اوستا (۴جلدی با قاب)
زرتشت
تألیف و ترجمه: ابراهیم پورداود
ویراست نو: فرید مرادی
بابک
بابک خرمدین
بابك خرمدين رهبر سرخپوشان آذربايجانى يكى از قهرمانان ملى ماست. بابك هر چند برخلاف حكومت عباسيان سالهاى سال جنگيد، اما با اسلام مخالفتى نداشت و اين را از ميان تعداد زيادياران مسلمانش نيز مىتوان مشاهده كرد. اين مورد شايد به مذاق كسانى كه مىخواهند قيام بابك را بعنوان آخرين قيام مذهبى زرتشتيان ساسان قلمداد كنند، خوش نيايد. اما قيام بابك بيش از همه يك قيام طبقاتى بود. در حالى كه بزرگان و به قول نويسنده كتاب مردان طلاء و نقره دوران خوشى را در اوج شكوه عباسيان و دوران هارون بزرگترين خليفه آنها مىگذراندند، جنگهاى كه براى كشورگشائى و يا نگهدارى كشورهاى فتح شده در مىگرفت بار مالى عظيمى داشت و اين طبقات پايين جامعه و زحمتكشان و كشاورزان بودند كه مىبايست با مالياتهايشان بار مالى آنها و با جانهايشان بار مرگ آنها را به دوش بكشند. اين مورد بخصوص در مورد اقليتهاى مذهبى كه مىبايست مالياتهاى چندگانه بپردازند بيشتر رنجآور بود. بابك مردى از دل اين دوران است، كه با توجه به نيروى كه در اتحاد ميان مردم است، دست به قيام بر عليه مالياتبگيران خليفه مىزند. زندگى بابك تماماً سراسر از سلحشورى و مبارزه براى حمايت از اين مردم است. در اين ميان زحمتكشان بسيارى به او پيوستند، اين خيل عظيم افرادى كه با جان و دل بر عليه زورگيران به پا خواسته بودند خلفاى عباسى را ترساند. بخصوص كه ضعف اين خلفاً در مهار اين شورشى كه در كنار گوششان بود، باعث شد كه در نقاط دورتر قلمرو پهناور عباسى مانند اندلس، خراسان، مصر و سيستان شورشهاى سر بگيريد. در مجموع خلفا عباسى با جمعآورى نيروى زيادى توانستند شورش بابك را سركوب بكنند، اما اين امر به ديگران از قبيل طاهر در خراسان و يعقوب ليث در سيستان كمك كرد كه قيام خودشان را پيش ببرند و به عنوان اولين قيامهاى ايرانيان مسلمان به جهت براندازى عباسيان ماندگار تر باشند. اين در حالى است كه عباسيان خود به دست ايرانيانى از قبيل ابومسلم به خلافت رسيدند و باز اين ايرانيان بودند كه مامون را يارى كردن تا برادرش امين را شكست بدهد. اما تمام ايرانيانى كه به عباسيان كمك كردند تنها از آنها خيانت ديدند و بزرگانى مثل ابومسلم و جعفر برمكى سر خود را در اين ميان از دست دادند.
