ناشر: نقش جهان
چاپ: ۱۳۹۸
نوبت: ۱
جلد: شومیز
قطع: رقعی
صفحات: ۲۰۰
70,000 تومان
گودبرگر برگسون
ترجمه: انیسا دهقانی
گودبرگر برگسون (۱۹۳۲- گرینداویک) از بزرگترین نویسندگان امروز ایسلند است که با رمان «ساندویچدزد» نام خود را بهعنوان یکی از بزرگترین نویسندگان شمال اروپا تثبیت کرد.
ایسلند دارای بالاترین درصد نویسندگان نسبت به جمعیتش در جهان است و آنطور که خود ایسلندیها میگویند: «ما ملتی قصهگو هستیم. به یمن منظومههای شاعرانه و افسانههای اسکاندیناوی (وایکینگها)، همواره با داستانهای مختلف احاطه شدهایم… ادبیات کمک کرد هویتمان را تعریف کنیم.» از قرن دهم میلادی تا امروز این کشور محل تولد نویسندگان و هنرمندان برجستهای بوده؛ از هالدور لاکسنس شاعر و نویسنده نوبلیست تا بالدور راگناسون و اسنوری یرتارسون که از محبوبترین نویسندگان و شاعران ایسلندی هستند. برگسون نیز در کنار این نامهای بزرگ، حالا شناختهشدهترین نویسنده ایسلندی است که تاکنون دوباربرنده جایزهی ادبی ایسلند برای بهترین رمان سال شده که یکی از آنها برای رمان «ساندویچدزد» در ۱۹۹۱ بوده است.
برگسون در ۱۹۹۳ جایزه انجمن ادبی شمال اروپا و در ۲۰۰۴ نیز جایزهی نوردیک آکادمی سوئد را که با نام «نوبل کوچک» شناخته میشود، برای این رمان از آن خود کرد. موفقیت این رمان بهعنوان «یک کلاسیک ایسلندی» تا جایی بود که بسیاری از نشریات در ستایش آن نوشتند از جمله ایندیپندنت آن را رمانی با اصالتِ مثالزدنی و بیمانند توصیف کرد و مجلهی ادبی شمال اروپا در ستایش آن نوشت: «ترسیم طبیعت در این رمان به نحوی است که بهسختی میتوان رقیبی برایش در ادبیات ایسلند یافت.»
«ساندویچدزد» داستان دختر نوجوانی است که به دزدی عشق میورزد؛ کاری که وجدی وصفناپذیر به او میدهد؛ وجدی که فانتزیهای آشفته و آغشته به خشونت او را سیراب میکند. اما وقتی مچش را میگیرند، به خاطر مجازاتی که قرار است بر او وارد شود هیچ وجدی احساس نمیکند. مجازات او این است که چند ماه در مزرعهای دوردست در یکی از روستاهای ایسلند کار کند. برگسون در این رمان که شخصیتهایش همه بینام هستند، روانِ دختری را واکاوی میکند که در مِهِ آلودگیِ هراسِ شهرنشینی به بلوغ نزدیک میشود، و از یکسو در رابطهای که با کشاورز دارد و از سوی دیگر روابطی که مردم روستا باهم دارند، سعی میکند تا با کشمکش میان زندگی شهری و روستایی، بین پیشرفت تکنولوژی و میل شدید به وفاداری به گذشته روبهرو شود…
میلان کوندرا در مقدمه اینرمان که بهعنوان کتاب سال ایسلند معرفی شده، نوشته است: «ساندویچدزد، رمانی دلانگیز درباره دورهی کودکی است و چشمانداز ایسلند در تکتک سطرهایش پراکنده است. اما خواهش میکنم، این رمان را به عنوان یک رمان ایسلندی عجیبوغریب و شگفتانگیز نخوانید. گودبرگر برگسون یکی از رماننویسهای بزرگ اروپا است.»
