نماد گمشده
دن براون
ترجمه: حسین شهرابی
نماد گمشده آخرین اثر دن براون، چون راز داوینچی، سرشار از ارجاعات تاریخی و هنری است. این کتاب در چاپ اول، 5/6 میلیون نسخه منتشر شد و در روز اول، بیش از یک میلیون نسخه در آمریکا و بریتانیا به فروش رسید و رکورد سریعترین فروش کتاب بزرگسالان را از آن خود کرد.
دن براون در مقام سازندهی هزارتوها، معمایی خلق میکند و سپس، دستِ خواننده را میگیرد و او را سرنخ به سرنخ، بنبست به بنبست، راز به راز، تا رسیدن به قلبِ هزارتو، راهنمایی میکند. نماد گمشده سومین کتاب از مجموعهای است که شخصیت محوری آن رابرت لنگدن است و مثل دو کتاب قبل و بعد از آن، این استاد نمادشناسی دانشگاه هاروارد قدم به روایتی میگذرد که گهگاه به خواننده حتی فرصت نفس کشیدن نمیدهد. نبوغ براون در این اثر خلق روایتی است برای رونمایی از بخشهای خاکخورده و فراموششدهی تاریخ و گره زدن آن با تئوریهای توطئه و فرقههای زیرزمینی و شناختهشده تا باورهای ماسونری.
نمی توانم و نمی خواهم
لیدیا دیویس نویسنده امریکایی در سال 1947 در نورتمپتون ماساچوست و در خانواده ای اهل ادبیات متولد شد. وی تحصیلاتش را در رشته های زبان انگلیسی، ادبیات و نویسندگی ادامه داد و کار ترجمه را هم به صورت جدی آغاز کرد.
لیدیا دیویس استاد نویسندگی خلاق دانشگاه ایالتی نیویورک و برندهی جایزهی بینالمللی منبوکر سال 2013 ، جایزهی فیلولکسین و جایزهی آکادمی هنر و ادبیات نیز می باشد.
کتاب «نمی توانم و نمی خواهم» که از سوی اسدلله امرایی به فارسی ترجمه شده، در پنج بخش تنظیم شده که هریک از بخش ها ی پنج گانه ی ان با یک نامه ی طولانی آغاز می گردد.
این کتاب مشتمل بر صد و بیست و پنج داستان عاشقانه و اجتماعی به قلم دیویس است، داستان هایی کوتاه و بلند که گاه چند سطر و گاهی تا چند هزار کلمه ادامه دارند.
در قسمتی از کتاب «نمی توانم و نمی خواهم» می خوانیم:
«هر دو آدم های دودلی بودند، ولی در جای خود در برخی مسائل قاطعانه عمل می کردند، در مسائل مهم یا مربوط به کارشان، اما در موارد جزئی تصمیم شان روز به روز عوض می شد.
بارها و بارها پیش آمده بود که یک روز چیزی را در بست قبول می کردند، روز بعد می زدند زیرش....»
«اسدالله امرایی» تحصیل کرده ی زبان و ادبیات انگلیسی است که از سال ۱۳۶۰ با مطبوعات همکاری دارد و از جمله آثاری که از سوی این مترجم به فارسی برگردانده شده می توان به رمان «کوری» اثر ژوزه ساراماگو، «با چشمان شرمگین» طاهر بن جلون، «دختر بخت» ایزابل آلنده و «لائورادیاس» از کارلوس فوئنتس اشاره کرد.
