هنر سیر و سفر
نويسنده: آلن دوباتن
مترجم: گلی امامی
متاسفانه بسيار دشوار است نگرانيهاي كمابيش دائميمان در مورد آينده را به ياد بياوريم زيرا در گذشتمان از جايي كه بوديم شايد نخستين چيزي كه از خاطره حذف ميشود اين است كه چه ميزان از گذشته صرف اين شده بود كه چه پيش خواهد آمد و به عبارت ديگر چه ميزان از آن را در جايي ديگر به غير از جايي كه در آن حضور داشتيم گذرانده بوديم در موضوع يادآوري شده و نيز خاطره ي دلشوره سفر به مكاني هر دو نوعي خلوص وجود دارد و خود مكان است كه امكان مييابد برجسته و مشهود است...
هنر شفاف اندیشیدن
رولف دوبلی در این کتاب میکوشد براساس مطالعات، تحقیقات و تجربیات شخصیاش عمدهی این خطاها را شناسایی، بازخوانی و معرفی کند. همانگونه که خود در مقدمهی کتابش ذکر میکند، فهرست خطاهایش کامل نیست و موارد دیگری را نیز میتوان به آن افزود. او براساس مشاهدات علمی، نتایج آماری، استدلالها و استنتاجهای منطقی (در حوزهی علوم اجتماعی)، با ذکر مثالها و نمونههای ملموس، جهانبینی خود را دربارهی خطاهای شناختی مطرح میکند. بهتأیید نویسنده، این کتاب کلید یافتن شادمانی و مسیرهای منتهی به خوشبختی و موفقیت نیست، تلقی و برداشت من این است که محتوای آن بیانگر نگرشی متفاوت به عملکرد انسانی ماست؛ یک شوک خلاقانه به ذهن در جهت زدودن انباشتهای زایدش، شناسایی پیشفرضهای ساختگی، اشتباهات متداول و موقعیتهای کاذبی که به واسطهی خطاهای ذهنی دچارش میشویم. کاوشی است در شناخت واضحتر خطاهای انسانی که در زندگی، کارکردهای متفاوت و بعضاً متضادی دارد. برخی از آنها انسان را از خطر نابودی نجات میبخشد و برخی دیگر مانع از خردورزی و شفافاندیشیاش میشود. درک فرایند اندیشیدن و دامهایی که ذهن بر سر راهش قرار میدهد، کار سادهای نیست و بیسبب نیست رولف دوبلی کتابش را هنر شفاف اندیشیدن نام نهاده است.
هنر ظریف به هیچ نشمردن (رویکرد نامتعارف برای خوب زیستن)
این کتاب بیهودگی و مضرات همه این آموزههای متاخر «مثبت باش تا خوشبخت و موفق و خاص باشی» را برایمان برملا میکند. پرده از همه اجبارهای دروغینی برمیدارد که جامعه رقابتی بر ما تحمیل میکند تا ما را وارد بازی فریبکارانه «بیشتر و بیشترِ» خودش بکند: بیشتر داشته باش، بیشتر بخواه، بیشتر بخر، بیشتر ببر و ...» و در عوض از ما میخواهد نقصها و محدودیتهایمان را در مقام انسان بشناسیم و آن را انکار نکنیم. وقتی نقصها، ترسها و تردیدهایمان را به منزله انسان بشناسیم و بپذیریم، از انکار و فرار و اجتناب دست میکشیم و آماده میشویم که با حقایق دردناک رودررو شویم؛ و آنگاه است که میتوانیم پا در راه بگذاریم و به دنبال شهامت، صداقت، مسئولیتپذیری، ایستادگی و همه خصایصی باشیم که در این دنیای آشفته سراسر مجاز امروز میتواند حقیقت انسانی را به ما بازگرداند.
به هیچ نشمردن مطلقا معادل بیتفاوتی نیست، بلکه به معنای آن است که در راستای چیزی که حقیقتا برایمان ارزشمند است سختیها و بدگوییها و دشمنیها و بدخواهیها و تمسخر آدمکها را به هیچ نشمریم و زندگی انسانی سرشاری را برای خودمان بسازیم، چنانکه در انتهای راه بتوانیم با خیال آسوده بگوییم «...فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه، اما یگانه بود و هیچ کم نداشت.»
