سوء قصد
- نام نویسنده : هری مولیش
- نام مترجم : سامگیس زندی
هری مولیش یکی از غولهای ادبیاتِ هلند است در نیمهی دومِ قرن بیستم، نویسندهای که زندگی عجیب و پرفرازونشیبش باعث شد روایتهای بکر و شگفتآوری در رمانها و داستانهای پرتعدادش بسازد.
رمانِ سوءقصد یکی از مشهورترین آثارِ اوست که به سالِ 1982 و در اوجِ پختگی نویسندهاش منتشر شد. فروش و استقبال فوقالعاده از این رمان سبب شد تا اقتباسِ سینمایی موفقی هم از آن انجام بشود. مولیش از مادری یهودی و پدری اتریشیزاده شد که در دوران جنگ همکارِ نازیهای فاتح هلند بود و او و مادر و مادربزرگش به اردوگاههای کار اجباری فرستاده شدند. هر چند پدرِ نازی کمک کرد او و مادرش فرار کنند، مادربزرگ در اتاق گاز خفه شد... رمانِ سوءقصد با توجه به همین زندگی نوشته شده. داستان از آخرین ماههای جنگ دوم آغاز میشود و پیدا شدنِ جنازهی یکی از پلیسهای همکارِ نازیها مقابل خانهی نوجوانِ قهرمانِ داستان. آنها محکوم میشوند و خانهشان به آتش کشیده میشود. پسر را به اردوگاه میبرند... جنگ تمام میشود و او بازمیگردد پیِ آنچه در آن شبِ مخوف بر او و خانوادهاش رفت. و این حرکت قصهی زندگی او میشود و رازهایی که باید کشف شوند. مولیش در مصاحبهای میگوید «من خودِ جنگِ دوم هستم، نه صرفاً راویاش...» این رمان را سامگیس زندی از هلندی به فارسی برگردانده است.
سوء قصد به ذات همایونی
رضا جولایی
«سوءقصد به ذاتِ همایونی» یک رمانِ تاریخساز است. «رضا جولایی» با نوشتنِ این رمان نگاهی نو به مفهومِ تاریخ در داستاننویسی ایرانی افزود. رمان روایتِ اعضای جریانی مارکسیستی است در دورانِ استبداد محمدعلی شاهِ قاجار در تهران و ترورِ نافرجامِ این شاه که دلیلی میشود بر سرکوبهای بعدی او… جولایی با قدرتِ خیال و به خدمت گرفتن تاریخنگاری شخصیاش جهانی آفریده که در آن میتوان روحِ آزادیخواهی، تنهایی و هراس را مشاهده کرد. رمانی که در آن استالین و صادق هدایت هم حضورِ خود را دارند و چنان جذاب و پرحادثه نوشته شده که عملاً یکی از نمادهای رماننویسی ایران در سی سالِ گذشته است. جولایی در این رمانِ پرکشش سرنوشتهایی میسازد که در تاریخِ رسمی خبری از آنها نیست و انگار اوست که این ارواح را احضار میکند تا از یک گذشتهی دور بگویند، مصداقی شوند از «یاد آر ز شمعِ مرده یاد آر» دهخدا و مخاطب را مقابلِ این پرسش قرار دهند که در کوچههای تاریکِ تهران در میانهی استبداد و خفقان، آیا آزادی و جوان بودن رستگار شد؟ رضا جولایی با نوشتنِ این رمان جهانی دیگر آفرید…
سوختن در آب ، غرق شدن در آتش
چارلز بوکفسکی
مترجم: پیمان خاکسار
آمريکايي که بوکفسکي در اشعار و داستانهايش تصوير ميکند زمين تا آسمان با آن چيزي که در پس ذهنمان بهعنوان سرزمين آرزوها ساختهاند تفاوت دارد. همان قدر پر از دورويي و فقر و تبعيض و فرصتطلبي که هر جاي ديگر. بوکفسکي همان قدر که زندگي را دوست داشت همان قدر هم از هر چيزي که زندگي را بيالايد متنفر بود. در جايي گفته: «من بهخوبي اعتقاد دارم. چيزي که درونمان وجود دارد و ميتواند رشد کند. مثلا وقتي در جادهاي پر رفت و آمد غريبهاي به من راه ميدهد تا رد شوم. قلبم گرم ميشود.»
اين اولينبار است که مجموعهاي از اشعار بوکفسکي به فارسي منتشر ميشود. اشعار اين مجموعه از ميان چندين کتاب بوکفسکي انتخاب و ترجمه شده است. اگر بهنظرتان ميرسد که بعضي بخشها نثرگونه است دليل اين است که بوکفسکي از قافيهپردازي گريزان بود. تا اين حد که کسي جرئت نداشت در برابر او حرف از قافيه بزند! سؤال و جواب بوکفسکي که در انتهاي اين کتاب آمده شناخت خوبي از شخصيت بوکفسکي دست ميدهد. اگر قبلتر چيزي از بوکفسکي نخواندهايد توصيه ميکنم که ابتدا سري به اين سؤال و جواب بزنيد.