بارون درخت نشین
نام نویسنده : ایتالو کالوینو
نام مترجم : مهدی سحابی
كوزیمو قهرمان داستان در دوازده سالگی علیه سختگیری های پدر اشرافمنش و غذاهای تهوعآور و غیرعادی خواهرش باتیستا به بالای درخت بلوط پناه میبرد و تصمیم میگیرد كه دیگر پایین نیاید. این درختنشینی كه در دوره نوجوانی نوعی لجبازی با خانواده است، در جوانی و بزرگسالی به انتخابی آگاهانه تبدیل میشود. به طوری كه برای آموزش و تشویق دیگران به این كار حتی كتابی در مورد كشور آرمانی بر فراز درختان و قانون اساسی آن مینویسد. سنتشكنی او علیه آیین اشرافیت، مراسم اجتماعی و نظم كهنه اجتماعی – برخلاف اكثر روشنفكران و مصلحان اجتماعی كه فقط حرف میزنند یا مقاله مینویسند (در یك كلام تنها اظهارنظر میكنند)- دارای الگوی عملی است. از دیدگاه او «برای بهتر دیدن زمین باید كمی از آن فاصله گرفت.» كوزیمو روندو از یك خانواده اشرافی و فئودال است، ولی ادعای دوك بودن پدرش را نوعی وسوسه بیمارگونه میداند و خود را از این طبقه جدا كرده و از همان بالای درخت به مردم عادی، كشاورزان، فقرا، سربازان و كسبه خرده پا كمكهای بسیار میكند و آنها را در مبارزه با خدایان زر و زور یاری میكند. پدر در هجده سالگی پسر درختنشینش، به دیدار او میآید و مقام دوكی را عاملی برای فرماندهی بر اشراف ناحیه میداند. اما پسر پاسخ میدهد: «من فقط این را میدانم كه اگر من بیشتر از دیگران چیز بدانم، در صورت نیاز آنها باید آنچه را كه بلدم در اختیارشان بگذارم. به نظر من فرماندهی یعنی همین.» به همین دلیل كوزیمو در موضوعات مختلف كتاب میخواند و آنچه خود از آبیاری، كشاورزی، درختكاری و زنبورداری یاد گرفته است، به دیگران یاد میدهد و یا گره از مشكلاتشان باز میكند...
بازگشت پنهانی به شیلی
بانو با سگ ملوس (و چند داستان دیگر)
عبدالحسین نوشین
آنتون پاولوویچ چِخوف (به روسی: Анто́н Па́влович Че́хов) (زادهٔ ۲۹ ژانویهٔ ۱۸۶۰ در تاگانروگ - درگذشتهٔ ۱۵ ژوئیهٔ ۱۹۰۴) داستاننویس ونمایشنامهنویس برجستهٔ روس است. او در زمان حیاتش بیش از ۷۰۰ اثر ادبی آفرید. او را مهمترین داستان کوتاهنویس برمیشمارند و در زمینهٔ نمایشنامهنویسی نیز آثار برجستهای از خود بهجا گذاشتهاست و وی را پس از شکسپیر بزرگترین نمایشنامهنویس میدانند. چخوف در ۴۴سالگی بر اثر ابتلا به بیماری سل درگذشت.
بانو با سگ ملوس داستان کوتاهی است از آنتوان چخوف که در سال ۱۸۸۹ نوشته است:
«میگفتند که در کنار دریا قیافهٔ تازهیی پیدا شده: بانو با سگ ملوسش. دمیتری دمیترچ گوروف هم که دو هفته بود در یالتا میگذراند و دیگر به آنجا عادت کرده بود، در جستوجوی اشخاص و قیافههای تازه بود. روزی در غرفهٔ متعلق به ورنه نشسته بود و دید زن جوانی، میانهبالا، موبور، بره بسر از خیابان کنار دریا میگذشت و سگ سفید ملوسی بهدنبالش میدوید.»
بدرود آناتولی
بدرود آناتولی داستان بهشت گم شده و معصومیت های در هم شکسته است. کتاب، داستان تراژیک سقوط هلنیسم در آسیای صغیر، عملیات ایذایی قدرت های استعماری، تب نفت و فساد را روایت می کند. رمان دیدو سوتیریو از زمان انتشار در سال ۱۹۶۲، پرفروش ترین رمان یونان بوده است. داستان مانولیس آکسیوتیس روستایی فقیر متولد محلهای مجاور خرابه های افسیوس که به عنوان قهرمان داستان شاهد پختگی دلهره آور است. فاجعه آسیای صغیر یونان، کشتار غیرنظامیان به ویژه ارامنه و اخراج بیش از دو میلیون یونانی در حالت برهنه از ترکیه به دست نیروهای انقلابی ترک به رهبری مصطفی کمال پاشا (آتاتورک) در اواخر سال ۱۹۲۲. مانولیس آکسیوتیس بازگو کننده امیدهای بربادرفته و شکست تراژیک دو ملت در قالب روایت شخصی است. دو همسایه، یعنی یونان در هم شکسته و ترکیه سرمست از خون، به رغم ارتباط های فرهنگی مشترک خود، هر دو با هم در از بین بردن پیوندهای دیرین مردمی تلاش کردند.
