانی قلب تپندهی اقتصاد عثمانی بوده است. محلی برای تجارت ثروتمندان خاورمیانه، شمال آفریقا و ترکیه. اما ظاهرا پس از سقوط امپراطوری عثمانی همه چیز در آن تغییر می کند چرا که جمهوری مدرن ترکیه در آغاز بسیار فقیر بوده است.
این خانهی دو طبقه می شود خانهی زن جوانی که عشق را برای قهرمان قصه معنا می کند. کسی که بعد از عشقبازی با کمال و از دست دادن بکارت برای حفظ آبرو شوهر می کند. زندگی و عشق این زن در این دوران به کمک اشیایی روایت میشود که قهرمان داستان از خانهی او به یغما برده است. پاموک در هر کجا که می توانسته به اشیا مورد نیاز خود بربخورد به دنبال آنها می گشته. در جمعه بازارها و کهنه فروشی ها و خانه ی دوستان و آشنایان. این جدیت در ساخت چنین مکانی تنها نمیتواند از سر تفنن باشد.
پاموک به گفتهی خود میخواهد تاثیر شگرف زمان بر مکان را به مخاطب هدیه کند. این یعنی خیلی چیزها در گذر زمان تغییر میکنند و باید مکان و ماوایی برای ثبت آنها وجود داشته باشد. اساسا رسالتی که مجموعه دارانٰ، کلکسیونرها و موزه داران خصوصی بر دوش خود دارند، همین است.
موزه معصومیت پر از چیزهایی است که مدام در حال بر هم زدن مرزهای واقعیت و خیال ما هستند. این اشیا سندی آشکار برای اثبات تعلق خاطر یک عاشق به معشوقند و شاید «آرامگاهی برای عشق از دست رفته»اش باشند.
موسسه
نیمه های شب، در یک خیابان آرام در شهر مینه پلیس، مهاجمان مخفیانه به خانه ای وارد می شوند و پس از به قتل رساندن والدین لوک الیس (Luke Ellis) او را داخل یک خودروی ون مشکی می اندازند. تمام این عملیات کمتر از دو دقیقه زمان برد. "لوک" در موسسه ای چشم باز می کند؛ در اتاقی که شباهت زیادی به اتاق خودش دارد، با این تفاوت که این اتاق هیچ پنجره ای ندارد. خارج از در اتاق او، در های دیگری وجود دارند که پشت هر یک از آن ها کودکان دیگری با استعدادهای خاص زندانی شده اند. استعدادهایی نظیر قدرت کنترل ذهن و جابجایی اشیا با ذهن. همه این کودکان درست مثل "لوک" به این موسسه آورده شده اند و سرنوشت یکسانی دارند: نیک، کالیشا، جورج، آیریس و آوری دیکسون ده ساله. همه این کودکان در نیمه جلویی زندانی شده و مابقی، در قسمت عقبی ساکن هستند. به قول "کالیشا": "اینجا درست مثل هتلی است که اجازه ورود به آن را دارید، اما هیچوقت نمی توانید از آنجا خارج شوید." در این موسسه عجیب و مرموز، مدیر آن که خانم سیگزبی نام دارد، به کمک دیگر کارکنان به صورت بی رحمانه ای در تلاش برای خارج کردن قدرت های خارق العاده این کودکان می باشند. اینجا هیچ وجدان و خط قرمزی وجود ندارد. اگر همکاری کنید، جایزه می گیرید و اگر امتناع بورزید، مجازات سهمگینی در انتظارتان خواهد بود. همان طور که قربانیان بیشتری به قسمت عقبی موسسه فرستاده می شوند، شخصیت اول داستان بیشتر برای فرار و درخواست کمک تقلا می کند. اما مشکل اینجاست که هیچکس تا کنون موفق به فرار از این موسسه نشده است.