شیفتگی ها
خابير مارياس (1951) يكي از چهرههاي مهم ادبيات امروز اسپانياست. مارياس جوايز متعددي در حوزه ادبيات اسپانيا برده است مانند فورمنتور. او در ايران نيز نويسندهاي شناختهشده است و پيش از اين چند رمان و داستان كوتاهش از جمله قلبي به اين سپيدي با ترجمه مهسا ملكمرزبان به فارسي منتشر شده است. رمان شيفتگيها از جديدترين آثار اين رماننويس است كه حال و هواي عاشقانه و معمايي دارد زني در يك كافه با زوجي برخورد ميكند كه از نظرش جذاب و دلنشين هستند. او به آنها نزديك ميشود و در همين اثنا مرد به قتل ميرسد و اين روند دو زن را به هم نزديك ميكند تا رازي مهم و بزرگ آشكار شود...
صبوری در سپهر لاجوردی (آخرین آگاهیها دربارهی تکوین و تحول کیهان)
نام نویسنده : هوبرت ریوز
نام مترجم : علی اصغر سعیدی
صبوری در سپهر لاجوردی یکی از کتابهای با ارزش علمی است که به بسیاری از پرسشها در زمینههای مختلف علمی پاسخ دقیق میدهد و خواننده را با سرگذشت عالم و عظمت کائنات و با آخرین اطلاعات و دستاوردها و تحقیقات و نظریات علمی در زمینهی اختر فیزیک و سایر علوم طبیعی و زیست شناسی آشنا میسازد. این اثر جزء پرفروشترین کتابهای سالیان اخیر در دنیا بوده و به بیشتر زبانهای دنیا ترجمه شده است.
«هوبرت ریوز» نویسنده کتاب، علاوه بر مقام والای علمی، در شعر و ادب و بهخصوص عرفان و اساطیر صاحبنظر است و عنوان این کتاب را از مصراعی از یک شعر فرانسوی اختیار کرده است.صدای افتادن اشیا
خوآن گابریلواسکس
مترجم: ونداد جلیلی
ویراستار: مجتبا پورمحسن
صدای افتادن اشیا را در ژوئن 2008، طی شش هفتهای که در بنیاد سانتا ماددالهنا (در دوننینی، ایتالیا) بودم، شروع کردم. مایلم از مهماننوازی بئاتریچه مونتی دللا کورته تشکر کنم. کتاب در دسامبر 2010 در خانهی سوزان لورانتی (در زوریس، بلژیک) به پایان رسید و سپاسگزار او نیز هستم. در این فاصله بسیاری موجب بهبود و اصلاح این رمان شدند. خودشان میدانند چه کسانی را میگویم.
خوآن گابریل واسکس در سال 1973 در بوگوتا به دنیا آمد. از 1996 تا 1998 در دانشگاه سوربُن در رشتهی ادبیات آمریکای لاتین تحصیل کرد و آثاری از ای. ام. فارستر، ویکتور هوگو و نویسندگان دیگر به اسپانیایی ترجمه کرد. او یکی از اعضای گروه بوگوتا 39 است که مهمترین نویسندگان نسل جدید آمریکای جنوبی نامیده میشوند. کتابهای دیگر او که پیش از صدای افتادن اشیا چاپ شد یکی خبرچینها است که نامزد دریافت جایزهی ادبیات مستقل خارجی شد و یکی تاریخ سری کوستاگوآنا، که در بارسلونا جایزهی کوئرتی کسب کرد. کتاب صدای افتادن اشیا او به هژده زبان زندهی دنیا ترجمه شده است. واسکس پس از پانزده سال زندگی در فرانسه، بلژیک و اسپانیا اکنون در بوگوتا زندگی میکند.
برخی جوایز مهم که کتاب صدای افتادن اشیا برده است:
جایزهی آلفاگوآرا (اسپانیا)، ۲۰۱۱
جایزهی روژه کایوا (فرانسه)، ۲۰۱۲
جایزهی انجمن قلم (انگلیس)، ۲۰۱۲
جایزهی گرهگور فون رتسوری (ایتالیا)، ۲۰۱۳
جایزهی دوبلین (ایرلند)، ۲۰۱۴.
طاعون
هر کس رمان طاعون را داستانی وقایع نگار از سرگذشت مردمانی طاعون زده بینگارد از درک این کتاب عاجز بوده است...این کتاب رمانی سمبولیک است که در آن شهر طاعون زده نمادی از دنیاست, مردمان طاعون زده نمادی از انسانهایی که زندگی به آنان تحمیل شده و طاعون نمادی از زندگی پوچ است که انسان ها را به کام مرگ می کشد.