ننامیدنی
ترجمهی مهدی نوید
شايد يک رؤياست، همه يک رؤياست، که غافلگيرم میکرد، بيدار میشوم، در سکوت، و ديگر هرگز نمیخوابم، اين من میشود، يا رؤيا، باز هم رؤيا، رؤيای سکوتی، سکوتی رؤيايی، لبريز نجواها، نمیدانم، فقط کلمات است، بيداری هرگز، فقط کلمات، چيز ديگری نيست، بايد ادامه دهی، همينوبس، چندی ديگر متوقف میشوند، خوب میدانم، حسش میکنم، چندی ديگر ترکم میکنند، سکوت میشود، لحظهای، چند لحظهی ناب، يا مال من میشود، آنکه ماندنی است، که نماند، که هنوز میماند، اين من میشود، بايد ادامه دهی، نمیتوانم ادامه دهم، بايد ادامه دهی، ادامه میدهم، بايد کلمات را بگويی، تا آن وقت که چيزی ازشان باقی مانده، تا وقتی که مرا بيابند، تا وقتی که مرا بگويند، درد غريب، گناه غريب، بايد ادامه دهی، شايد پيش از اين تمام شده است، شايد پيش از اين مرا گفتهاند، شايد مرا به آستانهی قصهام رساندهاند، روبهروی دری که به قصهام گشوده میشود، که غافلگيرم میکند، اگر باز شود، اين من میشود، سکوت میشود، آنجا که هستم، نمیدانم، هرگز نمیدانم، در سکوت نمیدانی، بايد ادامه دهی، نمیتوانم ادامه دهم، ادامه میدهم.
ننگ بشری
نام نویسنده : فیلیپ راث
نام مترجم : زهرا طراوتی
میتوانستی ببینی بر خلاف قد و استیل کشیده تنش،چقدر میتوانست تیز و بز باشد.در نظرت زنی بود جدی با هیکلی بیش از حد لاغر،زنی با وقار و بی مهابا زنی کامل که هر چند دوران رشد و رسیدنش گذشته اما سرحال و پخته است و در یراشیبی زوال نیفتاده است.زنی در آستانه کمال زنی که یک مشت موی سفید توی سرش چیزی جز اغفال تو نیست چرا که خطوط تیز بانکی وار گونه هایش فرم چانه و گردن بلند و آشکار زنانه اش هنوز درگیر دگرگونی های پیری قرار نگرفته است.
نه آدمی
اوسامو دازای (۱۹۴۸-۱۹۰۹) یکی از محبوبترین نویسندههای ژاپنی قرن بیستم است. دازای نویسندهی پرکاری بود که در عمر کوتاه خود زندگی پُر فرازونشیبی را تجربه کرد، و پس از چند خودکشی ناموفق، سرانجام در ماه ژوئن هزار و نهصد و چهل و هشت در خودکشیاش موفق شد و خود را در رود تاما غرق کرد. نه آدمی داستان بلند دیگری از این نویسنده است که اکنون چاپ شده است. نهآدمی گونهای خودزندگی نامهنوشت دازای هم است. نکتهای که برای ایرانیها این داستان را جذابتر میکند اشارهی راوی به خیام و ذکر چند رباعی از اوست.
نه حوا نه آدم
نُه داستان
جروم دیوید سالینجر یا جروم دیوید سَلینجر (به آلمانی:Jerome David Salinger) (تلفظ آلمانی: یِرومِه داوید زالینگِر) (زادهٔ ۱ ژانویهٔ ۱۹۱۹ - درگذشتهٔ ۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰) نویسندهٔ معاصر آمریکایی بود. رمانهای پرطرفدار وی، مانند ناتور دشت در نقد جامعهٔ مدرن غرب و خصوصاً آمریکا نوشته شدهاند. سالینجر بیشتر با حروف ابتداییِ نام خود «جی. دی. سالینجر» معروف است.
نه فردا، نه دیروز
«نه فردا، نه دیروز» کتابی از اووِه تیم( -۱۹۴۰)، نویسنده آلمانی است و دربردارنده ۶ داستان کوتاه از اوست. «تیم» از نویسندگان موفق آلمانی به شمار میرود و جوایز ادبی گوناگونی را در این کشور به دست آورده و آثارش به زبانهای گوناگونی ترجمه شده است.
دتلف گرومباخر که یک منتقد ادبی است درباره سبک نگارش اووه تیم مینویسد: «تیم با علاقه دستپخت مقویاش را سرو میکند. آب از دهان خواننده راه میافتد: خواننده اجازه دارد لذت ببرد، سرگرم شود، احساس همدردی کند و سرش را ناباورانه تکان دهد.»