برادران کارامازوف (۲جلدی)
میخواهم سرگذشتِ قهرمانِ داستانم آلکسِی فیودروویچ کارامازُف را بنویسم اما درست در سرآغازِ کار، ماندهام حیران و بلاتکلیف. از یک طرف، آلکسِی فیودروویچ را قهرمانِ داستان میخوانم، ولی از طرفِ دیگر، خوب میدانم که او هر چه و هر که بوده، قهرمان نبوده؛ و به همین دلیل، میتوانم همه جور سؤالِ حتمی و ناگزیر را پیش بینی کنم؛ مثلاً : مگر آلکسِی فیودروویچ چه قابلیتی دارد که دیگران ندارند؟ چرا او را قهرمانِ داستانت کرده ای؟ مگر چکار کرده؟ مگر آدمِ مشهوری بوده؟ اگر بوده، در چه زمینهیی شهرت داشته؟ منِ خواننده چرا باید وقتم را صرفِ خواندنِ سرگذشتِ او کنم؟
سؤالِ آخر سؤالِ بسیار مهمی است، ولی تنها جوابی که من دارم این است که شاید با خواندنِ رمان خودتان بتوانید جوابِ سؤال را پیدا کنید. حالا آمدیم خواندید و نتوانستید جوابِ سؤال را پیدا کنید _ آن وقت چه؟ آمدیم خواندید و دیدید آلکسِی فیودروویچ قابلیتِ درخورِ توجهی نداشته _ آن وقت چه؟ اینها را میگویم چون متأسفانه خودم هم همین احتمال را میدهم. به نظرِ خودِ من او شخصیتِ درخورِ توجهی است، ولی نمیدانم میتوانم این را به خواننده هم بقبولانم یا نه.
برای همه چیز متشکرم
تا حالا از خودتان سؤال کردهاید چند بار در طول روز میگویید متشکرم؟ تا حالا از خودتان سؤال کردهاید چند بار در طول زندگیتان واقعاً و از صمیم قلب تشکر کردهاید؟ تشکر حقیقی. برای ابراز قدردانی، حق شناسی، برای ادای دِین. از چه کسی؟ همیشه فکر میکنیم زمان کافی برای گفتن بسیاری از حرفها داریم، اما بعد ناگهان متوجه میشویم که خیلی دیر شده است.
برف بهاری
نام نویسنده : یوکیو می شیما
نام مترجم : سمیا صیقلی
میشیما، یوکیو (1970-1925) mishima , yukio رمان نویس ژاپنی با نام اصلی هیرائوکا کیمی تاکه. نویسندهای بزرگ بود که بسیاری منتقدین نوشتههای او را با آثار مارسل پروست، همینگوی، آندره ژید و سارتر برابر نهادهاند.
میشیما در زندگی کوتاه اما پر بار ادبیاش آثار فراوانی از جمله چهل رمان، سی و سه نمایشنامه و داستانهای کوتاه بسیاری نگاشت. نثر او ترکیبی است از شعر، فلسفه، سنتهای ژاپنی و باورهای مذهبی.
اعترافات یک صورتک (1949)، معبد کلاه فرنگی طلایی(1956) و برف بهاری (1967-1956) کتاب حاضر، از آثار درخشان اویند. میشیما به سال 1970 در اعتراض بدانچه که تباهی ملّت و زوال سنتهای سامورایی میدانست با خودکشی آیینی (هاراکیری) به زندگی این جهانی خویش پایان داد.
« برف بهاری» نخستین قسمت از رمان چهارگانه نهایی میشیما است . کییوآکی پسر زیبا و اشراف زادهای است که در خانواده پولدار ماتسوگائه متولد شده است . خانواده آیاکورا خانوادهای از نظر اجتماعی بالا ولی از نظر مادی فقیر است و پدر کییوآکی او را به نزد آیاکوراها میفرستد تا موقعیت اجتماعی آنها برای او مفید واقع شود . این خانواده دختری بسیار زیبا به نام ساتوکو دارد . این دختر و پسر عاشق هم میشوند ولی به گونهای عجیب پسر از یک سو شدید عاشق دختر است ولی از سوی دیگر به نوعی مقاومت کرده و حس نفرت هم دارد . دختر عاشق اوست ولی سعی در حفظ غرورش را هم دارد.