در بخشی از اینرمان میخوانیم:
«زمین از جا به هوا میپرید. کوهها متلاطم میشدند. در برابر چشم دخترکوچولو همهچیز مبهم و در حال حرکت بود و بالاوپایینمیرفت، خاکآلوده و ریزریزشده. همینطور که هزار سوزن از پشتِ زبر و ناصافِ اسب به تنش فرومیرفت کوه در نظرش مانند حریر از هم میپاشید. تابش خورشید مثل آبمیوهای زردرنگ درون یک بطری میلرزید. درحالیکه دهانش نیمهباز بود آهی کوتاه کشید تا دردش را کمتر کند، با خودش فکر میکرد آنها هرگز قرار نیست به محل نمایش برسند. دختر کشاورز که چندبار جلویش با سرعت رانده بود در غبارِ خاکِ کنارهی کوهستان ناپدید میشد، اما، باز میایستاد و منتظرش میماند، بعد دوباره راه میافتاد و با بیصبری و خسته از فایدهرسانیاش، به دخترکوچولو میگفت: «سعی کن با بقیه پیش بروی!»
بهاینترتیب آنها به همین شکل و بیوقفه اسب میراندند. بااینحال دخترکوچولو هنوز امیدوار بود که دختر کشاورز بالاخره او را تنها بگذارد و اسب، او را با خودش ببرد، مهم نبود به کجا. هیچ اهمیتی نداشت، اگر اسب همینطور تا ابد به راهش ادامه میداد و به هیچ مقصدی نمیرسید. انگار دختر کشاورز آرزوی قلبیاش را شنیده بود. چون دیگر منتظرش نایستاد و با ضربهیی به اسبش، در جهتی که دیگران رفته بودند به راهش انداخت و خیلی زود در غبار مسیر اسبسواران ناپدید شد. وقتی غبار رقیق شد و دوباره بر زمین نشست، دخترکوچولو و اسب جایی بودند که هیچکسی نمیتوانست آن دو را ببیند. بقیه هم قابل دیدن نبودند.دخترکوچولو روی اسب تنها مانده بود.»
ناشر: نقش جهان
چاپ: ۱۳۹۸
نوبت: ۱
جلد: شومیز
قطع: رقعی
صفحات: ۲۰۰
وزن |
200 گرم |
---|
فوئنتس با توجه به شغل سیاسی اش رویدادهای تاریخ معاصر و جهان سیاست را دستمایه داستانهای خود قرار میداد و با سبک نگارشی ای که ویژه خود او بود همزمان با ظهور دیگر نویسندگان مطرح اسپانیایی زبان نظیر ماریونا آزوئلا، خوآن رولفو و لائورا اسکیبل به ادبیات معاصر مکزیک جانی تازه بخشید و نام خود را در کنار نویسندگان نامدار اسپانیایی زبان همچون گابریل گارسیا مارکز و ماریو بارگاس یوسا قرار داد.کارلوس فوئنتس در لایهلایه آثار خود به بازگویی تاریخ مکزیک در آمیزش با تمهای عشق، مرگ و خاطره پرداخته است. گفته میشود که وی مکزیک را در آثار خود خلق کرده است.
زنی پیر، مردی جوان و زنی جوان. در خانهای که همهچیز در آن بوی گذشته میدهد و گویی تنها نیرویی که آن را برپا نگه داشته یادها و نفسها و عطرهای گذشته است. اما در این میان چیزی ناشناختنی، جادویی شگفت در کار است تا از گذشته بگذرد و به اکنون و آینده، به جاودانگی، برسد:
جاودانگی عشق، جاودانگی جوانی.
آئورا، نام دیگر تمناست.
مترجم: سروش حبیبی
شاهکار «داستایوسکی» دربارهی «مویخکین»- آخرین فرزند یک خاندان بزرگ ورشکسته است- که پس از اقامتی طولانی در سوییس برای معالجهی بیماری، به میهن خود باز میگردد. او که نجیبزادهای خوشقیافه و تحصیلکرده است، به افسردگی و بیارادگی مبتلاست و نه آرمانی دارد و نه هدف و احساس خاصی. او شاید بیش از حد نیکوسیرت و خوشقلب است، آنگونه که همگان «ابله» میپندارندش و جدی نمیگیرند. چرا که دنیا دیگر جایی برای خوبی و بخشندگی ندارد.