داستانهای آمده در این کتاب، روایت موقعیتها و زندگی به نظر روزمره شخصیتهای آن است همراه با نگاهی طنزآلود و گاه غمانگیز.
در یکی از داستانهای این کتاب میخوانیم:
«زیر دوش بودم و از میان بخار آب دنبال شیر آب سرد میگشتم. با این دوش، آدم یا خودش را بخارپز میکند یا از شدت سرما شوکه میشود. میانهای وجود ندارد. گرم فقط لحظهای است بین سرد و داغ. برای زدودن کف از مو، آدم باید شیرها را مثل یک اپراتور باز و بسته کند. از اتاق نشیمن ان دبلیو اِی در حال غریدن است. صبحها میتوان صدای ضبط را تا آخر بلند کرد. در این موقع هیچکس در ساختمان نیست که برایش ایجاد مزاحمت شود، و آنهایی که ممکن است سردرد بگیرند، یا گوشهایشان سنگین است، یا به خود جرئت اعتراض کردن نمیدهند.
تلفن زنگ میخورد. صدای زنگش نافذ است. کورمالکورمال دنبال گوشی میگردم. گوشی کنار تشک است. دوباره خوابی ناآرام داشتم و صبح روی زمین از خواب بیدار شدم. برای دومین مرتبه در این هفته.
صدا میگوید: «الو.»
«الو.»
در حالی که دارم سعی میکنم خودم را خشک کنم، و فرش خاکستری زیر پایم را خیس میکنم، صدا از داخل گوشی حرف میزند و از نابود شدن اطلاعات به علت هنگ کردن و از بروز یک فاجعه میگوید.
«چه خبر است؟ باید بیایید! خواهش میکنم. سقوط کرد. همین حالا بیایید.» صدا، که صدایی مردانه است، از داخل گوشی نعره میکشد.»
نه فرشته نه قدیس
ايوان كليما را گوهری در ادبيات دانستهاند كه قدرش كمـتر شناخـته شده است. او در رمـان نه فرشته نه قديس، كه واشنگتنپست آن را بهترين كتاب سال ۲۰۰۱ اعلام كرد، ما را به قلب پراگ امروز میبرد، جايی كه در آن جوانان با مواد مخدر روزگار میگذرانند. كريستينا، مادر چهل و چند سالهای كه متاركه كرده، نگران دختر پانزده سالهاش است كه از مدرسه فرار میكند. همزمان صندوقچهای كه از پدرش به جا مانده، اسرار خانوادگی باورنكردنیای را برايش آشكار میكند. كريستينا بايد مراقب مادر پيرش باشد، به شوهر سابقش كه گرفتار سرطان است سر بزند و دندان مريضهايش را تعمير كند. اما او تشنۀ عشق است و زمانی كه يكی از شاگردان سابق شوهرش كه پانزده سال از او كوچكتر است به او دل میبازد، با معمای تازهای مواجه میشود...
ايوان كليما در اين رمان توانسته است مثل آنـتون چـخوف جـنبههای خـارقالعادۀ زندگی روزمره را به ما نشان دهد.
نه مزرعه نه گاری؛ پس کامیون سواری
مترجم: مهناز بهرامی - مریم اسلامی
تراکتور کوچولوی آبی با همه دوسته. اما کمپرسی بزرگ و بداخلاق به هیچ چیز و هیچکس کاری نداره. اون فکر میکنه همه باید برن کنار و راه رو براش باز کنن تا به کارهاش برسه. این یه کتاب شعره که به ما یاد میده باید مهربون باشیم و برای مهربونی هم دنبال دلیل نباشیم. اونوقت اگر یه روزی گیر بیافتیم، یک عالمه آدم هستن که بتونن بهمون کمک کنن.