هنر ظریف رهایی از دغدغه ها
«حقیقت پنهان زندگی این است؛ چیزی به نام رهایی از دغدغهها واقعاً وجود ندارد. بالأخره باید دغدغهٔ چیزی را داشته باشید. بخشی از زیستشناسی ماست که همیشه به چیزی اهمیت بدهیم و در نتیجه دغدغهای داشته باشیم. پس سؤال این است که دغدغهٔ چهچیز را داشته باشیم؟»
کتاب «هنر ظریف رهایی از دغدغهها» کتابی غافلگیرکننده است؛ نثر آن روان و خواندنی است و نویسنده، مارک منسن، مفاهیم پیچیده را، با آوردن مثالهای مختلف از زندگی واقعی افراد مختلف به خواننده منتقل میکند. نویسنده، زندگی خودش را هم در متن کتاب وارد میکند و همین موضوع باعث میشود که خواننده با کتاب احساس نزدیکی کند. «هنر ظریف رهایی از دغدغهها»، مفاهیمی مثل رنج، درد، دغدغه، مرگ و زندگی را بهصورت واقعی و ملموس روایت و واکاوی میکند و همانطور که در متن کتاب هم آمده، شعارش یه کلمه است: «صداقت».
«فرهنگ امروز ما خلاصه شده است در انتظارات مثبت اما غیرواقعی: خوشحالتر باشید، سالمتر باشید، بهترین باشید؛ بهتر از دیگران؛ باهوشتر، فرزتر، ثروتمندتر، جذابتر، معروفتر، سازندهتر، رشکبرانگیزتر، و تحسینشدهتر. بینقص و شگفتانگیز باشید، هر روز طلا بخورید و درحالیکه همسر سِلفیانداز و دو کودک و نصفتان را برای خداحافظی میبوسید، در بالگردتان بنشینید و به سوی دفتر کارتان بروید. شما شغل فوقالعاده لذتبخشی دارید و روزهایتان را صرف انجام کارهای بسیار ارزشمندی میکنید که احتمالاً روزی کرهٔ زمین را نجات خواهد داد.
اما اگر یک لحظه دست نگه دارید و واقعاً به اینها فکر کنید، متوجه میشوید که توصیههای مرسوم زندگی، تمام توصیههای مثبت و خودیارانهای که هر روز میشنوید، در واقع بر نداشتههایتان تمرکز دارند. آنها آنچه را اکنون بهعنوان کمبودهای شخصی و شکستهایتان قلمداد میکنید، نشانه میگیرند، و همانها را برایتان برجسته میکنند.»
هنر عشق ورزیدن
اریش فروم (به آلمانی: Erich Fromm) (زاده ۲۳ مارس ۱۹۰۰ - درگذشته ۱۸ مارس ۱۹۸۰) روانکاو و فیلسوف اجتماعی آمریکایی آلمانی تبار از جمله مارکسیست های سرشناس مکتب فرانکفورت و از برجسته ترین نمایندگان مکتب روانشناسی اومانیستی است. او در آثارش کوشید تا ارتباط متقابل روانشناسی و جامعه را شرح دهد و معتقد بود که با بهکار بستن اصول روانکاوی، به عنوان علاج مشکلات و بیماریهای فرهنگی، بشر راهی به سوی تحقق یک «جامعهٔ معقول» و متعادل از لحاظ روانی خواهد یافت.
نويسنده در اين كتاب ميگويد عشق احساسي نيست كه هركس، صرفنظر از مرحلة بلوغ خود، بتواند به آساني آن را به دست آورد. او تأكيد ميكند تمام كوششهاي فرد براي عشقورزيدن محكوم به شكست است، مگرآنكه خود او با جد تمام براي تكامل تمامي شخصيت خويش بكوشد، تا آنجا كه به جهانبيني سازندهاي دست يابد. وي عقيده دارد اگر آدمي همسايهاش را دوست نداشته باشد و از فروتني واقعي، شهامت، ايمان و انضباط بيبهره باشد، از عشق فردي خرسند نخواهد شد.
هنر همچون درمان
آلن دوباتن، جان آرمسترانگ
ترجمهی مهرناز مصباح
دنیای مدرن هنر را خیلی مهم میداند- چیزی نزدیک بهمعنای زندگی. شاهد این احترام و توجه را میتوان خیلی جاها دید: افتتاحیهی موزههای جدید، هدایت منابع چشمگیر دولتی بهسمت تولید و نمایش هنر، تمایل حامیان هنر به افزایش دسترسی به آثار (بهویژه برای کودکان و گروههای اقلیت)، قدر و منزلت نظریهی هنر آکادمیک و قیمتگذاریهای هنگفت بازار هنر.