طریق بسمل شدن
طریق بسمل شدن رمانی از محمود دولتآبادی دربارهٔ جنگ هشت سالهٔ ایران و عراقاست.
این کتاب پس از ده سال انتظار، سرانجام در اردیبهشت 1397، مجوز انتشار خود را از وزارت ارشاد دریافت کرد.
دولتآبادی درباره این رمان میگوید: «طرق بسمل شدن» که روایتگر محدودهای از جنگ است از سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۵ نوشته شد و از یک سال بعد از آن در انتظار دریافت مجوز نشر بود که حالا بعد از حدود ۱۰ سال انتظار مجوز گرفته است.
در نوشته پشت جلد کتاب بخشی از داستان آمده است:
همینها، اینها، نمیبینیشان؟ تو نمیبینی؟ همه هستند، همه هستند، نمیبینیشان؟ کفن و قمقمه. نگاه کن، نگاه کن! «تشنهای، تو تشنهای برادرم. بنوش آب!» نگاه کن، نگاه کن! چه رستخیز روشنی! منم، تویی و دیگران. تویی، منم و دیگران. چه رستخیز روشنی. کلاهخود و چکمه و یراق. یکی به آفتاب میدهد سلام، یکی به آب. یکی به آسمان نیاز میبرد، یکی به خاک. یکان یکان بروز میکنند، از پناه خاک، از شکَفتهای دره هلاک، از حوالی و حدود تپههای تاک، تپهها و تنگههای کهنه و عمیق، پوده و عتیق، از درون خاک، از مغاکها، مثل رویش و شکفتنِ عجیب سنگها و خارها. پوست پوستهای خاک میشکَفت و میشکُفت از آن کسی - تنی. تنی که با کفن، تنی که بی کفن. بیرقی به دست یا نشانهای به نوک نیزهای. تکه پارهای نشانِ رایتی - پارهژندهای؛ ژندهای سیاه، ژندهای سپید، ژندهای کبود، سبز، ارغوانی و بنفش و سرخ و هرچه رنگ؛ رنگها پریدهرنگ...
طوطی فلوبر
عامه پسند
چارلز بوکفسکی
مترجم: پیمان خاکسار
این کتاب ماجرایی پلیسی دارد و میتوان آن را در ردهی ادبیات پلیسی قرار داد. با این وجود با سایر رمانهای پلیسی تفاوت دارد. در آن جنایتی اتفاق نمیافتد و برخلاف سایر رمانهای پلیسی، شخصیت کارآگاه در این رمان انسانی زیرک و توانا نیست. بلکه پیرمردی کمتوان است و فقط به کمک شانس و دیگران موفق میشود وظیفهی خود را انجام دهد. شخصیت مالوف آثار «بوکفسکی»- چیناسکی- در این رمان تنها در یک صحنه کوتاه به داستان میآید.
عشق های زودگذر ماندگار
آندری سرگیویچ مکین
اسدالله امرایی
این کتاب نوشته آندری سرگیویچ مکین، نویسنده روسیتبار و برنده جایزه گنکور سال 1995 است.
مؤلفههای عمده آثار مکین را به طور کلی میتوان تجربیات شخصی او از دوران تلخ استالینیسم و تبعات آن در کلیت اجزای فرهنگی و سیاسی کشور روسیه دانست و این نکته بیشتر از آن جهت حائز اهمیت است که آندره مکین در غالب آثار خود توانسته این تجربه تلخ شخصی را با جادوی ادبیات و رمان، همهگیر و عمومی کند. آندره مکین زبان فرانسه را بسیار ماهرانه به کار میگیرد و همین توانایی آثار او را نسبت به سایر نویسندگان هم دوره خود ویژه و متمایز میکند.
عقاید یک دلقک
هانریش بل
مترجم: محمد اسماعیلزاده
هاینریش تئودور بُل (به آلمانی: Heinrich Theodor Böll) (زاده ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ - درگذشته ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۵) نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبی است. بیشتر آثار او به جنگ (به خصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن میپردازد.