نهم نوامبر
کالین هوور، نویسنده امریکایی خالق رمانهای تاثیرگذار عاشقانه در رمان نهم نوامبر هم دوباره شما را به فضار رازآلود و جذاب یک ارتباط میبرد. ارتباط عاشقانه میان یک دختر جوان و نویسندهای که معلوم نیست چگونه و چرا سر راه او قرار گرفته است.
آثار کالین هوور که در زمره پرفروشهاس سال قرار دارند بیشتر به موضوعات زنان، عشق و خانواده میپردازند. کالین هوور سه سال پیاپی توانسته است جایزه بهترین نویسنده از دیدگاه خوانندگان را کسب کند.
درباره کتاب نهم نوامبر
فالون دختر هیجدهسالهای که در یک آتش سوزی دچار زخمهای روی بالاتنه و صورتش شده است در نهم نوامبر، روزی که تصمیم دارد شبش لوسآنجلس را برای شروع یک زندگی دوباره به مقصد نیویویرک ترک کند با پدرش که یک بازیگر هالیوودی است در رستورانی قرار میگذارد. رابطه فالون با پدرش خوب نیست زیرا او مادرش را ترک کرده و تا به حال با دو زن رابطه داشته است. درست لحظهای که پدر فالون شروع به صحبت درباره ازدواج سوم خودش با زنی میکند، بنتون جیمز کسلر، یک رماننویس جوان که حرفهای آن دو را میشنیده، سر میز آنها میآید و وانمود میکند دوستپسر فالون است. فالون ابتدا جا میخورد اما سریع خودش را با او هماهنگ میکند. بعد از این ملاقات آنها یک روز را باهم میگذرانند و داستان پرماجرای زندگی فالون و روند آشنایی آنها الهامبخش بن برای آغاز رمان جدیدش میشود. آنها باهم یک قرار میگذراند، این که هر سالدر نهم نوامبر یکدیگر را در همان رستوران ملاقات کنند، بعد از گذشت چند سال و تکرار ملاقاتها، بن دوباره فالون را غافلگیر می کند. او رازی را برای دخترک فاش میکند که زندگی فالون را دگرگون میکند.
نو وه چنتو (تکگویی)
نواختن در تاریکی
نويسنده: تونی موريسون
مترجم: مريم طرزی
این کتاب از سه مقاله تشکیل شده است که نام آنها با حروف کوچک تلطیف شده است: 1.سیاه اهمیت دارد 2.عاشقانه سایه 3.پرستاران مزاحم و مهربانی کوسه ها
موریسون در بازی در تاریکی، نقد ادبی نویسندگان اصلی سفیدپوست مانند ویلا کاتر، ادگار آلن پو، ناتانیل هاثورن و ارنست همینگوی را توسعه میدهد و نحوه برخورد و شکلگیری آثارشان با موضوع سیاهی را دنبال میکند. او متوجه می شود که سیاهی نقش مهمی در ساختار آثار این نویسندگان و در نتیجه قانون آمریکایی دارد.
نوادر: ترجمه منتخب کتاب محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء
ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی ترجمه و تالیف: محمدصالح بن محمدباقر قزوینی به اهتمام: احمد مجاهد
ابوالقاسم حسین بن محمد معروف به راغب اصفهانی معروف به سید سیراب (درگذشته ۳۹۶–۴۰۱ قمری) لغتشناس و از ادیبان و حکیمان اهل اصفهان بود. وی از بزرگترین دانشمندان ایرانی است که در دوران آل بویه در سده چهارم که اصفهان در اوج تمدن اسلامی و علم بودهاست. برخی با استناد به بسیاری روایتهایش از خاندان محمد (اهل البیت) و «امیرالمؤمنین» خواندن علی بن ابیطالب وی را علوی خواندهاند. نیز فخر رازی در اساس التقدیس وی را از امامان اهل سنت میشمارد. مرگ وی را بین ۳۹۸ تا ۴۰۲ قمری یا ۵۰۲ یا ۵۶۵ نیز دانستهاند. امّا آنچه مشهور است وی در قرن چهارم قمری میزیستهاست.