با وجود همهی اینها، مواجهه ما با هنر ممکن است همیشه بهآن خوبی که باید نباشد. شاید موزهها و نمایشگاههای بسیار معتبر را با حالی بیتفاوت و یا حتی گیجوگم ترک کنیم و احساس بیکفایتی به ما دست دهد و شگفتزده با خودمان بگوییم چرا آن تجربهی تحول که منتظرش بودیم برایمان رخ نداد. طبیعی است که خودمان را سرزنش کنیم و فکر کنیم مشکل از نداشتن دانش کافی یا بیبهرهبودن از ظرفیت احساسی لازم است.
این کتاب چنین استدلال میکند که مشکل٬ عمدتا در شخص نیست، در شیوهای است که نهادهای هنری به هنر فکر کرده، آن را میفروشند یا ارائه میکنند. از آغاز قرن بیستم رابطهی ما با هنر تضعیف شده است چون عمیقاً و بهشکل نهادینهشدهای از پاسخ به سوالِ «هدف هنر چیست» اکراه داریم. این سوالی است که کاملاً غیرمنصفانه، عجولانه، نامشروع و کمی گستاخانه بهنظر میرسد.
عبارت «هنر برای هنر» بهطور خاص این فکر را رد میکند که هنر میتواند برای هر چیز خاصی باشد و درنتیجه، منزلت بالای هنر را مرموز و آسیبپذیر باقی میگذارد. با وجود ارجوقربی که هنر دارد، اهمیتش اغلب بهجای آنکه توضیح داده شود بدیهی انگاشته میشود. ارزشش به عقل سلیم واگذار میشود و این همانقدر که برای متولیان هنر، برای بینندگانش هم جای تأسف دارد.
از کجا معلوم که نشود هدف هنر را با واژههای ساده تعریف و دربارهاش بحث کرد؟ هنر میتواند یک ابزار باشد و ما نیازمند آنایم که با وضوح بیشتر بر این مسأله تأکید کنیم که چه نوع ابزاری است و چه حسنی میتواند برای ما داشته باشد.
هنر همیشه بر حق بودن
نام نویسنده : آرتور شوپنهاور
نام مترجم : عرفان ثابتی
سقراط و افلاطون نسبت به سوفسطائیان دیدگاهی منفی داشتند و آنها را افرادی میدانستند که در قبال دریافت اجرت و بیتوجه به حقیقت و عدالت به دیگران میآموختند چگونه هر ناراستی را راست و هر راستی را ناراست جلوه دهند. بنابراین آنها از سفسطه به این معنا نفرت داشتند. چرا که خواهان دستیابی به خیر و حقیقت بودند. آیا مقصود آرتور شوپنهاور از نگارش کتاب «هنر همیشه بر حق بودن» تمرینی در باب تعریض بوده؟ این جستار توصیههای عملی نیشداری دربارة چگونگی غلبه بر خصم در مجادله بیان میکند، توصیههایی که بیهیچ عذر و بهانهای ماکیاولیایی هستند.
هوآ هو چینگ
هوش جنسی (راهنمای علمی و کاربردی)
اگر بخواهيم صادق باشيم يکي از قديميترين حسهاي بشري، غريزهي جنسي است که تماميّتِ حيات مديون آن است. اما اينکه اين حس از کجا و کي به عاطفه بدل شد و لذت، بُعدهاي بالاتري پيدا کرد، افسانه ها دارد. چيزي که مشخص است پيشرفت هوشي بشر در سطح و کيفيت اين غريزه است. با اينکه پزشکان و اهل علم تلاش کردهاند اين روابط را در قالبهاي آکادميک بريزند و از زواياي مختلف بررسي کنندو يا حتي موبدان معبد و جادوگران قبايل هرکدام به اندازهي ظرفهايشان اين روابط و لذايذ را حد زده اند، اما شبيه آبي که حتي در سنگ راهش را باز ميکند، روابط عاطفي مسيرش را در مغز تنيده و پيچيدگيهاي خودش را در رفتار انساني به نمايش گذاشته است. اين کتاب قصد دارد سنگ مغز را برايتان موشکافي و اين هوشِ پنهان و مغفول مانده را رمزگشايي کند.