هاینریش بُل عاشق مردمان ساده و بیغلوغش است و قهرمانان داستانهای او درماندگان و شکستخوردگانند، اما بُل آنها را شکستخورده نمیداند و نشان میدهد که حرص به کسب مال و مقام، وقتی که انسان میتواند علیرغم دشواریها تا به آخر انسان باقی بماند، واقعاً در خور استهزاست؛ و هاینریش بُل کسی است که تا به آخر انسان باقی میماند.
این کتاب دربارهی دلقکی به نام «شنیر» است که همسرش او را ترک کرده و به همین دلیل دچار افسردگی است. از این رو برای تسکین آلام خود به مشروب رو آوردهاست. او بعد از افتضاحی که در یکی از نمایشهایش به وجود میآورد، به محل زندگیاش باز میگردد. او که به پول نیاز دارد، دفترچه تلفنش را باز میکند و با آشنایان تماس میگیرد. در این میان بارها به گذشته میرود و خاطراتش را میگوید.
عقل و ضد عقل در روزگار ما
كتاب حاضر شامل 2 اثر با عنوانهاي عقل و ضد عقل در روزگار ما و زندگي فلسفي من نوشته كارل ياسپرس، فيلسوف آلماني سده بيستم، است. در اثر نخست، ياسپرس به تعريف عقل ميپردازد و سپس نحلههاي فلسفي ناسازگار با علم و عقل را كه از منظر او در ماركسيسم و روانكاوي تجلي يافتهاند، نقد ميكتد و پيامدهاي ضدعقل اين نحلهها را برميشمرد. در اثر دوم، ياسپرس نخست سير گرويدن خود به فلسفه را روايت ميكند. او سپس به تبديل سنت به بخشي از هويت ما ميپردازد و استدلال ميكند كه ما حقيقت را از منابع موجود در سنت تاريخي خود درك ميكنيم. در بخش پاياني، ياسپرس به مسائل بنيادين در فلسفه ميپردازد.
علف شبانه
پاتریک مودیانو
مترجم: شبنم درویش
پاتریک مودیانو (متولد 1945، پاریس)، میانِ نویسندگان قرن بیستم فرانسه جایگاه ویژهای دارد. این جایگاه نه به نوبل ادبیای که در 9 اکتبر 2014 نصیب او شد، که به ویژگیهای ساختاری و محتواییِ آثار او برمیگردد. در جهانِ روایی مودیانو که اغلب به سادهترین و دقیقترین شکل روایت میشود، گذشته در تاریکروشنا است. خاطرات، مبهم و هویت فردی، موردتردید است. پاریس یا در اشغال است یا دگرگون شده. شخصیتهای داستانهای مودیانو، از اولین رمان او، «میدان اتوآل» (1968) تا امروز، همواره در تنهاییها و پرسهزنیهای شبانهشان، دنبال پاسخ معمایی در گذشته هستند. گذشتهای که از بین نرفته است ــ یا در حقیقت، گذشتهای که نگذشته است. هر اتفاق، جغرافیای مشخصی دارد که راوی با گذری دوباره از آن در زمان حال، بیآنکه به پاسخ مشخصی برسد، به واکاویِ وسواسگونهاش اتفاق میپردازد. و هربار در پایانِ آثارش این نکته را درمییابیم که در تمام آن خاطرهبازیها و شبگردیها، رفتن، هدف اصلی بوده است، نه رسیدن. این سؤال است که مسیر زندگی را مشخص میکند، نه پاسخ آن. در رمان «علفِ شبانه» که سال 2012 در فرانسه منتشر شد، همچون دیگر آثار مودیانو، با دنیایی پُر از تردید و ترس روبهرو میشویم؛ تردید دربارهی ماهیت هر آنچه در گذشته اتفاق افتاده و ترس از ناپدید یا نابود شدن. خاطرات نه میمیرند، نه از بین میروند. در گوشهای از ذهن انسان میخوابند و روزی بهناگاه برمیخیزند. اما خاطرات راویِ داستان علف شبانه، خلاف خاطرات اکثر مردم، واضح و سرراست نیستند. با رؤیا، واقعیت و خوابهایش درآمیختهاند، در گذرِ زمان کمنور و گاهی بیرنگ شدهاند، و به همین سبب بهسادگی نمیشود آنها را رمزگشایی کرد.