«برف بهاری»، عاشقانهای است حزین و اندوهگین سرشار از تصاویری ناب و آناتی دلنشین، تا جایی كه بسیاری از منتقدان این رمان را «رومئو و ژولیت»یی تازه خواندهاند.
برهنه میان گرگها
برونو آپیتز
ترجمه: عبدالحسین شریفیان
برهنه در میان گرگ ها (به آلمانی: Nackt unter Wölfen) رمانی نوشته برونو آپیتز نویسنده آلمان شرقی است. این رمان اولین بار در سال 1958 منتشر شد و داستان زندانیان اردوگاه کار اجباری بوخنوالد را روایت می کند که جان خود را برای مخفی کردن یک پسر جوان لهستانی-یهودی به خطر می اندازند. آپیتز خود به عنوان یک کمونیست از سال 1937 تا 1945 در بوخنوالد زندانی بود. پسری که نامش در رمان استفان سیلیاک است، پس از انتشار رمان مشخص شد که براساس استفان یرژی تسوایگ ساخته شده است. این کتاب از آن زمان به 30 زبان ترجمه شده است و در 28 کشور منتشر شده است.
بهترین داستانهای کوتاه آنتوان چخوف
نام نویسنده : آنتوان چخوف
نام مترجم : احمد گلشیری
چخوف نخستین مجموعه داستاناش را دو سال پس از دریافت درجهٔ دکترای پزشکی به چاپ رساند. سال بعد انتشار مجموعه داستان «هنگام شام» جایزه پوشکین را که فرهنگستان روسیه اهدا میکرد، برایش به ارمغان آورد. چخوف بیش از هفتصد داستان کوتاه نوشتهاست. در داستانهای او معمولاً رویدادها از خلال وجدان یکی از آدمهای داستان، که کمابیش با زندگی خانوادگی «معمول» بیگانهاست، تعریف میشود. چخوف با خودداری از شرح و بسط داستان مفهوم طرح را نیز در داستاننویسی تغییر داد. او در داستانهایاش به جای ارائهٔ تغییر سعی میکند به نمایش زندگی بپردازد. در عین حال، در داستانهای موفق او رویدادهای تراژیک جزئی از زندگی روزانهٔ آدمهای داستان او را تشکیل میدهند. تسلط چخوف به نمایشنامه باعث افزایش توانائی وی در خلق دیالوگهای زیبا و جذاب شده بود. او را «مهمترین داستان کوتاهنویس همهٔ اعصار»نامیدهاند.
چند داستان کوتاه- ۱۸۸۳ - از دفترچه خاطرات یک دوشیزه
- ۱۸۸۴ - بوقلمون صفت
- ۱۸۸۹ - بانو با سگ ملوس
- - نشان شیروخورشید
بهترین داستانهای کوتاه ارنست میلر همینگوی
نام نویسنده : ارنست همینگوی
نام مترجم : احمد گلشیری
در ساحل دریاچه قایق پارویی دیگری را آماده کرده بودند. دو نفر سرخپوست منتظر ایستاده بودند. نیک و پدرش در عقب قایق سوار شدند و سرخپوست ها آن را هل دادند و یکی از آن ها سوار شد. سرخپوست جوان قایق را هل داد و سوار شد تا قایق را که عمو جورج در آن بود پارو بزند... این کتاب دارای 19 داستان کوتاه است.
بی اشتهایی عصبی
دلفين دوويگان
نسرين حلالي
دلفین دو ویگان نويسنده فرانسوي است كه از كتاب «بر اساس يك داستان واقعي» او كارگردان بزرگ لهستاني رومن پولانسكي فيلمي در سال 2017 با نام «Based on a True Story» ساخته است.
«مثل هیچکس» اثر دلفین دوویگان نویسندهی معاصر فرانسوی در سال 2012 برندهی جایزهی ادبی سال این کشور شده است.