سوکورو تازاکی بی رنگ و سالهای زیارتش
نام نویسنده : هاروکی موراکامی
نام مترجم : امیر مهدی حقیقت
شخصیت اصلی کتاب سوکورو تازاکی نام دارد. در سال ۱۹۹۵، دوستان نزدیک سوکورو که همکلاسیهای دبیرستاناش بودند، ناگهان بدون هیچ توضیحی تماس خود را با او قطع کردهاند و این اتفاق تأثیرات زیادی بر روحیه سوکورو گذاشته است. ۱۶ سال بعد در سال ۲۰۱۱، سوکورو به اصرار دوستدخترش به دنبال توضیحی برای این ماجرا، دوباره با دوستان سابقاش ملاقات میکند.
سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش رمانی است درباره عشق، دوستی و سال های سال دل شکستگی.
بخشهایی از کتاب:
«پسری که اسمش سوکورو تازاگی بود مُرده بود. در سیاهی بیامان، آخرین نفساش را کشیده بود و در فضایی روباز در دل جنگل دفن شده بود. بی صدا، پنهانی، پیش از سر زدن سپیده، زمانی که همه هنوز در خوابی عمیق بودند. هیچ نشانهای از گور نبود. و کسی که حالا ایستاده بود و نفس میکشید، سوکورو تازاکیِ تازهای بود که ملالتش به کلی چیز دیگری شده بود. ولی فقط خودش خبر داشت. تصمیم هم نداشت به کسی بگوید.»
«هرقدر هم زندگی آدم ساکت و سازگار به نظر برسد، همیشه زمانی توی گذشته بوده که آدم وضعیت بغرنجی داشته. زمانی بوده که بگویی نگویی زده به سرش. فکر کنم آدمها در زندگی به این مقطع نیاز دارند.»
سومین پلیس
فلَن اوبراین
مترجم: پیمان خاکسار
کتاب غریبترین رمانی که تابهحال ادبیات ایرلند و اروپا به خود دیده است با اعترافات یک قاتل آغاز می شود و با تعلیق پیش می رود.
«ادبیات ایرلند یک تثلیث مقدس دارد. جیمز جویس، ساموئل بکت و فلن اوبراین. در واقع اوبراین یکی از بیشمار اسمهای مستعاری بود که برایان اونولان برای خود برگزیده بود. در این میان «سومین پلیس» غریبترین رمانی است که تابهحال ادبیات ایرلند و اروپا به خود دیده است.»
اوبراین «سومین پلیس» را در سال 1939 نوشت، اما هیچ ناشری قبول نمیکرد منتشرش کند. به همین دلیل این رمان در زمان حیات نویسنده هرگز منتشر نشد. در نهایت هم «سومین پلیس» سال 1967 به چاپ رسید، یعنی دقیقاً یک سال پس از مرگ نویسندهاش.
نویسنده «سومین پلیس» از ماجراهایی درباره قتل، به توصیفاتی طولانی از دوچرخههایی میرسد که با حاشیههایی مضحک هم همراه میشود. اینگونه است که «اوبراین» فضای تیرهوتار داستان را به سمت اثری طنز میبرد که در بسیاری از مواقع، مخاطب را به خنده وا میدارد. توصیفات نویسنده، بسیار دقیق و جزئی است و مخاطب بهراحتی میتواند در ذهن خود صحنهها را بسازد.
سیصد و بیست و پنج
حمیدرضا صدر
«325» روایتي حمیدرضا صدر از از سیصد و بیست و روز نخستوزیری حسنعلی منصور. صدر بعد از نوشتنِ ناداستانِ موفقِ «تو در قاهراه خواهی مُرد» دربارهی محمدرضا پهلوی این روایت را نوشته است. کتاب با زاویهدید دوم شخص روایت شده و در آن از مردی گفته میشود که یکی از خاصترین و مرموزترین چهرههای تاریخِ سیات در دورانِ پهلوی اول بود. منصور در یک ترورِ پر حرف و حدیث و در حالیکه هنوز یک سال کامل هم نخستوزیر نبود مقابل مجلس شورای ملی به دست گروه فداییان اسلام ترور شد و چند روز بعد در بیمارستان از دنيا رفت. منصور در زمانِ مرگ چهل و یک سال داشت. حمیدرضا صدر در این روایت نفسگیر و جذاب٬ روزگار و ذهنِ منصور را گره زده با اتفاقها و ماجراهایی که او در سالهای کوتاهِ زندگیاش درک کرد. روایتی که در عینِ وفاداری به تاریخ و باورهایش خلاقانه است و قرار است مردی را برای ما تصویر کند که علاوه بر هویتی تاریخی، وجوهي شخصی مخصوص خودش را داشت. برای همین «325» از مردی و روزگاری میگوید که آغشته است به صدها ماجرای مکشوف و نامکشوف و دستِ آخر این سوال که چه کسی حسنعلی منصور را کشت؟ و این قلبِ ماجرای حمیدرضا صدر است که ریتمِ رمان را تپنده میکند.