علم علیه شانس
مارک تواین
علی مسعودی نیا
سمیوئل لنگهورن کلمنز (به انگلیسی: Samuel Langhorne Clemens) (زادۀ ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ - درگذشتۀ ۲۱ آوریل ۱۹۱۰) که بیشتر با نام هنری اش مارک تواین (Mark Twain) شناخته میشود، نویسنده و طنزپرداز آمریکایی بود. او شهرت خود را مدیون رمان ماجراهای هاکلبری فین(۱۸۸۵) و ماجراهای تام سایر (۱۸۷۶) است.
جملاتي از مارك تواين:
ما در این سرزمین از وجود سه چیز برخورداریم: وجدان بیدار، آزادی بیان و احتیاط لازم برای اینکه از دوتای اول هرگز استفاده نکنیم!
درباب عقیده: فرد را برای چیزی که به آن اعتقاد دارد به کلیسا راه میدهند ولی برای چیزی که میفهمد از آنجا اخراج میکنند.
درباب پرحرفی: بهتر است دهان خود را ببندید و ابله به نظر برسید تا اینکه آن را باز کنید و همه تردیدها را از میان ببرید.
درباب دروغ: یک «دروغ» ممکن است دنیا را دور بزند و به سر جای اولش برگردد؛ ولی در همین مدت یک «حقیقت» هنوز دارد بند کفشهای خود را میبندد تا حرکت کند.
در باب مذهب: قسمتهایی از انجیل را که نمیفهمم ناراحتم نمیکنند. قسمتهایی از آن را که میفهمم عذابم میدهند.
غریبهای در قصر
نویسنده: مارک تواین
مترجم: علیاکبر لبش
من امریکایی هستم. در هارتفورد ایالت کانکتیکات درست بالای رودخانه در روستایی متولد و بزرگ شدم. بنابراین یک ینگهدنیایی واقعی و کاربلد هستم. بله، و تقریباً خالی از احساسات عاطفی یا به عبارت دیگر خالی از طبع شعر. پدرم آهنگر بود و عمویم بیطار و من در کودکی هر دو کار را یاد گرفتم. سپس به کارخانهی اسلحهی بزرگی رفتم و حرفهی اصلیام را آموختم؛ تمام آنچه را که مربوط به کار بود فراگرفتم. ساختن همهچیز را یاد گرفتم: تفنگ، ششلول، توپ، دیگ بخار، موتور و تمام انواع ماشینآلاتی که کارها را آسان میکند. من میتوانم تمام چیزهای موردنیاز انسان را بسازم، هر چیزی را، فرقی نمیکند و اگر روش جدیدی برای ساختن آن وجود نداشته باشد، به آسانیِ غلتاندن کندهی درخت، اختراعش میکنم. خلاصه، در کارخانه سرکارگر شدم و دو هزار نفر زیردستم بودند.
خب، چنین آدمی کلهاش پُرباد میشود و حرف کسی را قبول نمیکند. آدمی که دو هزار مرد خشن زیردستش باشند مثل خروسجنگی میشود، بههرحال من اینطوری بودم. تا اینکه حریفی پیدا شد و حقم را کف دستم گذاشت. سوءِتفاهمی میان من و او که هرکول صدایش میزدیم پیش آمد و برای رفع آن دست به دیلم بردیم. او ضربهای به سرم زد که همهچیز جلو چشمم ترک برداشت، انگار همهی قطعات جمجمهام از جا درآمدند و هر قطعه روی قطعهی کناریاش افتاد. دنیا در نظرم تیرهوتار شد و دیگر چیزی نفهمیدم. حداقل تا مدتی هیچچیز نفهمیدم.
غول مدفون
کازوئو ایشی گورو
ترجمهی امیرمهدی حقیقت
«غولِ مدفون» جایگاهِ منحصربهفردتری برای «کازوئو ایشی گورو» (1954) به ارمغان آورد. این رمان که در سالِ 2015 منتشر شد روایتی است رازآلود دربارهی گم شدن و گذشته. مؤلفههایی که همیشه در نوشتههای این نویسنده حرفِ نخست را میزنند و باعث میشوند تا او مدام به این بیندیشد که در آنسوی مه چه چیزهایی پنهان شده است… رمان در قرنِ شش میلادیِ بریتانیا میگذرد. فضایی پُرجادو و ناامن… زوجی در جستوجوی پسرِ گمشدهشان دل به جاده میزنند و هر چه جلوتر میروند درمییابند که چگونه در محاصرهی شخصیتهای عجیب قرار گرفتهاند و چهقدر زمان بر آنها سیطره دارد… آنها نگران بیدار شدنِ غولی هستند که زیر خاک نفس میکشد… ایشی گورو در این رمان با احضارِ باورهای اساطیری یونانِ قدیم و درهم آمیختنشان با تاریخِ پُرآشوب انگلستان بعد از خروجِ امپراتوری روم، تصویری نمادین از طبقهی محروم و بیچیزی میسازد که با مُردن خو کردهاند. غولِ مدفون جوری خواننده را با خود همراه میکند که در رازگشایی نویسنده از اتفاقهای محوری، درمییابد سفری همهجانبه داشته در زمان و اسطوره و تاریخ. رمانی بزرگ از نویسندهای نفرینساز…
فانوسی میان اقیانوسها
- نام نویسنده : ام.ال.استدمن
- نام مترجم : هرمز عبداللهی
فرار از اردوگاه ۱۴
بِلِین هاردن
مترجم: مسعود یوسفحصیرچین
«اولین خاطرهی او یک اعدام است.