نام نویسنده : خوسه دونوسو
نام مترجم : عبدالله کوثری
خولیو مندس،نویسنده ی میان مایه ی شیلیایی که شاهد کودتای پینوشه(11سپتامبر1973)بوده وچند روزی هم طعم زندان رژیم کودتا را چشیده،خود را به اسپانیا می رساند تا بنشیند و بر اساس آن تجربه ی یکتا رمانی بنویسد که گوی سبقت از همه ی نویسندگان دوره ی شکوفایی بریابد.اما زندگی ملال آور و خفت بار در این تبعید خودخواسته و نیز پریشان ذهنی حاصل ازدلبستگی به وطن و مادری محتضر و پسری سرکش و بیگانه با پدر،روز به روز اورا از تحقق این رویای پرشکوه دورتر می کند.در این دوزخ بی بار و بر تنها مایه ی دلخوشی او باغ سبز و خرم همسایه است که از پنجره ی اتاقش تماشا می کند و آنچه در آن باغ می گذرد یگانه صحنه ی چشم نواز و خیال انگیز برای این مرد سودایی است.اما این روایت ساده ی واقع گرایانه از زندگی نویسنده سرخورده وتبعیدی،ناگهان با چرخشی نامنتظر در فصل آخر همه ی دانسته های خواننده را آماج تردید می کند و شالوده ی رمان را در هم می ریزد.
خوسه دونوسو که استاد بی بدیل کندوکاو در ذهن و روان آدمی است این رمان را عرصه ی برخورد میان رمان دوره ی شکوفایی و رمان بعد از شکوفایی کرده است.
پاتریک دوویت
مترجم: پیمان خاکسار
رمان برادران سیسترز نامزد جایزهٔ ادبی من بوکر ۲۰۱۱ شد و تقریباً در تمام فهرستهای بهترین کتابهای سال ۲۰۱۱ نیز حضور داشت.
آخرین باری که بعد از چند ماه کار توی معدن برگشتم به شهر یه کیسهی بزرگ طلا همراهم بود. با این که میدونستم این کار دیوونگیه ولی تصمیم گرفتم تو یکی از گرونترین رستورانهای شهر یه غذای حسابی بخورم. به استحضارتون برسونم که مجبور شدم برای یه وعده غذا سی دلار پول بدم. غذایی که اگر توی شهر خودم خورده بودم نیم دلار بیشتر برام خرج بر نمیداشت.
دنیس جانسون
مترجم: پیمان خاکسار
«خاکسار» اینبار هم به سیاق بیشتر انتخابهایش برای اولینبار یک نویسندهی جدید را به خوانندهی فارسیزبان معرفی میکند، سال 1992 روزنامهی نیویورکتایمز همزمان با انتشار مجموعهی «پسرعیسا» دربارهی این کتاب نوشت: «داستان آدمهای حاشیهیی که همهی زندگیشان را باختهاند، اما همچنان شگفتزده ات میکند.» دنیس جانسون همان سال جایزهی ملی کتاب آمریکا را با همین کتاب جمعوجور از آن خود کرد. دنیس جانسون به اندازهی داستانهایش زندگی عجیبی داشته، سال 1949 در مونیخ متولد شده است، سالهای زیادی از نوجوانی و جوانیش را در فیلیپین و ژاپن گذرانده و بعدها سر از واشنگتن درآورده است و میگوید: «من همین آمریکایی هستم که در داستانهای پسرعیسا میبینید، همهی این زندگی و تا ته ماجرا رفتن را از سرگذراندهام و بعد نویسنده شدهام.»
خورخه ماریو پدرو بارگاس یوسا (به اسپانیایی: Jorge Mario Pedro Vargas Llosa) (زادهٔ ۲۸ مارس ۱۹۳۶) داستاننویس، مقالهنویس، سیاستمدار و روزنامهنگار پرو است. یوسا یکی از مهمترین رماننویسان و مقالهنویسان معاصر آمریکای جنوبی و از معتبرترین نویسندگان نسل خود است. وی هم اکنون به دعوت دانشگاه پرینستون به عنوان استاد مهمان در این دانشگاه به تدریس مشغول است.