هیپنوتیزم سریع
روشهای ایجاد هیپنوتیزم کلاسیک اکثرا وقتگیر و کند هستند و برای اهداف درمانی، از جمله استفاده در مطب دندانپزشکی یا اطاق زایمان مناسب نیستند. از آنجا که در زبان فارسی کتابی درباره تکنیکهای هیپنوتیزم سریع و هیپنوتیزم کودکان وجود نداشت، با تدوین این کتاب به این نیاز اصیل، واقعی و فوری که موارد استعمال بالینی فراوانی دارد، جواب مثبت گفته شده است. بنابراین با اطمینان میتوانیم آنرا «یک اثر بینظیر» بنامیم که تسهیلات و امکانات فراوانی برای همکاران تیم پزشکی و همه علاقهمندان به هیپنوتیزم فراهم خواهد آورد.
و نیچه گریه کرد
لو آندرئاس سالومه (زادهٔ ۱۲ فوریه ۱۸۶۱ در سن پترزبورگ – درگذشتهٔ ۵ فوریه ۱۹۳۷ در گوتینگن) در ۱۲ فوریه سال ۱۸۶۱ در سن پترزبورگ به عنوان دختر یک ژنرال روس به دنیا آمد. در سال۱۸۸۷ با فردریش کارل آندرئاس شرق شناس ازدواج کرد. علایق متعدد و کوناگون وی و طبع علمی هنری اش باعث آشنایی و ارتباط وی با تعدادی از مشاهیر زمان خودش شد که منجر به داشتن ارتباطی فعال و سرزنده با ناموران آن زمان از جملهنیچه، ریلکه و فروید گردید.
رمان مقاله و داستانهای زیادی نوشتهاست. وی در ۵ فوریه سال ۱۹۳۷ در گوتینگن در گذشت. لو سالومه را بیشتر به دلیل عشق نیچه به او و سپس خیانت او و پل ری به نیچه می شناسند.
پل ری (۱۸۴۹–۱۹۰۱) یک نویسنده و فیلسوف آلمانی، و دوست فریدریش نیچه بود. ری که ارتباط بسیار نزدیکی با نیچه داشت به همراه او و لو سالومه در یک جا زندگی میکرد اما یک روز به همراه لو سالومه فرار کرد و نیچه از این خیانت چنان بر آشفت که سالهای آخر عمرش را با جنون دردناکی گذراند.البته لو سالومه با او نماند و او را هم رها کرد تا با کس دیگری زندگی کند.
نیچه و لو آندره آس سالومه و پل ری در ۱۸۸۲
واقع نگری
بیل گیتس ، موسس و رئیس شرکت مایکروسافت اعتقاد دارد اگر مردم دنیا آخرین کتاب هنس روسلینگ را بخوانند، دنیای مان جای بهتری برای زندگی می شود.
کتاب «ده دلیلی که درباره جهان اشتباه فکر می کنیم» توسط هنس روسلینگ نوشته شده است که در اصل دوست قدیمی بیل گیتس است. روسلینگ، کارشناس آمار و بهداشت جهانی اهل سوئد بود که در سال 2017 میلادی از دنیا رفت و این کتاب توسط پسر و عروس او به اتمام رسید.
بیل گیتس که به تازگی خواندن این کتاب را تمام کرده، در وبلاگ رسمی خود نوشته است: یکی از بهترین کتاب هایی که در تمام عمرم خواندم، همین کتاب است. این کتاب چارچوب متفاوتی از نگاه به دنیا را در اختیار مخاطب قرار می دهد. کل کتاب شامل 10 غریزه انسانی است که باعث می شود به دنیا با چشم واقع بینانه تری نگاه کنیم.
به نوشته گیتس در این کتاب چهار سطح از ثروت در جهان تعریف شده، که در کشورهای مختلف بر اساس درآمد انسان ها طبقه بندی شده است. اما روسلینگ پیشنهاد می کند که به جای تعریف هایی چون پیشرفته یا عقب مانده برای کشورها از واژه های دیگری استفاده شود، زیرا پول نمی تواند موقعیت مردمان جهان را تعیین کند. گیتس در وبلاگ خود نوشته است: اگر همه مردم جهان این کتاب را بخوانند در آن صورت جهان بهتری خواهیم داشت.