همراه با مادرش به طرف مزرعهی گندمی در نزدیک رودخانهی تائِدونگ میرفت که نگهبانان در آنجا چند هزار زندانی را گردهم آورده بودند. پسرک که به خاطر جمعیت هیجانزده بود، از میان پاهای بزرگسالان راهش را به ردیف جلو خزید و دید که نگهبانها مردی را به تیرکی چوبی میبندند.
شین اینگِئون چهارساله بود و بسیار کوچکتر از آنکه از سخنرانی پیش از اعدام سرنگهبان سر در بیاورد. در اعدامهای فراوانی که در سالهای آینده اتفاق میافتادند او به سخنرانی سرنگهبان گوش خواهد داد که به جمعیت میگوید به زندانی در آستانهی مرگ «رستگاری» از طریق کار با اعمال شاقه پیشنهاد شد، اما او این سخاوتمندی حکومت کرهشمالی را رد کرد. نگهبانان برای جلوگیری از ناسزاگویی زندانی به حکومتی که میخواهد جانش را بگیرد، دهان او را پر از سنگریزه کردند و سرش را با پارچهای پوشاندند. در اعدام اول، شین دید که سه نگهبان هدفگیری کردند و هر کدام سهبار ماشه را چکاندند. صدای شلیک تفنگها پسرک را ترساند و او سریعاً به عقب جست. اما از همان عقب بالاوپایین میپرید تا ببیند نگهبانان به سمت بدن آغشتهبهخون میروند و آن را در پارچهای میپیچند و بهزحمت آن را در گاری میگذارند. در اردوگاه ۱۴ که زندانی برای دشمنان سیاسی کرهی شمالی است، تجمع بیش از دو نفر ممنوع است مگر مواقع اعدام. همه باید در این مراسم شرکت کنند. در اردوگاه کار اجباری از اعدام در ملأعام و ترس حاصل از آن برای درس عبرت استفاده میشد.»
فراسوی خواب
ویلم فردریک هرمانس
ترجمهی سامگیس زندی
رمانِ «فراسوی خواب» (1966) یکی از شاهکارهای ادبیات هلند است در نیمهی دوم قرنِ بیستم. ویلم فردریک هرمانس، نویسندهی این رمان، را میتوان نمادِ نویسندگانِ اگزیستانسیالیستِ هلند دانست که در این رمان روایتی از امید را در عینِ تردید به گذشته و آینده نشان میدهد. هرمانس در رمانِ فراسوی خواب از یک دانشمند مینویسد که در کوهها آوارهی یافتنِ یک شهابسنگ است. او در این مسیرِ معرفتی و در این سفرِ نمادین آرامآرام عمقِ تنهایی و عدمتعینِ جهانی را درک میکند که انگار چیزی برای اتکا ندارد جز انسان. ماجرای جذابِ رمان با این تردیدها و تغییرها به یک نقطهی تکاندهنده میرسد که مخاطبش را به شگفتی وا میدارد… هرمانس مانندِ همفکرِ فرانسویاش آلبر کامو به سیزیفی میاندیشید که غرقِ امید و صدالبته ناامیدی به حرکتش ادامه میدهد و این سؤال را پیش میآورد که آیا اینبار موفق خواهد شد.
این رمانِ درخشانِ ادبیات هلند را سامگیس زندی از زبانِ هلندی به فارسی برگردانده تا مخاطبِ فارسی کمترین فاصله را با جهانِ رازآلود، فلسفی و تکاندهندهی ویلم فردریک هرمانس داشته باشد.