کتاب سور بز جنجال بزرگی به پا کرد زیرا در آن به زندگی رافایل لئونیداس تروخیو، دیکتاتور دومینیکن، پرداخته بود. در زندگی این موجود وحشی، فساد و خونخواری و جنون همهٔ رهبران دیکتاتور و چگونگی تبدیل انسان به اهریمن را نشان میدهد. این جنجالآفرینی از دنیای یوسا دور نیست. او کلمات را مینهای کاشته شدهای میداند که باید در ذهن یا اخلاق یا حافظهٔ خواننده منفجر شوند.
چارلز بوکفسکی
مترجم: پیمان خاکسار
این کتاب ماجرایی پلیسی دارد و میتوان آن را در ردهی ادبیات پلیسی قرار داد. با این وجود با سایر رمانهای پلیسی تفاوت دارد. در آن جنایتی اتفاق نمیافتد و برخلاف سایر رمانهای پلیسی، شخصیت کارآگاه در این رمان انسانی زیرک و توانا نیست. بلکه پیرمردی کمتوان است و فقط به کمک شانس و دیگران موفق میشود وظیفهی خود را انجام دهد. شخصیت مالوف آثار «بوکفسکی»- چیناسکی- در این رمان تنها در یک صحنه کوتاه به داستان میآید.
جوجو مويز
مترجم: مريم مفتاحي
ویل ترینرِ ماجراجو، کسی که همواره به ورزشهای مخاطرهآمیزی چون صخرهنوردی میپرداخت، در اوج جوانی و سلامت و ثروت اتفاقی برایش رخ میدهد و به لحظهای زندگیاش تغییر میکند و او...
من پیش از تو یک رمان عشقی نیست، اما عشق، عنصر اصلی آن است؛ عشقی متفاوت که از چارچوبهای زمینی خارج میشود و به لایهی آرمانی میرسد و پیچیدگی احساسات درونی انسان را برملا میسازد.
آسوشیتدپرس درباره این رمان مینویسد: بعضی کتابها را نمیتوان زمین گذاشت. کتابهایی وجود دارند که آدم به حدی جذب شخصیتهایش میشود که دوست ندارد داستان به پایان برسد، برای همین خواندنش را کش میدهد. کتاب جوجو مویز یکی از این کتابهاست. گاهی میخندید، گاهی لبخند میزنید و گاهی عصبانی میشوید، و بله، گاهی اشک میریزید. پیشنهاد من: کتاب من پیش از تو را باید همراه با یک جعبه دستمالکاغذی فروخت.
نیویورک تایمز نیز نوشته است: نویسندهی کتاب خواننده را در موقعیتی قرار میدهد که اشکریزان بخواند و جلو برود... با دو شخصیت اصلی داستانش قصهای میآفریند که در خاطرهها میماند.
نام نویسنده : کارلوس فوئنتس نام مترجم : عبدالله کوثری
بالتاسار بوستوس، روشنفکر آرژانتینی که خواننده آثار فیلسوفان عصر روشنگری است، برای تحقق بخشیدن به آرمان های این فیلسوفان، و به انگیزه ی عشقی ناممکن و یافتن معشوقی چند چهره و گریزپا، با امواج ترفنده ی انقلاب آزادی بخش امریکای لاتین همراه می شود. اما تقابل ناگزیر آن آرمان ها با واقعیت های این قاره حماسه ای را که در تصور این روشنفکر آرمان طلب است بدل به ماجرایی یکسره متفاوت می کند. نبرد، در عین روایت رویدادهای این انقلاب، سیر و سلوک فکری و روحی بالتاسار بوستوس را به تصویر می کشد. این رمان رمانی است بیانگر نبرد میان فکر و واقعیت، رمانی که روبرتو گونسالس اچه وریا، منتقد بزرگ ادبیات امریکای لاتین، آن را بهترین اثر فوئنتس می داند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.