فصل اول
به دلیل سرمایی که وجودش را فرا گرفته بود قرار ملاقات را پذیرفت. نخستین بار بود، آنگاه که به او تلفن زد. صدایی ناآشنا و تودماغی به او پیشنهاد کمک و یاری میداد، شبی پاییزی بود، شبی همچون دیگر شبها: چسبیده به رادیاتور. اما نه فقط به دلیل سرما. ابتدا مخالفت کرد. آخر به او چه مربوط. در مورد وضعیت جسمانیاش پرسید، اما اینکه وزنش چقدر است، چه میخورده، چیزی نپرسید. نه. سئوالاتش حاکی از خبرگی و حتی کارشناسانه بود، دقیق، مشخص و بدون وقفه. برای اینکه مورد اضطراری را ارزیابی کند. هر چه لور نقش بازی میکرد، دکتر از وقت استفاده میکرد. این زمان پر تنش و نگران کننده علیه مرگ شکننده و حساس بود.
پیش از هر چیز به او گفت که زمان زیادی برایش باقی نمانده. لور احساس کرد که او چیزهایی درباره تنهایی و حالتهای تب و بیماریش نیز میداند. هنگامی که او حرف میزد، یا می پرسید، لور با نوک انگشتان سیم گوشی تلفن را میپیچاند. چند لحظه پیش از آن سومین پلیورش را پوشیده بود و خود را همچون گلولهای میپیچاند ـ به طوری که هنوز میشد با استخوانهای نوک تیزش یک گلوله درست کرد- بدون فکر کردن پاسخ میداد، انگار میخواست داستانی را شرح دهد که از مدتها پیش آن را میدانست بی آنکه بدان بیاندیشد لور فقط میخواست باادب باشد.
بیلیارد در ساعت نه و نیم
پابرهنه ها
پیش از ترجمه و انتشار این کتاب در ایران، نام زاهاریا استانکو برای کتابخوانهای ایرانی چندان آشنا نبود. زاهاریا استانکو در سال 1902 در رومانی زاده شد، خیلی زود و در سیزده سالگی تحصیل را رها کرد. او از سال 1921 وارد دنیای روزنامهنگاری شد. شوق ادامه تحصیل از این پس در وجودش شعلهور شد و پی تحصیلات خود را گرفت. در 1933 در رشته ادبیات و فلسفه از دانشگاه بخارست فارغالتحصیل شد. در 1927 ابتدا اولین دفتر اشعارش را چاپ کرد که جایزه نویسندگان رومانی را برد. در دوران جنگ دوم جهانی به علت مخالفت با حکومت آنتونسکو زندانی شد اما در 1946 مدیر تئاتر ملی رومانی شد. با استقرار حکومت کمونیستی در کشورش او رئیس اتحادیه نویسندگان و عضو فرهنگستان شد. «پابرهنهها» اولین رمان مهم اوست، این اثر به بیشتر زبانهای دنیا ترجمه شده است. بسیاری چاپ این اثر را همانند اثر صاعقه میدانند، چیزی نامنتظر و غافلگیرکننده که در پرتو آن همه چیز رنگ میباخت. در مدتی کمتر از دو سال این اثر به سی زبان ترجمه شد. احمد شاملو مترجم کتاب میگوید: «اولین بار که این کتاب را خواندم با خودم گفتم: کاش این زندگینامه من بود.»
رمانی از زاهاریا استانکو (1974- 1920 )، نویسنده رومانیایی، که در 1948 منتشر گردید و در 1960 به صورت رمانی سه گانه بسط داده شد. واقعه، پیش از قیام مردمی و بزرگ 1907، در روستایی در اولتنین رخ میدهد. داریه، جوانکی کشاورز، داستان زندگی والدین و پدربزرگ و مادربزرگش را از زبان عمه خود میشنود: مادرش در پانزده سالگی ازدواج میکند. پس از دو سال، بیوهای فقیر شده و مجبور میشود با دو فرزند خود نزد والدینش برگردد که با اکراه او را دوباره میپذیرند. تازه وقتی با مرد زن مردهای که دو بچه دارد ازدواج میکند…