شاگرد قصاب
پاتریک مککیب
مترجم: پیمان خاکسار
رمان شاگردقصاب بسیار تحسین شده، علاوه بر نامزدی بوکر و برنده شدن جایزهی ادبی آیریش تایمز، در فهرست ۱۰۰۱ کتابی که پیش از مرگ باید خواندِ گاردین هم آمده. آیریش سنترال هم شاگردقصاب را در لیستِ بیستتایی برترینهای تاریخ ادبیات ایرلند آورده، در کنار اولیس جویس و تصویر دورین گری اسکار وایلد و سفرهای گالیور جانتن سویفت و سومین پلیس فلن اوبراین. راوی کتاب و شکل روایت اوست که شاگردقصاب را به اثری منحصربهفرد تبدیل کرده است.
شام
داستان رمان شام (2006) در شهر كوچك پرينگلس ميگذرد كه زادگاه سزار آيرا است و كودكياش در آن گذشته است. همهي مكانهاي آمده در متن وجود خارجي دارد و بعيد نيست كه بسياري از نامها هم واقعي باشد. اگرچه آيرا در رمانهايش بيشتر واقعيت را در خيال و خيال را در واقعيت باز ميگويد. سزار آيراي آرژانتيني را در كار گرداندن داستانهايش بر محوري در ميانهي عناصر متافيزيكي و امور ملموس استاد ناميدهاند و گفتهاند در بداهه سازي چنان جسارتي به خرج ميدهد كه آنچه براي ديگران ديواري خشتي مينمايد، براي او دنيايي از امكانات نويسندگي ميگردد. شام كه اين دو صفت خلاقهي او را به خوبي نشان ميدهد، پس از دو رمان ديگرش كنگرهي ادبيات و حلبي آباد، از نسخهي اسپانيايي كتاب به فارسي ترجمه و منتشر شدهاست.
شبانه ها
نام نویسنده : کازوئو ایشی گورو
نام مترجم : علی رضا کیوانی نژاد
تنها چيزي كه برايش اهميت داشت اين بود كه من ستاره بودم. همان كسي بودم كه آرزويش را داشت، همان كه وقتي در آن رستوران كوچك كار ميكرد، نقشه به دست آوردنش را ميكشيد. در اين فكر نبود كه مرا دوست دارد يا نه. اما بيست و هفت سال زناشويي ميتواند تاثير عجيبي داشته باشد. بسياري از زوجها با عشق شروع ميكنند، بعد از همديگر خسته ميشوند و عاقبت كارشان به بيزاري ميكشد. اما بعضي وقتها كار برعكس ميشود. رفتهرفته ليندي عاشق من شد. اول جرات باور كردنش را نداشتم، ولي مدتي ديگر كه گذشت، نتوانستم باور ديگهاي داشته باشم. لمس كوتاه شانهاش وقتي از سر ميز بلند ميشديم، لبخند كوچك عجيبي از آن سوي اتاق، وقتي لبخند زدن دليلي نداشت. گمان ميكنم خودش هم غافلگير شده بود، اما پيش آمده بود.
شبح خانم ویل (تجربههای کوتاه ۴)
شناخت اساطیر ایران
جان هینلز
مترجم: ژاله آموزگار، احمد تفضلی
در کتاب شناخت اساطیر ایران به قلم جان هینلز می خوانیم:
اسطوره ها آئینه هایی هستند که تصاویر را از ورای هزاره ها منعکس می کنند و آن جا که تاریخ و باستان شناسی خاموش می مانند. اسطوره ها به سخن در می آیند و فرهنگ آدمیان را از دور دست ها به زمان ما می اورند و افکار بلند و منطق گسترده مردمانی ناشناخته ولی اندیشمند را در دسترس ما می گذارند. اساطیر ایران باستان در این دنیای پر رمز راز جایی والا دارد…
شوایک
«شوایک» رمانی است ضدجنگ، و تصویری که نویسنده از دنیای میلیتاریستی امپراتوری مینمایاند تصویری است که خواننده را به خندههای پیاپی وامیدارد. دنیایی که صحنههای آن به روایت شوایک مانند دانههای زنجیر، یکی پس از دیگری، پیش روی ما گشوده میشود، دنیایی است آکنده از بیخردی، بیمایگی، پوک مغزی، و در عین حال عاقلنمایی و گستاخی. آنچه شوایک در این صحنهها باز میگوید چکیدهی تجربههای مردم چک است، افشاگر جنگ، نظام پوسیده امپراتوری، و عموماً حماقت انسانی است. گفتارهای عامیانه ـ حتی ناتورالیستی ـ رمان طنزآلودند، هیجان میآفرینند، و اپیزودهای گوناگون را به هم پیوند میدهند. رمان ناتمام مانده است، اما چنین نیز تمام شده به نظر میرسد.
شوری در سر
اُرهان پاموک
ترجمه: عینله غریب
اُرهان پاموک «شوری در سر» را سال 2015 منتشر کرد. رمانی که برعکسِ بقیهی نوشتههای این نویسنده دربارهی حاشیهنشینهای استانبول است. آنهایی که از روستاهای خاکگرفتهی شرقِ آناتولی در دههی پنجاه و بعدش، به استانبول مهاجرت کردند و بعدِ مدتی محلههای خود را ساختند. شخصیتِ اصلی پاموک، «مولود»، سالهاست در این شهر دستفروشی میکند و شاهدِ تاریخِ پُرفرازونشیبِ استانبول است. تاریخی مملو از کودتاها، درگیریهای خونین میانِ ارتش و کُردها، از بین رفتنِ بافتِ دوران عثمانی، عوض شدن سلیقهی مردم و… رمانی حیرتآور از برندهی جایزهی نوبل که باز روحِ استانبول و انسانِ اینبار حاشیهنشینش را احضار میکند و آنقدر خُردهروایت برایش مهیا میکند که او گم میشود در این حجمِ اتفاقهای عجیب. رمان مملو از شخصیتهای متفاوت است؛ کارگرانِ فصلی، ماستفروشها، چپهای اسلحهبهدست، ناسیونالیستهای خشنِ تُرک، اسلامگراها، مأموران رشوهگیر دولت، تازهبهدورانرسیدهها، گانگسترهای بسازوبفروش و… پاموک در این سمفونی باشکوهْ قهرمانِ تنهایش را روی تپههای دوردست میبرد تا به نورهای استانبول نگاه کند و راوی شهری باشد که ناگهان گسترده و متراکم شد. شوری در سر خوانندگانِ پاموک را غافلگیر کرده است.
شیطان
نام نویسنده : لیو تالستوی
نام مترجم : سروش حبیبی
دو جور زندگی برای من ممکن است. یکی آن که با لیزا شروع کردم، زندگی، خدمت و اداره ی ملک و فرزندداری همراه با احترام مردم. اگر این زندگی را می پسندم جایی برای ستپانیدا نیست. بایست همانطور که گفتم او را این اینجا دور کنم یا از میانش بردارم، باید که او نباشد... زندگی دیگر همین است. این که ستپانیدا را از شوهرش بگیرم. به شوهرش پول بدهم و شرم و رسوایی را از یاد ببرم و با او زندگی کنم.
-از متن کتاب-
شیر و خورشید (راه و رسم دنیا)
نیکولا بوویه (به فرانسوی: Nicolas Bouvier) (زاده: ۶ مارس ۱۹۲۹- مرگ: ۱۷ فوریه ۱۹۹۸) نویسنده، جهانگرد، عکاس سرشناس سوئیسی در سال ۱۹۵۳ سوار بر یک فیات توپولینو و با یک ماشین تحریر ژنو را به قصد هند ترک کرد. وی از سن ۱۷ سالگی به سفرهای تفریحی پرداخت. این سفرها سرآغازی برای سیاحتهای بعدی او شد.
حاصل سفر اول او کتابی است به نام «راه و رسم دنیا» که مهمترین ماجراهای این کتاب در ایران روی میدهد. این کتاب در ادبیات فرانسه جایگاه ویژهای کسب کرد. طنز و طعنهٔ هوشیارانهای این کتاب و تصویری که از دنیای واقعی ترسیم میکند که از سادهترین ارتباطات فرهنگی نشأت میگیرد.
شیفتگی ها
خابير مارياس (1951) يكي از چهرههاي مهم ادبيات امروز اسپانياست. مارياس جوايز متعددي در حوزه ادبيات اسپانيا برده است مانند فورمنتور. او در ايران نيز نويسندهاي شناختهشده است و پيش از اين چند رمان و داستان كوتاهش از جمله قلبي به اين سپيدي با ترجمه مهسا ملكمرزبان به فارسي منتشر شده است. رمان شيفتگيها از جديدترين آثار اين رماننويس است كه حال و هواي عاشقانه و معمايي دارد زني در يك كافه با زوجي برخورد ميكند كه از نظرش جذاب و دلنشين هستند. او به آنها نزديك ميشود و در همين اثنا مرد به قتل ميرسد و اين روند دو زن را به هم نزديك ميكند تا رازي مهم و بزرگ آشكار شود...